به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ علیاکبر صالحی، وزیر اسبق خارجه در دولت احمدینژاد و از مقامات دولت روحانی در بخشی از یک مصاحبه با شماره شنبه گذشته روزنامه شرق، سخنان و انتقاداتی را پیرامون ماجرای اشغال سفارت آمریکا در ایران مطرح کرده است.
او در این باره با تأکید بر اینکه "این اتفاق باعث شد مسائل پررنگ شود"، میگوید: همان زمان که سفارت را گرفتند، با مرحوم دکتر عباسپور که همدانشگاهی بودیم، به سفارت رفتیم. چند نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و امیرکبیر هم بودند. گفتیم سفارت را که گرفتید، افراد را رها کنید، بروند. ناگفته نماند سفارت آمریکا واقعا لانه جاسوسی بود. هرکس بگوید اینطور نیست، به نظرم واقعا بیانصافی کرده است؛ یعنی بهشدت کار میکردند که از درون بتوانند توطئه کنند. مثل مصر که مردمش قیام کردند، اما چون رهبریای نداشتند که قیام را راهبری کند، توانستند انقلاب مصر را از درون به انحراف ببرند و مُرسی را هم به زندان انداختند و همه چیز تمام شد. چهبسا انقلاب ما به آن سمت میرفت.
صالحی میافزاید: توطئه خارجی، پیچیده بود. حالا شاید بگویید آمریکا چرا میخواست توطئه کند؟ به هر حال انقلابی در ایران اتفاق افتاده بود و به قول معروف «پیشگیری بهتر از درمان است». ایران برای آمریکا در جنگ جهانی دوم پل پیروزی بوده. جایگاه ژئوپلیتیک ایران از ترکیه مهمتر است. شاید باور نکنید که ایران برای غرب مهمتر از ترکیه است. بنابراین آمریکا میخواست ایران از مدار سیاسیاش خارج نشود؛ چون از منظر خودش ابزاری برای برقراری نظم جهانی بود؛ همانطور که در جنگ جهانی دوم پل پیروزی شد. بنابراین وقتی انقلاب شد، چون از ماهیت این انقلاب باخبر نبودند و نمیدانستند چه اتفاقی خواهد افتاد، تصمیم گرفتند در نطفه خفهاش کنند و در حال توطئهچینی بودند. اما اینکه گروگانگیری سفارت 444 روز طول کشید، قطعا آثار سلبی گذاشت که مسئله دیگری است. بحث این است که اگر میدانستید سفارت توطئهچینی میکند، میتوانستید در چارچوب پروتکلهای سیاسی بگویید سفارت را تعطیل کنند نه اینکه سفارت تسخیر شود."
وزیر خارجه اسبق کشورمان همچنین در بحث علت تحریمها با بیان اینکه هستهای بهانه بود تصریح میکند: اگر آن نبود قطعا بهانه دیگری برای ایران جور میکردند؛ مثل تروریسم، دموکراسی و حقوق بشر. اتفاقا بهانه هستهای خوب است. اگر حقوق بشر را بهانه قرار میدادند، چون یک امر فلسفی است نه دودوتا چهارتا، شما میگویید من به اعدام اعتقاد دارم و آنها میگویند اعتقاد نداریم و تا ابدالدهر هم بحث کنید به توافق نمیرسید. اما در هستهای میتوان با محاسبه دودوتا چهارتا، جلوی این ادعا که شما میخواهید بمب بسازید، ایستاد.[1]
*از باب اقتراح پیرامون صحبتهای دکتر صالحی در بحث سفارت آمریکا بایستی منهای درست یا غلط جریان تسخیر به این نکته نیز اشاره کرد که تجربیات رفتارهای آمریکا در مقاطع دیگر نشان میدهد که مسئله سفارت برای آنها بهانه بوده و اگر ماجرای سفارت نبود؛ آمریکاییها همانطور که دکتر صالحی نیز تصریح دارند بهانههای دیگری برای تحریم و پررنگ کردن مسائل دست و پا میکردند.
تجربه اشغال سفارت آمریکا در بنغازی لیبی در جریان انقلاب این کشور و حتی کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی نشان میدهد که بر خلاف صحبتهای دکتر صالحی؛ ماجرای سفارت تأثیری در پررنگ شدن مسائل نداشته و آمریکا صرفا بر مدار بهانهجویی و دشمنی با انقلاب اسلامی حرکت میکند.
چه اینکه در لیبی شاهد بودیم که آمریکا هیچیک از رفتارهای مشابه ایران را مرتکب نشد و بلکه به تعاملات سیاسی و اقتصادی خود با لیبی را ادامه داد تا مبادا از نفت این کشور محروم شود!
به دیگر سخن اینکه ما بر اساس تجربه بنغازی معتقدیم جریان تسخیر سفارت آمریکا در ایران هیچ تأثیری در بحث تحریمها و یا رفتارهای آمریکا نداشته است و یک رخداد تاریخی در بستر زمان بوده که البته امتداد نداشته است.
تأمل دکتر صالحی پیرامون ماجرای اشاره شده در لیبی، بعنوان یک چهره متفکر که اتفاقا سمت بزرگ وزارت خارجه را نیز در اختیار داشتهاند، میتواند موجب انفتاح منصههای جدیدی در عرصههای فکری مرتبط با تاریخ معاصر و سیاست خارجی ایران شود.