اعتقاد راسخ آیتالله تهرانی به اصل اصیل و اساسی ولایت فقیه و نیز مبانی استادش امام خمینی در این موضوع، موجب شد که وی پس از بازگشت از نجف و طی دروس خارج فقه خویش، بدان بپردازد و در عداد نخستین تبیینگران این مسئله در دوره حاکمیت طاغوت درآید. آنچه او در این خصوص مطرح کرد، به لحاظ قوت علمی و اجتهادی، یکی از قویترین مباحثی است که تاکنون در این باره عرضه شده است
شهدای ایران:به نقل از جوان آنلاین، روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر ارتحال معلم اخلاق، زندهیاد آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی است. هم او که بهرغم سلوک عرفانی مداوم خویش، هرگز از سیاستورزی دینی غفلت نیافت و هماره در عرصه دفاع از نظام اسلامی و رهبری معظم آن، حضوری نمایان داشت. در مقال پی آمده، منش اخلاقی و سیاسی آن بزرگ به مدد پارهای از روایات مورد بازخوانی قرار گرفته است. امید آن که عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
هدف من، مرجعیت علیالاطلاق آقای خمینی است!
زندهیاد آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی از بدو حضور در حوزه علمیه قم و بر پایه آشنایی و الفت پدرش آیتالله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی با امام خمینی و نیز دانشاندوزی خویش در محضر ایشان، با رهبر کبیر انقلاب اسلامی آشنا شد و مراوده نزدیک یافت. حجتالاسلاموالمسلمین سید حمید روحانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در بازگویی مشاهدات خود در این باره آورده است:
«شناخت من از آن عالم فرهیخته به سال ۱۳۴۰ برمیگردد که وارد قم شدم و در مدرسه حجتیه حجره گرفتم. ایشان نیز همراه برادر بزرگوارش آیتالله حاج شیخ مرتضی تهرانی، در آن مدرسه میزیستند و آشنایی من با آنان نیز از آن دوران آغاز شد و گاه و بیگاه، از راهنماییها و یادآوریهای آنان برخوردار بودم. آن دو برادر، روش و رفتار ویژهای داشتند و با کمتر کسانی میجوشیدند و انس میگرفتند. از مراجع قم شهریه نمیپذیرفتند، لیکن استثنائاً از امام شهریه میگرفتند. با آیتالله شهید حاج سید مصطفی خمینی، ارتباط نزدیکی داشتند. حاج آقا مجتبی، با آن شهید هممباحثه بود. به یاد دارم که در سال ۱۳۴۰، آنگاه که به قم رفتم، شهیدحاج سید مصطفی در مدرسه حجتیه منظومه حکمت تدریس میکرد. شماری از افاضل حوزه، پای درس او مینشستند و بهره میگرفتند. آن شهید هر روز پس از تدریس، با حاج آقا مجتبی مباحثه داشت و افزون بر مباحثه، در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اخلاقی حوزه قم، با یکدیگر گفتگو و تبادل نظر میکردند. حاجآقا مجتبی با آن شهید در همه مراحل همراه بود. حتی در روز ۱۵خرداد۴۲، آن شهید را از منزل تا صحن مطهر همراهی کرد. آقا شیخ مجتبی تهرانی از روزی که به مقام علمی امام پیبرد، در راه تقویت و تحکیم مرجعیت ایشان کوشید و در راه چاپ و پخش رساله و دیگر کتابهای امام، همت گمارد. او در گفتگو با نگارنده در اینباره یادآور شد: از اول آنچه برای من هدف بود، تقویت مرجعیت آقای خمینی بود. از اول در خط این بودم که ایشان مرجع شوند. تشخیص داده بودم که ایشان به نفع اسلام کار میکند، به درد اسلام میخورد. روزی به آقای ربانی شیرازی نیز گفتم من یک هدف دارم و آن مرجعیت علیالاطلاق آقای خمینی است، من این هدف را دنبال میکنم...».
