«فتنه اقتصادی» چگونه به انتخاب اصلاحطلبان تبدیل شد؟
شهدای ایران: محمدرضا تاجیک، از تئوریسینهای اصلاحطلب به تازگی طی یادداشتی که با عنوان "جغد مینروای اصلاحطلبی" در یک وبگاه چپ منتشر کرد، نوشت: معتقدم جامعه و نسل امروز ما از منظر کنش و کنشگری سیاسی معطوف به تغییر، کماکان معاصر نوعی رخداد اصلاحطلبی (مدنی) است، و بهرغم اینکه نسبت به گذشته، جامعهی ایرانی و مقولات و مقتضیات آن تا حدودی متفاوت شده و امر سیاسی و کنشگری سیاسی معنایی دیگری یافتهاند و نیز، کنشگران مرسوم و معمول سیاسی در غروب دوران و روزگار خود بهسر میبرند، اما بسیاری از کنشگران اجتماعی و سیاسی همچنان با همان مسئلهی تغییر مدنی روبهرویند و معاصران همان مسئلهای هستند که رخداد اصلاحطلبی عیان کرد: شکل رادیکال سیاست تغییر، دیگر مؤثر نیست. از این رو، معتقدم اصلاحطلبان کماکان (اگرچه بسیار سخت و دشوار) این امکان را دارند تا با درنگی نقادانه و واساختی، و با امتناع و تخطی از آنچه امروز هستند، به نیستنانی که از آن ببریدهاند برگردند، اصل و اصالت خود را دریابند و با خلق مفاهیم جدید، گفتمان جدید، سوژهی جمعی جدید، اخلاقیات جدید، و سامان جمعی و باهمبودگی جدید، خود را کماکان بهعنوان یک کنشگر مدنی در افق نگاه و انتظار مردم حفظ کنند.
او تصریح میکند:
"چنانچه جغد مینروای اصلاحطلبی اینبار هم بیمخاطب بماند، تردید ندارم که زیر سایهی پاککن تاریخ قرار خواهد گرفت و جریان (یا جریانهایی) که در فردای این ناهوشی و ناهشیاری اصلاحطلبان خواهد آمد، نه تنها دیگر نام و نشانی اصلاحطلبانه نخواهد داشت، بلکه در هیبت و صورت نافی و عدوی این جریان ظهور خواهد کرد. "
تاجیک میافزاید: تکلیف اکنونِ اصلاحطلبان –به بیان سورن کییر کگارد– تنها این نیست که بدانند کیستند، بلکه این است که خودشان را بیافرینند، و صرفنظر از اینکه چه بودهاند –به گفتهی ژان پل سارتر- اکنون باید تصمیم بگیرند چیز کاملا –یا حداقل در پارهای سطوح و لایههای نظری و عملی- متفاوتی شوند. اصلاحطلبان نخواهند توانست آن شوند که میخواهند، اگر آن بمانند که هستند. +
*جغد مینروا نماد خرد در ادبیات فلسفی غرب است. و مقصود تاجیک از طرح این عنوان؛ دعوت اصلاحطلبان به سمت خرد ورزی است.
تاجیک سالهاست که بر واکاوی هویتی اصلاحطلبان، روی کارآمدن نو اصلاحطلبی و نگاه بیرون از قدرت توسط جریان چپ تأکید دارد و البته نگاه او مخاطب چندانی هم در اردوگاه جریان اصلاحات ندارد.
چه اینکه مثلا "محسن آرمین" نیز اخیراً در یک مصاحبه به درستی تأکید کرد که حضور در قدرت بخشی از هویت عمل سیاسی است.
هشدار تاجیک اما از یک وجه، ناظر به یک واقعیت است و آن اینکه اصلاحطلبان بیش از یک دهه است که هیچ کارنامهای جز ناکارآمدی، تباهی، معارضه با نظام و دمیدن بر آتش فسردگی و بیاعتمادی و "حضور خیابانی" ندارند.
