نگاهی به روزنامههای زنجیرهای
روزنامه آرمان در شماره پیشین خود گفتوگویی را با یکی از فعالان طیف موسوم به اصلاحطلب منتشر کرد که در آن حتی پس از گذشت بیش از هفت سال از زمانی که دولت مورد حمایت آنها قدرت را دست گرفت اما باز هم این جماعت به فرافکنی مشغول هستند.
به گزارش سرویس سیاسی شهدای ایران؛ مصاحبه شونده در بخشی از این مصاحبه گفته است: «اختلافنظر را به رسميت
بشناسيم[!!] و با يکديگر تعامل کنيم. کشور در شرايط سختي خصوصا در مباحث
اقتصادي قرار دارد. عمده اين مشکلات نيز به تحريمها باز ميگردد[!!] که
اين مشکلات را براي کشور به وجود آورده است. مشکلاتي که به دليل تحريم در
کشور به وجود آمده در تاريخ بينظير است. کساني که ميگفتند اين قطعنامهها
اثري نميگذارد و باعث شدند، يک عده به سادگي از کنار موضوع عبور کنند،
بايد پاسخگو باشند. از يکسو اين مشکلات را داريم که براي مردم به وجود آمده
و کرونا نيز به عنوان يک مشکل جهاني گريبانگير کشور شده است.»
سؤال این است که آیا طیف موسوم به اصلاحطلب که معمولا جامعه آنها را با شعارهای ویترینی میشناسد در این فقره هم از وحدت و وفاق در حالی سخن میگویند که برای نمونه در دوره قبل ریاست جمهوری زشتترین توهینها را در نشریات خود منتشر میکردند. همچنین از نظر این جماعت وحدت یعنی اینکه گروههای دیگر تمام آنچه اصلاحطلبان میگویند را بپذیرند.
اما در ادامه گفته شده است کسانی که قطعنامهها را کاغذ پاره خواندند اکنون باید بیایند و پاسخ دهند! سؤال این است که اگر قرار بود همچنان دولت قبلی بیاید و پاسخگو باشند پس چرا شما روی کار آمدید؟! در این هفت سال چه کار کردهاید؟! ضمن آنکه پنج سال است که رفتند و با غرب برجام را امضا کردند. برجامی که قرار بود فتحالفتوح باشد حالا پس از پنج سال کار را به جایی رسانده که جماعت بزککننده برجام مجبورند دوباره به همان شیوه قدیمی فرافکنی یعنی «باعث این مشکلات دولت قبل است» رو بیاورند.
در ادامه روزنامه اصلاحطلب آرمان به همان طریق اصلاحطلبان علیه مجلس یازدهم پرسیده: «مجلس اخيرا طرحي را براي اصلاح قانون انتخابات پيش کشيده است. آيا اين طرح حضور اصلاحطلبان در انتخابات را سخت خواهد کرد؟» که مصاحبه شونده در پاسخ گفته است: «صرفا بحث اصلاحطلبان مطرح نيست. اينکه بخواهيم نامزد انتخاباتي برنامه و مشاوران خود را به شوراي نگهبان بگوييم، عملا ورود به جايگاه مردم است. تنها بستهشدن دست اصلاحطلبان مطرح نيست، اين افراد هميشه در حال بستن دست اصلاحطلبان به عنوان بخشي از جامعه هستند. اين هنر نيست که بخشي از جامعه را از حضور در انتخابات محروم کنيم... طرحي که به عنوان قانون جديد انتخابات رياست جمهوري از نگاهي ملي و سراسري برخوردار نيست و بيشتر جناحي و گروهي است[!!] کسي که به عنوان نماينده مردم به مجلس رفته و سوگند خورده، بايد مسائل را ملي ببيند و در جهت منافع و مصالح ملي گام بردارد.»
عادت اصلاحطلبان در کلیگویی همیشه بوده است. اینکه ادعا شده طرح مجلس جناحی و گروهی است یعنی چه؟ یعنی اینکه در مصوبه مجلس محدوده سنی بین 40 تا 75سال برای داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری در نظر گرفته شده یا عدم تابعیت کشورهای دیگر اینها به ضرر اصلاحطلبان است؟!
