یکی از تحلیلگران مطرح منطقه، با بیان مرور خاطرات 40 ساله خود از انقلاب و دستهبندی تاریخ جمهوری اسلامی به چهار مرحله، مرحله چهارم را «راهبرد ایران هجومی برای نشر انقلاب» دانست که الان در ابتدای آن قرار دارد.
شهدای ایران: دکتر «امین حطیط» سرهنگ بازنشسته ارتش لبنان، حقوقدان و تحلیلگر سرشناس مسائل خاورمیانه و نزدیک به مقاومت لبنان، انقلاب اسلامی را «زلزله سیاسی و استراتژیک در جهان معاصر» میداند.
او در مصاحبه اختصاصی مشروح با گروه بینالملل خبرگزاری فارس، خاطرات خود را از اندکی قبل از انقلاب اسلامی ایران مرور کرد و به ایران امروز رسید که آن را «ایران هجومی» نامید که پس از تثبیت اقتدار داخلی خود در مقابل توطئهها و جنگها و ترورهای سالهای اول انقلاب، اکنون از خانه خارج میشود و از متحدان خود دفاع میکند.
حطیط از میان شعارهای انقلاب دو شعار را خیلی موفق و یک شعار را تقریبا ناموفق دانست. ساخت کشور مدرن و پیشرفته بر پایه و محور دین و در عین حال مطابق با استانداردهای روز دنیا و استقلال سیاسی حقیقی و عملی شدن شعار نه شرقی نه غربی، دو موفقیت بزرگ انقلاب هستند و ناکامی در عملی ساختن «وحدت جهان» اسلام که بخشی از علت آن به کشورهای اسلامی برمی گردد یک عدم موفقیت بارز برای ایران است.
این کارشناس خبره، تاریخ حدودا 40 ساله انقلاب اسلامی ایران را به چهار دوره تقسیم کرد:
1- مرحله ترس شدید و نگرانی از بقای انقلاب بود؛ که رفع شد
2- مرحله اطمینان از بقای انقلاب و نگرانی برای تحقق شعارها
3- مرحله مصونیت و دور کردن خطر از خود و انتقال آن به خارج از مرزها
4- مرحله ایران تهاجمی و راهبرد جهانی برای نشر الگوی ایران اسلامی و انقلاب
حطیط میگوید «ما الان در ابتدای مرحله چهارم انقلاب اسلامی ایران هستیم...»
مشروح این گفتوگوی خواندنی را در زیر دنبال کنید:
فارس: شروع آشنایی شما با انقلاب اسلامی ایران به چه نحو بود؟
در سال 1978 و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، من در ارتش لبنان به عنوان افسر ارتش خدمت می کردم، با وجود سختگیری های موجود در ارتش، اهتمام زیادی به پیگیری حوادث انقلاب نشان می دادم. انگیزه من در این قضیه آن بود که احساس کردم انقلاب در ایران توسط اسلام گرایان شیعه ای صورت می گیرد که با تمسک به فرهنگ حسینی، قصد اصلاح در جامعه دارند. ما از کودکی با این فرهنگ انس داشتیم و شعار امام حسین(ع) که فرمود: «ما خرجت اشرا و لا بطرا انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی» برای ما شعاری آشنا بود.
فارس: آیا تحت تاثیر امام موسی صدر قرار داشتید؟
آشنایی اولیه من با سید موسی صدر به 15 سال پیش از انقلاب برمی گشت که کتاب ها و سخنرانی های وی را پیگیری می کردم. 4 سال قبل از پیروزی ارتباط شخصی مستحکمی با ایشان برقرار کردم. با شروع انقلاب اسلامی ایران، در جریان نقطه نظرات و دیدگاه وی نسبت به انقلاب قرار گرفتم. به جز ایشان، ایرانی های دیگری که در لبنان حضور داشتند کمک بسزایی در آشنایی با انقلاب کردند. مدتی بعد با مصطفی چمران آشنا شدم و به صورت مخفیانه با او ملاقات می کردم چون مقررات سختگیرانه ارتش اجازه چنین تماس هایی را به ما نمی داد. آن زمان برخی دیگر از ایرانی ها (مانند صادق طباطبایی) برای ملاقات با امام موسی صدر به لبنان می آمدند.
با شدت گرفتن موج انقلاب، اظهارات و موضع گیری های امام خمینی را دنبال می کردیم. اخراج امام از عراق و عزیمت ایشان به فرانسه، انقلاب را وارد مرحله جدیدی کرد و ما دیگر به طور همه روزه پیگیر اخبار ایران و انقلاب بودیم. تا جایی که امکان داشت سعی می کردیم به کاست های سخنرانی امام دست پیدا کنیم و در جریان صحبت های جدید ایشان قرار گیریم. دو سه نفر از دوستانم که افسر ارتش بودند مانند من به پیگیری اخبار ایران علاقه نشان می دادند.
فارس: آیا نسبت به پیروزی انقلاب خوشبین بودید؟
حقیقت این است که آن زمان تصویر روشنی از آینده وجود نداشت. ما احساسی آمیخته با ترس و نگرانی داشتیم. گذشته تاریک عراق و ایران و تلاش هایی که قبلا در این دو کشور انجام گرفت و به شکست منجر شد، باعث می شد نسبت به پیروزی انقلاب چندان خوشبین نباشیم.
ضمن اینکه ما اطلاع دقیقی از اوضاع داخلی ایران نداشتیم، خبرهای ما در حد نوشته هایی بود که روزنامه ها منتشر می کردند. البته برخی ایرانی ها نیز خبرهایی از ایران به ما منتقل می کردند.
فارس: پوشش اخبار انقلاب در روزنامه های لبنان آن زمان چطور بود؟
روزنامه های لبنان عموما در اوایل انقلاب اهتمام زیادی به این مساله نشان ندادند، به جز آن دسته از روزنامه ها که از سید موسی صدر تاثیر پذیرفته بودند. ما بیشتر از طریق روزنامه های بین المللی از اخبار مطلع می شدیم.
رفتن امام به فرانسه باعث شد بیش از پیش متوجه اهمیت انقلاب شویم. با خود گفتیم حتما انقلاب وارد مرحله خطرناکی شده و برای رژیم شاه تهدید آفرین شده که خواستار اخراج امام از عراق شده اند. استنباط دیگر ما از این اتفاق این بود که این انقلاب با انقلاب ها و جنبش های مردمی دیگر تفاوت دارد.
حضور امام در فرانسه باعث شد رسانه های جهانی مطالب بیشتری در مورد انقلاب بنویسند، ما نیز امکان بیشتری برای اطلاع از روند امور پیدا کردیم. سخنرانی های امام در کاست ها وارد لبنان می شد و در بیروت نسخه برداری می شد. بخشی از آنها در بین ایرانی ها و عراقی های ساکن لبنان توزیع و برخی نیز به ایران فرستاده می شد.
سخنرانی های امام به زبان فارسی بود و ما از برادران ایرانی می خواستیم آن را برایمان ترجمه کنند. طبیعتا آنها درباره کاست مثلا 30 دقیقه، به توضیحات 5 دقیقه ای مضمون سخنرانی اکتفا می کردند.
فارس: چه برداشتی از اوضاع آن موقع ایران داشتید؟
ما در این مرحله از انقلاب سه برداشت از جریانات استنباط کردیم: اول اینکه این انقلاب از یک ساختار منظم در داخل ایران برخوردار است.
دوم اینکه ظاهر این انقلاب سیاسی و باطن و محتوای آن صد در صد دینی است. این باعث شد اهتمام و توجه ما به انقلاب بیشتر شود. ارتباط سیاسی ما با ایران چندان محدود بود، اما انقلاب اسلامی شیعیان مذهب جعفری که معتقد به آرمان مهدویت و حکومت اسلامی آینده بودند، اهمیت فوق العاده ای برایمان داشت، به ویژه اینکه این تجربه در 1400 سال گذشته کاملا جدید بود. حتی حکومت هایی که قبلا توسط حاکمان شیعه تاسیس شده بودند هیچ کدام بر ایده مهدویت و تشکیل حکومت اسلامی برای زمینه سازی ظهور بنا نشده نبودند. برادران ایرانی ما که آن زمان صحبت های امام را به ما منتقل می کردند می گفتند امام به دنبال تشکیل حکومت اسلامی است، حکومتی که زمینه ساز ظهور امام مهدی باشد.
