حقوق بشر در اسلام تمام حقوق انسانی را در نظر دارد که با توجه به آن میتوان جهان بهتری را برای افراد جامعه ساخت.
شهدای ایران؛ حقوق بشر در اسلام از جنبههای مختلف حقوق انسانی را مورد توجه قرار داده که تمام جنبههای یک انسان به عنوان بالاترین مقام در آفرینش در آن در نظر گرفته شده است. حقوقی که در اعلامیه حقوق بشر اسلامی نیز مد نظر بوده و میتوان به حق حیات، حق کرامت، حق آزادی، حق مساوات و حق مالکیت اشاره کرد.
اساساً هدف از بعثت تمام انبیاء در جهت رسیدن انسان به حق آزادی و رهایی از زیر سلطه ستمگران و ظالمان بوده است و تعریف اسلام از آزادی شامل رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا میشود، در حالی که آزادی در دیدگاه حقوق بشر غربی بیشتر به معنای آزادی انسان در انجام هر آن چه که میخواهد فارغ از هر قید و بند آمده است. به عبارت دیگر حقوق بشر از دیدگاه اسلامی، حقوق الهی است که منشأ اصلی آن وحی است و قواعد آن از طریق دریافت مشی الهی از منابع اسلامی مشخص میشود، در حالی که حقوق بشر در غرب برخاسته از حقوق فطری و طبیعی است و راه دستیابی به آن از طریق عقل انسانی و خواسته اکثریت مردم است. در تفکر اسلامی انسان آزاد، اما مسئول شناخته شده و میزان مسئولیت انسان است که حدود آزادی او را تعیین و مشخص میکند. به عنوان مثال در رابطه با دیه گفته میشود، هدف از پرداخت دیه جبران خسارت مادی وارد بر خانواده قربانی است و از آنجا که مردها به طور عرفی و سنتی نان آور و تأمین کننده اقتصاد خانواده هستند، بنابراین فقدان آنها خسارت بیشتری را به خانواده وارد میکند. این توجیه هر چند که پیشینه دینی ندارد، اما نشان میدهد که با وجود چنین دلایل عقلانی برای احکام اسلامی، امکان تجدید نظر با تغییر اوضاع و احوال دور از ذهن نیست.
اساساً هدف از بعثت تمام انبیاء در جهت رسیدن انسان به حق آزادی و رهایی از زیر سلطه ستمگران و ظالمان بوده است و تعریف اسلام از آزادی شامل رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا میشود، در حالی که آزادی در دیدگاه حقوق بشر غربی بیشتر به معنای آزادی انسان در انجام هر آن چه که میخواهد فارغ از هر قید و بند آمده است. به عبارت دیگر حقوق بشر از دیدگاه اسلامی، حقوق الهی است که منشأ اصلی آن وحی است و قواعد آن از طریق دریافت مشی الهی از منابع اسلامی مشخص میشود، در حالی که حقوق بشر در غرب برخاسته از حقوق فطری و طبیعی است و راه دستیابی به آن از طریق عقل انسانی و خواسته اکثریت مردم است. در تفکر اسلامی انسان آزاد، اما مسئول شناخته شده و میزان مسئولیت انسان است که حدود آزادی او را تعیین و مشخص میکند. به عنوان مثال در رابطه با دیه گفته میشود، هدف از پرداخت دیه جبران خسارت مادی وارد بر خانواده قربانی است و از آنجا که مردها به طور عرفی و سنتی نان آور و تأمین کننده اقتصاد خانواده هستند، بنابراین فقدان آنها خسارت بیشتری را به خانواده وارد میکند. این توجیه هر چند که پیشینه دینی ندارد، اما نشان میدهد که با وجود چنین دلایل عقلانی برای احکام اسلامی، امکان تجدید نظر با تغییر اوضاع و احوال دور از ذهن نیست.
حق زندگی در حقوق بشر اسلامی
حقوق بشر مجموعه حقوقی است که به ساکنان یک کشور، اعم از بیگانه و تبعه در مقابل دولت داده میشود و شامل پارهای از حقوق مدنی و سیاسی مثل آزادی، برابری و مقاومت در برابر تجاوز، تعدی و مصونیت جان و مال و خانه است. این حق از نظر قرآن آنقدر اهمیت دارد که میفرماید: اگر حق حیات مادّی از انسانی گرفته شود، این مساوی با نابودی همۀ جامعه است: «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا».
