سیدسلمان صفوی با بیان اینکه بعد از 700 سال کشف شد که «مثنوی» ساختار خاصی دارد، گفت: «مثنوی» مولانا دارای سماع سمنتیک و ساختار خاصی است که بر مبنای الهام از قرآن کریم و مبانی هستیشناسانه اسلامی سروده شده است.
به گزارش شهداي ايران به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران، بیست و یکمین ماهگفتار بنیاد شمس تبریزی و مولانا با سخنرانی شنبه شب، پنجم همنماه، به سخنرانی سیدسلمان صفوی - پروفسور و عضو آکادمی مطالعات ایرانی لندن - اختصاص پیدا کرد و او با موضوع «سماع سمنتیک در مثنوی مولانا» سخنرانی کرد.
این مولویشناس در ابتدای این نشست درباره سَماع سمنتیک در دفتر سوم مثنوی گفت: سَماع سمنتیک و ساختارشناسی مفهومی دفتر سوم مثنوی مولوی در ادامه تحقیقی است که توسط اینجانب پیرامون دفتر اول و خانم دکتر مهوش السادات علوی در مورد ساختار دفتر دوم، طی سالهای 1997 تا 2005 میلادی در دانشگاه لندن صورت گرفته است .
او ادامه داد: قول مشهور بین مثنویشناسان شرق و غرب آن است که مثنوی فاقد ساختار، سیستم، طرح و نظم خاص، و فاقد وحدت موضوعی یا مفهومی است، لیکن بر اساس تحقیقات ما پس از 700 سال، کشف شد که مثنوی دارای سماع سمنتیک و ساختار خاصی است که بر مبنای الهام از قرآن کریم و مبانی هستیشناسانه اسلامی نظیر «اصول عالم غیب و شهادت»، «قوس نزول و صعود»، «انا لله و انا الیه الراجعون»، جهات ششگانه طبیعت (شمال، جنوب، شرق، غرب، بالا و پایین)، آسمانهای هفتگانه، ششروز دوره خلفت، نظریه اعداد مقدس (40،18،14،12،7،6،5،4،3،1)، «شریعت، طریقت، حقیقت»، «مراتب روح و نفس»، « سیر و سلوک الهی»، «قاعده عشق» و «سریان عشق در جمیع کائنات» سروده شده است .
او سپس به انتشار کتاب«ساختار معنایی مثنوی معنوی» که تحلیل ساختاری مثنوی است اشاره کرد و در ادامه در در تعریف سماع سمنتیک گفت: سماع سمنتیک اصطلاحی فنی است برای القای وحدت دینامیک موضوعات و مفاهیم مثنوی مولوی. این اصطلاح «ترکیبی تمثیلی» از دو اصطلاح شناختهشده «سماع» و «سمنتیک» است که هیچ کدام به تنهایی قادر به تبیین پیچیدگی و در هم تنیدگی مفهومی و زیبایی شناسیک مثنوی مولوی و آثاری همچون آن نیست.
صفوی دربارهی رقص سَماع نیز اظهار کرد: رقص معنوی صوفیان است که ترکیبی از قوالی و حرکات ریتمیک به همراه ملودی برای ابراز رابطه انسان و خدا بر اساس نیاز، درد، فراق، اشتیاق، عشق، شوریدگی، بهجت وصال و وحدت است. منبع این سماع چیزی جز عشق نباید باشد؛ عشقی که همچون آتش زبانه میکشد و انسان نمیتواند در برابر آن ایستادگی کند، بنابراین در آن ذوب میشود و به فنا میرسد.
او همچنین دربارهی اصطلاح سمنتیک توضیخ داد: روش معناشناختی، روشی برای فهمیدن معانی اصطلاحات کلیدی متن است. علمی است که به روش تحلیل متن میپردازد. در روش سمنتیک مفاهیم اصلی یک متن شناسایی میشود و سپس روابط بین مفاهیم شناسایی و تبیین میشود. تعیین میدان معنیشناختی و کلمه کانونی میدان معنیشناختی از تکنیکهای اصلی روششناسی سمنتیک است.