اما نکته مهم این است که در ابتدای پاسخ فردی که با او گفتوگو شده گفته «صرفا بحث اصلاحطلبان مطرح نيست.» یعنی خود این فرد هم متوجه این موضوع شده که ادعای اصلاحطلبان در فریب اذهان عمومی با انگاره سازی در مورد قانون جدید انتخابات چقدر مضحک است.
مصطفی درایتی، که از طیف موسوم به اصلاحطلب است در بخشی از مصاحبه با همین روزنامه آرمان ملی در اشاره به طرح مجلس یازدهم برای اصلاح قانون انتخابات گفته:« قانون جدید انتخابات در آمدن و نیامدن اصلاحطلبان نقش چندانی ندارد.»
فرهنگ لغت زنجیرهایها؛ رواداری یعنی ذلتپذیری!
روزنامه شرق در شماره پیشین خود در گزارشی نوشت: «اصولگرایان که در انتخابات مجلس توانستند با رأی حداقلی و در غیاب اصلاحطلبان اکثریت مجلس را در اختیار بگیرند، تصور میکردند که میتوانند در انتخابات ریاستجمهوری 1400 هم با همین شیوه فاتح انتخابات باشند اما گویا ماجرا برای آنها به این راحتیها هم نیست و آرامآرام خودشان نیز دریافتهاند اگر زمینه گفتمانی و سیاسی ایجاد شود، هنوز اصلاحطلبان میتوانند سرمایه اجتماعی خود را به میدان آورند. »
این گزارش سپس افزوده: «به دلیل چنین هراسی ایشان در اين مدت همهجانبه کوشیدهاند که علاوهبر تخریب شخصیتهای اصلاحطلب با اتهامزنیهای پیاپی گفتمان اصلاحات که رواداری داخلی و بینالمللی است را مخدوش کنند؛ با طرح موضوعاتی موهوم مانند وابستگی اصلاحطلبان به سرویسهای اطلاعاتی- امنیتی غربی یا پولگرفتن اصلاحطلبان از آمریکاییها یا حمایت مستقیم آمریکا از اصلاحطلبان در انتخابات1400؛ اتهامهایی که هر کدام نیاز به اسناد متقن دارد و در صورت نبود مدارک کافی میتواند عنوان اتهامی داشته باشد.»
نکته جالب توجه در این گزارش این است که گویا در فرهنگ لغت زنجیرهایها و اصلاحطلبان ذلتپذیری یعنی رواداری. دیگر اینکه اصلاحطلبان در توهم خودشان برای طیفهای دیگر میبرند و میدوزند. اینکه اصولگرایان طالب انتخابات حداقلی بودهاند نکتهای است که مصادیق از قضا خلاف آن را گواهی میدهد چون اصولگرایان هیچ گاه تحریم انتخابات را در برنامه نداشتهاند اما در عوض اصلاحطلبان بسیار این کار را کردهاند.
تحریف سردار سلیمانی با هدف تطهیر سران فتنه!
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی درباره اظهارات اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور درباره سردار سلیمانی نوشت: «بنابر آنچه جهانگيري در گفتوگو با پايگاه خبري-تحليلي جماران گفته، سردار سليماني با خاتمي هم هيچ اختلافي نداشت و اتفاقا آقاي خاتمي را دوست ميداشت. سردار سليماني با توجه به روايت معاون اول رئیسجمهوري، با آيتاللههاشمي رفسنجاني هم رابطه بسيار حسنهاي داشته است؛ «هر وقت با حاجقاسم راجع به آقايهاشمي صحبت ميكردم، نوعي علاقه ويژه نسبت به آقايهاشمي ميديدم. ايشان با آقايهاشمي ارتباط داشت و در اين سالها مرتب ميرفت و گزارشهايي را كه بايد به آقايهاشمي ميداد، ارايه ميكرد. يعني هيچ وقت ارتباطش با آقايهاشمي قطع نشده بود. ممكن بود به برخي از روشها يا حرفها انتقاد داشت و آنها را در صحبتهاي خصوصي اشاره ميكرد ولي هيچ وقت تصور اين نبود كه رابطهاش با آقايهاشمي قطع شود.»
