مدعیان اصلاحات به جای پاسخگویی درصددند القا کنند روحانی کاندیدای اصلی آنها نبوده و از ۱۴۰۰، اصلاحطلبان با کاندیدای اصلی خود میآیند!
شهدای ایران: اخبار و گزارشهای رسانههای اصلاحطلب حاکی از آن است که مدعیان اصلاحات و البته بازندگان سیاسی مجلس یازدهم، مشغول برنامهریزی و تصمیمگیری برای انتخابات ۱۴۰۰ هستند. بیشک هر چه به انتخابات بعدی ریاستجمهوری نزدیک میشویم شاهد حرفوحدیثهای جدیدتری از سوی مدعیان اصلاحات هستیم چه آنکه آنها برای شروع کار در حال تست عملیاتی کردن این گزاره تکراری و نخنما هستند که «روحانی نامزد ما نبوده» و «۱۴۰۰ با نامزد اصلی خودمان میآییم!» گزارهای که نهتنها در افکار عمومی قدرت چسبندگی ندارد بلکه تداعیکننده این واقعیت مسلم و انکارناپذیر است که دولت روحانی از همان ابتدا هم دولت اصلاحطلبان بوده است.
رحم اجارهای یا گزینه اصلی؟
ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاحطلب اولین اصلاحطلبی بود که دولت روحانی را به «رحم اجارهای» تشبیه کرده و گفته بود: «این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است»
همچنین عبدالله ناصری عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و چهره نزدیک به خاتمی در ۲۳ خرداد ۹۵ در مصاحبهای گفت: «روحانی میداند اگر بخواهد رئیسجمهور بماند، نیاز به این جریان (اصلاحات) دارد مگر اینکه تصمیم گرفته باشد رئیسجمهوری یکدورهای بماند. اگر رحم اجارهای جنین را خوب محافظت کند، حتماً اصلاحطلبان آن را دوبار اجاره خواهند کرد»
هرچند برخی اصلاحطلبان، عنوان میکردند که دولت روحانی، رحم اجارهای اصلاحطلبان است اما درنهایت و بعد از تکرار کنایههای متعدد سیاسی، محمدرضا خاتمی، فعال سیاسی اصلاحطلب آب پاکی را روی دستان اصلاحطلبان ریخت و گفت که گزینه اصلی اصلاحطلبان در انتخابات ۹۶ شخص روحانی خواهد بود.
سعید حجاریان هم در گفتوگویی، «رحم اجارهای» را «حرف زشت» خواند و گفت: «این تعابیر (تعبیر رحم اجارهای) حرف خوبی نبوده و حرف زشتی است.»
اصلاحطلبان از صدر تا ذیل دولتهای یازدهم و دوازدهم
یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در ۲۴ خرداد ۹۲ برگزار شد و حجتالاسلام روحانی با حمایت و جانبداری همهجانبه و تمامقد اصلاحطلبان و البته با اختلاف کمی از رقیب خود بهعنوان رئیسجمهور ملت ایران انتخاب شد.
مدعیان اصلاحات، کارگردانی ستادها و برنامههای تبلیغاتی روحانی از شعار تا رنگ و نماد و... را به دست گرفتند و چهرهها و شخصیتهای اصلاحطلب هم در سکانس به سکانس فیلمها و میتینگهای انتخاباتی روحانی حضور یافتند.
علاوهبر این، بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب هم مهمترین پستهای مدیریتی از دفتر ریاستجمهوری، مشاور و معاون رئیسجمهور و عضو کابینه تا پستهای ارشد در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی را قُرُق کردند.
جالب آنکه خاتمی، رئیسدولت اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم (۹۲)، افکار عمومی را به رأی دادن به روحانی دعوت کرد و در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم (۹۶) هم «تَکرار» کرد.
بااینکه اصلاحطلبان از صدر تا ذیل دولتهای یازدهم و دوازدهم، نقشهای اساسی را بر عهده داشتند اما دیری نپایید (حداقل تا چند ماه بعد از روی کار آمدن ترامپ و دولت دوم روحانی) که آنها متوجه ناکارآمدی سیاستهای داخلی و خارجی خود و دولت تدبیر و امید شدند؛ بهویژه آن زمان که در سیاست خارجی- با این نگاه که آمریکا «کدخدا»ی جهان است- خود را بازنده «برجام» و آینده اقتصاد کشور را در سراشیبی «سقوط» دیدند.