این مولویشناس در ادامه گفت: سمنتیک با علم معانی در ادبیات فارسی متفاوت است. در این روش ما مفاهیمی کلیدی داریم که در چارچوب نظام کلی مثنوی قابل فهم و توضیح است. این سیستم متشکل از شبکهای از مفاهیم است که در آن همه مفاهیم روابط متقابلی با یکدیگر دارند و در حقیقت این مفاهیم کلیدی، معانیشان متکی بر یکدیگر است؛ لذا بنابر آنچه بیان شد، اینها مفاهیم کلیدی هر نظریه معناشناختی مثنوی پژوهی است، یعنی شبکه مفاهیم، اصطلاحات کلیدی، سیستم عرفانی و مولوی، معنای کانونی، میدان معنایی، تداخل مفاهیم و متکی بودن مفاهیم بر یکدیگر و روابط متداخل حلقوی، و اینکه سیاق بر ساختار معنی و هر اصطلاح کلیدی تأثیر میگذارد.
او افزود: سماع سمنتیک که ترکیب دو اصطلاح سماع و سمنتیک است برای فهم مثنوی که یک اثری هنری، تمثیلی و عرفانی است وضع شده است. در حقیقت روش معناشناختی ، روش تحلیل مفاهیم و اصطلاحات کلیدی مثنوی، براساس یک متد و رویکرد پویاست، نه ایستا.
صفوی اضافه کرد: اصطلاح سماع مفسر را ملتفت نگه میدارد که با یک اثر هنری و عرفانی روبهروست که خیال و خلافیت، موسیقی، ملودی، هارمونی و پویایی جزو ذاتی آن است برخلاف یک اثر فقهی یا کلامی یا فلسفی؛ و اصطلاح سمنتیک مفسر را ملتفت نگه میدارد که در پی این زیبایی و فرود و صعود کلمات و جهشها و پرشهای معانی و کلمات رابطه وثیقی موضوعی و مفهومی بین آنها برقرار است که با شیوه هنر تمثیلی مقدس میخواهد معانی بلندی را در رابطه استعلایی عاشقانه «عشق و عاشق و معشوق» القا کند.
او سپس با بیان اینکه تفسیر تکتک ابیات به معنای راهیابی به کل داستان یا اثر نیست ادامه داد: ما سرنخ ارتباط دالها را با یکدیگر از طریق فرم و ساختار، تاویل و ارجاع جزء به کل و کل به جزء مفاهیم و موضوعات کشف میکنیم. ما معتقدیم برای فهم محتوا باید فرم و سمنتیک متن را کشف کرد و از طریق گفتوگو بین فُرم و محتوا، معنای باطنی اثر را دریافت. روش ساختارشناسی سمنتیک ما مبتنی بر رویکرد کلنگر است، نَه رویکرد خواندن متوالی یا بیت به بیت .
صفوی پس از ارائه دیدگاه مولوی درباره حکمت در مقدمه منثور دفتر سوم مثنوی به دفتر سوم مثنوی معنوی اشاره کرد و در اینباره نیز گفت: در این دفتر سه نوع علم و سه نوع عقل مورد تحلیل واقع میشود.علم جزیی که علم به ظواهر امور و اشیا است و ابزار آن عقل جزیی است. علم کلی که علم استدلالی است و به مسائل کلی هستی میپردازد. و علم ذوقی یا قلبی یا اشراقی که حکمت حقیقی است و ابزار آن قلب پاکشده از ماسوی الله و منورشده به انوار نور مطلق است.
او افزود: در گفتمان اول دفتر سوم مثنوی مولوی نیز آدمی در اثر دل سپردن به دنیا، اسارت در دام هواهای نفسانی، پیروی از عقل جزیی و مخالفت با ارشادات اولیاءالله، در اثر غضب الهی به هلاکت میرسد و دچار فُرقت از محبوب میشود. وحدت شش بخش گفتمان اول وحدت مفهومی است نه حکایتی. میدان معناشناختی گفتمان اول موقعیت فراافکندگی و فراق انسان در عالم ناسوت است و مفهوم کانونی آن دنیازدگی تحت تاثیر پیروی از عقل جزیی است.
پایان این مراسم با پرسخ و پاسخ حاضران همراه بود. همچنین محسن دایینبی شعرهایی از مولانا را با نوازندگی تنبور برای حاضران خواند.
بنا بر گزارش بنیاد شمس و مولانا، دکتر سیدسلمان صفوی مولویشناس، کاشف ساختار مثنوی مولوی، برنده جایزه جهانی کتاب سال با «ساختار معنایی مثنوی معنوی»، نویسنده کتابهای متعددی به زبان انگلیسی و فارسی در حوزه فلسفه مقایسهیی و عرفان اسلامی، معاون سابق مرکز اسلامی انگلیس، رییس فعلی آکادمی مطالعات ایرانی لندن، مدیر مرکز بینالمللی مطالعات صلح لندن و عضو کنگره فیلسوفان اسکولاستیک ایتالیاست.
