اما گویی خط قرمزی نا نوشته در رسانه ملی مانع از نزدیک شدن دست اندر کاران آن به این محوطه ممنوعه شده است و یک هماهنگی نانوشته با رسانه های بیگانه به منظور سانسور شکست توطئه ۸۸ در رسانه ملی ایران نیز وجود دارد.
شهدای ایران: سالگردهایی مانند فتنه ۸۸ و یا ۱۸ تیر همواره خودنمایی زیادی در برنامه های رسمی صدا و سیما داشته است. پخش فیلمهای مستند در بخشهای مختلف خبری که به نوعی آرشیو های غنی صدا و سیما را نیز به رخ مردم و خصوصا مستند سازان مستقل میکشند مهمترین بخش از اقدامات روشنگرانه صدا و سیما به شمار میآیند و به آن اضافه کنید چند برنامه گفتگو محور را.
اما مطمئنا نمی توان سهم برنامهها و تبلیغات غیر رسمی را در رسانه منکر شد. تبلیغات غیر مستقیم همیشه بیشترین سهم را در سیاستگذاری رسانه های دنیا داشته و دارند. برنامه هایی مانند فیلم ها، سریال ها و جنگها بخش اعظمی از برنامه های رسانههای تصویری را در بر می گیرند و به همین دلیل همواره مورد توجه سیاستگذاران رسانه ها بوده اند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز از این قاعده کلی مستثنا نیست. اما بازخوانی عملکرد صدا و سیما در پنج سال پس از فتنه ۸۸ و ۱۵ سال پس از قائله ۱۸ تیر خلا بزرگی را در استفاده از پتانسیل تنها رسانهی تصویری ایران در نشان دادن این نقاط استراتژیک و پرداختن به این موضوعات نشان می دهد.
با اینکه تولید تله فیلم و سریال یکی از عمده ترین و مهم ترین بخش های تولیدات صدا و سیما را در بر می گیرد و همچنین توجه خاصی نسبت به تولید سریالهای مناسبتی ویژه ماه مبارک رمضان، ایام محرم و در وهله دوم دهه فجر و مناسبهایی از این دست وجود دارد، اما هیچگاه تولید سریالی با موضوع فتنه ۸۸ به عنوان یکی از بزرگترین چالشهای نظام اسلامی و همچنین یکی از برنامه ریزی شده ترین توطئه های غرب که در ایران با شکست مواجه شد در دستور کار رسانه ملی قرار نگرفته است و تنها به تولید چند تله فیلم با کیفیتی نازل که تعداد آنها نیز به انگشتان یک دست نمی رسد اکتفا شده است. این در حالی است که صدا و سیما در همین چند سال اخیر بر تولید آثاری با مضامینی خنثی مانند «دروغ» و یا «ربا» تاکید ویژه ای داشته است.
مطمئنا در اینکه اولویت برای تولید آثار با موضوع بحرانهای ملی سالهای ۷۸ و ۸۸ از تولید سریالهایی مانند «هفت سنگ» آن هم با کپی برداری از یک سریال خارجی شکی وجود ندارد، اما گویی خط قرمزی نا نوشته در رسانه ملی مانع از نزدیک شدن دست اندر کاران آن به این محوطه ممنوعه شده است و یک هماهنگی نانوشته با رسانه های بیگانه به منظور سانسور شکست توطئه ۸۸ در رسانه ملی ایران نیز وجود دارد.
ولی این تمام ماجرا نیست، نه تنها رسانه ملی اهتمامی در تولید این آثار نداشته بلکه در این مدت شاهد تولید آثاری بودهایم که برخی مستقیما مانند فیلم «یک خانواده محترم» و برخی در لفافه مانند سریال «راستش را بگو» به حمایت از فتنه ۸۸ پرداخته اند، و یا در اقدامی دیگر تولید سریال مناسبتی ماه محرم به مهدی کرم پور و خسرو نقیبی کارگردان و نویسنده فیلمی سپرده شده است که حمایتی بی سابقه از فتنه ۸۸ را کرده است.