نتیجه گیری سوم ما که خیلی برای ما تازگی داشت این بود که این انقلاب، کاملا مستقل است و عامل دست سرویس های اطلاعاتی شوروی و آمریکا نخواهد بود. شعار نه شرقی و نه غربی بعدا مطرح شد، اما قبل از پیروزی انقلاب برداشت ما این بود که آقای خمینی به هیچ عنوان آلت دست سرویس های جاسوسی شرق و غرب نیست.
در مدت 5-6 ماه قبل از انقلاب و نیز پس از انتقال امام به پاریس، به شدت دنبال این بودیم تا بفهمیم چه اتفاقی در حال وقوع است و اوضاع از چه قرار است. خیلی خوب به خاطر دارم که آن زمان ارتباط ما با انقلاب، ارتباط دینی بود.
فارس: آیا دلیل اهتمام شما این است که در فضای دینی خاصی قرار داشتید یا اینکه شدت حجم حادثه شما را متوجه خود کرده بود؟
همانطور که اشاره کردم من آن زمان افسر ارتش بودم و نیروهای ارتش طبق مقررات، اجازه عضویت در هیچ سازمان و گروه دینی را ندارند. تمایل و اهتمام من به پیگیری اوضاع انقلاب اولا به خاطر شدت و عظمت حادثه بود، علاوه بر اینکه به خاطر تربیت دینی، نوعی کشش درونی به انقلاب در خود احساس می کردم. جنس حادثه نشان از خاص بودن آن می داد. ضمن اینکه ما به عنوان مسلمانان عرب نگاه منفی به شاه داشتیم. شاه در بین مردم عرب معروف به شرطی خلیج و آلت دست آمریکا و نماینده سیاست های استعماری ایالات متحده بود برای همین نگاه کلی مردم مسلمان عرب به شاه به ویژه فضایی که ما در آن به سر می بردیم نگاه منفی بود. این دو عامل در دو بعد دینی و سیاسی توجه ما را به انقلاب جلب می کرد.
هرچه حوادث جلوتر می رفت احساس می کردم یک سیستم منظم سازمان یافته با رهبرانی در داخل ایران، کار هدایت انقلاب را بر عهده دارد. سه ویژگی انقلاب ها را در این انقلاب لمس کردم: نظم سازمانی، بعد عقائدی و دینی، استقلال سیاسی. معلومات تاریخی به ما می گفت هر جنبش منظم مبتنی بر عقیده در صورتی که آمادگی جانفشانی و ایثار در راه عقائد خود را داشته باشد قطعا مسیر آن به پیروزی ختم خواهد شد.
در چند ماه آخر حکومت شاه، حوادث به طور سریع پیش می رفت. خاطرم هست چطور شاه مجبور شد حکومت را به شاپور بختیار بسپارد و از کشور خارج شود تا بعد از آرام شدن اوضاع دوباره بازگردد، یا اینکه مردم چه واکنشی به عزل و نصب ها نشان دادند و چطور بختیار تلاش می کرد اوضاع را آرام کند و تلاش های حکومت برای مذاکره با امام خمینی چطور با شکست مواجه شد.
با توجه به سیر امور پیش بینی ما این بود که انقلاب حداقل خواهد توانست شاه را کنار بزند. با توجه به اطلاعات حقوقی که داشتم – آن زمان در سال سوم لیسانس رشته حقوق تحصیل می کردم – برداشتم این بود که این انقلاب جزو انقلاب های بزرگ تاریخ خواهد بود، اما از سوی دیگر نگران این بودم که ایران نیز سرنوشتی مشابه انقلاب فرانسه پیدا کند و دچار هرج و مرج و آشوب شود. فرانسه پس از انقلاب کبیر این کشور، از سال 1779 تا 1798 یعنی حدود 15 تا 25 سال درگیر آشوب و کودتاها و اعدام ها بود. نگرانی ما این بود که در ایران نیز همین اتفاق بیفتد. مشترکات دینی و عقائدی ما با ایران باعث می شد نگاه برادرانه به مردم ایران داشته باشیم و نزدیکی قلبی بین خود و آنها احساس کنیم. حتی بدون در نظر گرفتن بعد دینی و عاطفی، این نگرانی از جهت بعد انسانی وجود داشت. اگر زمام امور از اختیار خارج می شد معلوم نبود چه تعداد از مردم قربانی شوند.
برای ما خیلی شگفت آور بود که امام خمینی پس از بازگشت به کشور، توانست به خوبی بر اوضاع مسلط شود، اینطور به نظر می رسید که همه چیز در ایران تحت کنترل اوست. به ویژه زمانی که گفت من این دولت را ساقط می کنم و دولت جدید تعیین می کنم، هیچ تردیدی در لحن او احساس نمی شد.
امام در دو سه روز اول انقلاب کلمه «حکومت اسلامی» را به کار برد. این کلمه برای ما بسیار تکان دهنده بود. من آن روزها مشغول مطالعه کتاب «حکومت اسلامی» امام خمینی (به عنوان یکی از منابع تحقیق دانشگاهی ام در رشته حقوق) بودم و ناباورانه از خود سوال می کردم: آیا ایشان می تواند مطالب مطرح شده در این کتاب را عملی سازد؟!
سه ماه از انقلاب می گذشت و حوادث پشت سر هم اتفاق می افتاد. دلمان کمی قرص شده بود که انقلاب پیروز شده و قادر به ادامه حیات خود است. تا اینکه امام در قضیه انتخاب اسم و نوع حکومت، مقوله «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را مطرح کرد. اسم های مختلفی مطرح می شد از جمله: جمهوری دموکراتیک ایران، جمهوری مردمی ایران، جمهوری ملی اسلامی و.. امام برای خاتمه دادن به نزاع ها درباره اسم حکومت، کار را یکسره کرد و فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد! همان روز یکی از روزنامه های لبنان در تیتر صفحه اول خود نوشت: خمینی تکلیف نام حکومت را مشخص کرد: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و مه یک کلمه زیاد!
اینجا بود که ما دوباره نگران انقلاب شدیم. چون معلومات نظامی و استراتژیک ما به ما می گفت جهان منقسم بین دو اردوگاه شرق و غرب است و هر کشور و گروهی اگر بخواهد از یک اردوگاه جدا شود لاجرم باید به اردوگاه مقابل ملحق شود. اما اگر کسی بخواهد ساز خودش را بزند و خارج از دو اردوگاه کشور خود را بنا نهد، مورد هجوم هر دو طرف قرار خواهد گرفت و نابودی آن حتمی است. از همین رو، بارقه امیدی که در سه چهار ماه اول انقلاب در دلهای ما ایجاد شده بود شروع به فروکش کردن کرد چون مقوله نه شرقی نه غربی معنایش این بود که قدرت های جهانی کمر همت به نابودی این انقلاب خواهند بست.
فارس: موضع کشورهای منطقه به ویژه کشورهای خلیج در قبال انقلاب چطور بود؟
موضع مردم کشورهای عربی را باید از موضع حکومت های عرب جدا کرد. در اوایل انقلاب، کشورهای عربی موضع سلبی خاصی علیه انقلاب اتخاذ نکرده بودند. برخی از آنها علنا حمایت خود را از انقلاب اعلام داشتند، برخی نیز موضع محتاطانه ای اتخاذ کردند. در لبنان، موضع 80 % مردم نسبت به انقلاب اسلامی و امام خمینی مثبت بود و یا در سوریه استقبال کاملی از انقلاب شد. به طور کلی کشورهایی که در جبهه ایستادگی و مقاومت قرار داشتند از پیروزی انقلاب و سقوط شاه ابراز خرسندی کردند. بسته شدن سفارت اسرائیل در تهران و واگذاری آن به سازمان آزادیبخش فلسطین که درروزهای اولیه پیروزی انقلاب انجام شد و منجر به افتتاح اولین سفارت فلسطین در دنیا و برافراشته شدن پرچم فلسطین بر بالای آن شد این مساله را تشدید کرد.
زمانیکه اعراب خلیج فارس احساس نگرانی کردند
اندکی بعد از وقوع انقلاب، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کمی دستپاچه بودند اما از ناحیه انقلاب خطر خاصی احساس نمی کردند و حوادث جاری را مساله داخلی ایران می دانستند. اما چند ماه بعد که شعار وحدت اسلامی توسط امام خمینی مطرح شد، کشورهای خلیج احساس خطر کردند. طرح شعار وحدت اسلامی توسط یک روحانی شیعه با آن تاریخی که داشت، آنها را نگران کرد. به ویژه آنکه امام خمینی در دوران جوانی (دهه سی یا چهل میلادی) به مصر رفته و با برخی شخصیت های اخوان المسلمین دیدار کرده بود، و معروف است که اخوان المسلمین نگاه خصمانه ای به حکومت های رسمی عربی دارد. حکومت های عربی نگران آن بودند که طرح شعار وحدت اسلامی توسط یک شخصیت دینی شیعه، منجر به آن شود که شیعیان زمام امور امت اسلام را در دست بگیرند. ترس آنها از انقلاب زمانی بیشتر شد که حمایت کامل توده های مردم از انقلاب را در کشورهای عربی مشاهده کردند.
