اولین گام ایران شروع به خرید فناوری سانتریفیوژ گازی مورد نیاز برای شروع به غنی سازی بوده است.فرد مورد اتهام در این پروژهی سازمان انرژی اتمی دکتر مسعود نراقی بوده است که دکتری علوم پلاسمای خود را از دانشگاه کیس وسترن رزرو در کلیولند اوهایو دریافت کرده بود...
شهدای ایران: گرث پورتر نویسنده، تحلیلگر و تاریخدان آمریکایی است که پیش از این و در سالهای جنگ ویتنام از فعالان ضد جنگ و صاحب اثر در این حوزه است.وی در تازه ترین اثر خود به بررسی بحران ده ساله هسته ای ایران و عوامل شکل گیری آن پرداخته است.کتاب روند برنامه هسته ای ایران از زمان رژیم پهلوی را بررسی می کند و پس از ذکر مقدمه ی کوتاهی در این باره به بررسی تحولات برنامه هسته ای ایران پس از انقلاب اسلامی می پردازد.وی در کتاب خود به مخالفتها و سنگ اندازی های کشورهای غربی از همان ابتدای انقلاب اسلامی می پردازد وتاکید می کند که سنگ اندازی ها و کارشکنی های غرب بود که نهایتا به پیگیری سیاست خود کفایی هسته ای توسط ایران انجامید.
اولین مداخلهی مستند و ثبت شده ی آمریکا به منظور جلوگیری از هرگونه پیشرفت ایران در تکمیل راکتور هسته ای بوشهر،مخالفت آمریکا با طرحی است که آژانس بین المللی اواخر سال 1983 برای کمک به ایران در زمینه ی تولید سوخت و تبدیل اورانیوم تهیه کرد.پس از مداخلهی مستقیم آمریکا برای جلوگیری از هرگونه کمک آژانس،دو عنصر مهم این طرح پیشنهادی حذف شد.سالها بعد یکی از مقامات سابق آمریکا این موضوع را این گونه شرح داد:"ما فورا جلوی آن طرح ایستادیم و آن را متوقف کردیم."[1]
تصمیم آمریکا برای جلوگیری از کمک آژانس به ایران با وجود این که پیش از آن آژانس به کشورهای دیگر در یاری میرساند به دلیل سیاست دولت ریگان پیرامون [جنگ]ایران و عراق بود.جفری کمپ مدیر ارشد وقت بخش شرق نزدیک و جنوب آسیای شورای امنیت ملی آمریکا این چنین توضیح می دهد:"آن تصمیم در واقع یک جنگ بود،ما برای سنگین کردن کفه ی جهانی به سود عراق آن تصمیم را گرفتیم،آن تصمیم بخشی از سندروم جنگ ایران و عراق بود."[2]اما این دخالت تنها آغازی بر پافشاری گسترده تر بر سیاست منع همکاری هسته ای جهان با ایران از سوی آمریکا بود.آوریل 1984 وزارت خارجه ی آمریکا تایید کرد که هدف این کشور جلوگیری از انتقال هرگونه فناوری به برنامه ی اتمی ایران، از سوی دیگر کشورها است.سخنگوی وزارت خارجه در پاسخی مکتوب به سوال یک خبرنگار این گونه نوشت:"اقدامات سابق ایران باعث شده است که این کشور نتواند پیرامون پایبندی این کشور نسبت به تعهدات بین المللی خود به ایالات متحده آمریکا تضمینی اساسی بدهد"
به همین دلیل آمریکا اعلام کرد که اجازه نمی دهد هیچ یک از فناوری های هسته ای آمریکا در اختیار ایران قرار بگیرد.این بیانیه این گونه ادامه پیدا کرد:"ما از سایر دارندگان فناوری هسته ای می خواهیم که با ایران مخصوصا تا زمان وجود جنگ ایران و عراق وارد همکاری هسته ای نشوند".[3] این جملات به این معنی بود که احتمالا، حتی پس از پایان جنگ ایران و عراق نیز آمریکا به روند خود در جلوگیری از دستیابی ایران به هرگونه فناوری هسته ای، ادامه خواهد داد.ممکن است کسی گمان کند که این جملات که عملا اعلام جنگ علیه برنامه ی هسته ای یک کشور است همراه با ادعای وجود شواهدی پیرامون ساخت سلاح اتمی و یا حداقل نقض جدی توافقنامه ایران با آژانس (ان پی تی) باشد.اما وزارت خارجه آمریکا صریحا اعلام می کند که شواهدی مبتنی بر فریبکاری ایران پیرامون تعهداتش در اختیار ندارد.این وزارت خانه اعلام می کند که شواهدی مبنی بر نقض تعهدات ان پی تی توسط ایران ندارد.تعهداتی که ایران به موجب آن متعهد شده تا فعالیتهای خود را مطابق با پادمان جهانی انجام دهد.