اصلاحطلبان در حالی در تلاشند با تحریف خط و سیره شهید سلیمانی سران فتنه را تطهیر کنند که اتفاقات سال 78 و 88، سرفصلهای مهمی در زمینه بروز خیانتهای خاتمی است و طبعاً موجب رفتار چهرههای انقلابی (مانند حاج قاسم) شده است. فرماندهان سپاه در نامه سال 78 که امضای 24 فرمانده دفاع مقدس (از جمله سردار سلیمانی) پای آن بود، خطاب به خاتمی تأکید کرده بودند که کاسه صبرشان به خاطر فتنهانگیزی دشمنان و منافقین و کوتاهی دولت در قبال آن لبریز شده و دیگر نمیتوانند فتنهانگیزی را تحمل کنند. کسانی که توسط خاتمی و موسوی و سایر سران فتنه تحریک یا مجال عرضاندام پیدا کرده بودند، حرمت روز قدس را شکستند، شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند، روی جمهوری اسلامی خط کشیدند، به تصاویر امام خمینی(ره) جسارت کردند، شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» دادند، در روز قدس به نفع رژیم صهیونیستی شعار دادند و سرانجام، حرمت عاشورای حسینی(ع) را شکستند. خاتمی در تمام این 8 ماه، از سوی خبیثترین دولتهای جهان حمایت میشد. اما در مقابل، سردار سلیمانی قرار داشت که ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی را خط قرمز خود میدانست، برای نابودی اسرائیل و اشغالگری آمریکا پا در میدان مبارزه منطقهای گذاشته بود و سرانجام هم، توسط جنایتکارانی به شهادت رسید که از فتنهانگیزی خاتمی و دوستانش حمایت میکردند.
زمینهسازان ترور سردار
علیرضا معزی، معاون اطلاعرسانی و ارتباطات دفتر رئیسجمهور دیروز در ارگان دولت درباره سردار شهید سلیمانی نوشت: «بگذاریم سرمایههای انسانی یک کشور به نام وطن باقی بمانند، برای همه و برای ایران. نگذاریم به سودای برکشیدن خود و تاختن بر رقیب، قاتلان سلیمانی در افکار عمومی تطهیر شوند، نگذاریم برای فروکاستن «تحریم»، معصیتی دیگر از مسببان تحریم، شسته شود. نگذاریم او که چهره داخلیاش، تمامرخی از رواداری بود و هست به دست بستهترین افکار مصادره شود. نگذاریم به نام سلیمانی، سلیمانی در انگارهها و منافع فروملی حصر شود. ما نیازمند تجربهایم، تجربه یافتن پناهگاههایی ایمن که درخطر بحرانها و چندپاره شدنها، به آن پناه ببریم. ما نیازمند همگراییهایی فراگیر هستیم که بتوان با یادآوری آن از شدت منازعات کاست و منافع ملی را دوباره بر صدر نشاند. بگذاریم تصویر تشییع شهید سلیمانی، از هر تصویر دیگری سبقت بگیرد و مانا شود. بگذاریم تصویر تشییع، عکس یادگاری یک ملت با قهرمانش باشد، عکس یادگاری ملت با خودش، روشنترین تصویر ما از «ما». قهرمانها میراث معنوی یک ملتاند، این بار بر میراث، آتش نیفکنیم.»