البته در این آیه به نکته بسیار مهمی اشاره شده و آن اینکه اگر شخصی به دیگری تجاوز کند و به عمد او را به قتل برساند یا بخواهد جرم بزرگی مرتکب شود، به گونهای که حقوق معنوی سایر انسانها تضییع شود، مانند این است که کاری کند که انسانهای بسیاری آلوده به مواد مخدر شوند و یا به فساد کشیده شوند و یا به عدّهای حمله کنند و با ایجاد رعب و وحشت آنها را بکشند، اینها جرایمی بزرگ و نابخشودنی هستند که نمیتوان از آن به راحتی گذشت و این خسارت بزرگ را نادیده گرفت.
حقوق بشر مجموعه حقوقی است که به ساکنان یک کشور، اعم از بیگانه و تبعه در مقابل دولت داده میشود و شامل پارهای از حقوق مدنی و سیاسی مثل آزادی، برابری و مقاومت در برابر تجاوز، تعدی و مصونیت جان و مال و خانه است. این حق از نظر قرآن آنقدر اهمیت دارد که میفرماید: اگر حق حیات مادّی از انسانی گرفته شود، این مساوی با نابودی همۀ جامعه است: «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا».
البته در این آیه به نکته بسیار مهمی اشاره شده و آن اینکه اگر شخصی به دیگری تجاوز کند و به عمد او را به قتل برساند یا بخواهد جرم بزرگی مرتکب شود، به گونهای که حقوق معنوی سایر انسانها تضییع شود، مانند این است که کاری کند که انسانهای بسیاری آلوده به مواد مخدر شوند و یا به فساد کشیده شوند و یا به عدّهای حمله کنند و با ایجاد رعب و وحشت آنها را بکشند، اینها جرایمی بزرگ و نابخشودنی هستند که نمیتوان از آن به راحتی گذشت و این خسارت بزرگ را نادیده گرفت.
حق کرامت در حقوق بشر اسلامی
کرامت انسان مفهومی ژرف و قدیمی در تفکر انسانی و اسلامی دارد. کرامت امتیازی است که به انسان، به واسطه انسان بودنش، از همان بدو تولد و بدون توجه به دین، فرهنگ، زبان، نژاد، ملیت، مقام، خویشاوندی و قومیت و... اختصاص مییابد. درحقیقت کرامت ذاتی انسان باعث شده تا افراد اجازه یابند از کرامت، آزادی و قابلیتهای خود برای پی ریزی نوآوری در عرصههای مختلف جامعه بهره گیرند.
پروردگار عالمیان در قرآن کریم میفرمایند: «و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم.» در این آیه و آیات و روایات بسیار دیگری بر کرامت ذاتی انسانها تأکید شده است. مبنای حقوق انسانها در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز، کرامت ذاتی آنها است. نوع دیگر کرامت انسانی، اکتسابی بوده و در رابطه انسان با خداوند تعریف شدنی است، «همانا گرامیترین شما نزد پروردگارتان، با تقواترین شماست.» در این راستا نوع بشر میتواند با پیمودن راه تقوا به کرامت اکتسابی نیز دست یابد.
کرامت انسان مفهومی ژرف و قدیمی در تفکر انسانی و اسلامی دارد. کرامت امتیازی است که به انسان، به واسطه انسان بودنش، از همان بدو تولد و بدون توجه به دین، فرهنگ، زبان، نژاد، ملیت، مقام، خویشاوندی و قومیت و... اختصاص مییابد. درحقیقت کرامت ذاتی انسان باعث شده تا افراد اجازه یابند از کرامت، آزادی و قابلیتهای خود برای پی ریزی نوآوری در عرصههای مختلف جامعه بهره گیرند.
پروردگار عالمیان در قرآن کریم میفرمایند: «و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم.» در این آیه و آیات و روایات بسیار دیگری بر کرامت ذاتی انسانها تأکید شده است. مبنای حقوق انسانها در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز، کرامت ذاتی آنها است. نوع دیگر کرامت انسانی، اکتسابی بوده و در رابطه انسان با خداوند تعریف شدنی است، «همانا گرامیترین شما نزد پروردگارتان، با تقواترین شماست.» در این راستا نوع بشر میتواند با پیمودن راه تقوا به کرامت اکتسابی نیز دست یابد.