سخنگوی وزارت خارجه امریکا همچنین با بیان این که شواهدی دال بر وجود تاسیسات جداکنندهی پلوتونیوم از سوخت مصرف شدهی نیروگاه بوشهروجودندارد،نشان داد که راکتور بوشهر نیز خطری برای معاهده منع گسترش محسوب نمیشود.
از سوی دیگر مقامات وزارت خارجه در جلسه ای ضبط نشده با خبرنگاران تایید کردند که سیاست محروم کردن ایران از هرگونه تکنولوژی هسته ای به این دلیل میباشد که ایران در شرف حمله ای همه جانبه به عراق است؛ حمله ای که می تواند رژیم صدام را به خطر بیندازد و ایران را به عنوان قدرت مسلط بر منطقه برتری دهد.[4]
دولت ریگان اقرار کرد که مداخلاتش برای محروم کردن ایران از هر نوع برنامه ی هسته ای تماما بر منافع ژئوپلتیکیاش در خاورمیانه استوار است.
نقض آشکارای حق ایران
این سیاست پس از مدت کوتاهی بر روابط ایران با دوکشور فرانسه و آلمان نیز تاثیر گذاشت.دو کشوری که مشارکت آنها برای تکمیل نیروگاه بوشهر بسیار مهم بود.موسویان از سال 1984 و هنگامی که به عنوان رئیس دفتر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس ایران مشعول به کار شد مساله ی هسته ای را دنبال کرده است.او می گوید:"فرانسوی ها نزد ما آمدند و گفتند ما نمی توانیم سوخت نیروگاه بوشهر را به شما بدهیم.آنها به ما گفتند که این،یک تصمیم جهانی است."دولت فرانسه صریحا به ایران اعلام کرد که آمریکا نمی خواهد به فرانسه اجازهی مشارکت در برنامهی هسته ایران را بدهد.ایران هم چنین مشکلاتی جدی با آلمان داشت.موسویان در سال 1986 به عنوان رئیس بخش اروپای غربی وزارت خارجه انتخاب شد.آن گونه که وی می گوید پس از انتصابش به این سمت پس از مدت کوتاهی این نکته به روشنی نمایان شد که دولت آلمان به کمپانی Kraftwerk GmbHکه تا پیش از سقوط شاه 7/8 میلیارد دویچمارک(معادل 78/4 میلیادر دلار بر مینای نرخ مبادلهی همان زمان)برای تکمیل نیروگاه بوشهر از ایران دریافت کرده بود نیز اجازه تکمیل این نیروگاه را نمی دهد.سال 1986 وزیرخارجه آلمان هانس دیتریش گنشر در گفتوگویی با علی اکبر هاشمی رفسنجانی به او می گوید که اجازهی تکمیل قرارداد نیروگاه بوشهر داده نمی شود.[5]
در دوران مدرن به ندرت شاهد آن هستیم که همانند سیاست دولت ریگان در محروم سازی برنامه ی نوپای هستهای ایران از هرگونه فناوری هستهای، قدرت های بزرگ این گونه بی پروا و آشکارا منافع خود از دخالت در امور کشورهای ضعیف تر را بیان کنند.
از طرفی سیاست اعلامی وزارت خارجه آمریکا در این مساله، فاقد تایید هرگونه حق ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای ذیل ان پی تی و تعدات آمریکا طبق ان پی تی بود.