تدوین و انتشار رساله عملیه و آثار فقهی امام
ارتباط صمیمانه آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی با امامخمینی از یکسو و نیز علاقه و اعتماد علمی و عملی رهبر انقلاب به این شاگرد فاضل خویش از سوی دیگر، موجب شده بود استاد انتشار برخی آثار علمی خویش را به وی وانهد. هم از این روی او رساله عملیه و برخی آثار فقهی و اصولی امام را با حواشی و تصحیحات خویش منتشر ساخت. حجتالاسلام شیخ حسین تهرانی، فرزند آیتالله فقید، در تبیین این موضوع اظهار داشته است:
«حاج آقا با امام، از طریق پدرشان آشنا شدند. پدرحاج آقا مجتبی، مرحوم آمیرزا عبدالعلی تهرانی، با حضرت امام در درس آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی شرکت میکردند و هم مباحثه بودند. یادم میآید حاجآقا میفرمودند: مرحوم آیتالله گلپایگانی، امام و آمیرزاعبدالعلی تهرانی، در آن دوران همدرس بودند و خیلی از فضائل علمی و شخصیتی امام را از پدرم شنیده بودم و هنگامی که در درس امام شرکت کردم، از قبل ایشان را میشناختم... بعد از اینکه حاجآقا دروس مقدماتی را در تهران خواندند، حدود چهار سالی را در حوزه علمیه مشهد تحصیل کردند. دروس سطح را در مشهد خواندند و بعد از آن، راهی قم شدند. وقتی پدرم وارد قم شدند، با توجه به شناخت قبلی که از امام داشتند، در درس ایشان شرکت کردند. آوازه امام در زمان آیتالله بروجردی به عنوان استاد دروس حوزوی پیچیده بود. طی مرور زمان، رابطه حاجآقا مجتبی با امام تنگاتنگ شد. مضاف بر این، رفاقت با حاجآقا مصطفی خمینی مزید بر علت شده بود. وقتی حاجآقا وارد درس خارج شد، تلاش علمی و استعداد فوقالعاده ایشان نظر امام را جلب کرد. امام روی شاگردان مستعد و قوی، نظر ویژهای داشتند. وقتی حاجآقا وارد کارهای علمی شدند، امام وثوق و اطمینان بیشتری نسبت به ایشان پیدا کردند. امام تصحیح دروس خارجشان را به واسطه اعتماد علمیای که به ایشان داشتند، به حاجآقا مجتبی محول کرده بودند. دروس خارج امام را نیز حاجآقا مجتبی ثبت مینمودند. حاشیه به دروس امام را آقامجتبی از همان دروان شروع کرد. در سال ۴۱ و ۴۲ که کتابهای خارج فقه و اصول امام با حاشیه حاجآقا مجتبی به چاپ رسید، امام در این مورد به هرکسی اطمینان نداشتند و اجازه دخل و تصرف به دروس علمی شان را به هر شخصی نمیدادند. این کار را با اطمینان از مرتبه علمی ابوی به حاجآقا تفویض کرده بودند. دو جلد مکاسب محرمه امام، دو جلد بحث خارج اصول و... با تصحیح و حاشیه حاجآقا منتشر شد. در نجف امام بحث طهارت را مطرح کردند که حاج آقا میگفتند: امام به من فرمودند من این مباحث را مطرح کردم، اگر میتوانی اینها را دستهبندی و تصحیح کن! لذا حاجآقا تابستانها در نجف، وقتشان را صرف تدوین دروس امام کردهبودند. این دروس، درسهای علمی فقاهتی و اجتهادی بود. اولین رسالهای که به فارسی در اختیار مردم قرار گرفت، رساله آیتالله بروجردی بود که مرحوم آیتالله آمیرزا علیاصغر کرباسچیان (علامه) نوشته بودند. حاج آقا به آقای علامه میگوید: شما که رساله آیتالله بروجردی را تنظیم کردهاید، رساله آیتالله خمینی را هم بنویسید. مرحوم علامه رساله را مینویسند و به حاج آقا میدهد. حاج آقا وقتی رساله را میبیند، میگوید: نه، این آنطور که میخواستیم نشده است! دومرتبه حاج آقا با خود حضرت امام، شروع به نوشتن رساله میکنند و همان موقع هم چاپ شد. مناسک حج امام را هم، حاج آقا یک مدتی بعدازظهرها با خود امام در قم نوشته بودند...».
