نگاهی به فیلم "تکتیرانداز آمریکایی"؛ منطق فیلم همان ایدئولوژی جنگ طلبانه جناح راست افراطی آمریکاست، همان دیدگاهی که در قامت کوتاهترین رئیس جمهور آمریکا (جرج بوش کوچک) بروز و ظهور یافت و بلندترین جنگ تاریخ معاصر را به وجود آورد.
شهدای ایران: معمول است که انسان ها و ازجمله هنرمندان وقتی پا به سن می گذارند، دست از سیاست بازی بر می دارند و سعی می کنند خود را از انگ های ایدئولوژیک مبرا نگه دارند. اما این قضیه درباره کلینت ایستوود کاملا معکوس است. او در اوج کهنسالی و در دورانی که قاعدتا باید بازنشسته شده و حداکثر خودش را با فیلم های بی خطر سرگرم کند، به تولید یکی از سیاسی و ایدئولوژیک ترین آثار سال های اخیر هالیوود پرداخته است. به طوری که فیلم جدید او «تک تیرانداز آمریکایی»(American Sniper) بی مهابا و فارغ از هر تعارفی، به تبلیغ برای حاکمیت کشورش می پردازد. تبلیغی برای یک جنگ فرسایشی که به این فیلم، رنگ و لعابی فرمایشی بخشیده و آن را در رده آثار سفارشی قرار داده است. به طوری که ما با یک پروپاگاندای تمام عیار همراه با لایه هایی از نگاه نژادپرستانه روبرو هستیم.
روایت فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» همان حکایت کلیشه ای فیلم های حماسی و قهرمان سالار هالیوود است؛ کریس کایل(با بازی بردلی کوپر) مردی از تیره گاوچران ها و از نژادی با پوست سفید، موهای طلایی و چشمان روشن، بر می خیزد و در جایگاه منجی وطن خود قرار می گیرد. عاشق می شود، ازدواج می کند و بچه می آورد، اما دست از مبارزه نمی کشد. در سر راه خود با دشواری ها و ناکامی هایی هم مواجه می شود، اما چون «قهرمان آمریکایی» است، سرانجام همه دشمنان خود را شکست می دهد و پیروز می شود. مانند این روایت، تقریبا هر سال در تعداد زیادی از فیلم های هالیوود پدیدار می شود. سال گذشته و در اسکار 2014 هم که اکثریت قریب به اتفاق برگزیده ها، پیرو همین کلیشه بودند. امسال نیز «تک تیرانداز آمریکایی» نمود و نماد این چنین نگرشی است.
شروع فیلم، نمایش عظمت و ابهت میلیتاریسم آمریکاست؛ نمای کلوزآپ از پایین از تانک، استعاره ای است از اقتدار و شکوه نظامی. به این می گویند، همسانی و همراهی فرم و محتوا در یک فیلم. در سکانس دوم فیلم، پدر کریس کایل که فیلم تأکید زیادی بر مذهبی بودن و حضور او در کلیسا و انجام مناسک مسیحی دارد به فرزندانش موعظه ای می کند؛ انسان ها در این دنیا سه دسته هستند؛ گروهی مانند گرگ می مانند و کارشان دریدن دیگران است. گروهی گوسفندند که دریده می شوند و گروهی هم سگ گله هستند که از دیگران دفاع می کنند.بعدها پسری که چنین نصیحتی را می شنود، به یک سرباز جان بر کف آمریکایی تبدیل می شود که کارش حفاظت از جان انسان ها در تقابل با (به زعم فیلم) گرگ هاست. و فیلم به این ترتیب، نظامیان آمریکا را مدافعان گله (جامعه انسانی) معرفی می کند. بیان این جملات از زبان مردی دین مدار و اهل کلیسا و عبادت ، جنگ های آمریکا را به عنوان یک «دفاع مقدس» معرفی می کند! ابدا در هیچ جای فیلم، سخنی از حمله نمی شود و همه جا تأکید می شود که "ما آمریکایی ها در حال دفاع از خود در برابر حمله ها و توطئه های شیاطین هستیم"! منطق فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» همان ایدئولوژی جنگ طلبانه جناح راست افراطی آمریکاست. همان دیدگاهی که در قامت کوتاه ترین رئیس جمهور آمریکا-جرج بوش کوچک- بروز و ظهور یافت و بلندترین جنگ تاریخ معاصر را به وجود آورد. تفکری که معتقد است، همه کشتارها و قتل های مردم غیرنظامی در سرزمین هایی چون عراق، نه حمله نظامی که دفاع از بشریت در مقابل دجال و شیاطین است!