او دارای دکترا و فوق دکتر از دانشگاه لندن است و ازسال 1376 در لندن زندگی میکند.
این مولویشناس در ابتدای این نشست درباره سَماع سمنتیک در دفتر سوم مثنوی گفت: سَماع سمنتیک و ساختارشناسی مفهومی دفتر سوم مثنوی مولوی در ادامه تحقیقی است که توسط اینجانب پیرامون دفتر اول و خانم دکتر مهوش السادات علوی در مورد ساختار دفتر دوم، طی سالهای 1997 تا 2005 میلادی در دانشگاه لندن صورت گرفته است .
او ادامه داد: قول مشهور بین مثنویشناسان شرق و غرب آن است که مثنوی فاقد ساختار، سیستم، طرح و نظم خاص، و فاقد وحدت موضوعی یا مفهومی است، لیکن بر اساس تحقیقات ما پس از 700 سال، کشف شد که مثنوی دارای سماع سمنتیک و ساختار خاصی است که بر مبنای الهام از قرآن کریم و مبانی هستیشناسانه اسلامی نظیر «اصول عالم غیب و شهادت»، «قوس نزول و صعود»، «انا لله و انا الیه الراجعون»، جهات ششگانه طبیعت (شمال، جنوب، شرق، غرب، بالا و پایین)، آسمانهای هفتگانه، ششروز دوره خلفت، نظریه اعداد مقدس (40،18،14،12،7،6،5،4،3،1)، «شریعت، طریقت، حقیقت»، «مراتب روح و نفس»، « سیر و سلوک الهی»، «قاعده عشق» و «سریان عشق در جمیع کائنات» سروده شده است .
او سپس به انتشار کتاب«ساختار معنایی مثنوی معنوی» که تحلیل ساختاری مثنوی است اشاره کرد و در ادامه در در تعریف سماع سمنتیک گفت: سماع سمنتیک اصطلاحی فنی است برای القای وحدت دینامیک موضوعات و مفاهیم مثنوی مولوی. این اصطلاح «ترکیبی تمثیلی» از دو اصطلاح شناختهشده «سماع» و «سمنتیک» است که هیچ کدام به تنهایی قادر به تبیین پیچیدگی و در هم تنیدگی مفهومی و زیبایی شناسیک مثنوی مولوی و آثاری همچون آن نیست.
صفوی دربارهی رقص سَماع نیز اظهار کرد: رقص معنوی صوفیان است که ترکیبی از قوالی و حرکات ریتمیک به همراه ملودی برای ابراز رابطه انسان و خدا بر اساس نیاز، درد، فراق، اشتیاق، عشق، شوریدگی، بهجت وصال و وحدت است. منبع این سماع چیزی جز عشق نباید باشد؛ عشقی که همچون آتش زبانه میکشد و انسان نمیتواند در برابر آن ایستادگی کند، بنابراین در آن ذوب میشود و به فنا میرسد.
او همچنین دربارهی اصطلاح سمنتیک توضیخ داد: روش معناشناختی، روشی برای فهمیدن معانی اصطلاحات کلیدی متن است. علمی است که به روش تحلیل متن میپردازد. در روش سمنتیک مفاهیم اصلی یک متن شناسایی میشود و سپس روابط بین مفاهیم شناسایی و تبیین میشود. تعیین میدان معنیشناختی و کلمه کانونی میدان معنیشناختی از تکنیکهای اصلی روششناسی سمنتیک است.
این مولویشناس در ادامه گفت: سمنتیک با علم معانی در ادبیات فارسی متفاوت است. در این روش ما مفاهیمی کلیدی داریم که در چارچوب نظام کلی مثنوی قابل فهم و توضیح است. این سیستم متشکل از شبکهای از مفاهیم است که در آن همه مفاهیم روابط متقابلی با یکدیگر دارند و در حقیقت این مفاهیم کلیدی، معانیشان متکی بر یکدیگر است؛ لذا بنابر آنچه بیان شد، اینها مفاهیم کلیدی هر نظریه معناشناختی مثنوی پژوهی است، یعنی شبکه مفاهیم، اصطلاحات کلیدی، سیستم عرفانی و مولوی، معنای کانونی، میدان معنایی، تداخل مفاهیم و متکی بودن مفاهیم بر یکدیگر و روابط متداخل حلقوی، و اینکه سیاق بر ساختار معنی و هر اصطلاح کلیدی تأثیر میگذارد.
