با وجود درآمد میلیاردی؛
درآمد ناشی از گردشگری و فروش بلیت طبق گزارشها تنها در ۵ ماه اخیر نزدیک به ۴ میلیارد تومان بوده که اگر ۵۰۰ میلیون تومان آن صرف حقوق به تعویق افتاده کارکنان محوطههای میراث فرهنگی استان فارس میشد وضع به این وخامت نمیرسید.
به گزارش پایگاه خبری شهدای ایران به نقل از هنر نیور،یکی از موضوعاتی که طی هشت سال گذشته در حوزه میراث فرهنگی همواره مورد
انتقاد قرار داشت، وضع پایگاههای پژوهشی و محوطههای میراث جهانی بود.
تأسیس مرکزی که به طور متمرکز و با اولویتبندی به رسیدگی مهمترین محوطهها و مجموعههای تاریخی بپردازد در زمان مدیریت مهندس بهشتی صورت گرفت. در واقع در محوطههای مهم تاریخی، پایگاههای پژوهشی تأسیس شد تا انجام مطالعات باستانشناسی، حفاظتی و مرمتی و رسیدگی به سایر امور در تمام ایام سال و به طور دائم مهیا باشد. مدیران این پایگاهها از سوی رییس سازمان میراث فرهنگی تعیین و بودجه نیز از همین مرکز تأمین میشد. طی هشت سال گذشته اما بهتدریج تعیین مدیران این پایگاهها و تأمین بودجهها با نفوذ مدیریت میراث فرهنگی استانها و نیز سایر نهادهای استانی نظیر استانداران انجام شده است.
از طرف دیگر، تعدیل نیروهای متخصص این پایگاهها و تنزل سطح علمی آنها بسیار چشمگیر شد. تأمین بودجههای پژوهشی نیز مزید برعلت؛ به گونهای که در هشت سال گذشته بارها شاهد تعویق حقوق و دستمزد کارکنان این مراکز برای چندین و چند ماه بودیم.
«محوطه میراث جهانی تخت جمشید» نیز یکی از همین مراکز است و هرچند تخت جمشید در تصور عمومی محوطهای پر گردشگر و پردرآمد به حساب میآید اما در عمل کارکنان آن شاهد بدترین وضعیت بودهاند.
نگاهی به عملکرد مدیران میراث فرهنگی در تخت جمشید طی هشت سال گذشته نشان میدهد که هر سال چندین بار خبرهایی درباره به تعویق افتادن حقوق کارمندان، قطع برق و تلفن، آب گرفتگی و مواردی از این دست در این مجموعه میراث جهانی گزارش شده است. موضوعی که همین روزها، با سپری شدن دوره کاری دولت دهم، همچنان دامن ۴۰ نفر از کارکنان تختجمشید (باغبانان، نظافتچیها و بخشی از نگهبانان) را گرفته است.
پایه حقوقی این افراد به طور متوسط ۴۰۰ هزار تومان، یعنی حداقل حقوق در کشور است. تعداد کارمندان تخت جمشید از ۱۶۰ نفر در سال ۱۳۸۴ به ۶۰ نفر تقلیل یافته است. همین عده اندک هم هر روز اشک در چشم حلقه زده و با جاروهایی کهنه و فرسوده تخت جمشید را نظافت و یا حراست میکنند.
درخواست آنها از مسوولان این است که حقوق ماههای فروردین تا مرداد این افراد رنج دیده و سوخته در زیر آفتاب به سرعت پرداخت شود. اما فاجعه فراتر از این است. بنا به خبرها چند نفر از همین کارکنان در اثر ناراحتی و شدت گرفتاریهای ناشی از فقر در همین دو سال اخیر به ناگهان در سنین بین ۳۵ تا ۴۵ سالگی در خود تخت جمشید سکته کرده و درگذشتهاند.
این موضوع محدود به محوطه میراث جهانی تخت جمشید نیست. کارکنان دو مجموعه شاخص گردشگری شیراز، یعنی حافظیه و سعدیه، نیز چنین وضعی دارند. سایر پایگاههای میراث فرهنگی در استان فارس نیز (نظیر مجموعههای زندیه، فیروزآباد، مَلیان، بیشاپور، سروستان که همگی در نوبت ثبت جهانی قرار داشتهاند)، در سالهای اخیر تعطیل شده و یا کار در آنها به حداقل رسیده است.
این اتفاقات در حالی رخ داده که از سال ۱۳۸۶ تا سال ۱۳۹۱ هر ساله رقمی بالغ بر چند میلیارد تومان از بودجههای اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس به خزانه برگشت داده شده است. از جمله در سال جاری به دلیل فقدان برنامهریزی و عدم جذب بودجه، حدود دو میلیارد تومان در حال برگشت به خزانه است.
