بخشی از تکیه علی لاریجانی برای حضور در انتخابات آینده، به حمایت جناح اصولگرایان سنتی یا همان راست سنتی است. علی لاریجانی که به لحاظ تبار سیاسی نیز برخاسته از همین جناح است، تمایل چندانی ندارد که بدون چراغ سبز جناح راست سنتی پای به عرصه انتخابات بگذارد.
به گزارش شهدای ایران، اصلاحطلبان حالا دیگر اختلافاتشان بر سر مصداق نامزدی در انتخابات
سال آینده، به طرز چشمگیری سر باز کرده است؛ ایشان که تلاش دارند با
مانوردادن روی سازوکار ائتلافی جدید خود، بر مناقشات سرپوش بگذارند، با
مانع بزرگی روبهرو هستند؛ اینکه از گزینهای تماما اصلاحطلب حمایت کنند
یا دوباره مانند سالهای پیش، به سیاست حمایت از نامزد ائتلافی دست یازند.
اصلاحطلبان با محوریت شورای هماهنگی جبههاصلاحات چندی پیش از مکانیزم
وحدت خود رونمایی کردند. این مکانیزم قصد داشت همه اصلاحطلبان را حول یک
گزینه ناب اصلاحطلبی جمع کند و باعث شود که روند اجماع سهل شود. برخلاف
انتظار اما این مکانیزم به جای آنکه دوای درد شود، زخمی بر زخمهای پیشین
اضافه کرد و باعث شد تا اختلافنظر میان طیفهای اصلاحات به ویژه دو طیف
اصلی آن یعنی واقعگرایان و آرمانگرایان، صورتی جدید به خود بگیرد.
اختلاف چپ و راست اصلاحات بر سر لاریجانی
طیف واقعگرایان که عمدتا رهروی دموکراسی با ابزار لیبرالیسم اقتصادی است و راه توسعه سیاسی را نه از روی مفاهیم پرطمطراق روشنفکری بلکه از آزادراه رشد و توسعه اقتصادی حاصلشدنی میبیند، بر این اعتقاد است كه بهترین و مناسبترین گزینه کسی است که فارغ از امکان تایید صلاحیت، بتواند برای مشکلات معیشیتی و اقتصادی ایران برنامه داشته باشد؛ با چنین رویکردی است که حزب کارگزاران سازندگی مهمترین نماینده آن است؛ چهرهای نظیر علی لاریجانی ممکنترین و در دسترسترین گزینهای است که میتواند آنها را در رسیدن به هدف مزبور یاری رساند.
در طیف آرمانگرایان اما قضیه تا حد زیادی متفاوت است؛ آرمانگرایان که دموکراسی را عمدتا در آینه مناسبات اجتماعی و فرهنگی میجویند و رشد و توسعه اقتصادی را در وهله دوم از اهمیت قرار میدهند، باور دارند که اجماع روی گزینههای اصلاحطلبی میتواند آنها را برای نایلشدن به اهداف یادشده، بهتر و بیشتر همراهی کند. به باور نابگرایانی نظیر حزب اتحاد ملت(مشارکت سابق) و بخشی از حزب توسعه ملی(مجاهدین انقلاب سابق)، این چهره اصلاحطلبیِ مورد اجماع، حتی اگر نتواند از صافی نهاد نظارتی عبور کند، همین که در مقام مدافع ارزشهای اصلاحطلبی با قرائت چپ آن ظاهر شود، در واقع توانسته چپهای رادیکال را در برابر پایگاه رای اصلاحات رو سفید گرداند.
معالوصف، بدون شک علی لاریجانی که زمانی در قامت ریاست سازمان صداوسیما با پخش برنامههایی نظیر «هویت» زخم به جان روشنفکران میزد، در منظر و مأوای چپها فاقد وجاهت بوده و نمیتواند به هیچ صورت، گفتمان اصلاحطلبی را نمایندگی کند و در بهترین حالت، چهرهای نظیر حسن روحانی خواهد شد که از نگاه اصلاحطلبان سالهاست، ترکِ چپروی کرده و ریل راست را برای اداره قطار اعتدال در پیش گرفتهاست.