فرار از پاسخگویی و اعلام برائت بیحاصل
اصلاحطلبان در یکی دو سال اخیر، بهویژه بعد از قفل شدن اقتصاد کشور و بروز و ظهور مشکلات اساسی و تورمهای چندصد درصدی که ماحصل سیاستگذاری آنها و دولت روحانی بود، وقتی دیدند که نمیتوانند در انتخابات مجلس شورای اسلامی «تَکرار» کنند و اعتماد افکار عمومی را به دست بیاورند، «انتقاد» از دولت را دستور کار خود قرار داده تا از این رهگذر به افکار عمومی القا کنند که راه آنها از دولت جداست!
بر همین اساس بود که عبدالله ناصری در سال ۹۷، همان ادعا را با کمی انتقاد دوباره تکرار کرد و گفت: «دولت رحم اجارهای ماست اما با روحانی هم سرنوشت نیستیم» عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در ۱۸ مهر ۹۷ در مصاحبهای ضمن انتقاد از روحانی گفت: «باید آقای روحانی باور کنند که دولت ایشان و اصلاحطلبان اصلاً همسرنوشت نیستند و ما همچنان با توجه به محدودیتهایی که آقای روحانی دارد، در مواقع لازم انتقادهای خود را مطرح میکنیم.»
مدعیان اصلاحات بهجای پاسخگویی به گرههایی که در دولت تدبیر و امید ایجاد شده بود؛ از مسائلی مانند برجام، جنجال حقوقهای نجومی و دلار جهانگیری تا تورم نزدیک به ۵۰ درصدی و حتی ۶۰ درصدی در برخی مناطق کشور و افزایش ۲۰۰ درصدی حجم نقدینگی و.... ابتدا به «توجیه سازی» روی آوردند و مسائلی مانند «دستهای پنهان»، «نمیگذارند کارکنیم»، «اختیارات ویژه» را مطرح کردند و حتی برخی مشکلات کشور را به «بدشانسی» روحانی (سیل و زلزله و هجوم ملخ هاو...» ربط دادند اما درنهایت وقتی دیدند این ادعاها برای افکار عمومی محلی از اعراب ندارد به فرار از پاسخگویی و اعلام برائت و حتی طرح «لزوم استعفای روحانی» روی آوردند؛ استراتژی که از یک سال قبل از انتخابات مجلس یازدهم از سوی اصلاحطلبان کلید خورد و البته درنهایت، محکوم به شکست شد.
تناقضی که اصلاحطلبان باید پاسخ دهند؛ ادعای کاندیدای قرضی با وجود عارف؟
حالا گویا قرار است همان خط ادامه یابد؛ مدعیان اصلاحات نوک پیکان حملات خود را متوجه دولت روحانی کنند تا بار دیگر از سویی القا کنند که روحانی، کاندیدای اصلی آنها نبود بلکه نامزد قرضی اصلاحطلبان بوده است و از سویی هم این را نوید دهند که از ۱۴۰۰، اصلاحطلبان با کاندیدای خود میآیند!
واقعیت ماجرا این است که آنها دولت روحانی را روی کار آوردند و وقتی برنامههایشان را نقش بر آب و کارنامهشان را خالی دیدند، سعی کردند «کجدار و مریز» از روحانی عبور و درنهایت ادعا کنند در انتخابات ۱۴۰۰، از چهره جدیدی رونمایی خواهند کرد.
بر همین اساس بود که میرلوحی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان دو روز پیش در مصاحبهای گفت: «اصلاحطلبان در ۱۴۰۰، کاندیدای قرضی و اجارهای ندارند»
وی بیآنکه به مسئولیت اصلاحطلبان در مشکلات کشوراشارهای کند و به سؤالاتی که هنوز در افکار عمومی بیپاسخ مانده است بپردازد، گفت: «شورای نگهبان بپذیرد که اصلاحطلب واقعی وارد صحنه شود، نه اینکه ما از جناح مقابل دوباره کاندیدا استقراض کنیم.
