شهدای ایران: هدایتا... آقایی، فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در مصاحبه با شماره یکشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی پیرامون شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با اشاره به اینکه از همان ابتدا تا هماکنون هیچ کسی اصلاحات را مدیریت نکرده بلکه با مکانیزم خود کنترلی از درون که احساسهای مشترکی بوده حرکت کردهایم، اظهار کرده است:
"۴ نفر که بهعنوان شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان وجود دارند نسبت به جریان اصلاحات تصمیمگیر نیستند که بگویند امروز مصوب میکنیم و پس از این اصلاحات با این رویکرد پیش خواهد رفت! چرا که اصلاحطلبان اصولا حزب نیستند و شرایط موجود آنها را به سمت رادیکال شدن پیش میبرد و محورهای این رادیکال شدن شاید با رادیکالیسم معمول متفاوت باشد. ممکن است اصلاحطلبان را به سمت نوعی پوستاندازی سوق دهد و حضورشان در بین مردم تحت عنوان چهرههای رادیکالتر باشد تا بتوانند مورد اقبال مردم قرار بگیرند و شاید هم به اپوزیسیون نزدیک شوند. "
او میافزاید: لذا یک پوست اندازی در حال رخ دادن است اما بدون مدیریت و نقش خاص افراد که بگوییم فلان فرد یا مجموعه تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند. شرایط تاریخی اینها را سمت پوستاندازی میبرد.
*پس از استعفای موسوی لاری از سمت نایب رئیسی شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان اقوال مختلفی درباره پیر شدن گفتمان اصلاحات و بیسرانجامی آن بیان شد.
اقوالی که البته شکست جریان چپ در انتخابات مجلس یازدهم و نبود چشمانداز برای آن در قبال انتخابات ۱۴۰۰ نیز بر عمق آنها افزوده است.
اما باید دانست که صحبتهای آقایی درست است و شعسا هرگز نتوانسته بود جز اجرای فرامین مردان برنشسته در ستاد اصلاحات یا همان "هسته سخت" کار دیگری انجام دهد.
چه اینکه در انتخابات مجلس یازدهم نیز شاهد بودیم سعید حجاریان بعنوان نفر اول از "مشارکت مشروط" یا همان تحریم خاموش انتخابات سخن گفت و بعدا نیز شورای سیاستگذاری رسما به همان مسیر پا گذاشت.
به دیگر سخن اینکه ما هم موافقیم که شعسا باشد یا نباشد، تأثیر چندانی در روند حرکت عمومی اصلاحطلبان ندارد و حرکت گروهی این جریان در جای دیگری تنظیم میشود.
در عین حال، نکته مهمتری هم در صحبتهای آقایی وجود دارد و آن ترسیم فرجام اصلاحطلبان است...
او آشکارا از این میگوید که چپها به سمت رادیکالیسم و اپوزسیون شدن پیش میروند!
گزارهای که البته اخیرا و به انحاء دیگری در بیان کسانی مثل محمود میرلوحی و عباس عبدی نیز تکرار شده است.
این مقوله تأملات زیادی را میطلبد...
که چگونه یک نیروی سیاسی در داخل یک کشور به این حد از وقاحت میرسد که در مقابل حاکمیت قانون اساسی و بنیادهای نظام، خود را رادیکال و اپوزسیون بنامد!؟، نیروی پیشران چپها برای این رفتارها کیست یا چیست که ژن مجاهدینی آنها را دوباره چنین فعال کرده است؟ و آیا تحلیل خاصی پیرامون آینده حکومت ایران در ستاد اصلاحات وجود دارد که آنها تصمیم گرفتهاند بعنوان رهبران آنارشیست جریان رادیکال مطرح شوند!؟
آنها مدعی اصلاح بودند اما حالا صراحتا از رادیکالیسم سخن میگویند...