و جالب آنکه کسانی از آنها نیز با افتخار ضمنی به همین کارنامه از رویکردهای جدید خود مبنی بر رادیکالیسم و تلویحا آنارشیسم حرف میزنند.
بدیهیست که این رویکرد منجر به نیستی خواهد شد. آن هم در مقابل یک نظام سیاسی مستقر و ریشهدار که در مقابل طوفانهای متواتر تاب آورده و قویتر شده است.
قابل توجه مخاطبان محترم آنکه اعضای هسته سخت اصلاحات نیز بخوبی به این نکته واقف هستند که در انتهای این فرایند، چیزی غیر از نیستی و هلاک وجود ندارد. اما طرح راهبردی آنها برای این شرایط؛ به قعر کشیدن نظام اسلامی همراه با خود و ترسیم اهداف طراحی شده با ایجاد یک فتنه بزرگ اقتصادی است.
کما اینکه مثلا میبینیم ستادیهای این جریان؛ شکست خود را شکست نظام اسلامی قلمداد میکنند و در گام دوم اینکه علیالاغلب آنها اظهاراتی مبنی بر تشویق مردم برای حضور خیابانی و اصرار بر فاسد بودن و ناکارآمدی نظام اسلامی دارند.
جالب آنکه ردّ پای اصلی تاجیک هم در القای همین موارد دیده میشود کما اینکه این او بود که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را به کشتی تایتانیک در حال غرق تشبیه و یا تأکید کرده است که دلیلی برای صبر مردم نمیبیند!
پس باید بین هشدار درست او درباره مرگ اصلاحات و ردّ پای حرکت اصلی او در فتنه اقتصادی؛ تفکیک درستی قائل شد و هریک را در جای خود فهمید.
در اینجا لازم به اشاره است که ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی هرگز از حذف هیچ جریان سیاسی که معتقد به حضور در داخل نظام اسلامی باشد؛ استقبال نمیکند و حتی از زمینههای حضور آنها نیز حمایت دارد.
اما اضلاعی از اصلاحطلبان با تشویق علنی مردم حتی به اشغال مراکز حساس نظام! خود به دست خود مشغول قطع حلقههای اتصال به نظام سیاسی هستند و عاقبت این کار اشتباه نیز همانست که تاجیک گفته است.
مگر اینکه عقلای اصلاحات بتوانند مرز خود را بصورت کامل و شفاف از این حرکات براندازانه جداگانه کنند. نه اینکه مثل کارگزارانیها در یک حرکت اصولی؛ بر خلاف منویات ستاد اصلاحات در انتخابات شرکت کنند اما به وقت وقوع فتنه هم جزو دستگیرشدگان باشند!
و البته ادامه سیاست یک بام و دو هوا هم سرنوشتی جز پیشبینی تاجیک نخواهد داشت...
او تصریح میکند:
"چنانچه جغد مینروای اصلاحطلبی اینبار هم بیمخاطب بماند، تردید ندارم که زیر سایهی پاککن تاریخ قرار خواهد گرفت و جریان (یا جریانهایی) که در فردای این ناهوشی و ناهشیاری اصلاحطلبان خواهد آمد، نه تنها دیگر نام و نشانی اصلاحطلبانه نخواهد داشت، بلکه در هیبت و صورت نافی و عدوی این جریان ظهور خواهد کرد. "
تاجیک میافزاید: تکلیف اکنونِ اصلاحطلبان –به بیان سورن کییر کگارد– تنها این نیست که بدانند کیستند، بلکه این است که خودشان را بیافرینند، و صرفنظر از اینکه چه بودهاند –به گفتهی ژان پل سارتر- اکنون باید تصمیم بگیرند چیز کاملا –یا حداقل در پارهای سطوح و لایههای نظری و عملی- متفاوتی شوند. اصلاحطلبان نخواهند توانست آن شوند که میخواهند، اگر آن بمانند که هستند. +
*جغد مینروا نماد خرد در ادبیات فلسفی غرب است. و مقصود تاجیک از طرح این عنوان؛ دعوت اصلاحطلبان به سمت خرد ورزی است.