آمریکا برای فشار بر متحدانش به منظور عدم همکاری با ایران(حتی کشورهایی که پیش از این با ایران همکاری می،کردند) مادهیاصلی قرارداری بین المللی(انپیتی)را نقض کرد.همان قراردادی که بعدها عدم تعهد به آن توسط ایران،به عنوان دلیل محکوم کردن این کشور مطرح می شد.
معاهده ای که سال 1986 برای امضا توسط کشورها مطرح گشت و در واقع قراردادی میان کشورهای دارنده ی سلاح اتمی و کشورهای دیگر بود.
طبق این توافقنامه کشورهایی که فاقد سلاح هسته ای بودند پذیرفتند که به دنبال دستیابی به این سلاح نروند و از سوی دیگر،کشورهای دارای سلاح هسته ای نیز از فناوری های بدست آمده در زمینه استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای به کشورهای دیگر کمک کنند و همچنینبا شکل دهی به روند مذاکرات خلع سلاح، به هدف نهایی حذف تمامی سلاح های اتمی برسند.
اصل چهارم این معاهده را می توان محور اصلی آن تلقی کرد.مطابق با این اصل"هیچ یک از اصول معاهده نباید به گونه ای تفسیر شود که حق همیشگی و و محروم ناشدنی کشور های عضو معاهده در تحقیق،تولید و استفادهی بدون تبعیض و مطابق با مواد یک و دو این معاهده از انرژی هسته ای در اهداف صلح آمیز را تحت تاثیر قراردهد."
هم چنین همان اصل بیان می کند که:"همه ی کشورهایی که به این معاهده پیوسته اند متعهد شده اند که راه رسیدن به انرژی هسته ای صلح آمیز توسط کشورهای دیگر را تسهیل کنند و این حق را دارند که در بالاترین سطح ممکن به مبادله ی تجهیزات،مواد و اطلاعات علمی-فناوری برای استفاده های صلح آمیز بپردازند."[6]
ایالات متحده آشکارا این این محور اصلی انپیتی را نقض کرده و بهواسطهیفناوری هسته ای دیگر کشورها را تحت فشار قرار داد.آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز ایران را در برنامهی کم وسعتش یاری ننمود.
علاوه بر این که اصل مبادله،که اصلی اساسی در ان پی تی محسوب می شد،توسط ایالات متحده نقض شد،این کشور هیچ گاه تلاش نکرد تا استدلال کند که ایران بند دو این معاهده را نقض کرده است.طبق این بند کشورهای متعد به معاهده موظفاند تا بمب اتم و نیز هر آن چه برای سلاح های اتمی و دیگر دستگاه های انفجاری اتمی نیاز است را تولید نکنند.هم چنین به دنبال هیچ گونه دریافت کمکی از دیگران برای ساخت بمب اتم و دیگر دستگاههای انفجاری نباشند.
اعلام به سوی خود کفایی
دستگاه امنیت ملی آمریکا اما منافع و سیاست یک جانبه خود را جایگزین تعهدات و الزاماتش ذیل ان پی تی کرد.ایران قصد داشت برنامه هسته ای خود را که توسط شاه و با تکیه بر قدرت های غربی،به منظور غنی سازی اورانیوم برای تامین سوخت نیروگاه بوشهر آغاز شده بود را ادامه دهد اما سیاست اعلامی امریکا مبنی بر محروم سازی ایران از هرگونه فناوری هسته ای به علاوه نشانه هایی واضح از این امر که فشار آمریکا باعث شده بود که فرانسه اورانیوم غنی شده برای سوخت بوشهر را فراهم نکند و نیز از تکمیل تاسیسات بوشهر توسط آلمان جلوگیری کرده بود باعث شد که سیاست گذاران ایران به این نتیجه برسند که با این سیاست آمریکا دست یابی به برنامهی هستهای غیر ممکن است.
موسویان در این باره این گونه می گوید:"آنها به ما گفتند که حق داشتن حتی یک نیروگاه هسته ای و یا دسترسی به بازار جهانی سوخت را نداریم،ما به این فکر کردیم که یا از ان پی تی بیرون بیاییم و یا به خود کفایی در این زمینه برسیم"[7]
رضا آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی در سخنانی که سال 2003 در مرکز فرماندهی آژانس بین المللی ایراد کرد اشاره نمود که چگونه رهبران ایران پس از تجریه ی یورودیف به این نتیجه رسیدند که ایران در زمینه تامین اورانیوم غنی شده ی خود نمی تواند بر روی کشورهای غربی حساب باز کند.او گفت که با ناامید شدن از غرب به سوی سیاست خودکفایی رفتیم.[8]آقازاره به تصمیم ایران برای دست یابی به وسایل مورد نیاز برای غنی سازی اورانیوم در خاک ایران اشاره می کند.