اواخر سال 1979 یعنی حدود یک سال پس از انقلاب حرف هایی درباره صدور انقلاب مطرح شد که کشورهای حاشیه خلیج فارس را به وحشت انداخت. حکام خلیج [فارس] نگران وقوع انقلاب در این کشورها و برچیده شدن بساط خود شدند. نگرانی این کشورها در حالی بود که مقوله صدور انقلاب بیشتر توسط سرویس های جاسوسی غربی مطرح شده بود نه از ایران. غرب وقتی یقین پیدا کرد که انقلاب وابسته به آنها نخواهد بود و از کنترل انقلاب و به کار گیری آن در خدمت منافع خود ناامید شد تصمیم گرفت کشورهای منطقه را علیه ایران تحریک کند. غرب فهمیده بود که امام شخصیتی استثنایی است که خوب می داند چه می خواهد و می داند چطور به خواسته خود دست پیدا کند. سخنان امام درباره سرمایه داری متوحش و مواضع ایشان راجب اتحاد جماهیر شوروی و به زباله دان تاریخ رفتن کمونیسم، آنها را به وحشت می انداخت. به همین منظور عبارت صدور انقلاب را به صورت پررنگ مطرح کردند تا کشورهای عربی را به عنوان سدی در برابر افکار انقلابی - اسلامی ایران قرار دهند.
بر این اساس، هر عاملی که در بین مردم کشورهای عربی ایجاد روحیه می کرد، موجب نگرانی حکومت های عرب بود. حتی استقبال ایران از یاسر عرفات و حمایت ایران از فلسطین به همان اندازه که امید را در دل های مردم فلسطین و عرب زنده کرد، به نگرانی حکومت های عربی دامن زد. یاسر عرفات در روزهای اول پیروزی انقلاب به ایران آمد و شادمان از استقبال گرم رهبران جدید ایران، خبر از آغاز عصر جدیدی در مبارزه با اسرائیل داد چرا که نظام نوپای کشور بزرگی چون ایران حمایت خود را از فلسطین اعلام کرده است. اینجا بود که نگرانی حکومت های عربی از انقلاب اسلامی بیشتر شد.
کاملا معلوم بود صدام با پول عربها و حمایت آمریکا جنگ راه انداخته
همه این عوامل منجر به آن شد که یک سال و چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، صدام حسین به تشویق کشورهای عربی و غربی و تحت شعار دفاع از دروازه شرقی جهان عرب، تصمیم گرفت به ایران حمله کند. آنها لقب فرمانده نظامی امت عرب به صدام داده و او را دلخوش کردند که ایران فاقد ارتش منظم است چرا که ارتش وابسته به شاه منحل شده و می توان ظرف چند هفته این کشور را تصرف کرد و کار انقلاب اسلامی را یکسره کرد.
جنگ صدام علیه ایران در حالی شروع شد که اوضاع امنیتی ایران پس از انقلاب هنوز سر و سامان نگرفته بود. نهاد امنیتی کشور بعد از انحلال ساواک فروپاشیده بود و نهادهای جدید هنوز خود را کاملا پیدا نکرده بودند.
صدام در دو سه ماه اول جنگ توانست به پیروزی های بزرگی دست پیدا کند. احساسی که ما آن زمان در لبنان داشتیم، سرخوردگی و ناراحتی شدید بود. با خود می گفتیم همانطور که قبلا فکر کرده بودیم این انقلاب هم مانند انقلاب های دیگر نتوانست قد علم کند و آمریکا به دست کشورهای عربی آن را زمین خواهد زد. کاملا معلوم بود که جنگ صدام علیه ایران در واقع جنگ آمریکا و اروپاست که با پول عرب ها به راه افتاده است.
مدتی پس از شروع جنگ ایران و عراق، اتفاقاتی در لبنان افتاد که فکر ما را از ایران و انقلاب به مشکلات داخلی خودمان معطوف کرد. در سال 1982 یعنی دو سال و اندی بعد از پیروزی انقلاب، ارتش رژیم صهیونیستی وارد جنوب لبنان شد و تمام مناطق جنوب تا بیروت را به تصرف خود درآورد.
اعزام تیمی از سپاه به لبنان همزمان با آغاز جنگ صدام علیه ایران
فارس: آیا بین اشغال جنوب لبنان و مقابله غرب با جمهوری اسلامی ارتباطی احساس کردید؟
نه چنین ارتباطی احساس نمی کردیم. در لبنان این حادثه بیشتر به قرارداد کمپ دیوید ربط داده می شد. دو ماه پس از اشغال جنوب لبنان، اتفاقی افتاد که اصلا انتظارش را نداشتیم و بسیار شگفت زده شدیم. طی یک عملیات محرمانه و سری، یک گروه از فرماندهان ایرانی برای کمک به گروه های مقاومت اسلامی در مقاومت علیه اسرائیل به منطقه بقاع در شرق لبنان آمدند. از خود پرسیدیم ایران که خود درگیر جنگ با عراق است چطور وقت کرده به فکر کمک به لبنان باشد و عده ای را برای این منظور به لبنان اعزام کند. بعدها فهمیدیم که این گروه از طرف سپاه پاسداران اعزام شده نه ارتش. اینجا بود که ارتباط شیعیان لبنان با انقلاب اسلامی ایران از مرحله ارتباط صرف عاطفی وارد مرحله عینی و عملی شد و از سال 1982 این ارتباط عمیق برای ما ملموس شد.
(همان روزها بود که با یکی از اعضای سپاه پاسداران به نام مستعار ابومهدی آشنا شدم. مرد سبزه و تا حدی کوتاه قد بود. بعدا فهمیدم به سودان و از آنجا به مصر رفته است و دیگر خبری از او نشد. چمران هم که قبل از انقلاب رابطه نزدیکی با هم داشتیم دو هفته بعد از انقلاب از لبنان رفت. چمران قبل از انقلاب مسئول نظامی جنبش امل بود. روحیه اش طوری بود که زیاد حرف نمی زد. بعدا شنیدیم که در ایران به سمت وزیر دفاع منصوب شده و بعد هم خبر شهادتش در جنگ به ما رسید.)
ما اخبار انقلاب و جنگ را همچنان دنبال می کردیم. بعضی اتفاق ها را هنوز یادم هست، وقتی ایران عملیات مهمی علیه ارتش عراق انجام می داد خیلی خوشحال می شدیم. عملیات فاو و درگیری های اهواز و استفاده از سلاح شیمیایی توسط صدام و.. حوادث غم انگیزی که در جریان جنگ اتفاق افتاد.
در سال های 1987 – 1988 اوضاع به نفع انقلاب پیش می رفت، خوشحال بودیم که با وجود محاصره خارجی و عدم فروش اسلحه به ایران و با همه کمک های تسلیحاتی به صدام، مردم و رهبران ایرانی توانستند نیروهای مسلح کشور و سپاه پاسداران را با سرعت شگفت آوری سر و سامان دهند. تا اینکه امام قطعنامه آتش بس را امضا کرد و از این حادثه به نوشیدن جام زهر تعبیر کرد. بعد از وفات امام فهمیدیم دیدگاه ایشان در قبول قطعنامه چقدر استراتژیک و آینده نگرانه بود. اگر مساله در زمان ایشان خاتمه پیدا نمی کرد دیگر کسی قادر به متوقف ساختن آن نبود و انقلاب و کشور گرفتار جنگی فرسایشی می شد که خدا می داند به کجا منتهی شود.
بدیهی است جنگ صدام علیه ایران توانست برخی از اهدف خود را محقق سازد و مانع از رشد سریع ایران شد. اما پتانسیل موجود در ایران، و سازماندهی درست، و صدق در اداره کشور باعث شد ایران از این عقبه ها عبور کند.
انقلاب ایران بر خلاف دیگر انقلابها با مجموعهای از دشمنان روبهرو بود
انقلاب اسلامی ایران را باید یکی از مهمترین انقلاب های تاریخ بشر دانست چون این انقلاب مانند انقلاب فرانسه یا انقلاب بلشویکی روسیه صرفا ضد نظام حاکم کشور نبود، بلکه انقلاب علیه نظام داخلی (شاه) و نظام بین المللی و منطقه ای نیز بود. انقلاب اسلامی انقلابی استثنایی بود که در مقابل نظام جهانی که توسط طرف های پیروز در جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود قد علم کرد و توانست اولا در مقابل منظومه ای از مخالفان داخلی و خارجی موجودیت خود را حفظ کند، ثانیا استقلال خود را در مقابل قدرت های شرق و غرب حفظ کند.