ما نمیتوانیم کاندیدا اجاره کنیم. ما میگوییم شرایط کشور و مسیری که به پیش میرود دیگر مسیر بازگشت به سیاستهای قبل از ۹۲ نیست.»
گویی اصلاحطلبان در ۲ انتخابات گذشته، هیچ گزینهای برای معرفی به افکار عمومی نداشتند! مفروض که صحیح باشد روحانی کاندیدای قرضی اصلاحطلبان بوده است پس درخصوص محمدرضاعارف، یار و غار خاتمی و معاون اول دولت اصلاحات چه پاسخی میدهند؟ مگر در انتخابات ۹۲، محمدرضا عارف که او را کنار گذاشتند، کاندیدای اصلاحطلبان نبود؟
نکته دیگری که بایستی مورد سؤال واقع شود این است اگر روحانی در انتخابات ۹۲ و ۹۶، گزینه قرضی اصلاحطلبان بوده است پس چه نسبتی بین روحانی و کسانی که شعار «با روحانی تا ۱۴۰۰» سر میدادند بوده و اساساً اصلاحطلبان چه اهداف و برنامههایی در سر داشتند که با نامزد قرضی نتوانستند؟ پاسخ به این سؤالات گواه روشنی بر کذب بودن این ادعای اصلاحطلبان است.
اعتمادی که به باد دادند....
اصلاحطلبان بااینکه ستاره بخت خود را بیفروغ و شکست در انتخابات مجلس (یازدهم) را مقدَر و محتوم میدانستند و میگفتند که «۳۰ بر صفر» میبازیم و «از همان ابتدا بازندهایم» اما بازهم خم به ابرو نیاوردند و «رد صلاحیتها» را بهانه کردند تا صورت خود را با سیلی هم که شده، سرخ نگه دارند و کسی از «اعتمادی به باد فنا دادهاند» چیزی نگوید و ننویسد! غافل از آنکه افکار عمومی، اصلاحطلبان و دولت تدبیر و امید را یککاسه و همسفره میدانند.
مرگ تدریجی اصلاحطلبان در افکار عمومی؛ اصلاحطلبان افق روشنی برای ۱۴۰۰ ندارند
نکته جالب توجه این است که خود آنها در گوشه و کنار بارها به از دست رفتن پایگاه اجتماعی اصلاحات اعتراف کرده و معتقدند که مردم به اصلاحطلبان روی خوشی نشان نمیدهند.
چندی پیش، شهربانو امانی فعال سیاسی اصلاحطلب در تحلیل انتخابات مجلس یازدهم در گفتوگویی بیان کرد: «از آنجا که اصلاحطلبان تمامقد از دولت حمایت کرده بودند وقتی همه امیدهای مردم به یأس و ناامیدی کشیده شد، اندوخته این جریان هم تا حدی از دست رفت.»
وی در بخش دیگری از مصاحبهاش گفت: «خاتمی میدانست حتی با اعلام ایشان مردم پای صندوق نمیآیند.» همچنین مهدی آیتی، عضو سابق حزب اصلاحطلب اعتماد ملی نیز در گفتوگویی با بیان اینکه «یکی از دلایل عدم اقبال مردم به اصلاحطلبان عملکرد دولت روحانی است» گفت: «عملکرد دولت روحانی نه تنها عدم اقبال به اصلاحطلبان را به دنبال داشت، بلکه سبب کاهش مشارکت نیز شد.» روزنامههای زنجیرهای و فعالان و چهرههای اصلاحطلب دیگری مانند محمدرضا تاجیک، ابراهیم اصغرزاده، عبدالله ناصری، صادق زیباکلام و... هم بارها به این واقعیات اعتراف کردهاند.