مدعیان اصلاحات با کوبیدن بر طبل برجامهای بعدی، زمینهساز ترور سردار سلیمانی شدند و حق ندارند امروز ژست عزادار بگیرند. طیفی که شعار نه غزه، نه لبنان جار میزد و در فتنه سبز علیه اسلامیت و جمهوریت نظام شورش به راهانداخت، عقلا و منطقا چه نسبتی جز دشمنی با حاج قاسم دارد؟ سردار سلیمانی را جنایتکارانی به شهادت رساندند که از مدعیان اصلاحات حمایت میکردند. این طیف با تردید پراکنی و تفرقه افکنی درباره نفوذ منطقهای ایران و تقلا برای قطع پای ایران از منطقه، از پشت به حاج قاسم شلیک و شخصیت وی را ترور کرد. مجموع این خیانتها در کنار مالهکشی شرارتها و پلیدیهای دشمن در توافق هستهای و سیاست ضعف و تعلیق، زمینه ترور فیزیکی سردار دلها را فراهم کرد. مدعیان اصلاحات باید پاسخگوی رفتار خسارتزا و منافقانه خود باشند.
سؤال این است که آیا طیف موسوم به اصلاحطلب که معمولا جامعه آنها را با شعارهای ویترینی میشناسد در این فقره هم از وحدت و وفاق در حالی سخن میگویند که برای نمونه در دوره قبل ریاست جمهوری زشتترین توهینها را در نشریات خود منتشر میکردند. همچنین از نظر این جماعت وحدت یعنی اینکه گروههای دیگر تمام آنچه اصلاحطلبان میگویند را بپذیرند.
اما در ادامه گفته شده است کسانی که قطعنامهها را کاغذ پاره خواندند اکنون باید بیایند و پاسخ دهند! سؤال این است که اگر قرار بود همچنان دولت قبلی بیاید و پاسخگو باشند پس چرا شما روی کار آمدید؟! در این هفت سال چه کار کردهاید؟! ضمن آنکه پنج سال است که رفتند و با غرب برجام را امضا کردند. برجامی که قرار بود فتحالفتوح باشد حالا پس از پنج سال کار را به جایی رسانده که جماعت بزککننده برجام مجبورند دوباره به همان شیوه قدیمی فرافکنی یعنی «باعث این مشکلات دولت قبل است» رو بیاورند.
در ادامه روزنامه اصلاحطلب آرمان به همان طریق اصلاحطلبان علیه مجلس یازدهم پرسیده: «مجلس اخيرا طرحي را براي اصلاح قانون انتخابات پيش کشيده است. آيا اين طرح حضور اصلاحطلبان در انتخابات را سخت خواهد کرد؟» که مصاحبه شونده در پاسخ گفته است: «صرفا بحث اصلاحطلبان مطرح نيست. اينکه بخواهيم نامزد انتخاباتي برنامه و مشاوران خود را به شوراي نگهبان بگوييم، عملا ورود به جايگاه مردم است. تنها بستهشدن دست اصلاحطلبان مطرح نيست، اين افراد هميشه در حال بستن دست اصلاحطلبان به عنوان بخشي از جامعه هستند. اين هنر نيست که بخشي از جامعه را از حضور در انتخابات محروم کنيم... طرحي که به عنوان قانون جديد انتخابات رياست جمهوري از نگاهي ملي و سراسري برخوردار نيست و بيشتر جناحي و گروهي است[!!] کسي که به عنوان نماينده مردم به مجلس رفته و سوگند خورده، بايد مسائل را ملي ببيند و در جهت منافع و مصالح ملي گام بردارد.»
عادت اصلاحطلبان در کلیگویی همیشه بوده است. اینکه ادعا شده طرح مجلس جناحی و گروهی است یعنی چه؟ یعنی اینکه در مصوبه مجلس محدوده سنی بین 40 تا 75سال برای داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری در نظر گرفته شده یا عدم تابعیت کشورهای دیگر اینها به ضرر اصلاحطلبان است؟!
اما نکته مهم این است که در ابتدای پاسخ فردی که با او گفتوگو شده گفته «صرفا بحث اصلاحطلبان مطرح نيست.» یعنی خود این فرد هم متوجه این موضوع شده که ادعای اصلاحطلبان در فریب اذهان عمومی با انگاره سازی در مورد قانون جدید انتخابات چقدر مضحک است.