نکته قابل تأمل این که پس از افتضاحات آمریکا در جنگ ویتنام، ابتدا گرایش به حمایت از آن جنگ رایج بود و رفته رفته خیلی از فیلم های هالیوود به انتقاد از این جنگ پرداخته و یا حداقل، تصویری ترحم آمیز از سربازان حاضر در این جنگ ارائه دادند. در خلال جنگ با ویتکونگ ها، فیلم هایی چون «کماندوها در ویتنام»،«کلاه سبزها» و «ویتنام، ویتنام»(أثری از جان فورد در حمایت از حمله به ویتنام) با رویکردی قهرمان پردازانه و تبلیغاتی، سعی در تهییج افکار عمومی و تطهیر حضور نظامی ایالات متحده در ویتنام داشتند. اما هر چه از زمان آن «شکست آمریکایی» می گذشت، بر نگاه انتقادآمیز سینما به جنگ ویتنام نیز افزوده می شد. تا جایی که در فیلم هایی مثل «غلاف تمام فلزی»(استنلی کوبریک) و «متولد چهارم ژوئیه»(الیور استون) این رویکرد انتقادی به اوج رسید. اما درباره جنگ عراق، ماجرا کاملا برعکس است. یعنی در سال های نخست حمله آمریکا به عراق، تعدادی فیلم انتقادی درباره آن جنگ ساخته و به طور محدود و منزوی به نمایش درآمد. فیلم هایی چون «غیر قابل انتشار» و «در دره خدایان» نمونه هایی از این فیلم ها بود. اما هر چه از آغاز جنگ عراق می گذرد، نگاه انتقادی هم کمتر شده و تصویرها و تصورهای تبلیغی و تطهیری زیادتر می شود. «تک تیرانداز آمریکایی» غلیظ ترین فیلم در حمایت از جنگ عراق است.
فیلمی پر از شعر و شعارهای سطحی و تبلیغاتی است که بیشتر در پروپاگانداهای دهه 80 کارکرد داشتند. لحن سیاسی فیلم، بازگشتی است به فیلم های درجه سه ای چون «دلتا فورس» و مجموعه «رمبو». مثلا در یکی از صحنه های فیلم، کریس، مشغول تماشای اخبار است و گزارشی درباره یک انفجار در مکانی عمومی را می بیند. میزانسن فیلم در این صحنه به گونه ای است که گویی قهرمان گاوچران فیلم، اولین بار است که با خبری ناگوار و خشونت آمیز مواجه می شود! چون از فرط حیرت و شگفتی بر می خیزد و با چشمان از حدقه درآمده به تلویزیون می نگرد. بلافاصله پس از این صحنه، کریس به ارتش ایالات متحده می پیوندد تا به جنگ خرابکارها و تروریست ها برود!