او افزود: سماع سمنتیک که ترکیب دو اصطلاح سماع و سمنتیک است برای فهم مثنوی که یک اثری هنری، تمثیلی و عرفانی است وضع شده است. در حقیقت روش معناشناختی ، روش تحلیل مفاهیم و اصطلاحات کلیدی مثنوی، براساس یک متد و رویکرد پویاست، نه ایستا.
صفوی اضافه کرد: اصطلاح سماع مفسر را ملتفت نگه میدارد که با یک اثر هنری و عرفانی روبهروست که خیال و خلافیت، موسیقی، ملودی، هارمونی و پویایی جزو ذاتی آن است برخلاف یک اثر فقهی یا کلامی یا فلسفی؛ و اصطلاح سمنتیک مفسر را ملتفت نگه میدارد که در پی این زیبایی و فرود و صعود کلمات و جهشها و پرشهای معانی و کلمات رابطه وثیقی موضوعی و مفهومی بین آنها برقرار است که با شیوه هنر تمثیلی مقدس میخواهد معانی بلندی را در رابطه استعلایی عاشقانه «عشق و عاشق و معشوق» القا کند.
او سپس با بیان اینکه تفسیر تکتک ابیات به معنای راهیابی به کل داستان یا اثر نیست ادامه داد: ما سرنخ ارتباط دالها را با یکدیگر از طریق فرم و ساختار، تاویل و ارجاع جزء به کل و کل به جزء مفاهیم و موضوعات کشف میکنیم. ما معتقدیم برای فهم محتوا باید فرم و سمنتیک متن را کشف کرد و از طریق گفتوگو بین فُرم و محتوا، معنای باطنی اثر را دریافت. روش ساختارشناسی سمنتیک ما مبتنی بر رویکرد کلنگر است، نَه رویکرد خواندن متوالی یا بیت به بیت .
صفوی پس از ارائه دیدگاه مولوی درباره حکمت در مقدمه منثور دفتر سوم مثنوی به دفتر سوم مثنوی معنوی اشاره کرد و در اینباره نیز گفت: در این دفتر سه نوع علم و سه نوع عقل مورد تحلیل واقع میشود.علم جزیی که علم به ظواهر امور و اشیا است و ابزار آن عقل جزیی است. علم کلی که علم استدلالی است و به مسائل کلی هستی میپردازد. و علم ذوقی یا قلبی یا اشراقی که حکمت حقیقی است و ابزار آن قلب پاکشده از ماسوی الله و منورشده به انوار نور مطلق است.
او افزود: در گفتمان اول دفتر سوم مثنوی مولوی نیز آدمی در اثر دل سپردن به دنیا، اسارت در دام هواهای نفسانی، پیروی از عقل جزیی و مخالفت با ارشادات اولیاءالله، در اثر غضب الهی به هلاکت میرسد و دچار فُرقت از محبوب میشود. وحدت شش بخش گفتمان اول وحدت مفهومی است نه حکایتی. میدان معناشناختی گفتمان اول موقعیت فراافکندگی و فراق انسان در عالم ناسوت است و مفهوم کانونی آن دنیازدگی تحت تاثیر پیروی از عقل جزیی است.
پایان این مراسم با پرسخ و پاسخ حاضران همراه بود. همچنین محسن دایینبی شعرهایی از مولانا را با نوازندگی تنبور برای حاضران خواند.
بنا بر گزارش بنیاد شمس و مولانا، دکتر سیدسلمان صفوی مولویشناس، کاشف ساختار مثنوی مولوی، برنده جایزه جهانی کتاب سال با «ساختار معنایی مثنوی معنوی»، نویسنده کتابهای متعددی به زبان انگلیسی و فارسی در حوزه فلسفه مقایسهیی و عرفان اسلامی، معاون سابق مرکز اسلامی انگلیس، رییس فعلی آکادمی مطالعات ایرانی لندن، مدیر مرکز بینالمللی مطالعات صلح لندن و عضو کنگره فیلسوفان اسکولاستیک ایتالیاست.
او دارای دکترا و فوق دکتر از دانشگاه لندن است و ازسال 1376 در لندن زندگی میکند.