در قامت یکی از نخستین تبیینگران «ولایت فقیه»
اعتقاد راسخ آیتالله تهرانی به اصل اصیل و اساسی ولایت فقیه و نیز مبانی استادش امام خمینی در این موضوع، موجب شد که وی پس از بازگشت از نجف و طی دروس خارج فقه خویش، بدان بپردازد و در عداد نخستین تبیین گران این مسئله در دوره حاکمیت طاغوت درآید. آنچه او در این خصوص مطرح کرد، به لحاظ قوت علمی و اجتهادی، یکی از قویترین مباحثی است که تاکنون در اینباره عرضه شده است. حجتالاسلام والمسلمین کاظم صدیقی، در این فقره توضیحی به شرح ذیل دارد:
«ایشان جزو فقهای تراز اول بودند. در میان شاگردان حضرت امام، جزو افراد مورد توجه و خاص بودند. امام بعضی کتابهایشان را برای ملاحظه و ارائه، به ایشان میدادند و در مسائل مختلف هم حاج آقا مجتبی محرم امام بودند. در آن مقطعی که امام در نجف بودند، حاج آقا مجتبی به اشتیاق ایشان رفتند و مدتی را در نجف زندگی کردند. گاهی بعضی از مسائل را حتی حاج آقا مصطفی، آقازاده حضرت امام حریم داشتند و نمیتوانستند به امام بگویند، به حاج آقا مجتبی میگفتند، ایشان به امام منتقل میکردند. همینطور در نظراتی که حاج آقا مجتبی نسبت به امام داشت، خیلی راحت بود و مشکلی با امام در هیچ جهت نداشت و من سهم عمده این اخلاص و بیپیرایگی که حاجآقا مجتبی دارد را از امام میدانم. آن حقیقت امام، به ایشان هم سرایت کرده و ایشان تحتتأثیر شدید شخصیت استاد بود. امام هم مردی بود که در تمام عمرش، یک کار برای غیر خدا نکرد، همهاش برای خدا بود. حاج آقا مجتبی تهرانی نقل میکردند که مرحوم آیتالله حکیم بیمار و به بیمارستان بغداد منتقل شد. افرادی به عیادت ایشان رفتند. بسیاری به حضرت امام پیشنهاد کردند که شما هم عیادتی از آیتالله حکیم داشته باشید. امام زیر بار نرفتند و نهایتاً دوستان به من مراجعه کردند که شما بگویید تا ایشان به عیادت آیتالله حکیم بروند. من به امام عرض کردم. امام فرمود: شما از ارادت من به آقای حکیم خبر دارید، اما این رفتن برای خدا به نظر نمیرسد! زیرا برای عیادت از آقای حکیم، اشخاص مطرح میشوند که من نمیخواهم اینگونه شود... امام تا این حد دقیق بود که اگر نیت خدا نباشد، زیر بار هیچ کاری نرود. حاج آقا مجتبی که این را با چشم خود دیده بود و از امام شنیده بود، خودش هم همینگونه بود. بنده از نزدیک میدیدم ایشان یک رجلالهی است و فقاهت ایشان هم برای انقلاب، پشتوانه بسیار عظیمیبود. آقای تهرانی فقیهی بود که هم خودش معتقد به ولایت بود و هم برای تحکیم نظام، نقش یک متفکر را ایفا میکرد و طلاب خودش را با این رکن اساسی دینی، فقیهانه آشنا مینمود. جز ایشان کسی را در آن مقطع سراغ ندارم که صاحب یک چنین حوزه قویای باشد و بحث ولایت فقیه را با اجتهاد مطرح کند. بزرگان دیگر در قم جزوههایی نوشتند، اما ایشان سابقه در این موضوع دارند، از این نظر که کار اساسی علمیدر این رابطه انجام دادند...».