روزنامه اصلاحطلب ابتکار دو روز پیش در گزارش تیتر ۱ خود با عنوان «معمای اصلاحات برای ۱۴۰۰» نوشت: «سهلانگاری نخبگان فکری و سیاسی اصلاحطلبان باعث مرگ تدریجی این جریان سیاسی بین پایگاه اجتماعی خود شد. یکی از مصداقهای چنین رکوردی را میتوان در انتخابات اسفندماه ۹۸ مشاهده کرد که حضورشان ابتدا با شرط و شروطی آغاز شد، به این صورت که برخی بر مشارکت مشروط تأکید داشتند و در مقابل عدهای دیگر مشارکت بدون قید و شرط را رمز پیروزی این جریان میدانستند. این جدال پیدا و پنهان میان دو گروه از اصلاحطلبان کمکم به مهمترین چالش انتخاباتی آنها تبدیل شد که تا روز برگزاری انتخابات ادامه یافت و درنهایت به یکی از دلایل شکست آنها تبدیل شد و به نظر میرسد پس از فروکش کردن بحران کرونا و آغاز آسیبشناسی بازهم مورد پیگیری قرار خواهد گرفت.»
ابتکار افزود: «با توجه به عملکرد دولت مورد حمایت اصلاحطلبان و مجلس دهم چشمانداز روشنی پیش روی آنها وجود ندارد و قطعاً در چنین شرایطی جامعه در ۱۴۰۰ اقبالی به این جریان نخواهد داشت، مگر اینکه از همین حالا استراتژیها روشن و آسیبشناسی دقیق صورت بگیرد. حتی اگر قرار باشد دوباره نامزد اجارهای معرفی کنند، باز هم بازسازی سرمایه اجتماعی در بلندمدت لازم است.»
روزنامه اصلاحطلب همدلی هم روز گذشته در یادداشتی نوشت: «در ۲ انتخابات گذشته که یکی به ادامه ریاست جهوری حسن روحانی منجر شد و در دیگری لیست امید وارد مجلس شد و در هر دو نیز رئیسدولت اصلاحات، بااشارهای این موضوع را محقق کرد، نگاه مردم به این جناح [اصلاحات] تغییر کرده و علیرغم اینکه چهرههای شاخص این جناح امکان حضور در عرصه سیاسی و اجرایی را ندارند، اما مردم ناکارآمدیهای دولت کنونی و مجلس فعلی را با نمرهای منفی در کارنامه آنان منظور کردهاند و البته دنیای سیاست است و آنها اگرچه با عملکرد این دولت و مجلس احساس فاصله میکنند، اما باید در کارنامه شان خود را سهیم بدانند. شانهخالی کردن از زیر بار این مسئولیت بدون تردید نقض پیمان با مردمی است که بهاشاره آنان پای صندوقهای رای حاضر شدند.»
رحم اجارهای یا گزینه اصلی؟
ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی اصلاحطلب اولین اصلاحطلبی بود که دولت روحانی را به «رحم اجارهای» تشبیه کرده و گفته بود: «این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است»
همچنین عبدالله ناصری عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و چهره نزدیک به خاتمی در ۲۳ خرداد ۹۵ در مصاحبهای گفت: «روحانی میداند اگر بخواهد رئیسجمهور بماند، نیاز به این جریان (اصلاحات) دارد مگر اینکه تصمیم گرفته باشد رئیسجمهوری یکدورهای بماند. اگر رحم اجارهای جنین را خوب محافظت کند، حتماً اصلاحطلبان آن را دوبار اجاره خواهند کرد»
هرچند برخی اصلاحطلبان، عنوان میکردند که دولت روحانی، رحم اجارهای اصلاحطلبان است اما درنهایت و بعد از تکرار کنایههای متعدد سیاسی، محمدرضا خاتمی، فعال سیاسی اصلاحطلب آب پاکی را روی دستان اصلاحطلبان ریخت و گفت که گزینه اصلی اصلاحطلبان در انتخابات ۹۶ شخص روحانی خواهد بود.
سعید حجاریان هم در گفتوگویی، «رحم اجارهای» را «حرف زشت» خواند و گفت: «این تعابیر (تعبیر رحم اجارهای) حرف خوبی نبوده و حرف زشتی است.»