نژادپرستی یکی از سنتی ترین تم های جاری در فیلم های هالیوودی است. به طوری که کمتر فیلمی در آمریکا را می توان یافت که فاقد رگه های نگاه ضدنژادی باشد. جریانی که بنیانگذار آن را پدر سینمای داستانگوی جهان یعنی دیوید گریفیث و فیلم «تولد یک ملتِ» او می دانند. پندار نفرت به دیگری یا دیگران در هالیوود، امروز بر ایرانی ها و مسلمانان تمرکز یافته است. ساخت دو قسمت فیلم «300» حامل این پیغام است که دشمنی آمریکا و صهیونیسم با ایران، فقط به جمهوری اسلامی محدود نمی شود و آن ها حتی با ایران غیراسلامی و باستانی نیز مشکل دارند. نگاه نژادپرستانه هالیوود علیه مسلمانان حتی در سریال محبوب «لاست»(گمشدگان) نیز جاری است. چنان که در این سریال دیدیم، تنها شخصیت مسلمان فیلم (سعید) یک شکنجه گر است که حتی در زندگی های موازی خود نیز در حرفه ای جز ترور و جنایت حاضر نمی شود. این پندار در خیلی از فیلم های هالیوودی برقرار است و در «تک تیرانداز آمریکایی» فوران پیدا کرده.
در طول فیلم پر است از الفاظ توهین آمیز درباره سرزمین و مردم و فرهنگ کشور عراق. همسان نمایی کشتار مسلمانان با شکار حیوانات، یکی از نمودهای محتوایی این فیلم است. در سکانس افتتاحیه، درست قبل از شلیک به بچه مسلمان عراقی، تصویر به شکار یک گوزن در جنگل متصل می شود.
همچون بسیاری از فیلم های هالیوودی، قهرمان فیلم، یک کابوی(گاوچران) است. گاوچرانی، فرهنگ اصیل آمریکایی ها و به نوعی میراث قومی آن ها محسوب می شود و به همین دلیل هم در بسیاری از فیلم های ایدئولوژیک هالیوود، خاستگاه قهرمانان، گاوچرانی است. فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» نیز از همین قاعده پیروی کرده است.
در فیلم های قبلی که به جنگ عراق پرداخته می شد، مبارزانی که رو در روی سربازان آمریکایی می جنگیدند، در حد اشباحی گذرا می آمدند و می رفتند. مانند فیلم «گنجه رنج»(the hurt locker). اما «تک تیرانداز آمریکایی» دوربین خود را روی تک تک مردم عراق و مسلمانان زوم می کند و هر یک از آن ها را یک تروریست بالقوه و اغلب بالفعل معرفی می کند. مردمی که نمی خواهند کشور و شهر و خانه های خود را زیر چکمه های گاوچران ها ببینند، در ردیف افراطی های تروریست قرار می گیرند. البته در فیلم، هیچ اشاره ای به پایگاه عقیدتی تندروهای به ظاهر مسلمان –وهابیت- نمی شود و فقط اسلامی بودن آن ها به رخ کشیده می شود. همه مسلمانان در این فیلم هدف گلوله های نژادپرستانه هالیوودی، این بار به روایت کلینت ایستوود قرار می گیرند. زن و پیرمرد و حتی کودک؛ هیچ تفاوتی نمی کنند. از نگاه «تک تیرانداز آمریکایی» همه مسلمان هستند و خطرناک و در کشتن هیچ کدام نباید شک و تردیدی به دل راه داد.
ضدقهرمان فیلم، که از او به عنوان تک تیرانداز عراقی یاد می شود «مصطفی» نام دارد؛ نام مبارک پیامبراعظم(ص). این است که می بینیم در شهری که مرکز تک تیراندازهای آمریکایی است، در تگزاس مسابقه توهین به حضرت محمدمصطفی(ص) برگزار می شود تا آمریکایی ها نشان دهند که برخلاف ما ایرانی ها، در اهداف ضدفرهنگی و تخریبی خودشان، در قالب یک کل به هم پیوسته عمل می کنند. همچنین در بخشی از فیلم گفته می شود که مصطفی، عراقی نیست و اهل سوریه است تا به این طریق پای یک کشور مقاوم دیگر در برابر آمریکا نیز به فیلم باز شود.
همسان پنداری مقدسات اسلامی با ابزار جنگی، از دیگر تمهیدات ایدئولوژیک این فیلم است؛ درست در موقعی که صدای اذان به گوش می رسد، تک تیرانداز عراقی، فرزندان آمریکا را تلف می کند. در جایی دیگر، گفته می شود که همسر یکی از قربانیان عراقی مدعی شده که در دستش قرآن بوده. اما او «ای کی-47» در دست داشت.