کسانی که درباره انقلاب اسلامی تحقیق می کنند باید توجه داشته باشند که این انقلاب با مجموعه ای از دشمنان روبرو بود و توانست با قدرت خیره کننده ای بر همه آنها فائق آید. مانع پیش روی انقلاب فقط شاه نبود. سیستمی که در دوران شاه شکل گرفته بود منظومه از ابعاد اقتصادی، اجتماعی، نظامی، و سیاسی بود که در سطوح مختلف مخالف انقلاب بودند. به عنوان مثال، بی حجابی که در قشرهایی از جامعه بین زنان رواج پیدا کرده بود، کسانی که از اموال مردم برای خود کیسه دوخته بودند، نمونه هایی از حالت های اجتماعی هستند که از وقوع انقلاب متضرر شدند. بنابراین انقلاب خود را در مقابل یک سیستم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی کامل می دید. اینها همه در بعد داخل ایران. اما در خارج کشور، علاوه بر کشورهای غربی که مستقیما از انقلاب متضرر شدند، حکومت های منطقه ای نیز که دست نشانده غرب بودند و همواره منافع غرب را به منافع ملت های منطقه ترجیح داده بودند خود را در مقابل انقلاب احساس کردند. انقلاب اسلامی تناقض موجود در این حکومت ها را نشان داد و نظام نوپای ایران به رخ حکومت های عقب مانده آنها کشید. نظامی که به تعهد و التزام دینی خود افتخار می کند و چهره ای مدرن و عصری از دین به نمایش می گذارد.
فارس: فکر می کنید انقلاب اسلامی تا چه حد در تحقق شعارهایش موفق بوده؟
میزان موفقیت ایران در تحقق بخشیدن به شعارهای انقلاب را می توان در دو رده دسته بندی کرد: دسته اول شعارهایی است که ایران در عملیاتی ساختن آن کاملا موفق عمل کرد، در این زمینه به دو نمونه بارز می توان اشاره کرد:
اولا: ایران توانست کشور مدرن و پیشرفته ای بسازد که در عین حال بر پایه دین بنا گذاشته شده است. پیش از انقلاب اسلامی کسی باور نمی کرد دین قادر به اداره کشور باشد و در عین حال با استانداردهای روز دنیا نیز تطابق داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه موفق عمل کرد.
ثانیا: ایران پس از انقلاب به استقلال حقیقی دست پیدا کرد و شعار نه شرقی نه غربی را تحقق بخشید. شاید بتوان گفت ایران تنها کشور مستقل دنیاست که خارج از منظومه شرق و غرب می تواند تصمیم مستقل بگیرد و بگوید می خواهم یا نمی خواهم! این مهم ترین شعار امام خمینی بود که در جمهوری اسلامی تحقق یافت.
دسته دوم شعارهایی است که نتیجه ضعیفی در آن رقم خورد، به عنوان مثال ایران در تحقق شعار وحدت اسلامی نتوانست به نتیجه چشمگیری برسد. عموما در حوزه هایی که نیازمند شراکت با طرف مقابل است نتیجه محدود و ضعیفی به دست آمد. مسئولیت عدم تحقق وحدت اسلامی متوجه ایران نیست بلکه علت به دشمنی ها و تعصب هایی برمی گردد که در طرف مقابل وجود دارد و مانع دستیابی به هدف مطلوب می شود.
فارس: به عنوان سوال پایانی، جنابعالی به عنوان کسی که از ابتدای انقلاب و حتی پیش از پیروزی انقلاب پا به پای حوادث حرکت کردید و از خارج از ایران سیر حوادث و رویدادهای انقلاب را دنبال می کردید، ارزیابی تان از گذشته و امروز انقلاب اسلامی چیست؟
من سیر تاریخی انقلاب را به چهار مرحله تقسیم می کنم:
مرحله اول: مرحله ترس شدید و نگرانی از بقای انقلاب بود. ترس ما این بود که اربابان شاه موفق شوند با توطئه های مختلف این انقلاب را ساقط کنند. این مرحله، از لحظه پیروزی انقلاب شروع شد و تا پایان جنگ و ارتحال امام خمینی ادامه یافت. یعنی یک دوره حدودا ده ساله.
مرحله دوم: مرحله اطمینان از بقای انقلاب و نگرانی نسبت به تحقق شعارها. این مرحله پس از وفات امام خمینی در ژوئن 1988 شروع شد. پس از رحلت امام و تعیین سریع ولی فقیه جدید ما احساس دو گانه ای داشتیم، وقتی به حجم سختی ها و بحران هایی که انقلاب پشت سر گذاشت نگاه می کردیم، این اطمینان در ما زنده می شد که انقلاب دیگر ساق شدنی نیست، عملیات انفجار در دفتر حزب جمهوری که نخست وزیر و نیمی از شخصیت های مهم دولت در آن به شهادت رسیدند روی داد ولی انقلاب ساقط نشد، جنگ ویرانگر عراق به راه افتاد و پایان یافت اما انقلاب ساقط نشد، امام از دنیا رفت باز انقلاب ساقط نشد، همه اینها باعث می شد نگرانی ما نسبت به بقای اصل انقلاب رفع شود. تنها نگرانی ما در این مرحله این بود که آیا انقلاب خواهد توانست شعارهای خود را محقق سازد؟ این مرحله که بلافاصله بعد از رحلت امام شروع شده بود تا سال 2000 پایان یافت.
مرحله سوم: ایران پیش از سال 2000 تلاش می کرد خطر را از خود دور سازد و جنگ را به خارج از مرزهای خود انتقال دهد. پیروزی مقاومت اسلامی و آزاد سازی جنوب لبنان سال 2000، نوعی وسعت در فضای راهبردی به ایران داد. ایران دیگر فضایی در اختیار داشت که می توانست آزادانه در آن نفس بکشد. بعد از سال 2000 ایران به نوعی مصونیت دست یافت که امکان حمایت و حفاظت از انقلاب و شعارهای انقلاب را به این کشور داد. این مرحله از 2001 تا 2015 یعنی حدود 14 سال ادامه یافت.
مرحله چهارم: در ماه های آخر سال 2015 انقلاب اسلامی ایران وارد چهارمین مرحله از عمر خود شد. ما هم اکنون در ابتدای این مرحله جدید قرار داریم، مرحله ای که نام آن را مرحله ایران تهاجمی و راهبرد جهانی برای نشر الگوی ایرانی و شعارهای انقلاب می گذارم. اگر کسی بخواهد تاریخ انقلاب اسلامی ایران را به نگارش درآورد باید این روزها و ماه هایی را که الان در آن به سر می بریم به عنوان ماه های تعیین کننده و حساس یاد کند. توافق هسته ای به منزله اعتراف جهانی به جمهوری اسلامی ایران و شعارهای آن بود و به مرحله مصونیت بخشی پایان داد.
بنابراین چهار مرحله اساسی تاریخ انقلاب به این صورت است:
یک: نگرانی از اصل بقای انقلاب
دو: نگرانی درباره شعارها
سه: مصونیت بخشی
چهار: ایران هجومی
در مرحله چهارم که وارد آن شده ایم چهار عنصر اصلی وجود دارد:
عنصر اول: اطمینان ایران به توان دفاعی خود. ایران در این مرحله مانند کسی است که از خانه بیرون می رود و آسوده خاطر است که کسی نمی تواند خانه اش را هدف حمله قرار دهد. مانور ولایت94 که طی روزهای گذشته در مساحت سه میلیون متر مربع در دریا برگزار شد به معنای آن بود که ایران قدرت بسیار بزرگی است که بر بعد وسیعی از منطقه اشراف دارد.
عنصر دوم: اطمینان از توان اقتصادی. امروز همه به جز ایران از افت قیمت نفت آسیب دیده اند، چون اقتصاد ایران یک بعدی و صرفا مبتنی بر نفت نیست. زمانی که در تحریم نفتی قرار گرفت به ابعاد دیگری چون کشاورزی، صنعت و سرمایه گذاری های عمرانی روی آورد.