تربیت چند نسل از جوانان مشتاق
پایه گذاردن دروس تخصصی اخلاق پس از هجرت از نجف به تهران، در زمره یکی از مهمترین فرازهای کارنامه علمی و عملی آیتالله تهرانی به شمار میرود. این درس نزدیک به چهاردهه تداوم یافت و چند نسل از جوانان مسلمان و انقلابی را تربیت نمود. امروزه بسا رجال دین و سیاست از کسانی هستند که به لحاظ اعتقادی و عملی، از این دروس تأثیرات مهم و اساسی پذیرفتهاند. سردار سیدمحمد باقرزاده - که در زمره شاگردان استاد به شمار میرود- درباره اهمیت دروس اخلاق آن عالم عامل، خاطرنشان ساخته است:
«ایشان بعد از بازگشت به ایران از نجف، تدریس تخصصی علم اخلاق را شروع کردند که این جلسات درس اخلاق ایشان به مدت ۴۰ سال ادامه داشت. این حقیر نیز از سال ۵۹ هجری شمسی، توفیق شرکت در جلسات ایشان و تقریر دروس شان را داشتم. یک مرتبه خدمت ایشان عرض کردم: گرچه ما در این چند سال حضور در درس شما آدم نشدیم و لیکن تندنویسیمان بدین واسطه خوب شد! ایشان هم خندیدند و این حقیر را مورد تفقد قرار دادند. من از سال ۱۳۵۹ تا زمان رحلت ایشان، توفیق داشتم به جز مواقع حضور در جبهه و مأموریت، در تمامی جلسات اخلاق ایشان حضور داشته باشم. در حد توان تلاش کردم از نوارهای فرمایشات ایشان استفاده کنم، ولی نوعاً مطالب دروس ایشان را یادداشت میکردم. لحظهای هم که میخواستند ایشان را در قبر بگذارند، توفیق داشتم تا در بخشی از تدفین ایشان مشارکت داشته باشم. حاج آقا مجتبی علاوه بر تدریس معارف و اخلاق، جزء ۳۰ قرآن و جزءهای ابتدایی قرآن تا بخشهایی از سوره مائده را نیز تفسیر کردند که به جهاتی ادامه ندادند. تدریس حکمت و مباحث تعلیم و تربیت نیز داشتند. در کنار اینها، ایشان شش دوره درس خارج را تدریس کردند که چیزی حدود ۳ هزارو ۵۰۰ جلسه میشود. معتبرترین درس خارج حوزه علمیه تهران، متعلق به ایشان بوده است. تدریس درس خارجشان به طور مرتب ادامه داشت و شخصیتهای برجستهای هم در این کلاسها شرکت میکردند. این روند نشان میدهد، حاج آقا از ابتدا کارشان را با برنامه شروع کرده بودند. این شخصیت بزرگوار، در تربیت نسلی از جوانان بسیار مؤثر بودند. تعداد زیادی از همرزمان ما در جبهه، از شاگردان ایشان بودند. حتی گاهی خود را از منطقه، برای درس اخلاق چهارشنبه شبهای حاجآقا به تهران میرساندند! افراد زیادی نیز از کرج به جلسه میآمدند. جمعیت ثابت جلسات حاجآقا، به ۵۰۰ نفر میرسید! حاجآقا خطاب به بعضی از جریانات فکری روحانیت میفرمودند: بعضیها میخواهند اسلام را فراخ کنند و بعضی میخواهند اسلام را تنگ جلوه دهند، اسلام هیچکدام از اینها نیست، اسلام، اسلام است. جوانان زیادی، همواره برای مشورت و رفع شبهات به ایشان مراجعه میکردند. حاجآقا مجتبی خلأ دسترسی به امام (ره) و حضرت آقا را برای جوانان به خوبی پر کرده بودند. تخصص حاجآقا در تفسیر روایات، فوقالعاده بود. خاطرم است ایشان یک بار درباره جمله انّما الاعمال بالنیات، هفت نوع تفسیر ارائه دادند. ایشان در بیان مسائل، صریحاللهجه بودند. در مسائل سیاسی روز، ایشان با تذکراتی که در جلسات ماه رمضان، ماه محرم و جلسات هفتگی میدادند، حجت را برای اهل جلسه تمام میکردند. نوع سخنرانی و فن بیان و سکنات ایشان، شباهت زیادی به حضرت امام داشت. مواضع سیاسی علنی و غیر علنی ایشان، جداً راهگشا بود. برای معرفی شخصیت حاجآقا مجتبی تهرانی و الگو قرار دادن ایشان برای حوزههای علمیه، باید بیش از این تلاش کنیم. سیره عملی شخصیتی مثل حاجآقا مجتبی، برای طلبه امروز حوزههای علمیه ما کاربردیتر است زیرا ایشان در دوران معاصر زندگی میکردند. شخصیتهای اثرگذار مثل ایشان، انگشتشمار هستند. گرچه افرادی مثل حاجآقا مجتبی و علامه مصباح یزدی به واسطه شرایط جسمی و جایگاهی که داشتند، در جبههها حاضر نبودند، اما با کار تربیتی که در پشت سنگر انجام میدادند، شهدای زیادی را تربیت کردند...».