ما در مجموعه وبلاگ مشرق، گزارههای تحلیلی فراوانی را از پیش از وقوع اغتشاشات دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ پیرامون این قضیه و آرمانشهر آن یعنی "فتنه اقتصادی" ارائه کردهایم...
"۴ نفر که بهعنوان شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان وجود دارند نسبت به جریان اصلاحات تصمیمگیر نیستند که بگویند امروز مصوب میکنیم و پس از این اصلاحات با این رویکرد پیش خواهد رفت! چرا که اصلاحطلبان اصولا حزب نیستند و شرایط موجود آنها را به سمت رادیکال شدن پیش میبرد و محورهای این رادیکال شدن شاید با رادیکالیسم معمول متفاوت باشد. ممکن است اصلاحطلبان را به سمت نوعی پوستاندازی سوق دهد و حضورشان در بین مردم تحت عنوان چهرههای رادیکالتر باشد تا بتوانند مورد اقبال مردم قرار بگیرند و شاید هم به اپوزیسیون نزدیک شوند. "
او میافزاید: لذا یک پوست اندازی در حال رخ دادن است اما بدون مدیریت و نقش خاص افراد که بگوییم فلان فرد یا مجموعه تصمیم گرفتند این کار را انجام دهند. شرایط تاریخی اینها را سمت پوستاندازی میبرد.
*پس از استعفای موسوی لاری از سمت نایب رئیسی شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان اقوال مختلفی درباره پیر شدن گفتمان اصلاحات و بیسرانجامی آن بیان شد.
اقوالی که البته شکست جریان چپ در انتخابات مجلس یازدهم و نبود چشمانداز برای آن در قبال انتخابات ۱۴۰۰ نیز بر عمق آنها افزوده است.
اما باید دانست که صحبتهای آقایی درست است و شعسا هرگز نتوانسته بود جز اجرای فرامین مردان برنشسته در ستاد اصلاحات یا همان "هسته سخت" کار دیگری انجام دهد.
چه اینکه در انتخابات مجلس یازدهم نیز شاهد بودیم سعید حجاریان بعنوان نفر اول از "مشارکت مشروط" یا همان تحریم خاموش انتخابات سخن گفت و بعدا نیز شورای سیاستگذاری رسما به همان مسیر پا گذاشت.
به دیگر سخن اینکه ما هم موافقیم که شعسا باشد یا نباشد، تأثیر چندانی در روند حرکت عمومی اصلاحطلبان ندارد و حرکت گروهی این جریان در جای دیگری تنظیم میشود.
در عین حال، نکته مهمتری هم در صحبتهای آقایی وجود دارد و آن ترسیم فرجام اصلاحطلبان است...
او آشکارا از این میگوید که چپها به سمت رادیکالیسم و اپوزسیون شدن پیش میروند!
گزارهای که البته اخیرا و به انحاء دیگری در بیان کسانی مثل محمود میرلوحی و عباس عبدی نیز تکرار شده است.
این مقوله تأملات زیادی را میطلبد...
که چگونه یک نیروی سیاسی در داخل یک کشور به این حد از وقاحت میرسد که در مقابل حاکمیت قانون اساسی و بنیادهای نظام، خود را رادیکال و اپوزسیون بنامد!؟، نیروی پیشران چپها برای این رفتارها کیست یا چیست که ژن مجاهدینی آنها را دوباره چنین فعال کرده است؟ و آیا تحلیل خاصی پیرامون آینده حکومت ایران در ستاد اصلاحات وجود دارد که آنها تصمیم گرفتهاند بعنوان رهبران آنارشیست جریان رادیکال مطرح شوند!؟
آنها مدعی اصلاح بودند اما حالا صراحتا از رادیکالیسم سخن میگویند...
ما در مجموعه وبلاگ مشرق، گزارههای تحلیلی فراوانی را از پیش از وقوع اغتشاشات دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ پیرامون این قضیه و آرمانشهر آن یعنی "فتنه اقتصادی" ارائه کردهایم...