عنصر سوم: برگشت توفان به سمت کسانی که آن را برپا کرده اند. در مرحله پیش رو ایران از فروپاشی کشورهای منطقه بهره مند خواهد شد و از آنجا که ایران از بنیه اعتقادی و دینی برخوردار است، اسلام و تشیع از این مساله منتفع خواهد شد.
عنصر چهارم: نیاز قدرت های بزرگ عضو شورای امنیت مانند چین و روسیه به حمایت های ایران.
او در مصاحبه اختصاصی مشروح با گروه بینالملل خبرگزاری فارس، خاطرات خود را از اندکی قبل از انقلاب اسلامی ایران مرور کرد و به ایران امروز رسید که آن را «ایران هجومی» نامید که پس از تثبیت اقتدار داخلی خود در مقابل توطئهها و جنگها و ترورهای سالهای اول انقلاب، اکنون از خانه خارج میشود و از متحدان خود دفاع میکند.
حطیط از میان شعارهای انقلاب دو شعار را خیلی موفق و یک شعار را تقریبا ناموفق دانست. ساخت کشور مدرن و پیشرفته بر پایه و محور دین و در عین حال مطابق با استانداردهای روز دنیا و استقلال سیاسی حقیقی و عملی شدن شعار نه شرقی نه غربی، دو موفقیت بزرگ انقلاب هستند و ناکامی در عملی ساختن «وحدت جهان» اسلام که بخشی از علت آن به کشورهای اسلامی برمی گردد یک عدم موفقیت بارز برای ایران است.
این کارشناس خبره، تاریخ حدودا 40 ساله انقلاب اسلامی ایران را به چهار دوره تقسیم کرد:
1- مرحله ترس شدید و نگرانی از بقای انقلاب بود؛ که رفع شد
2- مرحله اطمینان از بقای انقلاب و نگرانی برای تحقق شعارها
3- مرحله مصونیت و دور کردن خطر از خود و انتقال آن به خارج از مرزها
4- مرحله ایران تهاجمی و راهبرد جهانی برای نشر الگوی ایران اسلامی و انقلاب
حطیط میگوید «ما الان در ابتدای مرحله چهارم انقلاب اسلامی ایران هستیم...»
مشروح این گفتوگوی خواندنی را در زیر دنبال کنید:
فارس: شروع آشنایی شما با انقلاب اسلامی ایران به چه نحو بود؟
در سال 1978 و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، من در ارتش لبنان به عنوان افسر ارتش خدمت می کردم، با وجود سختگیری های موجود در ارتش، اهتمام زیادی به پیگیری حوادث انقلاب نشان می دادم. انگیزه من در این قضیه آن بود که احساس کردم انقلاب در ایران توسط اسلام گرایان شیعه ای صورت می گیرد که با تمسک به فرهنگ حسینی، قصد اصلاح در جامعه دارند. ما از کودکی با این فرهنگ انس داشتیم و شعار امام حسین(ع) که فرمود: «ما خرجت اشرا و لا بطرا انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی» برای ما شعاری آشنا بود.
فارس: آیا تحت تاثیر امام موسی صدر قرار داشتید؟
آشنایی اولیه من با سید موسی صدر به 15 سال پیش از انقلاب برمی گشت که کتاب ها و سخنرانی های وی را پیگیری می کردم. 4 سال قبل از پیروزی ارتباط شخصی مستحکمی با ایشان برقرار کردم. با شروع انقلاب اسلامی ایران، در جریان نقطه نظرات و دیدگاه وی نسبت به انقلاب قرار گرفتم. به جز ایشان، ایرانی های دیگری که در لبنان حضور داشتند کمک بسزایی در آشنایی با انقلاب کردند. مدتی بعد با مصطفی چمران آشنا شدم و به صورت مخفیانه با او ملاقات می کردم چون مقررات سختگیرانه ارتش اجازه چنین تماس هایی را به ما نمی داد. آن زمان برخی دیگر از ایرانی ها (مانند صادق طباطبایی) برای ملاقات با امام موسی صدر به لبنان می آمدند.
با شدت گرفتن موج انقلاب، اظهارات و موضع گیری های امام خمینی را دنبال می کردیم. اخراج امام از عراق و عزیمت ایشان به فرانسه، انقلاب را وارد مرحله جدیدی کرد و ما دیگر به طور همه روزه پیگیر اخبار ایران و انقلاب بودیم. تا جایی که امکان داشت سعی می کردیم به کاست های سخنرانی امام دست پیدا کنیم و در جریان صحبت های جدید ایشان قرار گیریم. دو سه نفر از دوستانم که افسر ارتش بودند مانند من به پیگیری اخبار ایران علاقه نشان می دادند.
فارس: آیا نسبت به پیروزی انقلاب خوشبین بودید؟
حقیقت این است که آن زمان تصویر روشنی از آینده وجود نداشت. ما احساسی آمیخته با ترس و نگرانی داشتیم. گذشته تاریک عراق و ایران و تلاش هایی که قبلا در این دو کشور انجام گرفت و به شکست منجر شد، باعث می شد نسبت به پیروزی انقلاب چندان خوشبین نباشیم.
ضمن اینکه ما اطلاع دقیقی از اوضاع داخلی ایران نداشتیم، خبرهای ما در حد نوشته هایی بود که روزنامه ها منتشر می کردند. البته برخی ایرانی ها نیز خبرهایی از ایران به ما منتقل می کردند.
فارس: پوشش اخبار انقلاب در روزنامه های لبنان آن زمان چطور بود؟
روزنامه های لبنان عموما در اوایل انقلاب اهتمام زیادی به این مساله نشان ندادند، به جز آن دسته از روزنامه ها که از سید موسی صدر تاثیر پذیرفته بودند. ما بیشتر از طریق روزنامه های بین المللی از اخبار مطلع می شدیم.
رفتن امام به فرانسه باعث شد بیش از پیش متوجه اهمیت انقلاب شویم. با خود گفتیم حتما انقلاب وارد مرحله خطرناکی شده و برای رژیم شاه تهدید آفرین شده که خواستار اخراج امام از عراق شده اند. استنباط دیگر ما از این اتفاق این بود که این انقلاب با انقلاب ها و جنبش های مردمی دیگر تفاوت دارد.
حضور امام در فرانسه باعث شد رسانه های جهانی مطالب بیشتری در مورد انقلاب بنویسند، ما نیز امکان بیشتری برای اطلاع از روند امور پیدا کردیم. سخنرانی های امام در کاست ها وارد لبنان می شد و در بیروت نسخه برداری می شد. بخشی از آنها در بین ایرانی ها و عراقی های ساکن لبنان توزیع و برخی نیز به ایران فرستاده می شد.
سخنرانی های امام به زبان فارسی بود و ما از برادران ایرانی می خواستیم آن را برایمان ترجمه کنند. طبیعتا آنها درباره کاست مثلا 30 دقیقه، به توضیحات 5 دقیقه ای مضمون سخنرانی اکتفا می کردند.
فارس: چه برداشتی از اوضاع آن موقع ایران داشتید؟
ما در این مرحله از انقلاب سه برداشت از جریانات استنباط کردیم: اول اینکه این انقلاب از یک ساختار منظم در داخل ایران برخوردار است.
دوم اینکه ظاهر این انقلاب سیاسی و باطن و محتوای آن صد در صد دینی است. این باعث شد اهتمام و توجه ما به انقلاب بیشتر شود. ارتباط سیاسی ما با ایران چندان محدود بود، اما انقلاب اسلامی شیعیان مذهب جعفری که معتقد به آرمان مهدویت و حکومت اسلامی آینده بودند، اهمیت فوق العاده ای برایمان داشت، به ویژه اینکه این تجربه در 1400 سال گذشته کاملا جدید بود. حتی حکومت هایی که قبلا توسط حاکمان شیعه تاسیس شده بودند هیچ کدام بر ایده مهدویت و تشکیل حکومت اسلامی برای زمینه سازی ظهور بنا نشده نبودند. برادران ایرانی ما که آن زمان صحبت های امام را به ما منتقل می کردند می گفتند امام به دنبال تشکیل حکومت اسلامی است، حکومتی که زمینه ساز ظهور امام مهدی باشد.
نتیجه گیری سوم ما که خیلی برای ما تازگی داشت این بود که این انقلاب، کاملا مستقل است و عامل دست سرویس های اطلاعاتی شوروی و آمریکا نخواهد بود. شعار نه شرقی و نه غربی بعدا مطرح شد، اما قبل از پیروزی انقلاب برداشت ما این بود که آقای خمینی به هیچ عنوان آلت دست سرویس های جاسوسی شرق و غرب نیست.