البته در اواسط فیلم، تریبون آزادی هم برگزار می شود و فیلم، نظرات منتقدان حضور نظامی آمریکا در عراق را مطرح می کند. اما بلافاصله هم پاسخ این انتقادات از سوی قهرمان فیلم داده می شود؛"می بینید که اینجا پر از شیطان است. می خواهید آن ها به «سن دیگو» و «نیویرک» بیایند؟!" و پس از این شعار، تصاویر یورش سربازهای آمریکایی به خانه های مردم بی دفاع در عراق به نمایش در می آید.
*آرش فهیم
روایت فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» همان حکایت کلیشه ای فیلم های حماسی و قهرمان سالار هالیوود است؛ کریس کایل(با بازی بردلی کوپر) مردی از تیره گاوچران ها و از نژادی با پوست سفید، موهای طلایی و چشمان روشن، بر می خیزد و در جایگاه منجی وطن خود قرار می گیرد. عاشق می شود، ازدواج می کند و بچه می آورد، اما دست از مبارزه نمی کشد. در سر راه خود با دشواری ها و ناکامی هایی هم مواجه می شود، اما چون «قهرمان آمریکایی» است، سرانجام همه دشمنان خود را شکست می دهد و پیروز می شود. مانند این روایت، تقریبا هر سال در تعداد زیادی از فیلم های هالیوود پدیدار می شود. سال گذشته و در اسکار 2014 هم که اکثریت قریب به اتفاق برگزیده ها، پیرو همین کلیشه بودند. امسال نیز «تک تیرانداز آمریکایی» نمود و نماد این چنین نگرشی است.
شروع فیلم، نمایش عظمت و ابهت میلیتاریسم آمریکاست؛ نمای کلوزآپ از پایین از تانک، استعاره ای است از اقتدار و شکوه نظامی. به این می گویند، همسانی و همراهی فرم و محتوا در یک فیلم. در سکانس دوم فیلم، پدر کریس کایل که فیلم تأکید زیادی بر مذهبی بودن و حضور او در کلیسا و انجام مناسک مسیحی دارد به فرزندانش موعظه ای می کند؛ انسان ها در این دنیا سه دسته هستند؛ گروهی مانند گرگ می مانند و کارشان دریدن دیگران است. گروهی گوسفندند که دریده می شوند و گروهی هم سگ گله هستند که از دیگران دفاع می کنند.بعدها پسری که چنین نصیحتی را می شنود، به یک سرباز جان بر کف آمریکایی تبدیل می شود که کارش حفاظت از جان انسان ها در تقابل با (به زعم فیلم) گرگ هاست. و فیلم به این ترتیب، نظامیان آمریکا را مدافعان گله (جامعه انسانی) معرفی می کند. بیان این جملات از زبان مردی دین مدار و اهل کلیسا و عبادت ، جنگ های آمریکا را به عنوان یک «دفاع مقدس» معرفی می کند! ابدا در هیچ جای فیلم، سخنی از حمله نمی شود و همه جا تأکید می شود که "ما آمریکایی ها در حال دفاع از خود در برابر حمله ها و توطئه های شیاطین هستیم"! منطق فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» همان ایدئولوژی جنگ طلبانه جناح راست افراطی آمریکاست. همان دیدگاهی که در قامت کوتاه ترین رئیس جمهور آمریکا-جرج بوش کوچک- بروز و ظهور یافت و بلندترین جنگ تاریخ معاصر را به وجود آورد. تفکری که معتقد است، همه کشتارها و قتل های مردم غیرنظامی در سرزمین هایی چون عراق، نه حمله نظامی که دفاع از بشریت در مقابل دجال و شیاطین است!