اصلاحطلبان از صدر تا ذیل دولتهای یازدهم و دوازدهم
یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در ۲۴ خرداد ۹۲ برگزار شد و حجتالاسلام روحانی با حمایت و جانبداری همهجانبه و تمامقد اصلاحطلبان و البته با اختلاف کمی از رقیب خود بهعنوان رئیسجمهور ملت ایران انتخاب شد.
مدعیان اصلاحات، کارگردانی ستادها و برنامههای تبلیغاتی روحانی از شعار تا رنگ و نماد و... را به دست گرفتند و چهرهها و شخصیتهای اصلاحطلب هم در سکانس به سکانس فیلمها و میتینگهای انتخاباتی روحانی حضور یافتند.
علاوهبر این، بسیاری از چهرههای شاخص اصلاحطلب هم مهمترین پستهای مدیریتی از دفتر ریاستجمهوری، مشاور و معاون رئیسجمهور و عضو کابینه تا پستهای ارشد در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی را قُرُق کردند.
جالب آنکه خاتمی، رئیسدولت اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم (۹۲)، افکار عمومی را به رأی دادن به روحانی دعوت کرد و در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم (۹۶) هم «تَکرار» کرد.
بااینکه اصلاحطلبان از صدر تا ذیل دولتهای یازدهم و دوازدهم، نقشهای اساسی را بر عهده داشتند اما دیری نپایید (حداقل تا چند ماه بعد از روی کار آمدن ترامپ و دولت دوم روحانی) که آنها متوجه ناکارآمدی سیاستهای داخلی و خارجی خود و دولت تدبیر و امید شدند؛ بهویژه آن زمان که در سیاست خارجی- با این نگاه که آمریکا «کدخدا»ی جهان است- خود را بازنده «برجام» و آینده اقتصاد کشور را در سراشیبی «سقوط» دیدند.
فرار از پاسخگویی و اعلام برائت بیحاصل
اصلاحطلبان در یکی دو سال اخیر، بهویژه بعد از قفل شدن اقتصاد کشور و بروز و ظهور مشکلات اساسی و تورمهای چندصد درصدی که ماحصل سیاستگذاری آنها و دولت روحانی بود، وقتی دیدند که نمیتوانند در انتخابات مجلس شورای اسلامی «تَکرار» کنند و اعتماد افکار عمومی را به دست بیاورند، «انتقاد» از دولت را دستور کار خود قرار داده تا از این رهگذر به افکار عمومی القا کنند که راه آنها از دولت جداست!
بر همین اساس بود که عبدالله ناصری در سال ۹۷، همان ادعا را با کمی انتقاد دوباره تکرار کرد و گفت: «دولت رحم اجارهای ماست اما با روحانی هم سرنوشت نیستیم» عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در ۱۸ مهر ۹۷ در مصاحبهای ضمن انتقاد از روحانی گفت: «باید آقای روحانی باور کنند که دولت ایشان و اصلاحطلبان اصلاً همسرنوشت نیستند و ما همچنان با توجه به محدودیتهایی که آقای روحانی دارد، در مواقع لازم انتقادهای خود را مطرح میکنیم.»
مدعیان اصلاحات بهجای پاسخگویی به گرههایی که در دولت تدبیر و امید ایجاد شده بود؛ از مسائلی مانند برجام، جنجال حقوقهای نجومی و دلار جهانگیری تا تورم نزدیک به ۵۰ درصدی و حتی ۶۰ درصدی در برخی مناطق کشور و افزایش ۲۰۰ درصدی حجم نقدینگی و.... ابتدا به «توجیه سازی» روی آوردند و مسائلی مانند «دستهای پنهان»، «نمیگذارند کارکنیم»، «اختیارات ویژه» را مطرح کردند و حتی برخی مشکلات کشور را به «بدشانسی» روحانی (سیل و زلزله و هجوم ملخ هاو...» ربط دادند اما درنهایت وقتی دیدند این ادعاها برای افکار عمومی محلی از اعراب ندارد به فرار از پاسخگویی و اعلام برائت و حتی طرح «لزوم استعفای روحانی» روی آوردند؛ استراتژی که از یک سال قبل از انتخابات مجلس یازدهم از سوی اصلاحطلبان کلید خورد و البته درنهایت، محکوم به شکست شد.