اولین گام ایران در این راه شروع به خرید فناوری سانتریفیوژ گازی مورد نیاز برای شروع به غنی سازی بوده است.فرد مورد اتهام در این پروژهی سازمان انرژی اتمی دکتر مسعود نراقی بوده است که دکتری علوم پلاسمای خود را از دانشگاهکیس وسترن رزرودر کلیولند اوهایودریافت کرده بود و پیش از آن در سازمان هوا و فضای ایران کار می کرد.او شروع به ارتباط گیری با فراهم کنندگان فناوری و نیز واسطه ها می کند.
هنگام یازدید از دفتر شرکت Leybold-Heraeusدر شهر کلن آلمان،نراقی لرچ، یکی از اعضای شبکه خان را ملاقات کرد. این شبکه با دانشمندی پاکستانی به نام عبدالقدیرخان در ارتباط بود و به طور مخفیانه اطلاعات محرمانهی مرتبط با برنامههای هسته ای را به فروش میرساند.[9]
معامله ی ایران با شبکه ی خان اغلب به عنوان شاهدی برای این که ایران به دنبال سلاح اتمی است چرا که در اوایل دهه 1990 همان شبکه، ملزوماتی کامل که شامل نیروگاه کامل و کلیدی برای غنی سازی اورانیوم با 10 هزار سانتریفیوژ 20 تن اورانیوم و طراحی چینی برای سلاح اتمی بود را به لیبی فروخته بود.[10]
اگر ایران به دنبال آن بود که با ظرفیت های غنی سازی مورد نظر خود سلاح اتمی بسازد این بهترین فرصت برای رسیدن به این خواسته بود.لارچ پیشنهادی یک صفجهای به ایران داد که بعدها به دست آژانس بین المللی رسید.این پیشنهاد شامل طراحی و مشخصات سانتریفیوژها،برنامهای برای یک نیروگاه غنی سازی و فناوری های باز فرآوری و ریخته گری اورانیوم بوده است.اگر ایران می خواست در نهایت بمب اتم بسازد این فناوری ها،همان چیزی بود که ایران به آن نیاز داشت.[11]اما هیچ نشانهای وجود ندارد که سال 1987، هنگامی که نراقی به منظور خرید قطعات ضروری برای شروع ساخت سانتریفیوژ در شهر دوبی لارچ و دیگر اعضای شبکه خان را ملاقات کرد،برای تحویل گرفتن فناوری ساخت بمب اتمی هیچ گونه علاقه ای ابراز کرده باشد.پس از آن زمان هاینونن از مقامات دپارتمان پادمان آژانس به عنوان بخشی از تحقیقات آژانس درباره ی ارتباطات ایران و شبکه ی خان،از واسطه های شبکه ی خان که با نراقی در 1987 معامله کرده بودند تحقیقات سخت گیرانهای به عمل آورده بود.در این مصاحبه ها و تحقیقات هیح نشانه ای مبنی بر ابراز تمایل ایران نسبت به خریداری اطلاعات و ملزومات برنامه ساخت بمب وجود نداشت.