در کنار این موضوع، درآمد ناشی از گردشگری و فروش بلیت طبق گزارشها تنها در ۵ ماه اخیر نزدیک به ۴ میلیارد تومان بوده که اگر ۵۰۰ میلیون تومان آن صرف حقوق به تعویق افتاده کارکنان این مراکز و محوطههای میراث فرهنگی میشد وضع به این وخامت نمیرسید.
با نگاهی موشکافانهتر و بررسی ارقام میلیاردی هشت سال گذشته استان فارس در حوزه میراث فرهنگی که صرف هزینه اموری با اولویت پنجم یا ششم شده است، از اخبار ناگوارتری مطلع میشویم که باید با محاسبه دقیق و بررسی بازدهی آن در چند سال، میزان بهرهوری از منابع ارزیابی شود.
بیشک یکی از عمدهترین دلائل این فجایع مصیبت بار تصدی مدیریتهای غیرتخصصی در میراث فرهنگی این استان است. مدیریتهایی که بیبهره از دانش و تجربه بودهاند و به زیرساختها و برنامهریزی و مدیریت بلند مدت توجه نداشتهاند و هر ساله نیز بودجه قابل توجهی را به خزانه برگشت دادهاند.
تخریب بافت تاریخی منحصر به فرد شهر شیراز یکی از مصادیق فجایع مدیریتهای غیرمتخصص در سالها اخیر بود که البته فراتر از حیطه اختیارات میراث فرهنگی بوده و میبایست همه نهادهای مسؤول در این استان در این زمینه پاسخگو باشند. نتیجه روند تخصصزدایی این بود که به خاطر انتقادهایی که انجام شد، مسایل این حوزه که قطعاً فرهنگی - اجتماعی است را امنیتی کردند. دخالت نیروهائی که از نهادهای دیگر در شیراز مشروعیت میگرفتند، تا آنجا پیش رفت که در تخت جمشید حتی گردشگران و تورهای گردشگری نیز احساس ناامنی کردند و عطایش را به لقایش بخشیدند و صنعت گردشگری آسیب قابل توجهی دید.
اما پس از بیان این مشکلات راهکار چیست؟ کارشناسان نظر تخصصی خود را برای نجات از این فجایع مصیبت بار در اصلاح ساختارهای مدیریتی و اداری و برنامهریزی عنوان میکنند. اینکه آرامگاه کوروش و یا کاخهای تخت جمشید با حداقل مدیریت، در سال تا ۱۰ میلیارد تومان پول به خزانه دولت واریز میکنند به چه معنا است؟ کدام نهاد دولتی در کشور وجود دارد که سالیانه ۱۰ میلیارد مالیات به دولت بدهد؟ حداقل بخشی از درآمد ناشی از فروش بلیت مجموعههای چون تخت جمشید و پاسارگاد میتواند صرف حقوق متولیان آن یا ساماندهی خود این مجموعهها شود.
طبق گفته کارشناسان این روش نمیتواند ادامه یابد، به عبارتی این مجموعهها نمیتواند هم برای دولت درآمد داشته باشد و هم دولت از صرف هزینه برای نگهداری آنها خودداری کند.
درآمدها به تهران سرازیر میشود، ۲۰ درصد به دولت واریز میشود و ۸۰ درصد مابقی هم در دست مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی در تهران است. آنها اگر بخواهند و دوست داشته باشند بعد از چند بار که در سال آب و برق و حقوق پرسنل تخت جمشید به تعویق افتاد و رسانهها سر و صدا کردند قطراتی از آن پول را رها میکنند.
در تمام این سالها حداکثر پولی که به تخت جمشید اختصاص داده شده، هر سال کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان بوده است. معنی این رقم یعنی اینکه درآمد مجموعههای مانند تخت جمشید و پاسارگاد به یغما میرود و معلوم نیست صرف چه کاری میشود.
مدیریت میراث فرهنگی مدیریتی تخصصی است و نباید مدیران ناکارشناس و غیرمتخصص در رأس آن قرار گیرند. مجموعههایی مانند تخت جمشید را میتوان در چارچوب هیأت امنایی اداره نمود. چنین تجربهای در کشور ما وجود دارد و برای مثال چند هزار امامزاده به همین روش و با کمترین مشکل اداره میشوند. گویا چنین تجربهای یکبار در سالهای پیشتر در چند محوطه میراثی کشور و از جمله تخت جمشید انجام شد اما به دستور حمید بقائی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، روش اداره هیات امنایی در همه مراکز لغو شد تا درآمدها بار دیگر در اختیار مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی قرار گیرد.