کارگزاران گزینه خود را در چنته دارند
با این تفاسیر میشود چنین نتیجه گرفت که سازوکار ائتلافی 10+30 که مدتی است جبهه اصلاحات را به خود مشغول کرده، در واقع نوعی مواجهه دموکراتیک و نهادین با خودپدرخواندگی حزب کارگزاران سازندگی است که تلاش دارد مانند انتخابات 92 و 96، سایر اصلاحطلبان را به حمایت از گزینهای حداقلی وادار کنند. آنطور که از صحنه پیداست، حزب کارگزاران سازندگی نگاه مساعدی به سازوکار ائتلافی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات ندارد؛ چنانچه حسین مرعشی، سخنگوی این حزب گفته، قصد کرده تا در دو هفته پایانی منتهی به انتخابات، چهره مورد حمایت خود را معرفی کند؛ البته ناخوشامدی کارگزاران سازندگی از این مکانیزم، یکدست و هماهنگ نیست و برخی نفرات در این حزب نظیر فرزانه ترکان یا شهربانو امانی نشان دادهاند که منتظر تایید صلاحیت گزینهای اصلاحطلب هستند و با رویکرد قاطبه اعضا مبنی بر حمایت از گزینه ائتلافی یعنی علی لاریجانی، موافقتی ندارند.
از سوی دیگر آنطور که پیداست، سازوکار 10+30 صوری است و اصالت و وجاهتی ندارد؛ به این معنا که نامزد مورد اجماع اصلاحطلبان نه توسط این سازوکار بلکه قرار است به وسیله افراد نزدیک به محمد خاتمی و در نهایت با تایید شخص خاتمی، انتخاب شود؛ شاید به همین علت است که خاتمی هنوز از تایید برنامه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استنکاف کرده و حاضر نیست به این سازوکار صوری، مهر تایید بزند.
فرصتطلبی جهانگیری از پروژه مشترک اعتدال-کارگزاران
بنا بر برخی شنیدهها، گزینه مورد نظر جریان سیاسی دولت نیز همچون حزب کارگزاران سازندگی، علی لاریجانی است؛ علی لاریجانی در دوران ریاست خود بر مجالس نهم و دهم، روابط حسنهای با دولتهای یازدهم و دوازدهم داشت.
به گونهای که بسیاری از منتقدان همراهی محور لاریجانی-روحانی را عامل اصلی در خاطرجمعی دولت اعتدال نسبت به امر استیضاح وزرا یا تحقیق و تفحص از دستگاههای اجرایی و در نتیجه تنزل شأن پارلمان میدانند.
روابط دوستانه علی لاریجانی و حسن روحانی در دوره مجلس دهم به گونهای بود که نهاد دولت با لیدری شخص محمود واعظی و با همکاری نمایندگان اصلاحطلبی که مستقیم یا غیرمستقیم تحت نفوذ حزب کارگزاران سازندگی قرار داشتند، به مدت چهار سال از ریاست لاریجانی در برابر محمدرضا عارف حمایت کردند و عامل بسیار موثری در استمرار حضور لاریجانی در مسند زعامت امور مجلس بودند. همانطور که عرضه شد، به نظر میرسد که همراهی دولت اعتدال(با عاملیت و محوریت حزب اعتدال و توسعه) و حزب کارگزاران سازندگی در معرفی نامزد اجماعی برای انتخابات 1400 نیز تکرار شود که علی لاریجانی در این میان، بیشترین شانس را برای جلب این حمایت مشترک دارد. از این همکاری و مساعی مشترک، یک چهره بیشتر از همه سود میبرد و آن اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهور است. او که در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 مورد توجه طیفهایی از اصلاحات بود، سرآخر به دلیل عقبماندن از روحانی در نظرسنجیها، با عنوان نامزد پوششی صحنه رقابت را بالاجبار ترک گفت؛ اما او این بار قصد دارد تا انتهای مسیر باشد و خود را به عنوان نامزدی صاحب شانس به اثبات برساند.