الگویی تمام از اخلاق عملی
و سرانجام معلم اخلاق مردم تهران، خود الگویی عملی برای مردم کوی و بازار بود. در طول دهها سال، بیتکلف در میان آنان میزیست و هر روز با پای پیاده به محل تدریس و اقامه جماعت خویش در بازار تهران میرفت. میثم مطیعی از شاگردان آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، در این باب خاطراتی شنیدنی دارد:
«حاج آقا همیشه سعی میکردندگمنام باقی بمانند و کارهایشان را خودشان میکردند. دور و بری در اطراف خودشان جمع نمیکردند و بلکه آنها را پس میزدند! این را شما از همه شنیدهاید که وقتی در مسجد جامع کسی دنبال ایشان راه میافتاد، میپرسیدند: کاری دارید؟ اگر کاری ندارید رد شوید! تنها رفت و آمد میکردند. خودشان میآمدند و میرفتند و تا اواخر عمرشان، حدوداًٌ تا یک سال پیش از رحلتشان، ایشان تمام مسیر را از سر بازار تا مسجد پیاده میآمدند، پیاده هم برمی گشتند، بدون اینکه کسی در اطرافشان باشد. جالب اینجا بود که خیلی از بازاریها، خرکچیها و باربرها، ایشان را نمیشناختند و من بارها دیده بودم که به ایشان اهانت میکنند! البته خیلیها احترام ایشان را نگه میداشتند، اما افرادی هستند که نمیشناسند و با روحانیت عناد دارند. یک بار یادم میآید که حاج آقا از مسجد بر میگشتند و پشت سر ایشان، با فاصله خیلی زیاد راه افتاده بودم، تا ایشان نفهمند! میخواستم به مشی ایشان دقت کنم. در یک قسمتی از بازار که ایشان از دالانی عبور میکردند، وقتی از کنار شخصی رد شدند، آن شخص در صورت حاج آقا به ایشان بیاحترامی کرد و به ایشان لفظ بدی را گفت. تمام مردم سمت حاج آقا و این فرد برگشتند، ببینند چطور برخورد میکنند و بنده هم خیلی دقت کردم. حاج آقا بدون اینکه تغییری در چهرهاشان ایجاد شود و اصلاً انگار نه انگار که حرفی زده شده، به راهشان ادامه دادند! بار دیگری را به یاد دارم که از مسجد پشت سر حاج آقا به راه افتادم و صحنه بسیار آموزندهای را دیدم که هیچوقت از یادم نمیرود. حاج آقا آن روز از مسجد جامع بازار به سمت چهار راه سیروس میرفتند. خیلی مواقع با یک پیکان قدیمی که به دنبال ایشان میآمد، تردد میکردند. بدون تعارف میگویم، من اگر بخواهم آن پیکان را سوار شوم، کسر شأنم میآید، اما حاجآقا سوار این ماشین میشدند! یادم میآید، دانشآموز بودم. دیدم که حاج آقا در مسیر، به یک میوه فروشی قدیمی که در بازار است رفتند و مقداری صیفیجات خریدند و زیر عبا زدند و به طرف سر بازار به راه افتادند. من خیلی دوست داشتم، به ایشان کمک کنم و میدانستم که خیلیها، حتی همان بازاریها دوست دارند که این کار را انجام دهند، اما حاج آقا اجازه نمیداد...».