حتی پس از آن معاملات ایالات متحده آمریکا نیز به نراقی دسترسی پیدا کرد. نراقی در سال 1992 شغل خود در سازمان انرژی اتمی ایران را به خاطر مشکوک بودن کیفیت قطعات سانتریفیوژی که وی به دست آورده بود دست داد و ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد.در آمریکا نیز دربارهی هر آنچه که پیرامون برنامهی هستهای ایران میدانست به سازمان سیا گزارش داد.[12]عاملان شبکه ی خان گفته بودند که وقتی نراقی و همکارانش در اوایل سال 1987 قطعات سانتریفیوژ و نقشه ی ساخت آنها رابرداشتند لارچ و یک عضو دیگر شبکه ی خان سندی را به درون وسایل آنها انداختند که شامل یک و نیم صفحه رئوس گام های لازم برای ریخته گری اورانیوم مورد استفاده برای بمب اتم بود.انگیزه آنها از این کار ترغیب ایران به خریداری کل فناوری مورد نیاز برای بمب اتم بود.[13]
نه آمریکا و نه اسرائیل،اروپا و آژانس بین المللی هیچ گاه توضیح ندادند اگر ایران واقعا به دنبال بمب اتم بود چرا از این فرصت مناسب برای خرید فناوری بمب اتم در سال 1987 استفاده نکرد؟
اولین مداخلهی مستند و ثبت شده ی آمریکا به منظور جلوگیری از هرگونه پیشرفت ایران در تکمیل راکتور هسته ای بوشهر،مخالفت آمریکا با طرحی است که آژانس بین المللی اواخر سال 1983 برای کمک به ایران در زمینه ی تولید سوخت و تبدیل اورانیوم تهیه کرد.پس از مداخلهی مستقیم آمریکا برای جلوگیری از هرگونه کمک آژانس،دو عنصر مهم این طرح پیشنهادی حذف شد.سالها بعد یکی از مقامات سابق آمریکا این موضوع را این گونه شرح داد:"ما فورا جلوی آن طرح ایستادیم و آن را متوقف کردیم."[1]
تصمیم آمریکا برای جلوگیری از کمک آژانس به ایران با وجود این که پیش از آن آژانس به کشورهای دیگر در یاری میرساند به دلیل سیاست دولت ریگان پیرامون [جنگ]ایران و عراق بود.جفری کمپ مدیر ارشد وقت بخش شرق نزدیک و جنوب آسیای شورای امنیت ملی آمریکا این چنین توضیح می دهد:"آن تصمیم در واقع یک جنگ بود،ما برای سنگین کردن کفه ی جهانی به سود عراق آن تصمیم را گرفتیم،آن تصمیم بخشی از سندروم جنگ ایران و عراق بود."[2]اما این دخالت تنها آغازی بر پافشاری گسترده تر بر سیاست منع همکاری هسته ای جهان با ایران از سوی آمریکا بود.آوریل 1984 وزارت خارجه ی آمریکا تایید کرد که هدف این کشور جلوگیری از انتقال هرگونه فناوری به برنامه ی اتمی ایران، از سوی دیگر کشورها است.سخنگوی وزارت خارجه در پاسخی مکتوب به سوال یک خبرنگار این گونه نوشت:"اقدامات سابق ایران باعث شده است که این کشور نتواند پیرامون پایبندی این کشور نسبت به تعهدات بین المللی خود به ایالات متحده آمریکا تضمینی اساسی بدهد"
به همین دلیل آمریکا اعلام کرد که اجازه نمی دهد هیچ یک از فناوری های هسته ای آمریکا در اختیار ایران قرار بگیرد.این بیانیه این گونه ادامه پیدا کرد:"ما از سایر دارندگان فناوری هسته ای می خواهیم که با ایران مخصوصا تا زمان وجود جنگ ایران و عراق وارد همکاری هسته ای نشوند".[3] این جملات به این معنی بود که احتمالا، حتی پس از پایان جنگ ایران و عراق نیز آمریکا به روند خود در جلوگیری از دستیابی ایران به هرگونه فناوری هسته ای، ادامه خواهد داد.ممکن است کسی گمان کند که این جملات که عملا اعلام جنگ علیه برنامه ی هسته ای یک کشور است همراه با ادعای وجود شواهدی پیرامون ساخت سلاح اتمی و یا حداقل نقض جدی توافقنامه ایران با آژانس (ان پی تی) باشد.اما وزارت خارجه آمریکا صریحا اعلام می کند که شواهدی مبتنی بر فریبکاری ایران پیرامون تعهداتش در اختیار ندارد.این وزارت خانه اعلام می کند که شواهدی مبنی بر نقض تعهدات ان پی تی توسط ایران ندارد.تعهداتی که ایران به موجب آن متعهد شده تا فعالیتهای خود را مطابق با پادمان جهانی انجام دهد.
