به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ نهمین جلسه از سلسله جلسات «هنر از منظر شهید آوینی» شب گذشته با حضور یوسفعلی میرشکاک در نخلستان سازمان هنری رسانه ای اوج برگزار شد.
مشروح سخنان یوسفعلی میرشکاک در این مراسم به شرح زیر است:
اندیشه شهید آوینی مانند همه علما، اندیشه اجمالی است و اگر بخواهیم این اندیشه را شرح دهیم و به تفصیل بیان کنیم، مجبوریم از زوایای مختلف به آن نگاه کنیم تا به یک نتیجه غیرقطعی برسیم. اگر قطعیتی هم پیدا کنیم، در سخنان نویسنده است. شهید مطهری برای اثبات یک عنوان مانند «خدمات ایران به اسلام و اسلام به ایران» یک کتاب نوشته، این اندیشه تفصیلی است. ممکن است در کتابش از اندیشه دیگران هم استفاده کرده باشد ولی اندیشه مطهری، اندیشه ای تفصیلی است.
// چرا افرادی که عکس شهید آوینی را نگه میدارند، کتاب های او را نمی خوانند
عالم شهید آوینی عالم اجمال است و بر این موضوع آگاهی دارد که همسخنی با این کلام، فقط از کسانی که اهل اجمال هستند، برمی آید. گاهی من گله مند هستم که چرا افرادی که عکس شهید آوینی را نگه میدارند و بر سر مزارش میروند، کتاب های وی را نمی خوانند؛ ولی اگر انصاف داشته باشیم، مشکل از مخاطب نیست، هر کسی که در مقام اجمال حرف زده باشد مخاطبانش نیز از طیف خودش هستند.
// باید با خودتان گفت وگو کنید
سنت، ذوبطون است؛ در بطن اول، سنت یک حقیقت ثابت و سرمدی یا یک عطیه ازلی است، شهید آوینی این سخنان را شرح نمیکند که حقیقت ثابت و سرمدی و عطیه ابدی چیست. چرا اهل تفکر این چنین صحبت میکنند؟ در جلسات قبل گفته بودم که باید با خودتان گفت وگو کنید و باید از درون بجوشید. اهل تفکر با خودشان مکاتبه میکنند؛ نویسنده و مخاطبشان در حقیقت خودشان هستند.
// کسی که صاحب اندیشه باشد، از کس دیگری نقل نمی کند
یک بار یکی از همکاران در مجله سوره به شهید آوینی گفت که فلانی زمانی که مطلب مینویسد، در مطالبش از هیچ کس نقل قول نمیکند. شهید آوینی در جوابش گفت: من هم این گونه مینویسم. آوینی به آن فرد گفته بود کسی که صاحب اندیشه باشد، نیازی به این نمیبیند که از کس دیگری نقل کند. این شیوهای است که غربی ها در قرن 19 و 20 در ساحت شرقشناسی از آن ستفاده کردند تا از این طریق بتوانند با ارجاع دادن به افراد دیگر، مطالب را معتبر نشان دهند.
نیچه، هایدگر، رضا داوری اردکانی و امام در آثار عرفانی خود این گونه عمل کردهاند؛ به طور مثال اگر امام خمینی (ره) در مطالب خود به نقل از ابن عربی یا داوود قیصری آورده، مشخص نکرده آنها این مطالب را در کجا و چه زمانی گفتهاند؛ چون با کسی سخن میگوید که در جایگاه و مقام با گوینده برابر است.
اگر کتابهای «فراسوی نیک و بد» و «تبارشناسی اخلاقی» را مطالعه کنید، نویسنده مشخص نکرده مطالبی که از افلاطون و کانت آورده؛ آنها این مطالب را چه زمانی و در کجا گفتهاند؛ مخاطب این کتابها کسانی هستند که باید از این مطالب آگاهی داشته باشند یعنی مخاطب مبتدی نیستند.
در فرهنگ عربی میبینیم در تاریخ نقل کردهاند که چه کسی آهنگ را روی شعری گذاشته است، در کتاب «الامانی» اینگونه عمل شده، در حالی که فرهنگ ایرانی این گونه نیست. کتاب های فارابی و مولا عبدالله زولدوزی را نگاه کنید، میبینید این چنین نیست. اگر در کتابهایشان به نقل از فردی آوردهاند، مشخص نکردند که آن فرد در کجا آن مطلب را بیان کرده است.