مصطفی درایتی، که از طیف موسوم به اصلاحطلب است در بخشی از مصاحبه با همین روزنامه آرمان ملی در اشاره به طرح مجلس یازدهم برای اصلاح قانون انتخابات گفته:« قانون جدید انتخابات در آمدن و نیامدن اصلاحطلبان نقش چندانی ندارد.»
فرهنگ لغت زنجیرهایها؛ رواداری یعنی ذلتپذیری!
روزنامه شرق در شماره پیشین خود در گزارشی نوشت: «اصولگرایان که در انتخابات مجلس توانستند با رأی حداقلی و در غیاب اصلاحطلبان اکثریت مجلس را در اختیار بگیرند، تصور میکردند که میتوانند در انتخابات ریاستجمهوری 1400 هم با همین شیوه فاتح انتخابات باشند اما گویا ماجرا برای آنها به این راحتیها هم نیست و آرامآرام خودشان نیز دریافتهاند اگر زمینه گفتمانی و سیاسی ایجاد شود، هنوز اصلاحطلبان میتوانند سرمایه اجتماعی خود را به میدان آورند. »
این گزارش سپس افزوده: «به دلیل چنین هراسی ایشان در اين مدت همهجانبه کوشیدهاند که علاوهبر تخریب شخصیتهای اصلاحطلب با اتهامزنیهای پیاپی گفتمان اصلاحات که رواداری داخلی و بینالمللی است را مخدوش کنند؛ با طرح موضوعاتی موهوم مانند وابستگی اصلاحطلبان به سرویسهای اطلاعاتی- امنیتی غربی یا پولگرفتن اصلاحطلبان از آمریکاییها یا حمایت مستقیم آمریکا از اصلاحطلبان در انتخابات1400؛ اتهامهایی که هر کدام نیاز به اسناد متقن دارد و در صورت نبود مدارک کافی میتواند عنوان اتهامی داشته باشد.»
نکته جالب توجه در این گزارش این است که گویا در فرهنگ لغت زنجیرهایها و اصلاحطلبان ذلتپذیری یعنی رواداری. دیگر اینکه اصلاحطلبان در توهم خودشان برای طیفهای دیگر میبرند و میدوزند. اینکه اصولگرایان طالب انتخابات حداقلی بودهاند نکتهای است که مصادیق از قضا خلاف آن را گواهی میدهد چون اصولگرایان هیچ گاه تحریم انتخابات را در برنامه نداشتهاند اما در عوض اصلاحطلبان بسیار این کار را کردهاند.
تحریف سردار سلیمانی با هدف تطهیر سران فتنه!
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی درباره اظهارات اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور درباره سردار سلیمانی نوشت: «بنابر آنچه جهانگيري در گفتوگو با پايگاه خبري-تحليلي جماران گفته، سردار سليماني با خاتمي هم هيچ اختلافي نداشت و اتفاقا آقاي خاتمي را دوست ميداشت. سردار سليماني با توجه به روايت معاون اول رئیسجمهوري، با آيتاللههاشمي رفسنجاني هم رابطه بسيار حسنهاي داشته است؛ «هر وقت با حاجقاسم راجع به آقايهاشمي صحبت ميكردم، نوعي علاقه ويژه نسبت به آقايهاشمي ميديدم. ايشان با آقايهاشمي ارتباط داشت و در اين سالها مرتب ميرفت و گزارشهايي را كه بايد به آقايهاشمي ميداد، ارايه ميكرد. يعني هيچ وقت ارتباطش با آقايهاشمي قطع نشده بود. ممكن بود به برخي از روشها يا حرفها انتقاد داشت و آنها را در صحبتهاي خصوصي اشاره ميكرد ولي هيچ وقت تصور اين نبود كه رابطهاش با آقايهاشمي قطع شود.»