سخنگوی وزارت خارجه امریکا همچنین با بیان این که شواهدی دال بر وجود تاسیسات جداکنندهی پلوتونیوم از سوخت مصرف شدهی نیروگاه بوشهروجودندارد،نشان داد که راکتور بوشهر نیز خطری برای معاهده منع گسترش محسوب نمیشود.
از سوی دیگر مقامات وزارت خارجه در جلسه ای ضبط نشده با خبرنگاران تایید کردند که سیاست محروم کردن ایران از هرگونه تکنولوژی هسته ای به این دلیل میباشد که ایران در شرف حمله ای همه جانبه به عراق است؛ حمله ای که می تواند رژیم صدام را به خطر بیندازد و ایران را به عنوان قدرت مسلط بر منطقه برتری دهد.[4]
دولت ریگان اقرار کرد که مداخلاتش برای محروم کردن ایران از هر نوع برنامه ی هسته ای تماما بر منافع ژئوپلتیکیاش در خاورمیانه استوار است.
نقض آشکارای حق ایران
این سیاست پس از مدت کوتاهی بر روابط ایران با دوکشور فرانسه و آلمان نیز تاثیر گذاشت.دو کشوری که مشارکت آنها برای تکمیل نیروگاه بوشهر بسیار مهم بود.موسویان از سال 1984 و هنگامی که به عنوان رئیس دفتر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس ایران مشعول به کار شد مساله ی هسته ای را دنبال کرده است.او می گوید:"فرانسوی ها نزد ما آمدند و گفتند ما نمی توانیم سوخت نیروگاه بوشهر را به شما بدهیم.آنها به ما گفتند که این،یک تصمیم جهانی است."دولت فرانسه صریحا به ایران اعلام کرد که آمریکا نمی خواهد به فرانسه اجازهی مشارکت در برنامهی هسته ایران را بدهد.ایران هم چنین مشکلاتی جدی با آلمان داشت.موسویان در سال 1986 به عنوان رئیس بخش اروپای غربی وزارت خارجه انتخاب شد.آن گونه که وی می گوید پس از انتصابش به این سمت پس از مدت کوتاهی این نکته به روشنی نمایان شد که دولت آلمان به کمپانی Kraftwerk GmbHکه تا پیش از سقوط شاه 7/8 میلیارد دویچمارک(معادل 78/4 میلیادر دلار بر مینای نرخ مبادلهی همان زمان)برای تکمیل نیروگاه بوشهر از ایران دریافت کرده بود نیز اجازه تکمیل این نیروگاه را نمی دهد.سال 1986 وزیرخارجه آلمان هانس دیتریش گنشر در گفتوگویی با علی اکبر هاشمی رفسنجانی به او می گوید که اجازهی تکمیل قرارداد نیروگاه بوشهر داده نمی شود.[5]
در دوران مدرن به ندرت شاهد آن هستیم که همانند سیاست دولت ریگان در محروم سازی برنامه ی نوپای هستهای ایران از هرگونه فناوری هستهای، قدرت های بزرگ این گونه بی پروا و آشکارا منافع خود از دخالت در امور کشورهای ضعیف تر را بیان کنند.
از طرفی سیاست اعلامی وزارت خارجه آمریکا در این مساله، فاقد تایید هرگونه حق ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای ذیل ان پی تی و تعدات آمریکا طبق ان پی تی بود.
آمریکا برای فشار بر متحدانش به منظور عدم همکاری با ایران(حتی کشورهایی که پیش از این با ایران همکاری می،کردند) مادهیاصلی قرارداری بین المللی(انپیتی)را نقض کرد.همان قراردادی که بعدها عدم تعهد به آن توسط ایران،به عنوان دلیل محکوم کردن این کشور مطرح می شد.
معاهده ای که سال 1986 برای امضا توسط کشورها مطرح گشت و در واقع قراردادی میان کشورهای دارنده ی سلاح اتمی و کشورهای دیگر بود.
طبق این توافقنامه کشورهایی که فاقد سلاح هسته ای بودند پذیرفتند که به دنبال دستیابی به این سلاح نروند و از سوی دیگر،کشورهای دارای سلاح هسته ای نیز از فناوری های بدست آمده در زمینه استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای به کشورهای دیگر کمک کنند و همچنینبا شکل دهی به روند مذاکرات خلع سلاح، به هدف نهایی حذف تمامی سلاح های اتمی برسند.