در مدت 5-6 ماه قبل از انقلاب و نیز پس از انتقال امام به پاریس، به شدت دنبال این بودیم تا بفهمیم چه اتفاقی در حال وقوع است و اوضاع از چه قرار است. خیلی خوب به خاطر دارم که آن زمان ارتباط ما با انقلاب، ارتباط دینی بود.
فارس: آیا دلیل اهتمام شما این است که در فضای دینی خاصی قرار داشتید یا اینکه شدت حجم حادثه شما را متوجه خود کرده بود؟
همانطور که اشاره کردم من آن زمان افسر ارتش بودم و نیروهای ارتش طبق مقررات، اجازه عضویت در هیچ سازمان و گروه دینی را ندارند. تمایل و اهتمام من به پیگیری اوضاع انقلاب اولا به خاطر شدت و عظمت حادثه بود، علاوه بر اینکه به خاطر تربیت دینی، نوعی کشش درونی به انقلاب در خود احساس می کردم. جنس حادثه نشان از خاص بودن آن می داد. ضمن اینکه ما به عنوان مسلمانان عرب نگاه منفی به شاه داشتیم. شاه در بین مردم عرب معروف به شرطی خلیج و آلت دست آمریکا و نماینده سیاست های استعماری ایالات متحده بود برای همین نگاه کلی مردم مسلمان عرب به شاه به ویژه فضایی که ما در آن به سر می بردیم نگاه منفی بود. این دو عامل در دو بعد دینی و سیاسی توجه ما را به انقلاب جلب می کرد.
هرچه حوادث جلوتر می رفت احساس می کردم یک سیستم منظم سازمان یافته با رهبرانی در داخل ایران، کار هدایت انقلاب را بر عهده دارد. سه ویژگی انقلاب ها را در این انقلاب لمس کردم: نظم سازمانی، بعد عقائدی و دینی، استقلال سیاسی. معلومات تاریخی به ما می گفت هر جنبش منظم مبتنی بر عقیده در صورتی که آمادگی جانفشانی و ایثار در راه عقائد خود را داشته باشد قطعا مسیر آن به پیروزی ختم خواهد شد.
در چند ماه آخر حکومت شاه، حوادث به طور سریع پیش می رفت. خاطرم هست چطور شاه مجبور شد حکومت را به شاپور بختیار بسپارد و از کشور خارج شود تا بعد از آرام شدن اوضاع دوباره بازگردد، یا اینکه مردم چه واکنشی به عزل و نصب ها نشان دادند و چطور بختیار تلاش می کرد اوضاع را آرام کند و تلاش های حکومت برای مذاکره با امام خمینی چطور با شکست مواجه شد.
با توجه به سیر امور پیش بینی ما این بود که انقلاب حداقل خواهد توانست شاه را کنار بزند. با توجه به اطلاعات حقوقی که داشتم – آن زمان در سال سوم لیسانس رشته حقوق تحصیل می کردم – برداشتم این بود که این انقلاب جزو انقلاب های بزرگ تاریخ خواهد بود، اما از سوی دیگر نگران این بودم که ایران نیز سرنوشتی مشابه انقلاب فرانسه پیدا کند و دچار هرج و مرج و آشوب شود. فرانسه پس از انقلاب کبیر این کشور، از سال 1779 تا 1798 یعنی حدود 15 تا 25 سال درگیر آشوب و کودتاها و اعدام ها بود. نگرانی ما این بود که در ایران نیز همین اتفاق بیفتد. مشترکات دینی و عقائدی ما با ایران باعث می شد نگاه برادرانه به مردم ایران داشته باشیم و نزدیکی قلبی بین خود و آنها احساس کنیم. حتی بدون در نظر گرفتن بعد دینی و عاطفی، این نگرانی از جهت بعد انسانی وجود داشت. اگر زمام امور از اختیار خارج می شد معلوم نبود چه تعداد از مردم قربانی شوند.
برای ما خیلی شگفت آور بود که امام خمینی پس از بازگشت به کشور، توانست به خوبی بر اوضاع مسلط شود، اینطور به نظر می رسید که همه چیز در ایران تحت کنترل اوست. به ویژه زمانی که گفت من این دولت را ساقط می کنم و دولت جدید تعیین می کنم، هیچ تردیدی در لحن او احساس نمی شد.
امام در دو سه روز اول انقلاب کلمه «حکومت اسلامی» را به کار برد. این کلمه برای ما بسیار تکان دهنده بود. من آن روزها مشغول مطالعه کتاب «حکومت اسلامی» امام خمینی (به عنوان یکی از منابع تحقیق دانشگاهی ام در رشته حقوق) بودم و ناباورانه از خود سوال می کردم: آیا ایشان می تواند مطالب مطرح شده در این کتاب را عملی سازد؟!
سه ماه از انقلاب می گذشت و حوادث پشت سر هم اتفاق می افتاد. دلمان کمی قرص شده بود که انقلاب پیروز شده و قادر به ادامه حیات خود است. تا اینکه امام در قضیه انتخاب اسم و نوع حکومت، مقوله «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را مطرح کرد. اسم های مختلفی مطرح می شد از جمله: جمهوری دموکراتیک ایران، جمهوری مردمی ایران، جمهوری ملی اسلامی و.. امام برای خاتمه دادن به نزاع ها درباره اسم حکومت، کار را یکسره کرد و فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد! همان روز یکی از روزنامه های لبنان در تیتر صفحه اول خود نوشت: خمینی تکلیف نام حکومت را مشخص کرد: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و مه یک کلمه زیاد!
اینجا بود که ما دوباره نگران انقلاب شدیم. چون معلومات نظامی و استراتژیک ما به ما می گفت جهان منقسم بین دو اردوگاه شرق و غرب است و هر کشور و گروهی اگر بخواهد از یک اردوگاه جدا شود لاجرم باید به اردوگاه مقابل ملحق شود. اما اگر کسی بخواهد ساز خودش را بزند و خارج از دو اردوگاه کشور خود را بنا نهد، مورد هجوم هر دو طرف قرار خواهد گرفت و نابودی آن حتمی است. از همین رو، بارقه امیدی که در سه چهار ماه اول انقلاب در دلهای ما ایجاد شده بود شروع به فروکش کردن کرد چون مقوله نه شرقی نه غربی معنایش این بود که قدرت های جهانی کمر همت به نابودی این انقلاب خواهند بست.
فارس: موضع کشورهای منطقه به ویژه کشورهای خلیج در قبال انقلاب چطور بود؟
موضع مردم کشورهای عربی را باید از موضع حکومت های عرب جدا کرد. در اوایل انقلاب، کشورهای عربی موضع سلبی خاصی علیه انقلاب اتخاذ نکرده بودند. برخی از آنها علنا حمایت خود را از انقلاب اعلام داشتند، برخی نیز موضع محتاطانه ای اتخاذ کردند. در لبنان، موضع 80 % مردم نسبت به انقلاب اسلامی و امام خمینی مثبت بود و یا در سوریه استقبال کاملی از انقلاب شد. به طور کلی کشورهایی که در جبهه ایستادگی و مقاومت قرار داشتند از پیروزی انقلاب و سقوط شاه ابراز خرسندی کردند. بسته شدن سفارت اسرائیل در تهران و واگذاری آن به سازمان آزادیبخش فلسطین که درروزهای اولیه پیروزی انقلاب انجام شد و منجر به افتتاح اولین سفارت فلسطین در دنیا و برافراشته شدن پرچم فلسطین بر بالای آن شد این مساله را تشدید کرد.
زمانیکه اعراب خلیج فارس احساس نگرانی کردند
اندکی بعد از وقوع انقلاب، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کمی دستپاچه بودند اما از ناحیه انقلاب خطر خاصی احساس نمی کردند و حوادث جاری را مساله داخلی ایران می دانستند. اما چند ماه بعد که شعار وحدت اسلامی توسط امام خمینی مطرح شد، کشورهای خلیج احساس خطر کردند. طرح شعار وحدت اسلامی توسط یک روحانی شیعه با آن تاریخی که داشت، آنها را نگران کرد. به ویژه آنکه امام خمینی در دوران جوانی (دهه سی یا چهل میلادی) به مصر رفته و با برخی شخصیت های اخوان المسلمین دیدار کرده بود، و معروف است که اخوان المسلمین نگاه خصمانه ای به حکومت های رسمی عربی دارد. حکومت های عربی نگران آن بودند که طرح شعار وحدت اسلامی توسط یک شخصیت دینی شیعه، منجر به آن شود که شیعیان زمام امور امت اسلام را در دست بگیرند. ترس آنها از انقلاب زمانی بیشتر شد که حمایت کامل توده های مردم از انقلاب را در کشورهای عربی مشاهده کردند.