تناقضی که اصلاحطلبان باید پاسخ دهند؛ ادعای کاندیدای قرضی با وجود عارف؟
حالا گویا قرار است همان خط ادامه یابد؛ مدعیان اصلاحات نوک پیکان حملات خود را متوجه دولت روحانی کنند تا بار دیگر از سویی القا کنند که روحانی، کاندیدای اصلی آنها نبود بلکه نامزد قرضی اصلاحطلبان بوده است و از سویی هم این را نوید دهند که از ۱۴۰۰، اصلاحطلبان با کاندیدای خود میآیند!
واقعیت ماجرا این است که آنها دولت روحانی را روی کار آوردند و وقتی برنامههایشان را نقش بر آب و کارنامهشان را خالی دیدند، سعی کردند «کجدار و مریز» از روحانی عبور و درنهایت ادعا کنند در انتخابات ۱۴۰۰، از چهره جدیدی رونمایی خواهند کرد.
بر همین اساس بود که میرلوحی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان دو روز پیش در مصاحبهای گفت: «اصلاحطلبان در ۱۴۰۰، کاندیدای قرضی و اجارهای ندارند»
وی بیآنکه به مسئولیت اصلاحطلبان در مشکلات کشوراشارهای کند و به سؤالاتی که هنوز در افکار عمومی بیپاسخ مانده است بپردازد، گفت: «شورای نگهبان بپذیرد که اصلاحطلب واقعی وارد صحنه شود، نه اینکه ما از جناح مقابل دوباره کاندیدا استقراض کنیم.
ما نمیتوانیم کاندیدا اجاره کنیم. ما میگوییم شرایط کشور و مسیری که به پیش میرود دیگر مسیر بازگشت به سیاستهای قبل از ۹۲ نیست.»
گویی اصلاحطلبان در ۲ انتخابات گذشته، هیچ گزینهای برای معرفی به افکار عمومی نداشتند! مفروض که صحیح باشد روحانی کاندیدای قرضی اصلاحطلبان بوده است پس درخصوص محمدرضاعارف، یار و غار خاتمی و معاون اول دولت اصلاحات چه پاسخی میدهند؟ مگر در انتخابات ۹۲، محمدرضا عارف که او را کنار گذاشتند، کاندیدای اصلاحطلبان نبود؟
نکته دیگری که بایستی مورد سؤال واقع شود این است اگر روحانی در انتخابات ۹۲ و ۹۶، گزینه قرضی اصلاحطلبان بوده است پس چه نسبتی بین روحانی و کسانی که شعار «با روحانی تا ۱۴۰۰» سر میدادند بوده و اساساً اصلاحطلبان چه اهداف و برنامههایی در سر داشتند که با نامزد قرضی نتوانستند؟ پاسخ به این سؤالات گواه روشنی بر کذب بودن این ادعای اصلاحطلبان است.
اعتمادی که به باد دادند....
اصلاحطلبان بااینکه ستاره بخت خود را بیفروغ و شکست در انتخابات مجلس (یازدهم) را مقدَر و محتوم میدانستند و میگفتند که «۳۰ بر صفر» میبازیم و «از همان ابتدا بازندهایم» اما بازهم خم به ابرو نیاوردند و «رد صلاحیتها» را بهانه کردند تا صورت خود را با سیلی هم که شده، سرخ نگه دارند و کسی از «اعتمادی به باد فنا دادهاند» چیزی نگوید و ننویسد! غافل از آنکه افکار عمومی، اصلاحطلبان و دولت تدبیر و امید را یککاسه و همسفره میدانند.
مرگ تدریجی اصلاحطلبان در افکار عمومی؛ اصلاحطلبان افق روشنی برای ۱۴۰۰ ندارند
نکته جالب توجه این است که خود آنها در گوشه و کنار بارها به از دست رفتن پایگاه اجتماعی اصلاحات اعتراف کرده و معتقدند که مردم به اصلاحطلبان روی خوشی نشان نمیدهند.