نکته قابل تأمل این که پس از افتضاحات آمریکا در جنگ ویتنام، ابتدا گرایش به حمایت از آن جنگ رایج بود و رفته رفته خیلی از فیلم های هالیوود به انتقاد از این جنگ پرداخته و یا حداقل، تصویری ترحم آمیز از سربازان حاضر در این جنگ ارائه دادند. در خلال جنگ با ویتکونگ ها، فیلم هایی چون «کماندوها در ویتنام»،«کلاه سبزها» و «ویتنام، ویتنام»(أثری از جان فورد در حمایت از حمله به ویتنام) با رویکردی قهرمان پردازانه و تبلیغاتی، سعی در تهییج افکار عمومی و تطهیر حضور نظامی ایالات متحده در ویتنام داشتند. اما هر چه از زمان آن «شکست آمریکایی» می گذشت، بر نگاه انتقادآمیز سینما به جنگ ویتنام نیز افزوده می شد. تا جایی که در فیلم هایی مثل «غلاف تمام فلزی»(استنلی کوبریک) و «متولد چهارم ژوئیه»(الیور استون) این رویکرد انتقادی به اوج رسید. اما درباره جنگ عراق، ماجرا کاملا برعکس است. یعنی در سال های نخست حمله آمریکا به عراق، تعدادی فیلم انتقادی درباره آن جنگ ساخته و به طور محدود و منزوی به نمایش درآمد. فیلم هایی چون «غیر قابل انتشار» و «در دره خدایان» نمونه هایی از این فیلم ها بود. اما هر چه از آغاز جنگ عراق می گذرد، نگاه انتقادی هم کمتر شده و تصویرها و تصورهای تبلیغی و تطهیری زیادتر می شود. «تک تیرانداز آمریکایی» غلیظ ترین فیلم در حمایت از جنگ عراق است.
فیلمی پر از شعر و شعارهای سطحی و تبلیغاتی است که بیشتر در پروپاگانداهای دهه 80 کارکرد داشتند. لحن سیاسی فیلم، بازگشتی است به فیلم های درجه سه ای چون «دلتا فورس» و مجموعه «رمبو». مثلا در یکی از صحنه های فیلم، کریس، مشغول تماشای اخبار است و گزارشی درباره یک انفجار در مکانی عمومی را می بیند. میزانسن فیلم در این صحنه به گونه ای است که گویی قهرمان گاوچران فیلم، اولین بار است که با خبری ناگوار و خشونت آمیز مواجه می شود! چون از فرط حیرت و شگفتی بر می خیزد و با چشمان از حدقه درآمده به تلویزیون می نگرد. بلافاصله پس از این صحنه، کریس به ارتش ایالات متحده می پیوندد تا به جنگ خرابکارها و تروریست ها برود!
نژادپرستی یکی از سنتی ترین تم های جاری در فیلم های هالیوودی است. به طوری که کمتر فیلمی در آمریکا را می توان یافت که فاقد رگه های نگاه ضدنژادی باشد. جریانی که بنیانگذار آن را پدر سینمای داستانگوی جهان یعنی دیوید گریفیث و فیلم «تولد یک ملتِ» او می دانند. پندار نفرت به دیگری یا دیگران در هالیوود، امروز بر ایرانی ها و مسلمانان تمرکز یافته است. ساخت دو قسمت فیلم «300» حامل این پیغام است که دشمنی آمریکا و صهیونیسم با ایران، فقط به جمهوری اسلامی محدود نمی شود و آن ها حتی با ایران غیراسلامی و باستانی نیز مشکل دارند. نگاه نژادپرستانه هالیوود علیه مسلمانان حتی در سریال محبوب «لاست»(گمشدگان) نیز جاری است. چنان که در این سریال دیدیم، تنها شخصیت مسلمان فیلم (سعید) یک شکنجه گر است که حتی در زندگی های موازی خود نیز در حرفه ای جز ترور و جنایت حاضر نمی شود. این پندار در خیلی از فیلم های هالیوودی برقرار است و در «تک تیرانداز آمریکایی» فوران پیدا کرده.