اواخر سال 1979 یعنی حدود یک سال پس از انقلاب حرف هایی درباره صدور انقلاب مطرح شد که کشورهای حاشیه خلیج فارس را به وحشت انداخت. حکام خلیج [فارس] نگران وقوع انقلاب در این کشورها و برچیده شدن بساط خود شدند. نگرانی این کشورها در حالی بود که مقوله صدور انقلاب بیشتر توسط سرویس های جاسوسی غربی مطرح شده بود نه از ایران. غرب وقتی یقین پیدا کرد که انقلاب وابسته به آنها نخواهد بود و از کنترل انقلاب و به کار گیری آن در خدمت منافع خود ناامید شد تصمیم گرفت کشورهای منطقه را علیه ایران تحریک کند. غرب فهمیده بود که امام شخصیتی استثنایی است که خوب می داند چه می خواهد و می داند چطور به خواسته خود دست پیدا کند. سخنان امام درباره سرمایه داری متوحش و مواضع ایشان راجب اتحاد جماهیر شوروی و به زباله دان تاریخ رفتن کمونیسم، آنها را به وحشت می انداخت. به همین منظور عبارت صدور انقلاب را به صورت پررنگ مطرح کردند تا کشورهای عربی را به عنوان سدی در برابر افکار انقلابی - اسلامی ایران قرار دهند.
بر این اساس، هر عاملی که در بین مردم کشورهای عربی ایجاد روحیه می کرد، موجب نگرانی حکومت های عرب بود. حتی استقبال ایران از یاسر عرفات و حمایت ایران از فلسطین به همان اندازه که امید را در دل های مردم فلسطین و عرب زنده کرد، به نگرانی حکومت های عربی دامن زد. یاسر عرفات در روزهای اول پیروزی انقلاب به ایران آمد و شادمان از استقبال گرم رهبران جدید ایران، خبر از آغاز عصر جدیدی در مبارزه با اسرائیل داد چرا که نظام نوپای کشور بزرگی چون ایران حمایت خود را از فلسطین اعلام کرده است. اینجا بود که نگرانی حکومت های عربی از انقلاب اسلامی بیشتر شد.
کاملا معلوم بود صدام با پول عربها و حمایت آمریکا جنگ راه انداخته
همه این عوامل منجر به آن شد که یک سال و چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، صدام حسین به تشویق کشورهای عربی و غربی و تحت شعار دفاع از دروازه شرقی جهان عرب، تصمیم گرفت به ایران حمله کند. آنها لقب فرمانده نظامی امت عرب به صدام داده و او را دلخوش کردند که ایران فاقد ارتش منظم است چرا که ارتش وابسته به شاه منحل شده و می توان ظرف چند هفته این کشور را تصرف کرد و کار انقلاب اسلامی را یکسره کرد.
جنگ صدام علیه ایران در حالی شروع شد که اوضاع امنیتی ایران پس از انقلاب هنوز سر و سامان نگرفته بود. نهاد امنیتی کشور بعد از انحلال ساواک فروپاشیده بود و نهادهای جدید هنوز خود را کاملا پیدا نکرده بودند.
صدام در دو سه ماه اول جنگ توانست به پیروزی های بزرگی دست پیدا کند. احساسی که ما آن زمان در لبنان داشتیم، سرخوردگی و ناراحتی شدید بود. با خود می گفتیم همانطور که قبلا فکر کرده بودیم این انقلاب هم مانند انقلاب های دیگر نتوانست قد علم کند و آمریکا به دست کشورهای عربی آن را زمین خواهد زد. کاملا معلوم بود که جنگ صدام علیه ایران در واقع جنگ آمریکا و اروپاست که با پول عرب ها به راه افتاده است.
مدتی پس از شروع جنگ ایران و عراق، اتفاقاتی در لبنان افتاد که فکر ما را از ایران و انقلاب به مشکلات داخلی خودمان معطوف کرد. در سال 1982 یعنی دو سال و اندی بعد از پیروزی انقلاب، ارتش رژیم صهیونیستی وارد جنوب لبنان شد و تمام مناطق جنوب تا بیروت را به تصرف خود درآورد.
اعزام تیمی از سپاه به لبنان همزمان با آغاز جنگ صدام علیه ایران
فارس: آیا بین اشغال جنوب لبنان و مقابله غرب با جمهوری اسلامی ارتباطی احساس کردید؟
نه چنین ارتباطی احساس نمی کردیم. در لبنان این حادثه بیشتر به قرارداد کمپ دیوید ربط داده می شد. دو ماه پس از اشغال جنوب لبنان، اتفاقی افتاد که اصلا انتظارش را نداشتیم و بسیار شگفت زده شدیم. طی یک عملیات محرمانه و سری، یک گروه از فرماندهان ایرانی برای کمک به گروه های مقاومت اسلامی در مقاومت علیه اسرائیل به منطقه بقاع در شرق لبنان آمدند. از خود پرسیدیم ایران که خود درگیر جنگ با عراق است چطور وقت کرده به فکر کمک به لبنان باشد و عده ای را برای این منظور به لبنان اعزام کند. بعدها فهمیدیم که این گروه از طرف سپاه پاسداران اعزام شده نه ارتش. اینجا بود که ارتباط شیعیان لبنان با انقلاب اسلامی ایران از مرحله ارتباط صرف عاطفی وارد مرحله عینی و عملی شد و از سال 1982 این ارتباط عمیق برای ما ملموس شد.
(همان روزها بود که با یکی از اعضای سپاه پاسداران به نام مستعار ابومهدی آشنا شدم. مرد سبزه و تا حدی کوتاه قد بود. بعدا فهمیدم به سودان و از آنجا به مصر رفته است و دیگر خبری از او نشد. چمران هم که قبل از انقلاب رابطه نزدیکی با هم داشتیم دو هفته بعد از انقلاب از لبنان رفت. چمران قبل از انقلاب مسئول نظامی جنبش امل بود. روحیه اش طوری بود که زیاد حرف نمی زد. بعدا شنیدیم که در ایران به سمت وزیر دفاع منصوب شده و بعد هم خبر شهادتش در جنگ به ما رسید.)
ما اخبار انقلاب و جنگ را همچنان دنبال می کردیم. بعضی اتفاق ها را هنوز یادم هست، وقتی ایران عملیات مهمی علیه ارتش عراق انجام می داد خیلی خوشحال می شدیم. عملیات فاو و درگیری های اهواز و استفاده از سلاح شیمیایی توسط صدام و.. حوادث غم انگیزی که در جریان جنگ اتفاق افتاد.
در سال های 1987 – 1988 اوضاع به نفع انقلاب پیش می رفت، خوشحال بودیم که با وجود محاصره خارجی و عدم فروش اسلحه به ایران و با همه کمک های تسلیحاتی به صدام، مردم و رهبران ایرانی توانستند نیروهای مسلح کشور و سپاه پاسداران را با سرعت شگفت آوری سر و سامان دهند. تا اینکه امام قطعنامه آتش بس را امضا کرد و از این حادثه به نوشیدن جام زهر تعبیر کرد. بعد از وفات امام فهمیدیم دیدگاه ایشان در قبول قطعنامه چقدر استراتژیک و آینده نگرانه بود. اگر مساله در زمان ایشان خاتمه پیدا نمی کرد دیگر کسی قادر به متوقف ساختن آن نبود و انقلاب و کشور گرفتار جنگی فرسایشی می شد که خدا می داند به کجا منتهی شود.
بدیهی است جنگ صدام علیه ایران توانست برخی از اهدف خود را محقق سازد و مانع از رشد سریع ایران شد. اما پتانسیل موجود در ایران، و سازماندهی درست، و صدق در اداره کشور باعث شد ایران از این عقبه ها عبور کند.
انقلاب ایران بر خلاف دیگر انقلابها با مجموعهای از دشمنان روبهرو بود
انقلاب اسلامی ایران را باید یکی از مهمترین انقلاب های تاریخ بشر دانست چون این انقلاب مانند انقلاب فرانسه یا انقلاب بلشویکی روسیه صرفا ضد نظام حاکم کشور نبود، بلکه انقلاب علیه نظام داخلی (شاه) و نظام بین المللی و منطقه ای نیز بود. انقلاب اسلامی انقلابی استثنایی بود که در مقابل نظام جهانی که توسط طرف های پیروز در جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود قد علم کرد و توانست اولا در مقابل منظومه ای از مخالفان داخلی و خارجی موجودیت خود را حفظ کند، ثانیا استقلال خود را در مقابل قدرت های شرق و غرب حفظ کند.