به باور بسیاری از تحلیلگران اما مهمترین رقیب جهانگیری برای حضور در انتخابات، حضور قریب به هشتساله او در دولت اعتدال به عنوان معاون اول رییسجمهوری است. به اعتقاد تحلیلگران، جهانگیری بهواسطه شأن رفیعش در دولت، با وجود برخی اظهارات تظلمخواهانه نظیر اینکه «اجازه انتخاب منشی را هم به من نمیدهند»، اساسا نمیتواند ژست طلبکاری به خود بگیرد و خود را در جایگاه شاکی بنشاند و بنا بر همین، او شانسی برای تهییج افکار عمومی در له خود نخواهد داشت. علاوه بر ابراز انتقادهای جسته و گریخته به نحوه مدیریت کشور و بینسبت جلوهدادن خود در قبال وضع موجود، جهانگیری با حربه دیگری نیز قصد دارد خود را از بساط دولت اعتدال جدا كرده و اینطور نشان بدهد که نه او از دولت است و نه دولت از او. این حربه سیاسی همانی است که در سطور قبل نیز به آن اشاره شد؛ پوشش قرار دادن حمایت مشترک دولت و کارگزاران سازندگی از علی لاریجانی. با این اوصاف، جهانگیری اصلا بدش نمیآید که ذیل پروژه مشترک اعتدال-کارگزاران حول علی لاریجانی، نقش و اثرش در کجکارکردی دولت روحانی را ندیده و نادیده گرفته و با این شیوه، به اپوزیسیون شرایط فعلی در نظر مردم تبدیل شود.
آنچه برای لاریجانی مهم است
آنطور که از قبل نیز میشد پیشبینی کرد، بخشی از تکیه علی لاریجانی برای حضور در انتخابات آینده، به حمایت جناح اصولگرایان سنتی یا همان راست سنتی است. علی لاریجانی که به لحاظ تبار سیاسی نیز برخاسته از همین جناح است، تمایل چندانی ندارد که بدون چراغ سبز جناح راست سنتی پای به عرصه انتخابات بگذارد و با این واسطه، عقبه تشکیلاتی و طبقاتی و خانوادگی خود را زیر سوال ببرد. به یک معنا میشود چنین تحلیل کرد که برای لاریجانی، ائتلاف اعتدال-کارگزاران جنبه رایآوری دارد و حمایت راست سنتی، جنبه و وجهه هنجاری؛ یعنی تا مادامی که این دو جنبه با یکدیگر چفت و جور نشوند، بعید است که لاریجانی تن به نامزدی بدهد. الغرض آنکه با توضیحات یادشده، میتوان جبهه حامیان لاریجانی را مشتمل بر جناح میانه کشور مشتمل بر راست سنتی، اعتدالیون، راست مدرن و با همراهی و هماهنگی دقیقه نودی بخشی از چپ رادیکال دانست. به نظر میرسد که همراهی چپ رادیکال چندان برای لاریجانی اهمیتی نداشته باشد و آنچه اهمیت دارد، همان کارزاری است که در بندهای قبلی، مناسباتش ذکر شد.
با این حال، برخی اطرافیان لاریجانی معتقدند که لاریجانی اعلام نامزدی برای انتخابات را به بعد از بهمن پیش رو، احاله ندهد و اگر قصد نامزدی دارد تا اواخر بهمن اعلام بدارد. برخی از نزدیکان لاریجانی میگویند که با این اقدام یعنی اعلام نامزدی یکباره و بدون پیشزمینه قبلی، اصلاحطلبان به ویژه آنهایی که در ششوبش نامزد ناب و اصلاحطلب هستند(یعنی طیف چپ رادیکال/ آرمانگرایان) آچمز شده و ناگزیر مجبور به سوگیری حمایتی از لاریجانی خواهند شد؛ اما آنچه از لابهلای مطالعه اخبار و تحلیل رسانهها برمیآید، این است که لاریجانی این روزها بیش از هر زمان دیگری مشغول رصد تحولات سیاسی کشور است و به دنبال تصمیم برای آینده سیاسی خود است. چندی پیش بود که منصور حقیقتپور از چهرههای نزدیک به لاریجانی، تلویحا از بلاتکلیفی لاریجانی برای حضور در انتخابات سخن گفت و در عین حال تصریح کرد که اگر بزرگان و علما ورود کنند، لاریجانی خواهد آمد. علاوه بر آن اخیرا روزنامه اصلاحطلب «اعتماد» از آمدوشد چهرههای سیاسی به دفتر لاریجانی برای رایزنی درباره انتخابات 1400 خبر داد. «اعتماد» در اینباره نوشت: «منابع مختلف میگویند که این روزها رفتوآمد به دفتر لاریجانی بسیار است و بسیاری از چهرههای سیاسی در حال رایزنی با او، آن هم با محور انتخابات هستند.»