چندی پیش، شهربانو امانی فعال سیاسی اصلاحطلب در تحلیل انتخابات مجلس یازدهم در گفتوگویی بیان کرد: «از آنجا که اصلاحطلبان تمامقد از دولت حمایت کرده بودند وقتی همه امیدهای مردم به یأس و ناامیدی کشیده شد، اندوخته این جریان هم تا حدی از دست رفت.»
وی در بخش دیگری از مصاحبهاش گفت: «خاتمی میدانست حتی با اعلام ایشان مردم پای صندوق نمیآیند.» همچنین مهدی آیتی، عضو سابق حزب اصلاحطلب اعتماد ملی نیز در گفتوگویی با بیان اینکه «یکی از دلایل عدم اقبال مردم به اصلاحطلبان عملکرد دولت روحانی است» گفت: «عملکرد دولت روحانی نه تنها عدم اقبال به اصلاحطلبان را به دنبال داشت، بلکه سبب کاهش مشارکت نیز شد.» روزنامههای زنجیرهای و فعالان و چهرههای اصلاحطلب دیگری مانند محمدرضا تاجیک، ابراهیم اصغرزاده، عبدالله ناصری، صادق زیباکلام و... هم بارها به این واقعیات اعتراف کردهاند.
روزنامه اصلاحطلب ابتکار دو روز پیش در گزارش تیتر ۱ خود با عنوان «معمای اصلاحات برای ۱۴۰۰» نوشت: «سهلانگاری نخبگان فکری و سیاسی اصلاحطلبان باعث مرگ تدریجی این جریان سیاسی بین پایگاه اجتماعی خود شد. یکی از مصداقهای چنین رکوردی را میتوان در انتخابات اسفندماه ۹۸ مشاهده کرد که حضورشان ابتدا با شرط و شروطی آغاز شد، به این صورت که برخی بر مشارکت مشروط تأکید داشتند و در مقابل عدهای دیگر مشارکت بدون قید و شرط را رمز پیروزی این جریان میدانستند. این جدال پیدا و پنهان میان دو گروه از اصلاحطلبان کمکم به مهمترین چالش انتخاباتی آنها تبدیل شد که تا روز برگزاری انتخابات ادامه یافت و درنهایت به یکی از دلایل شکست آنها تبدیل شد و به نظر میرسد پس از فروکش کردن بحران کرونا و آغاز آسیبشناسی بازهم مورد پیگیری قرار خواهد گرفت.»
ابتکار افزود: «با توجه به عملکرد دولت مورد حمایت اصلاحطلبان و مجلس دهم چشمانداز روشنی پیش روی آنها وجود ندارد و قطعاً در چنین شرایطی جامعه در ۱۴۰۰ اقبالی به این جریان نخواهد داشت، مگر اینکه از همین حالا استراتژیها روشن و آسیبشناسی دقیق صورت بگیرد. حتی اگر قرار باشد دوباره نامزد اجارهای معرفی کنند، باز هم بازسازی سرمایه اجتماعی در بلندمدت لازم است.»
روزنامه اصلاحطلب همدلی هم روز گذشته در یادداشتی نوشت: «در ۲ انتخابات گذشته که یکی به ادامه ریاست جهوری حسن روحانی منجر شد و در دیگری لیست امید وارد مجلس شد و در هر دو نیز رئیسدولت اصلاحات، بااشارهای این موضوع را محقق کرد، نگاه مردم به این جناح [اصلاحات] تغییر کرده و علیرغم اینکه چهرههای شاخص این جناح امکان حضور در عرصه سیاسی و اجرایی را ندارند، اما مردم ناکارآمدیهای دولت کنونی و مجلس فعلی را با نمرهای منفی در کارنامه آنان منظور کردهاند و البته دنیای سیاست است و آنها اگرچه با عملکرد این دولت و مجلس احساس فاصله میکنند، اما باید در کارنامه شان خود را سهیم بدانند. شانهخالی کردن از زیر بار این مسئولیت بدون تردید نقض پیمان با مردمی است که بهاشاره آنان پای صندوقهای رای حاضر شدند.»