تاجیک سالهاست که بر واکاوی هویتی اصلاحطلبان، روی کارآمدن نو اصلاحطلبی و نگاه بیرون از قدرت توسط جریان چپ تأکید دارد و البته نگاه او مخاطب چندانی هم در اردوگاه جریان اصلاحات ندارد.
چه اینکه مثلا "محسن آرمین" نیز اخیراً در یک مصاحبه به درستی تأکید کرد که حضور در قدرت بخشی از هویت عمل سیاسی است.
هشدار تاجیک اما از یک وجه، ناظر به یک واقعیت است و آن اینکه اصلاحطلبان بیش از یک دهه است که هیچ کارنامهای جز ناکارآمدی، تباهی، معارضه با نظام و دمیدن بر آتش فسردگی و بیاعتمادی و "حضور خیابانی" ندارند.
و جالب آنکه کسانی از آنها نیز با افتخار ضمنی به همین کارنامه از رویکردهای جدید خود مبنی بر رادیکالیسم و تلویحا آنارشیسم حرف میزنند.
بدیهیست که این رویکرد منجر به نیستی خواهد شد. آن هم در مقابل یک نظام سیاسی مستقر و ریشهدار که در مقابل طوفانهای متواتر تاب آورده و قویتر شده است.
قابل توجه مخاطبان محترم آنکه اعضای هسته سخت اصلاحات نیز بخوبی به این نکته واقف هستند که در انتهای این فرایند، چیزی غیر از نیستی و هلاک وجود ندارد. اما طرح راهبردی آنها برای این شرایط؛ به قعر کشیدن نظام اسلامی همراه با خود و ترسیم اهداف طراحی شده با ایجاد یک فتنه بزرگ اقتصادی است.
کما اینکه مثلا میبینیم ستادیهای این جریان؛ شکست خود را شکست نظام اسلامی قلمداد میکنند و در گام دوم اینکه علیالاغلب آنها اظهاراتی مبنی بر تشویق مردم برای حضور خیابانی و اصرار بر فاسد بودن و ناکارآمدی نظام اسلامی دارند.
جالب آنکه ردّ پای اصلی تاجیک هم در القای همین موارد دیده میشود کما اینکه این او بود که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را به کشتی تایتانیک در حال غرق تشبیه و یا تأکید کرده است که دلیلی برای صبر مردم نمیبیند!
پس باید بین هشدار درست او درباره مرگ اصلاحات و ردّ پای حرکت اصلی او در فتنه اقتصادی؛ تفکیک درستی قائل شد و هریک را در جای خود فهمید.
در اینجا لازم به اشاره است که ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی هرگز از حذف هیچ جریان سیاسی که معتقد به حضور در داخل نظام اسلامی باشد؛ استقبال نمیکند و حتی از زمینههای حضور آنها نیز حمایت دارد.
اما اضلاعی از اصلاحطلبان با تشویق علنی مردم حتی به اشغال مراکز حساس نظام! خود به دست خود مشغول قطع حلقههای اتصال به نظام سیاسی هستند و عاقبت این کار اشتباه نیز همانست که تاجیک گفته است.
مگر اینکه عقلای اصلاحات بتوانند مرز خود را بصورت کامل و شفاف از این حرکات براندازانه جداگانه کنند. نه اینکه مثل کارگزارانیها در یک حرکت اصولی؛ بر خلاف منویات ستاد اصلاحات در انتخابات شرکت کنند اما به وقت وقوع فتنه هم جزو دستگیرشدگان باشند!
و البته ادامه سیاست یک بام و دو هوا هم سرنوشتی جز پیشبینی تاجیک نخواهد داشت...