طیف واقعگرایان که عمدتا رهروی دموکراسی با ابزار لیبرالیسم اقتصادی است و راه توسعه سیاسی را نه از روی مفاهیم پرطمطراق روشنفکری بلکه از آزادراه رشد و توسعه اقتصادی حاصلشدنی میبیند، بر این اعتقاد است كه بهترین و مناسبترین گزینه کسی است که فارغ از امکان تایید صلاحیت، بتواند برای مشکلات معیشیتی و اقتصادی ایران برنامه داشته باشد؛ با چنین رویکردی است که حزب کارگزاران سازندگی مهمترین نماینده آن است؛ چهرهای نظیر علی لاریجانی ممکنترین و در دسترسترین گزینهای است که میتواند آنها را در رسیدن به هدف مزبور یاری رساند.
در طیف آرمانگرایان اما قضیه تا حد زیادی متفاوت است؛ آرمانگرایان که دموکراسی را عمدتا در آینه مناسبات اجتماعی و فرهنگی میجویند و رشد و توسعه اقتصادی را در وهله دوم از اهمیت قرار میدهند، باور دارند که اجماع روی گزینههای اصلاحطلبی میتواند آنها را برای نایلشدن به اهداف یادشده، بهتر و بیشتر همراهی کند. به باور نابگرایانی نظیر حزب اتحاد ملت(مشارکت سابق) و بخشی از حزب توسعه ملی(مجاهدین انقلاب سابق)، این چهره اصلاحطلبیِ مورد اجماع، حتی اگر نتواند از صافی نهاد نظارتی عبور کند، همین که در مقام مدافع ارزشهای اصلاحطلبی با قرائت چپ آن ظاهر شود، در واقع توانسته چپهای رادیکال را در برابر پایگاه رای اصلاحات رو سفید گرداند.
معالوصف، بدون شک علی لاریجانی که زمانی در قامت ریاست سازمان صداوسیما با پخش برنامههایی نظیر «هویت» زخم به جان روشنفکران میزد، در منظر و مأوای چپها فاقد وجاهت بوده و نمیتواند به هیچ صورت، گفتمان اصلاحطلبی را نمایندگی کند و در بهترین حالت، چهرهای نظیر حسن روحانی خواهد شد که از نگاه اصلاحطلبان سالهاست، ترکِ چپروی کرده و ریل راست را برای اداره قطار اعتدال در پیش گرفتهاست.
کارگزاران گزینه خود را در چنته دارند
با این تفاسیر میشود چنین نتیجه گرفت که سازوکار ائتلافی 10+30 که مدتی است جبهه اصلاحات را به خود مشغول کرده، در واقع نوعی مواجهه دموکراتیک و نهادین با خودپدرخواندگی حزب کارگزاران سازندگی است که تلاش دارد مانند انتخابات 92 و 96، سایر اصلاحطلبان را به حمایت از گزینهای حداقلی وادار کنند. آنطور که از صحنه پیداست، حزب کارگزاران سازندگی نگاه مساعدی به سازوکار ائتلافی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات ندارد؛ چنانچه حسین مرعشی، سخنگوی این حزب گفته، قصد کرده تا در دو هفته پایانی منتهی به انتخابات، چهره مورد حمایت خود را معرفی کند؛ البته ناخوشامدی کارگزاران سازندگی از این مکانیزم، یکدست و هماهنگ نیست و برخی نفرات در این حزب نظیر فرزانه ترکان یا شهربانو امانی نشان دادهاند که منتظر تایید صلاحیت گزینهای اصلاحطلب هستند و با رویکرد قاطبه اعضا مبنی بر حمایت از گزینه ائتلافی یعنی علی لاریجانی، موافقتی ندارند.