// قوم ایرانی اهل اجمال بوده و هست
به قدری این افق اجمال در شعر، فلسفه، عرفان و... قوم ایرانی غلبه دارد که فارابی به خودش حق میدهد افلاطون و ارسطو را یکسان کند. حال آنکه ارسطو به صراحت میگوید شاگرد افلاطون هستم ولی حقیقت را از افلاطون بیشتر دوست دارم و مطالب مورد اختلافش با افلاطون را مطرح میکند. با این حال فارابی این مسائل را نادیده میگیرد؛ چرا؟ چون فارابی می خواهد این دو را به عالم اجمال ببرد و در این عالم، نزاعی وجود ندارد.
در قابوس نامه ارجاعی وجود ندارد؛ آیا همه مطالب آن کتاب دانش خود نویسنده بود؟ اگر در کتابهای علامه حسنزاده آملی شرح و توضیح میبینید، این مسائل از وقتی که ما وارد تاریخ مدرن شده ایم به وجود آمده است، وگرنه قوم ایرانی اهل اجمال بوده است و در شعر، عرفان نظری و ... هم این گونه عمل کردهایم.
اگر کسی اهل همت باشد میتواند هر کدام از شعرهای دوران ما را بردارد و برای آن 50 برابر اندازه کتاب، شرح دقیقی بنویسد که مثلا این حرف از قرآن، صحفیه، نهج البلاغه گرفته شده است. اهل اجمال کسانی هستند که آن چه را که به عنوان باور می پذیرند، در کلام شان وجود دارد. برای همین است که در شعر حافظ میبینیم سخنانی از مولانا، سعدی و ناصر بخارایی و... را با کمی تغییر در شعرش آورده، چون کلام برای حافظ نیست.
در عین حال در افق اجمال کسی که امروز در قید حیات است، اگر در سلسله اجمال باشد و بتواند به مطالب بالاتر برود، میتواند هر آنچه که از ابتدای تاریخ تا به امروز خداوند الهام کرده از آن خود کند، به شرط اینکه عبارت را یک کلمه ارتقا دهد.
// قوم ایرانی خود را در تشیع باز مییابد
سنت در مرتبه بعد این حقیقت در یک صورت تاریخی متحول و متعالی تنزل پیدا میکند. ما همین عبارات را بخواهیم شرح کنیم، مطالب بسیار زیادی میشود. آن ریشه در این اصل ظهور مییابد و این اصل شاخ و برگ می دواند و ثمر میدهد. بنابراین اندیشه تأویلی و شرح آن تمثیلی است و در همین جا میتوان معنی دین را از سنت تمیز داد. سنت است که ادامه دین را فراهم می آورد، پس نمی توان گفت این واقعیت که قوم ایرانی خود را در تشیع باز مییابد، تصادفی است و این واقعیت را که ژاپن امکان شرکت در تاریخ غرب را پیدا میکند. علت واقعیت اول و واقعیت دوم را باید در سنت اقوام ایرانی و ژاپنی جستوجو کرد.
// افراد سیاستزده به خاطر خون شهید آوینی صحبتهای ما را تحمل میکنند
//ژاپنی ها برای ساختن یک شمشیر سامورایی یک سال کار می کردند
// صد سال دیگر با این وضع بگذرد، بی هویت می شویم
تفکر چیست و نسبت سنت و تفکر چیست؛ «من فکر می کنم، پس هستم» علی رغم آنکه اولین سنگ بنای موضوعیت نفسانی را در تفکر جدید می گذارد اما می تواند متضمن حقیقتی نیز باشد و آن این است که تفکر در واقع همان نحوه حضور آدمی در این جهان است.
// ایرانیان به دنبال آرمان شهر می گردند
// می خواهیم امام زمان ظهور كند ولی اخلاق مان را درست نمی كنیم
// تفکر در واقع همان نحوه حضور آدمی است
// از نظر تمدن تکنیکی همه جای دنیا مانند غرب است
// ما آزادی در دین نداریم ولی آزادی دینی داریم
سلسله کلاس های هنر از منظر شهید آوینی هر هفته سه شنبه ها در نخلستان سازمان هنری رسانه ای اوج ساعت 17 با حضور عموم علاقمندان برگزار می شود.