کسانی که درباره انقلاب اسلامی تحقیق می کنند باید توجه داشته باشند که این انقلاب با مجموعه ای از دشمنان روبرو بود و توانست با قدرت خیره کننده ای بر همه آنها فائق آید. مانع پیش روی انقلاب فقط شاه نبود. سیستمی که در دوران شاه شکل گرفته بود منظومه از ابعاد اقتصادی، اجتماعی، نظامی، و سیاسی بود که در سطوح مختلف مخالف انقلاب بودند. به عنوان مثال، بی حجابی که در قشرهایی از جامعه بین زنان رواج پیدا کرده بود، کسانی که از اموال مردم برای خود کیسه دوخته بودند، نمونه هایی از حالت های اجتماعی هستند که از وقوع انقلاب متضرر شدند. بنابراین انقلاب خود را در مقابل یک سیستم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی کامل می دید. اینها همه در بعد داخل ایران. اما در خارج کشور، علاوه بر کشورهای غربی که مستقیما از انقلاب متضرر شدند، حکومت های منطقه ای نیز که دست نشانده غرب بودند و همواره منافع غرب را به منافع ملت های منطقه ترجیح داده بودند خود را در مقابل انقلاب احساس کردند. انقلاب اسلامی تناقض موجود در این حکومت ها را نشان داد و نظام نوپای ایران به رخ حکومت های عقب مانده آنها کشید. نظامی که به تعهد و التزام دینی خود افتخار می کند و چهره ای مدرن و عصری از دین به نمایش می گذارد.
فارس: فکر می کنید انقلاب اسلامی تا چه حد در تحقق شعارهایش موفق بوده؟
میزان موفقیت ایران در تحقق بخشیدن به شعارهای انقلاب را می توان در دو رده دسته بندی کرد: دسته اول شعارهایی است که ایران در عملیاتی ساختن آن کاملا موفق عمل کرد، در این زمینه به دو نمونه بارز می توان اشاره کرد:
اولا: ایران توانست کشور مدرن و پیشرفته ای بسازد که در عین حال بر پایه دین بنا گذاشته شده است. پیش از انقلاب اسلامی کسی باور نمی کرد دین قادر به اداره کشور باشد و در عین حال با استانداردهای روز دنیا نیز تطابق داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه موفق عمل کرد.
ثانیا: ایران پس از انقلاب به استقلال حقیقی دست پیدا کرد و شعار نه شرقی نه غربی را تحقق بخشید. شاید بتوان گفت ایران تنها کشور مستقل دنیاست که خارج از منظومه شرق و غرب می تواند تصمیم مستقل بگیرد و بگوید می خواهم یا نمی خواهم! این مهم ترین شعار امام خمینی بود که در جمهوری اسلامی تحقق یافت.
دسته دوم شعارهایی است که نتیجه ضعیفی در آن رقم خورد، به عنوان مثال ایران در تحقق شعار وحدت اسلامی نتوانست به نتیجه چشمگیری برسد. عموما در حوزه هایی که نیازمند شراکت با طرف مقابل است نتیجه محدود و ضعیفی به دست آمد. مسئولیت عدم تحقق وحدت اسلامی متوجه ایران نیست بلکه علت به دشمنی ها و تعصب هایی برمی گردد که در طرف مقابل وجود دارد و مانع دستیابی به هدف مطلوب می شود.
فارس: به عنوان سوال پایانی، جنابعالی به عنوان کسی که از ابتدای انقلاب و حتی پیش از پیروزی انقلاب پا به پای حوادث حرکت کردید و از خارج از ایران سیر حوادث و رویدادهای انقلاب را دنبال می کردید، ارزیابی تان از گذشته و امروز انقلاب اسلامی چیست؟
من سیر تاریخی انقلاب را به چهار مرحله تقسیم می کنم:
مرحله اول: مرحله ترس شدید و نگرانی از بقای انقلاب بود. ترس ما این بود که اربابان شاه موفق شوند با توطئه های مختلف این انقلاب را ساقط کنند. این مرحله، از لحظه پیروزی انقلاب شروع شد و تا پایان جنگ و ارتحال امام خمینی ادامه یافت. یعنی یک دوره حدودا ده ساله.
مرحله دوم: مرحله اطمینان از بقای انقلاب و نگرانی نسبت به تحقق شعارها. این مرحله پس از وفات امام خمینی در ژوئن 1988 شروع شد. پس از رحلت امام و تعیین سریع ولی فقیه جدید ما احساس دو گانه ای داشتیم، وقتی به حجم سختی ها و بحران هایی که انقلاب پشت سر گذاشت نگاه می کردیم، این اطمینان در ما زنده می شد که انقلاب دیگر ساق شدنی نیست، عملیات انفجار در دفتر حزب جمهوری که نخست وزیر و نیمی از شخصیت های مهم دولت در آن به شهادت رسیدند روی داد ولی انقلاب ساقط نشد، جنگ ویرانگر عراق به راه افتاد و پایان یافت اما انقلاب ساقط نشد، امام از دنیا رفت باز انقلاب ساقط نشد، همه اینها باعث می شد نگرانی ما نسبت به بقای اصل انقلاب رفع شود. تنها نگرانی ما در این مرحله این بود که آیا انقلاب خواهد توانست شعارهای خود را محقق سازد؟ این مرحله که بلافاصله بعد از رحلت امام شروع شده بود تا سال 2000 پایان یافت.
مرحله سوم: ایران پیش از سال 2000 تلاش می کرد خطر را از خود دور سازد و جنگ را به خارج از مرزهای خود انتقال دهد. پیروزی مقاومت اسلامی و آزاد سازی جنوب لبنان سال 2000، نوعی وسعت در فضای راهبردی به ایران داد. ایران دیگر فضایی در اختیار داشت که می توانست آزادانه در آن نفس بکشد. بعد از سال 2000 ایران به نوعی مصونیت دست یافت که امکان حمایت و حفاظت از انقلاب و شعارهای انقلاب را به این کشور داد. این مرحله از 2001 تا 2015 یعنی حدود 14 سال ادامه یافت.
مرحله چهارم: در ماه های آخر سال 2015 انقلاب اسلامی ایران وارد چهارمین مرحله از عمر خود شد. ما هم اکنون در ابتدای این مرحله جدید قرار داریم، مرحله ای که نام آن را مرحله ایران تهاجمی و راهبرد جهانی برای نشر الگوی ایرانی و شعارهای انقلاب می گذارم. اگر کسی بخواهد تاریخ انقلاب اسلامی ایران را به نگارش درآورد باید این روزها و ماه هایی را که الان در آن به سر می بریم به عنوان ماه های تعیین کننده و حساس یاد کند. توافق هسته ای به منزله اعتراف جهانی به جمهوری اسلامی ایران و شعارهای آن بود و به مرحله مصونیت بخشی پایان داد.
بنابراین چهار مرحله اساسی تاریخ انقلاب به این صورت است:
یک: نگرانی از اصل بقای انقلاب
دو: نگرانی درباره شعارها
سه: مصونیت بخشی
چهار: ایران هجومی
در مرحله چهارم که وارد آن شده ایم چهار عنصر اصلی وجود دارد:
عنصر اول: اطمینان ایران به توان دفاعی خود. ایران در این مرحله مانند کسی است که از خانه بیرون می رود و آسوده خاطر است که کسی نمی تواند خانه اش را هدف حمله قرار دهد. مانور ولایت94 که طی روزهای گذشته در مساحت سه میلیون متر مربع در دریا برگزار شد به معنای آن بود که ایران قدرت بسیار بزرگی است که بر بعد وسیعی از منطقه اشراف دارد.
عنصر دوم: اطمینان از توان اقتصادی. امروز همه به جز ایران از افت قیمت نفت آسیب دیده اند، چون اقتصاد ایران یک بعدی و صرفا مبتنی بر نفت نیست. زمانی که در تحریم نفتی قرار گرفت به ابعاد دیگری چون کشاورزی، صنعت و سرمایه گذاری های عمرانی روی آورد.
عنصر سوم: برگشت توفان به سمت کسانی که آن را برپا کرده اند. در مرحله پیش رو ایران از فروپاشی کشورهای منطقه بهره مند خواهد شد و از آنجا که ایران از بنیه اعتقادی و دینی برخوردار است، اسلام و تشیع از این مساله منتفع خواهد شد.
عنصر چهارم: نیاز قدرت های بزرگ عضو شورای امنیت مانند چین و روسیه به حمایت های ایران.
منبع: فارس