مطمئنا تعارف و تمسامح صدا و سیما با برخی هنرمندان حامی فتنه و از سوی دیگر برخورد فاشیستی همین حقله از هنرمندان روشنفکر در برخورد با هنرمندانی که هر حمایتی حتی حداقلی از حکومت قانونی ایران داشته اند، یکی از موانع بزرگ در عدم موفقیت صدا و سیما در نزدیک شدن به این حوزههای پر حاشیه است. هر چند صدا و سیما و پروژههای آن لقمههایی چربتر از آن هستند که این افراد را از همکاری با جمهوری اسلامی بازدارد اما اینکه چرا صدا و سیما با خرج بیت المال تاکید بر همکاری با این افراد دارد سوالی است که بی شک مدیران صدا و سیما جوابی برای آن ندارند.
صدا و سیما شانیت خویش به عنوان کارفرما و سیاست گذار را در بسیاری از تولیدات خود از دست داده و تنها به یک تدارکاتچی با جیبی پر پول تبدیل شده است که تنها به اعمال برخی ملاحظات حداقلی در تولیدات خود بسنده می کند. نمونه بارز آن هم پخش سریال «سرزمین کهن» بود که صدا و سیما را مجبور به عقب نشینی در مورد خط قرمزهای این سازمان در مورد حجاب کرد.
به هر حال این دوگانگی در برخورد با فتنه ۷۸ و ۸۸ باعث شده است تا برنامه ها و مستندات مناسبتی نیز که به واقعیات آن سالها می پردازند، به صورت یک رفع تکلیف فرمایشی جهت قطور شدن گزارش عملکرد مدیران خودنمایی کنند.
مطئنا در چنین مواردی نقش دستگاههایی که نظارت بر صدا و سیما را بر عهده دارند بیش از پیش مهم جلوه می کند. اما حجم بالای تولید غیر مفید و بی هدف و همچنین عدم وجود نظارت کافی قبل و در هنگام تولید از سوی خود صدا و سیما باعث شده است که بیشترین پتانسیل این دستگاه ها معطوف به این حوزهها گردیده و خلاها و انحرافات موجود از وظایف رسانه ملی مانند آنچه شرح آن در بالا رفت، در این رسانه فراگیر مغفول ماند.
منبع: تریبون مستعضفین
اما مطمئنا نمی توان سهم برنامهها و تبلیغات غیر رسمی را در رسانه منکر شد. تبلیغات غیر مستقیم همیشه بیشترین سهم را در سیاستگذاری رسانه های دنیا داشته و دارند. برنامه هایی مانند فیلم ها، سریال ها و جنگها بخش اعظمی از برنامه های رسانههای تصویری را در بر می گیرند و به همین دلیل همواره مورد توجه سیاستگذاران رسانه ها بوده اند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز از این قاعده کلی مستثنا نیست. اما بازخوانی عملکرد صدا و سیما در پنج سال پس از فتنه ۸۸ و ۱۵ سال پس از قائله ۱۸ تیر خلا بزرگی را در استفاده از پتانسیل تنها رسانهی تصویری ایران در نشان دادن این نقاط استراتژیک و پرداختن به این موضوعات نشان می دهد.
با اینکه تولید تله فیلم و سریال یکی از عمده ترین و مهم ترین بخش های تولیدات صدا و سیما را در بر می گیرد و همچنین توجه خاصی نسبت به تولید سریالهای مناسبتی ویژه ماه مبارک رمضان، ایام محرم و در وهله دوم دهه فجر و مناسبهایی از این دست وجود دارد، اما هیچگاه تولید سریالی با موضوع فتنه ۸۸ به عنوان یکی از بزرگترین چالشهای نظام اسلامی و همچنین یکی از برنامه ریزی شده ترین توطئه های غرب که در ایران با شکست مواجه شد در دستور کار رسانه ملی قرار نگرفته است و تنها به تولید چند تله فیلم با کیفیتی نازل که تعداد آنها نیز به انگشتان یک دست نمی رسد اکتفا شده است. این در حالی است که صدا و سیما در همین چند سال اخیر بر تولید آثاری با مضامینی خنثی مانند «دروغ» و یا «ربا» تاکید ویژه ای داشته است.