در طول فیلم پر است از الفاظ توهین آمیز درباره سرزمین و مردم و فرهنگ کشور عراق. همسان نمایی کشتار مسلمانان با شکار حیوانات، یکی از نمودهای محتوایی این فیلم است. در سکانس افتتاحیه، درست قبل از شلیک به بچه مسلمان عراقی، تصویر به شکار یک گوزن در جنگل متصل می شود.
همچون بسیاری از فیلم های هالیوودی، قهرمان فیلم، یک کابوی(گاوچران) است. گاوچرانی، فرهنگ اصیل آمریکایی ها و به نوعی میراث قومی آن ها محسوب می شود و به همین دلیل هم در بسیاری از فیلم های ایدئولوژیک هالیوود، خاستگاه قهرمانان، گاوچرانی است. فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» نیز از همین قاعده پیروی کرده است.
در فیلم های قبلی که به جنگ عراق پرداخته می شد، مبارزانی که رو در روی سربازان آمریکایی می جنگیدند، در حد اشباحی گذرا می آمدند و می رفتند. مانند فیلم «گنجه رنج»(the hurt locker). اما «تک تیرانداز آمریکایی» دوربین خود را روی تک تک مردم عراق و مسلمانان زوم می کند و هر یک از آن ها را یک تروریست بالقوه و اغلب بالفعل معرفی می کند. مردمی که نمی خواهند کشور و شهر و خانه های خود را زیر چکمه های گاوچران ها ببینند، در ردیف افراطی های تروریست قرار می گیرند. البته در فیلم، هیچ اشاره ای به پایگاه عقیدتی تندروهای به ظاهر مسلمان –وهابیت- نمی شود و فقط اسلامی بودن آن ها به رخ کشیده می شود. همه مسلمانان در این فیلم هدف گلوله های نژادپرستانه هالیوودی، این بار به روایت کلینت ایستوود قرار می گیرند. زن و پیرمرد و حتی کودک؛ هیچ تفاوتی نمی کنند. از نگاه «تک تیرانداز آمریکایی» همه مسلمان هستند و خطرناک و در کشتن هیچ کدام نباید شک و تردیدی به دل راه داد.
ضدقهرمان فیلم، که از او به عنوان تک تیرانداز عراقی یاد می شود «مصطفی» نام دارد؛ نام مبارک پیامبراعظم(ص). این است که می بینیم در شهری که مرکز تک تیراندازهای آمریکایی است، در تگزاس مسابقه توهین به حضرت محمدمصطفی(ص) برگزار می شود تا آمریکایی ها نشان دهند که برخلاف ما ایرانی ها، در اهداف ضدفرهنگی و تخریبی خودشان، در قالب یک کل به هم پیوسته عمل می کنند. همچنین در بخشی از فیلم گفته می شود که مصطفی، عراقی نیست و اهل سوریه است تا به این طریق پای یک کشور مقاوم دیگر در برابر آمریکا نیز به فیلم باز شود.
همسان پنداری مقدسات اسلامی با ابزار جنگی، از دیگر تمهیدات ایدئولوژیک این فیلم است؛ درست در موقعی که صدای اذان به گوش می رسد، تک تیرانداز عراقی، فرزندان آمریکا را تلف می کند. در جایی دیگر، گفته می شود که همسر یکی از قربانیان عراقی مدعی شده که در دستش قرآن بوده. اما او «ای کی-47» در دست داشت.
البته در اواسط فیلم، تریبون آزادی هم برگزار می شود و فیلم، نظرات منتقدان حضور نظامی آمریکا در عراق را مطرح می کند. اما بلافاصله هم پاسخ این انتقادات از سوی قهرمان فیلم داده می شود؛"می بینید که اینجا پر از شیطان است. می خواهید آن ها به «سن دیگو» و «نیویرک» بیایند؟!" و پس از این شعار، تصاویر یورش سربازهای آمریکایی به خانه های مردم بی دفاع در عراق به نمایش در می آید.
*آرش فهیم