اصل چهارم این معاهده را می توان محور اصلی آن تلقی کرد.مطابق با این اصل"هیچ یک از اصول معاهده نباید به گونه ای تفسیر شود که حق همیشگی و و محروم ناشدنی کشور های عضو معاهده در تحقیق،تولید و استفادهی بدون تبعیض و مطابق با مواد یک و دو این معاهده از انرژی هسته ای در اهداف صلح آمیز را تحت تاثیر قراردهد."
هم چنین همان اصل بیان می کند که:"همه ی کشورهایی که به این معاهده پیوسته اند متعهد شده اند که راه رسیدن به انرژی هسته ای صلح آمیز توسط کشورهای دیگر را تسهیل کنند و این حق را دارند که در بالاترین سطح ممکن به مبادله ی تجهیزات،مواد و اطلاعات علمی-فناوری برای استفاده های صلح آمیز بپردازند."[6]
ایالات متحده آشکارا این این محور اصلی انپیتی را نقض کرده و بهواسطهیفناوری هسته ای دیگر کشورها را تحت فشار قرار داد.آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز ایران را در برنامهی کم وسعتش یاری ننمود.
علاوه بر این که اصل مبادله،که اصلی اساسی در ان پی تی محسوب می شد،توسط ایالات متحده نقض شد،این کشور هیچ گاه تلاش نکرد تا استدلال کند که ایران بند دو این معاهده را نقض کرده است.طبق این بند کشورهای متعد به معاهده موظفاند تا بمب اتم و نیز هر آن چه برای سلاح های اتمی و دیگر دستگاه های انفجاری اتمی نیاز است را تولید نکنند.هم چنین به دنبال هیچ گونه دریافت کمکی از دیگران برای ساخت بمب اتم و دیگر دستگاههای انفجاری نباشند.
اعلام به سوی خود کفایی
دستگاه امنیت ملی آمریکا اما منافع و سیاست یک جانبه خود را جایگزین تعهدات و الزاماتش ذیل ان پی تی کرد.ایران قصد داشت برنامه هسته ای خود را که توسط شاه و با تکیه بر قدرت های غربی،به منظور غنی سازی اورانیوم برای تامین سوخت نیروگاه بوشهر آغاز شده بود را ادامه دهد اما سیاست اعلامی امریکا مبنی بر محروم سازی ایران از هرگونه فناوری هسته ای به علاوه نشانه هایی واضح از این امر که فشار آمریکا باعث شده بود که فرانسه اورانیوم غنی شده برای سوخت بوشهر را فراهم نکند و نیز از تکمیل تاسیسات بوشهر توسط آلمان جلوگیری کرده بود باعث شد که سیاست گذاران ایران به این نتیجه برسند که با این سیاست آمریکا دست یابی به برنامهی هستهای غیر ممکن است.
موسویان در این باره این گونه می گوید:"آنها به ما گفتند که حق داشتن حتی یک نیروگاه هسته ای و یا دسترسی به بازار جهانی سوخت را نداریم،ما به این فکر کردیم که یا از ان پی تی بیرون بیاییم و یا به خود کفایی در این زمینه برسیم"[7]
رضا آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی در سخنانی که سال 2003 در مرکز فرماندهی آژانس بین المللی ایراد کرد اشاره نمود که چگونه رهبران ایران پس از تجریه ی یورودیف به این نتیجه رسیدند که ایران در زمینه تامین اورانیوم غنی شده ی خود نمی تواند بر روی کشورهای غربی حساب باز کند.او گفت که با ناامید شدن از غرب به سوی سیاست خودکفایی رفتیم.[8]آقازاره به تصمیم ایران برای دست یابی به وسایل مورد نیاز برای غنی سازی اورانیوم در خاک ایران اشاره می کند.