لازم به ذکر است محوطه مذهبی- تاریخی شاهچراغ (ع) در شیراز به صورت هیات امنایی اداره میشود و به همین دلیل شاهد چنین مشکلاتی نیست.
تأسیس مرکزی که به طور متمرکز و با اولویتبندی به رسیدگی مهمترین محوطهها و مجموعههای تاریخی بپردازد در زمان مدیریت مهندس بهشتی صورت گرفت. در واقع در محوطههای مهم تاریخی، پایگاههای پژوهشی تأسیس شد تا انجام مطالعات باستانشناسی، حفاظتی و مرمتی و رسیدگی به سایر امور در تمام ایام سال و به طور دائم مهیا باشد. مدیران این پایگاهها از سوی رییس سازمان میراث فرهنگی تعیین و بودجه نیز از همین مرکز تأمین میشد. طی هشت سال گذشته اما بهتدریج تعیین مدیران این پایگاهها و تأمین بودجهها با نفوذ مدیریت میراث فرهنگی استانها و نیز سایر نهادهای استانی نظیر استانداران انجام شده است.
از طرف دیگر، تعدیل نیروهای متخصص این پایگاهها و تنزل سطح علمی آنها بسیار چشمگیر شد. تأمین بودجههای پژوهشی نیز مزید برعلت؛ به گونهای که در هشت سال گذشته بارها شاهد تعویق حقوق و دستمزد کارکنان این مراکز برای چندین و چند ماه بودیم.
«محوطه میراث جهانی تخت جمشید» نیز یکی از همین مراکز است و هرچند تخت جمشید در تصور عمومی محوطهای پر گردشگر و پردرآمد به حساب میآید اما در عمل کارکنان آن شاهد بدترین وضعیت بودهاند.
نگاهی به عملکرد مدیران میراث فرهنگی در تخت جمشید طی هشت سال گذشته نشان میدهد که هر سال چندین بار خبرهایی درباره به تعویق افتادن حقوق کارمندان، قطع برق و تلفن، آب گرفتگی و مواردی از این دست در این مجموعه میراث جهانی گزارش شده است. موضوعی که همین روزها، با سپری شدن دوره کاری دولت دهم، همچنان دامن ۴۰ نفر از کارکنان تختجمشید (باغبانان، نظافتچیها و بخشی از نگهبانان) را گرفته است.
پایه حقوقی این افراد به طور متوسط ۴۰۰ هزار تومان، یعنی حداقل حقوق در کشور است. تعداد کارمندان تخت جمشید از ۱۶۰ نفر در سال ۱۳۸۴ به ۶۰ نفر تقلیل یافته است. همین عده اندک هم هر روز اشک در چشم حلقه زده و با جاروهایی کهنه و فرسوده تخت جمشید را نظافت و یا حراست میکنند.
درخواست آنها از مسوولان این است که حقوق ماههای فروردین تا مرداد این افراد رنج دیده و سوخته در زیر آفتاب به سرعت پرداخت شود. اما فاجعه فراتر از این است. بنا به خبرها چند نفر از همین کارکنان در اثر ناراحتی و شدت گرفتاریهای ناشی از فقر در همین دو سال اخیر به ناگهان در سنین بین ۳۵ تا ۴۵ سالگی در خود تخت جمشید سکته کرده و درگذشتهاند.
این موضوع محدود به محوطه میراث جهانی تخت جمشید نیست. کارکنان دو مجموعه شاخص گردشگری شیراز، یعنی حافظیه و سعدیه، نیز چنین وضعی دارند. سایر پایگاههای میراث فرهنگی در استان فارس نیز (نظیر مجموعههای زندیه، فیروزآباد، مَلیان، بیشاپور، سروستان که همگی در نوبت ثبت جهانی قرار داشتهاند)، در سالهای اخیر تعطیل شده و یا کار در آنها به حداقل رسیده است.
این اتفاقات در حالی رخ داده که از سال ۱۳۸۶ تا سال ۱۳۹۱ هر ساله رقمی بالغ بر چند میلیارد تومان از بودجههای اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس به خزانه برگشت داده شده است. از جمله در سال جاری به دلیل فقدان برنامهریزی و عدم جذب بودجه، حدود دو میلیارد تومان در حال برگشت به خزانه است.
در کنار این موضوع، درآمد ناشی از گردشگری و فروش بلیت طبق گزارشها تنها در ۵ ماه اخیر نزدیک به ۴ میلیارد تومان بوده که اگر ۵۰۰ میلیون تومان آن صرف حقوق به تعویق افتاده کارکنان این مراکز و محوطههای میراث فرهنگی میشد وضع به این وخامت نمیرسید.