مطمئنا در اینکه اولویت برای تولید آثار با موضوع بحرانهای ملی سالهای ۷۸ و ۸۸ از تولید سریالهایی مانند «هفت سنگ» آن هم با کپی برداری از یک سریال خارجی شکی وجود ندارد، اما گویی خط قرمزی نا نوشته در رسانه ملی مانع از نزدیک شدن دست اندر کاران آن به این محوطه ممنوعه شده است و یک هماهنگی نانوشته با رسانه های بیگانه به منظور سانسور شکست توطئه ۸۸ در رسانه ملی ایران نیز وجود دارد.
ولی این تمام ماجرا نیست، نه تنها رسانه ملی اهتمامی در تولید این آثار نداشته بلکه در این مدت شاهد تولید آثاری بودهایم که برخی مستقیما مانند فیلم «یک خانواده محترم» و برخی در لفافه مانند سریال «راستش را بگو» به حمایت از فتنه ۸۸ پرداخته اند، و یا در اقدامی دیگر تولید سریال مناسبتی ماه محرم به مهدی کرم پور و خسرو نقیبی کارگردان و نویسنده فیلمی سپرده شده است که حمایتی بی سابقه از فتنه ۸۸ را کرده است.
مطمئنا تعارف و تمسامح صدا و سیما با برخی هنرمندان حامی فتنه و از سوی دیگر برخورد فاشیستی همین حقله از هنرمندان روشنفکر در برخورد با هنرمندانی که هر حمایتی حتی حداقلی از حکومت قانونی ایران داشته اند، یکی از موانع بزرگ در عدم موفقیت صدا و سیما در نزدیک شدن به این حوزههای پر حاشیه است. هر چند صدا و سیما و پروژههای آن لقمههایی چربتر از آن هستند که این افراد را از همکاری با جمهوری اسلامی بازدارد اما اینکه چرا صدا و سیما با خرج بیت المال تاکید بر همکاری با این افراد دارد سوالی است که بی شک مدیران صدا و سیما جوابی برای آن ندارند.
صدا و سیما شانیت خویش به عنوان کارفرما و سیاست گذار را در بسیاری از تولیدات خود از دست داده و تنها به یک تدارکاتچی با جیبی پر پول تبدیل شده است که تنها به اعمال برخی ملاحظات حداقلی در تولیدات خود بسنده می کند. نمونه بارز آن هم پخش سریال «سرزمین کهن» بود که صدا و سیما را مجبور به عقب نشینی در مورد خط قرمزهای این سازمان در مورد حجاب کرد.
به هر حال این دوگانگی در برخورد با فتنه ۷۸ و ۸۸ باعث شده است تا برنامه ها و مستندات مناسبتی نیز که به واقعیات آن سالها می پردازند، به صورت یک رفع تکلیف فرمایشی جهت قطور شدن گزارش عملکرد مدیران خودنمایی کنند.
مطئنا در چنین مواردی نقش دستگاههایی که نظارت بر صدا و سیما را بر عهده دارند بیش از پیش مهم جلوه می کند. اما حجم بالای تولید غیر مفید و بی هدف و همچنین عدم وجود نظارت کافی قبل و در هنگام تولید از سوی خود صدا و سیما باعث شده است که بیشترین پتانسیل این دستگاه ها معطوف به این حوزهها گردیده و خلاها و انحرافات موجود از وظایف رسانه ملی مانند آنچه شرح آن در بالا رفت، در این رسانه فراگیر مغفول ماند.
منبع: تریبون مستعضفین