در تعریف شهادت در اندیشه اسلامی، آنچه اهمیت دارد و در واقع محقق کننده حقیقت مقام شهادت است، انگیزه و نیت و غایت آن، وجه آگاهانه و اختیاریاش است. استاد شهید مطهری در تعریف مفهوم شهادت و شهید چنین میگوید: «مرگی شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالی یا ظنی یا یقینی، فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» از آن استقبال کند».
تأثیر شگرف فرهنگ پربار شهادت در گستره جهانبینی اسلام ناب محمدی(ص) از جلوههای ممتاز برخوردار است. فرآیند این تأثیر در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی قابل مشاهده است. یافتهها و دستاوردهای تاریخی از صدر اسلام تاکنون بیانگر این واقعیت شگرف است که فرهنگ شهادتطلبی به عنوان کارآمدترین و موثرترین عنصر در پیشبرد اهداف و حفظ ارزشها و مقابله با دشمنان داخلی و خارجی مطرح بوده و هست و آنچه موجب ماندگاری دفاع مقدس شد و دنیا در برابر آن تعظیم و تحسین کرد، استقامت، پایداری و پیروزی شد،فرهنگ شهادتطلبی بود.
از دیگر سو میتوان گفت که فرهنگ شهادتطلبی از فرهنگ عاشورا منبعث شده است. برهمین اساس دفاع مقدس و گفتار برآمده از آن خود را در کانون نبرد سرنوشتساز حق و باطل قرار میدهد و همانطور که کربلا جدیترین صحنه نبرد حق و باطل بود، جنگ تحمیلی نیز در چنان گسترهای مطرح بود.
رزمندگان در طول جنگ به راه و هدف خویش ایمان داشتند و براین باور بودند که در این رویارویی چون خاک کشور مورد تعدی قرارگرفته است، در جبهه حق هستند و دشمن آنان چون ستم کرده است، در جبههی باطل قرار دارد.
براساس چنین درکی از موقعیت، عرصه دفاع مقدس توانست برانگیزنده گرایش به شهادت و جانبازی باشد. در اینجا باید گفت که این شهادت به هیچ وجه مفهومی نیست که منحصراً مورد توجه و علاقه شیعه باشد و دارای ارزش مشترکی برای تمام مسلمانان است. اما این ارزش صرفاً در تشیع، اهمیت و منزلت خاصی کسب کرده است و این جایگاه خاص، به واسطة احترام و قداستی است که برای شهادت امام حسین (ع) قائل میشوند.
شهادت در حقیقت با توسل به معنی شهادت امام حسین به مثابه بزرگترین شهید، با قرب خاص الهی همراه است. در کربلا، امام حسین (ع) و یاران باوفایش با آگاهی از این که به شهادت خواهند رسید،با هدف دفاع از دین و راه رسول خدا(ص) و مبارزه با ظلم و بیعدالتی، ایستادند و جان خود را فدا کردند و نه تنها هیچ کس با هر عقیده و مسلکی، آنان را به لحاظ اقدام شهادتطلبانهشان سرزنش نکرد، بلکه آنان در طول تاریخ، برای بشر الگو شدند.
براساس چنین الگوی عملیای از شهادت، شیعیان در سراسر تاریخ سیاسی خود در مواجهه با قدرتهای فاقد حقانیت، دارای الگوی نمادین بودهاند که براساس آن، ایثار و فداکاری در راه حق نوعی فضیلت و ارزش تلقی میشده است.
دراین راستا شهادت به عنوان یک مرگ مقدس و آگاهانه،عالیترین درجهای است که یک انسان ممکن است برای در راه تحقق آرمانهای بلند الهی و انسانی بدان دست یابد. بازتاب چنین تصوری از کنش و عمل سیاسی در جهت شهادت را میتوان در جنگ تحمیلی یافت که بیانگر نوعی رویارویی میان دو جبهه ایمان و کفر، و حقیقت و باطل است.
یکی از شهیدان دفاع مقدس در وصیتنامه خود نوشته است:«هنگامی که عاشورای حسینی بار دیگر به دست یزیدان خبیث در کربلای ایران تکرار میگردد، در زمانی که وابستگان به ابرقدرتهای شرق و غرب و مزدوران داخلی و خارجی خون مطهر جوانان علیاکبرگونه و پیرمردان همانند «حّر» را به خاک این مرزو بوم آغشته میکنند، در زمانی که کوفیان مزدور منافق با حسین زمانمان (امام امت) به مخالفت برخاستهاند و شهرهای این مملکت اسلامی را با انفجار بمب توسط منافقین داخلی و موشکهای خارجی توسط مزدوران بعثی مورد هجوم قرار دادهاند و کودکان خردسال و پیرمردان، زنان و جوانان مسلمان را در مدارس و بیمارستانها و منازلشان بدون هیچ گناهی شهید میکنند و در زمانی که انقلاب و اسلام عزیز در خطر قرار گرفته است، لزوم رفتن به جبهه نبرد حق علیه باطل کاملاً مشخص است و با توجه به امر ولایت فقیه و امام امت خمینی کبیر، «رفتن به جبهه واجب کفائی است» و حقیر تصمیم گرفتم که قدم در این راه مقدس بگذارم.»
دیدگاه شهدا رفیع است و شهادت طلبیشان از نوع پیوند عاشق به معشوق ازلی و ابدی؛ نه مرگاندیشی و مرگطلبی. شهدا به حقیقت مرگ واقف شدهاند و حالا دیگر هیچ دلهره و هراسی ندارند. شوقمندانه، راههای وصول را جستجو میکنند چون معتقدند در متن مرگ، وجود و زندگی تازه به دست خواهد آمد. با ژرفنگری در آنچه که به عنوان وصیت از شهدا به ما رسیده، میتوان به انگیزههای عمیق این انسانها در پی یافتن زندگی جاوید معنوی، دست یافت. آگاهی و شناخت این سندهای افتخار، مشعلهای فروزان راه برای هر سالک الی الله است.