با نگاهی موشکافانهتر و بررسی ارقام میلیاردی هشت سال گذشته استان فارس در حوزه میراث فرهنگی که صرف هزینه اموری با اولویت پنجم یا ششم شده است، از اخبار ناگوارتری مطلع میشویم که باید با محاسبه دقیق و بررسی بازدهی آن در چند سال، میزان بهرهوری از منابع ارزیابی شود.
بیشک یکی از عمدهترین دلائل این فجایع مصیبت بار تصدی مدیریتهای غیرتخصصی در میراث فرهنگی این استان است. مدیریتهایی که بیبهره از دانش و تجربه بودهاند و به زیرساختها و برنامهریزی و مدیریت بلند مدت توجه نداشتهاند و هر ساله نیز بودجه قابل توجهی را به خزانه برگشت دادهاند.
تخریب بافت تاریخی منحصر به فرد شهر شیراز یکی از مصادیق فجایع مدیریتهای غیرمتخصص در سالها اخیر بود که البته فراتر از حیطه اختیارات میراث فرهنگی بوده و میبایست همه نهادهای مسؤول در این استان در این زمینه پاسخگو باشند. نتیجه روند تخصصزدایی این بود که به خاطر انتقادهایی که انجام شد، مسایل این حوزه که قطعاً فرهنگی - اجتماعی است را امنیتی کردند. دخالت نیروهائی که از نهادهای دیگر در شیراز مشروعیت میگرفتند، تا آنجا پیش رفت که در تخت جمشید حتی گردشگران و تورهای گردشگری نیز احساس ناامنی کردند و عطایش را به لقایش بخشیدند و صنعت گردشگری آسیب قابل توجهی دید.
اما پس از بیان این مشکلات راهکار چیست؟ کارشناسان نظر تخصصی خود را برای نجات از این فجایع مصیبت بار در اصلاح ساختارهای مدیریتی و اداری و برنامهریزی عنوان میکنند. اینکه آرامگاه کوروش و یا کاخهای تخت جمشید با حداقل مدیریت، در سال تا ۱۰ میلیارد تومان پول به خزانه دولت واریز میکنند به چه معنا است؟ کدام نهاد دولتی در کشور وجود دارد که سالیانه ۱۰ میلیارد مالیات به دولت بدهد؟ حداقل بخشی از درآمد ناشی از فروش بلیت مجموعههای چون تخت جمشید و پاسارگاد میتواند صرف حقوق متولیان آن یا ساماندهی خود این مجموعهها شود.
طبق گفته کارشناسان این روش نمیتواند ادامه یابد، به عبارتی این مجموعهها نمیتواند هم برای دولت درآمد داشته باشد و هم دولت از صرف هزینه برای نگهداری آنها خودداری کند.
درآمدها به تهران سرازیر میشود، ۲۰ درصد به دولت واریز میشود و ۸۰ درصد مابقی هم در دست مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی در تهران است. آنها اگر بخواهند و دوست داشته باشند بعد از چند بار که در سال آب و برق و حقوق پرسنل تخت جمشید به تعویق افتاد و رسانهها سر و صدا کردند قطراتی از آن پول را رها میکنند.
در تمام این سالها حداکثر پولی که به تخت جمشید اختصاص داده شده، هر سال کمتر از ۵۰۰ میلیون تومان بوده است. معنی این رقم یعنی اینکه درآمد مجموعههای مانند تخت جمشید و پاسارگاد به یغما میرود و معلوم نیست صرف چه کاری میشود.
مدیریت میراث فرهنگی مدیریتی تخصصی است و نباید مدیران ناکارشناس و غیرمتخصص در رأس آن قرار گیرند. مجموعههایی مانند تخت جمشید را میتوان در چارچوب هیأت امنایی اداره نمود. چنین تجربهای در کشور ما وجود دارد و برای مثال چند هزار امامزاده به همین روش و با کمترین مشکل اداره میشوند. گویا چنین تجربهای یکبار در سالهای پیشتر در چند محوطه میراثی کشور و از جمله تخت جمشید انجام شد اما به دستور حمید بقائی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، روش اداره هیات امنایی در همه مراکز لغو شد تا درآمدها بار دیگر در اختیار مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی قرار گیرد.
لازم به ذکر است محوطه مذهبی- تاریخی شاهچراغ (ع) در شیراز به صورت هیات امنایی اداره میشود و به همین دلیل شاهد چنین مشکلاتی نیست.