همراه با چهلمین جشنواره فیلم فجر
غیرت و عرق ملی شهید رضایی نژاد انتخاب او را تا ته مرز رفتن برای وطن می کند، حتی با همه ی آن تهدیدها، ترس و اضطراب ها، حتی به بهای دادن جان در راستای همین هدف قدم بر می دارد، و همسر شهید در انتهای فیلم بعد از به شهادت رسیدن همسرش با اقتدار قدم بر می دارد..چرا که دست به انتخاب درستی زده است که حاصلش آرامش محض است... و یادش زنده باد شهیدی که تن به ذلت نداد.
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران، فیلم سینمایی هِناس به کارگردانی حسین دارابی روایت زندگی شهید ترور هسته ای، داریوش رضایی نژاد است و وقایع آن دوره از دید همسر شهید شهره پیرانی به نمایش گذاشته می شود.
از ابتدای فیلم مخاطب آشفتگی هایی را مشاهده می کند که در ادامه ی داستان با ذهن شخصیت های داستان به خصوص همسر شهید بسیار هماهنگ شده است: پخش شدن تیله های بازی آرمیتا (دختر شهید) بر روی زمین، خراب شدن شیر حمام، اتصال کردن پریز برق هنگام وصل کردن سشوار به آن، برخورد چمدان ها به هم و بسیاری از این قبیل صحنه ها...شخصیت های اصلی داستان عازم هانوفر آلمان هستند امّا به دلایل پنهان (گره افکنی) دیپورت می شوند و به زندگی قبل خود بر می گردند، امّا از این جای داستان، این پریشانی و تنش ها در شخصیت های داستان نمود پیدا می کند و هر کدام در حال کلنجار رفتن با آن هستن...بانوی داستان (شهره پیرانی) توسط عنصر نفوذی دشمن تهدید می شود که در صورت همکاری نکردن با آن ها و بروز ندادن اطلاعات لپ تاپ همسر (شهید رضایی نژاد)، خانواده را از هم متلاشی خواهند کرد، به همین دلیل او از همسرش می خواهد در راستای حفظ آرامش خانواده، از سازمان استعفاء دهد، امّا شهید رضایی نژاد به علت عرق ملی و میهنی، از تحقیقات و انجام پروژه های هسته ای دست برنمی دارد و در پی این است که همسر خود را متوجه این عمل بزرگ کند.
در این فیلم به شخصیت دیگری به نام سهیل بر می خوریم که به علت همین تهدیدات نفوذی دشمن، از کار خود استعفاء داده و در جایی مشغول به کار هست که با اینکه درآمد بالاتری نسبت به شغل قبلی دارد امّا باید کراوات بزند، غرولند و بداخلاقی های رئیسش را تحمل کند و در حال تلاش هست شهید رضایی نژاد را هم همراه خود کند و بعد از استعفاء در همان جا مشغول کند، امّا شهید رضایی نژاد به هیچ وجه قبول نمی کند.
در سیر تدریجی داستان هر چقدر به آخر داستان نزدیک تر می شویم این آشفتگی ها کمرنگ تر می شود و جایش را با آرامش عوض می کند و این زمانی اتفاق می افتد که هر دو شخصیت اصلی با هم در یک انتخاب متفق القول می شوند، غیرت و عرق ملی شهید رضایی نژاد انتخاب او را تا ته مرز رفتن برای وطن می کند، حتی با همه ی آن تهدیدها، ترس و اضطراب ها، حتی به بهای دادن جان در راستای همین هدف قدم بر می دارد، و همسر شهید در انتهای فیلم بعد از به شهادت رسیدن همسرش با اقتدار قدم بر می دارد..چرا که دست به انتخاب درستی زده است که حاصلش آرامش محض است... و یادش گرامی باد شهیدی که تن به ذلت نداد.