اولین گام ایران در این راه شروع به خرید فناوری سانتریفیوژ گازی مورد نیاز برای شروع به غنی سازی بوده است.فرد مورد اتهام در این پروژهی سازمان انرژی اتمی دکتر مسعود نراقی بوده است که دکتری علوم پلاسمای خود را از دانشگاهکیس وسترن رزرودر کلیولند اوهایودریافت کرده بود و پیش از آن در سازمان هوا و فضای ایران کار می کرد.او شروع به ارتباط گیری با فراهم کنندگان فناوری و نیز واسطه ها می کند.
هنگام یازدید از دفتر شرکت Leybold-Heraeusدر شهر کلن آلمان،نراقی لرچ، یکی از اعضای شبکه خان را ملاقات کرد. این شبکه با دانشمندی پاکستانی به نام عبدالقدیرخان در ارتباط بود و به طور مخفیانه اطلاعات محرمانهی مرتبط با برنامههای هسته ای را به فروش میرساند.[9]
معامله ی ایران با شبکه ی خان اغلب به عنوان شاهدی برای این که ایران به دنبال سلاح اتمی است چرا که در اوایل دهه 1990 همان شبکه، ملزوماتی کامل که شامل نیروگاه کامل و کلیدی برای غنی سازی اورانیوم با 10 هزار سانتریفیوژ 20 تن اورانیوم و طراحی چینی برای سلاح اتمی بود را به لیبی فروخته بود.[10]
اگر ایران به دنبال آن بود که با ظرفیت های غنی سازی مورد نظر خود سلاح اتمی بسازد این بهترین فرصت برای رسیدن به این خواسته بود.لارچ پیشنهادی یک صفجهای به ایران داد که بعدها به دست آژانس بین المللی رسید.این پیشنهاد شامل طراحی و مشخصات سانتریفیوژها،برنامهای برای یک نیروگاه غنی سازی و فناوری های باز فرآوری و ریخته گری اورانیوم بوده است.اگر ایران می خواست در نهایت بمب اتم بسازد این فناوری ها،همان چیزی بود که ایران به آن نیاز داشت.[11]اما هیچ نشانهای وجود ندارد که سال 1987، هنگامی که نراقی به منظور خرید قطعات ضروری برای شروع ساخت سانتریفیوژ در شهر دوبی لارچ و دیگر اعضای شبکه خان را ملاقات کرد،برای تحویل گرفتن فناوری ساخت بمب اتمی هیچ گونه علاقه ای ابراز کرده باشد.پس از آن زمان هاینونن از مقامات دپارتمان پادمان آژانس به عنوان بخشی از تحقیقات آژانس درباره ی ارتباطات ایران و شبکه ی خان،از واسطه های شبکه ی خان که با نراقی در 1987 معامله کرده بودند تحقیقات سخت گیرانهای به عمل آورده بود.در این مصاحبه ها و تحقیقات هیح نشانه ای مبنی بر ابراز تمایل ایران نسبت به خریداری اطلاعات و ملزومات برنامه ساخت بمب وجود نداشت.
حتی پس از آن معاملات ایالات متحده آمریکا نیز به نراقی دسترسی پیدا کرد. نراقی در سال 1992 شغل خود در سازمان انرژی اتمی ایران را به خاطر مشکوک بودن کیفیت قطعات سانتریفیوژی که وی به دست آورده بود دست داد و ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد.در آمریکا نیز دربارهی هر آنچه که پیرامون برنامهی هستهای ایران میدانست به سازمان سیا گزارش داد.[12]عاملان شبکه ی خان گفته بودند که وقتی نراقی و همکارانش در اوایل سال 1987 قطعات سانتریفیوژ و نقشه ی ساخت آنها رابرداشتند لارچ و یک عضو دیگر شبکه ی خان سندی را به درون وسایل آنها انداختند که شامل یک و نیم صفحه رئوس گام های لازم برای ریخته گری اورانیوم مورد استفاده برای بمب اتم بود.انگیزه آنها از این کار ترغیب ایران به خریداری کل فناوری مورد نیاز برای بمب اتم بود.[13]
نه آمریکا و نه اسرائیل،اروپا و آژانس بین المللی هیچ گاه توضیح ندادند اگر ایران واقعا به دنبال بمب اتم بود چرا از این فرصت مناسب برای خرید فناوری بمب اتم در سال 1987 استفاده نکرد؟
یعنی الان آقای نراقی توسازمان هسته ای
آمریکاست؟؟؟