از سوی دیگر آنطور که پیداست، سازوکار 10+30 صوری است و اصالت و وجاهتی ندارد؛ به این معنا که نامزد مورد اجماع اصلاحطلبان نه توسط این سازوکار بلکه قرار است به وسیله افراد نزدیک به محمد خاتمی و در نهایت با تایید شخص خاتمی، انتخاب شود؛ شاید به همین علت است که خاتمی هنوز از تایید برنامه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استنکاف کرده و حاضر نیست به این سازوکار صوری، مهر تایید بزند.
فرصتطلبی جهانگیری از پروژه مشترک اعتدال-کارگزاران
بنا بر برخی شنیدهها، گزینه مورد نظر جریان سیاسی دولت نیز همچون حزب کارگزاران سازندگی، علی لاریجانی است؛ علی لاریجانی در دوران ریاست خود بر مجالس نهم و دهم، روابط حسنهای با دولتهای یازدهم و دوازدهم داشت.
به گونهای که بسیاری از منتقدان همراهی محور لاریجانی-روحانی را عامل اصلی در خاطرجمعی دولت اعتدال نسبت به امر استیضاح وزرا یا تحقیق و تفحص از دستگاههای اجرایی و در نتیجه تنزل شأن پارلمان میدانند.
روابط دوستانه علی لاریجانی و حسن روحانی در دوره مجلس دهم به گونهای بود که نهاد دولت با لیدری شخص محمود واعظی و با همکاری نمایندگان اصلاحطلبی که مستقیم یا غیرمستقیم تحت نفوذ حزب کارگزاران سازندگی قرار داشتند، به مدت چهار سال از ریاست لاریجانی در برابر محمدرضا عارف حمایت کردند و عامل بسیار موثری در استمرار حضور لاریجانی در مسند زعامت امور مجلس بودند. همانطور که عرضه شد، به نظر میرسد که همراهی دولت اعتدال(با عاملیت و محوریت حزب اعتدال و توسعه) و حزب کارگزاران سازندگی در معرفی نامزد اجماعی برای انتخابات 1400 نیز تکرار شود که علی لاریجانی در این میان، بیشترین شانس را برای جلب این حمایت مشترک دارد. از این همکاری و مساعی مشترک، یک چهره بیشتر از همه سود میبرد و آن اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهور است. او که در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 مورد توجه طیفهایی از اصلاحات بود، سرآخر به دلیل عقبماندن از روحانی در نظرسنجیها، با عنوان نامزد پوششی صحنه رقابت را بالاجبار ترک گفت؛ اما او این بار قصد دارد تا انتهای مسیر باشد و خود را به عنوان نامزدی صاحب شانس به اثبات برساند.
به باور بسیاری از تحلیلگران اما مهمترین رقیب جهانگیری برای حضور در انتخابات، حضور قریب به هشتساله او در دولت اعتدال به عنوان معاون اول رییسجمهوری است. به اعتقاد تحلیلگران، جهانگیری بهواسطه شأن رفیعش در دولت، با وجود برخی اظهارات تظلمخواهانه نظیر اینکه «اجازه انتخاب منشی را هم به من نمیدهند»، اساسا نمیتواند ژست طلبکاری به خود بگیرد و خود را در جایگاه شاکی بنشاند و بنا بر همین، او شانسی برای تهییج افکار عمومی در له خود نخواهد داشت. علاوه بر ابراز انتقادهای جسته و گریخته به نحوه مدیریت کشور و بینسبت جلوهدادن خود در قبال وضع موجود، جهانگیری با حربه دیگری نیز قصد دارد خود را از بساط دولت اعتدال جدا كرده و اینطور نشان بدهد که نه او از دولت است و نه دولت از او. این حربه سیاسی همانی است که در سطور قبل نیز به آن اشاره شد؛ پوشش قرار دادن حمایت مشترک دولت و کارگزاران سازندگی از علی لاریجانی. با این اوصاف، جهانگیری اصلا بدش نمیآید که ذیل پروژه مشترک اعتدال-کارگزاران حول علی لاریجانی، نقش و اثرش در کجکارکردی دولت روحانی را ندیده و نادیده گرفته و با این شیوه، به اپوزیسیون شرایط فعلی در نظر مردم تبدیل شود.