اصلاحطلبان در حالی در تلاشند با تحریف خط و سیره شهید سلیمانی سران فتنه را تطهیر کنند که اتفاقات سال 78 و 88، سرفصلهای مهمی در زمینه بروز خیانتهای خاتمی است و طبعاً موجب رفتار چهرههای انقلابی (مانند حاج قاسم) شده است. فرماندهان سپاه در نامه سال 78 که امضای 24 فرمانده دفاع مقدس (از جمله سردار سلیمانی) پای آن بود، خطاب به خاتمی تأکید کرده بودند که کاسه صبرشان به خاطر فتنهانگیزی دشمنان و منافقین و کوتاهی دولت در قبال آن لبریز شده و دیگر نمیتوانند فتنهانگیزی را تحمل کنند. کسانی که توسط خاتمی و موسوی و سایر سران فتنه تحریک یا مجال عرضاندام پیدا کرده بودند، حرمت روز قدس را شکستند، شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند، روی جمهوری اسلامی خط کشیدند، به تصاویر امام خمینی(ره) جسارت کردند، شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» دادند، در روز قدس به نفع رژیم صهیونیستی شعار دادند و سرانجام، حرمت عاشورای حسینی(ع) را شکستند. خاتمی در تمام این 8 ماه، از سوی خبیثترین دولتهای جهان حمایت میشد. اما در مقابل، سردار سلیمانی قرار داشت که ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی را خط قرمز خود میدانست، برای نابودی اسرائیل و اشغالگری آمریکا پا در میدان مبارزه منطقهای گذاشته بود و سرانجام هم، توسط جنایتکارانی به شهادت رسید که از فتنهانگیزی خاتمی و دوستانش حمایت میکردند.
زمینهسازان ترور سردار
علیرضا معزی، معاون اطلاعرسانی و ارتباطات دفتر رئیسجمهور دیروز در ارگان دولت درباره سردار شهید سلیمانی نوشت: «بگذاریم سرمایههای انسانی یک کشور به نام وطن باقی بمانند، برای همه و برای ایران. نگذاریم به سودای برکشیدن خود و تاختن بر رقیب، قاتلان سلیمانی در افکار عمومی تطهیر شوند، نگذاریم برای فروکاستن «تحریم»، معصیتی دیگر از مسببان تحریم، شسته شود. نگذاریم او که چهره داخلیاش، تمامرخی از رواداری بود و هست به دست بستهترین افکار مصادره شود. نگذاریم به نام سلیمانی، سلیمانی در انگارهها و منافع فروملی حصر شود. ما نیازمند تجربهایم، تجربه یافتن پناهگاههایی ایمن که درخطر بحرانها و چندپاره شدنها، به آن پناه ببریم. ما نیازمند همگراییهایی فراگیر هستیم که بتوان با یادآوری آن از شدت منازعات کاست و منافع ملی را دوباره بر صدر نشاند. بگذاریم تصویر تشییع شهید سلیمانی، از هر تصویر دیگری سبقت بگیرد و مانا شود. بگذاریم تصویر تشییع، عکس یادگاری یک ملت با قهرمانش باشد، عکس یادگاری ملت با خودش، روشنترین تصویر ما از «ما». قهرمانها میراث معنوی یک ملتاند، این بار بر میراث، آتش نیفکنیم.»
مدعیان اصلاحات با کوبیدن بر طبل برجامهای بعدی، زمینهساز ترور سردار سلیمانی شدند و حق ندارند امروز ژست عزادار بگیرند. طیفی که شعار نه غزه، نه لبنان جار میزد و در فتنه سبز علیه اسلامیت و جمهوریت نظام شورش به راهانداخت، عقلا و منطقا چه نسبتی جز دشمنی با حاج قاسم دارد؟ سردار سلیمانی را جنایتکارانی به شهادت رساندند که از مدعیان اصلاحات حمایت میکردند. این طیف با تردید پراکنی و تفرقه افکنی درباره نفوذ منطقهای ایران و تقلا برای قطع پای ایران از منطقه، از پشت به حاج قاسم شلیک و شخصیت وی را ترور کرد. مجموع این خیانتها در کنار مالهکشی شرارتها و پلیدیهای دشمن در توافق هستهای و سیاست ضعف و تعلیق، زمینه ترور فیزیکی سردار دلها را فراهم کرد. مدعیان اصلاحات باید پاسخگوی رفتار خسارتزا و منافقانه خود باشند.