آنچه برای لاریجانی مهم است
آنطور که از قبل نیز میشد پیشبینی کرد، بخشی از تکیه علی لاریجانی برای حضور در انتخابات آینده، به حمایت جناح اصولگرایان سنتی یا همان راست سنتی است. علی لاریجانی که به لحاظ تبار سیاسی نیز برخاسته از همین جناح است، تمایل چندانی ندارد که بدون چراغ سبز جناح راست سنتی پای به عرصه انتخابات بگذارد و با این واسطه، عقبه تشکیلاتی و طبقاتی و خانوادگی خود را زیر سوال ببرد. به یک معنا میشود چنین تحلیل کرد که برای لاریجانی، ائتلاف اعتدال-کارگزاران جنبه رایآوری دارد و حمایت راست سنتی، جنبه و وجهه هنجاری؛ یعنی تا مادامی که این دو جنبه با یکدیگر چفت و جور نشوند، بعید است که لاریجانی تن به نامزدی بدهد. الغرض آنکه با توضیحات یادشده، میتوان جبهه حامیان لاریجانی را مشتمل بر جناح میانه کشور مشتمل بر راست سنتی، اعتدالیون، راست مدرن و با همراهی و هماهنگی دقیقه نودی بخشی از چپ رادیکال دانست. به نظر میرسد که همراهی چپ رادیکال چندان برای لاریجانی اهمیتی نداشته باشد و آنچه اهمیت دارد، همان کارزاری است که در بندهای قبلی، مناسباتش ذکر شد.
با این حال، برخی اطرافیان لاریجانی معتقدند که لاریجانی اعلام نامزدی برای انتخابات را به بعد از بهمن پیش رو، احاله ندهد و اگر قصد نامزدی دارد تا اواخر بهمن اعلام بدارد. برخی از نزدیکان لاریجانی میگویند که با این اقدام یعنی اعلام نامزدی یکباره و بدون پیشزمینه قبلی، اصلاحطلبان به ویژه آنهایی که در ششوبش نامزد ناب و اصلاحطلب هستند(یعنی طیف چپ رادیکال/ آرمانگرایان) آچمز شده و ناگزیر مجبور به سوگیری حمایتی از لاریجانی خواهند شد؛ اما آنچه از لابهلای مطالعه اخبار و تحلیل رسانهها برمیآید، این است که لاریجانی این روزها بیش از هر زمان دیگری مشغول رصد تحولات سیاسی کشور است و به دنبال تصمیم برای آینده سیاسی خود است. چندی پیش بود که منصور حقیقتپور از چهرههای نزدیک به لاریجانی، تلویحا از بلاتکلیفی لاریجانی برای حضور در انتخابات سخن گفت و در عین حال تصریح کرد که اگر بزرگان و علما ورود کنند، لاریجانی خواهد آمد. علاوه بر آن اخیرا روزنامه اصلاحطلب «اعتماد» از آمدوشد چهرههای سیاسی به دفتر لاریجانی برای رایزنی درباره انتخابات 1400 خبر داد. «اعتماد» در اینباره نوشت: «منابع مختلف میگویند که این روزها رفتوآمد به دفتر لاریجانی بسیار است و بسیاری از چهرههای سیاسی در حال رایزنی با او، آن هم با محور انتخابات هستند.»