حق آزادی در حقوق بشر اسلامی
اسلام، از آنجایی که انسان را موجودی شریف، نمونه و دارای مزایایی میداند که خداوند به او بخشیده است و سایر موجودات از آن محرومند، یکی از امتیازات افراد را آزادی اراده توأم با مسئولیت آنها قرار داده است که به موجب آن میتوانند سرنوشت خویش را رقم زنند و نتیجه کار خوب و بد خویش را ببینند و در نهایت سرنوشت خودشان را خود تعیین کنند، به گونهای که حتی در پذیرش دین نیز اجباری بر شخص قرار داده نشده است و آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» با این بیان که راه هدایت از ضلالت آشکار است، حرکت به سمت هدایت را در اختیار انسان قرار داده و در آیه دیگری میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیها»: هر که به شایستگی عمل کند، به سود خود و هر که بدی کند، به ضرر خویش عمل کرده است، از این رو این واژه در میان متفکران اسلامی نیز منزلت ویژهای دارد.
بنا بر تعریف شهید صدر نیز آزادی عبارت است از امکان توانایی به کارگیری و تعبیر عینی و عملی اراده برای تحقق اهداف متعالی که یک تعریف با جلوه مثبت از حق بر آزادی است.
علامه محمدتقی جعفری نیز آزادی را چنین تعریف میکند: آزادی عبارت است از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملی که موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع میشود.
اسلام، از آنجایی که انسان را موجودی شریف، نمونه و دارای مزایایی میداند که خداوند به او بخشیده است و سایر موجودات از آن محرومند، یکی از امتیازات افراد را آزادی اراده توأم با مسئولیت آنها قرار داده است که به موجب آن میتوانند سرنوشت خویش را رقم زنند و نتیجه کار خوب و بد خویش را ببینند و در نهایت سرنوشت خودشان را خود تعیین کنند، به گونهای که حتی در پذیرش دین نیز اجباری بر شخص قرار داده نشده است و آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» با این بیان که راه هدایت از ضلالت آشکار است، حرکت به سمت هدایت را در اختیار انسان قرار داده و در آیه دیگری میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیها»: هر که به شایستگی عمل کند، به سود خود و هر که بدی کند، به ضرر خویش عمل کرده است، از این رو این واژه در میان متفکران اسلامی نیز منزلت ویژهای دارد.
بنا بر تعریف شهید صدر نیز آزادی عبارت است از امکان توانایی به کارگیری و تعبیر عینی و عملی اراده برای تحقق اهداف متعالی که یک تعریف با جلوه مثبت از حق بر آزادی است.
علامه محمدتقی جعفری نیز آزادی را چنین تعریف میکند: آزادی عبارت است از برداشتن قید یا زنجیر یا هر عاملی که موجب بسته شدن مسیر جریان اراده در یک یا چند موضوع میشود.
حق مساوات و برابری در حقوق بشر اسلامی
در منطق قرآن کریم نه سفید را بر سیاه مزیتی است و نه عرب را بر عجم، نه زمامداران بر شهروندان برتری دارند و نه حاکمان بر مردمان.
همه انسانها بی هیچ امتیازی در جامعه برابرند و از حقوق عمومی و اجتماعی یکسان بهرهمند هستند؛ چنانکه در سخن بلند و پیام آور مساوات، حضرت ختمی مرتبت آمده است: «مردمان، چون دندانههای شانه مساوی اند»
این نگرش اسلام به انسانها و نیز رفتار پیامبر، از عوامل جذب دلها به اسلام بود. به گفته جواهر لعل نهرو: «مسأله برادری و مساواتی که مسلمانان بدان ایمان دارند و بر اساس آن زندگی میکنند، روی افکار هندوها تأثیر عمیقی گذاشته است؛ به ویژه طبقات محرومی که مناسبات اجتماعی هند، آنان را از مساوات و برخورداری از حقوق انسانی محروم ساخته است»
اسلام تمام تفاخرها و امتیازات نژادی و اختلافات طبقاتی و برتری جوییهای اجتماعی را نفی و به صراحت اعلام کرده است: «ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید؛ بی شک گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست».
پیامبر خاتم با اعلام اصل مساوات، دیدگاه طبقاتی و مناسبات ستمگرانه برخاسته از آن را باطل اعلام کرد، انسانها را در کنار هم و در یک صف متحد قرار داد و فرمان داد: «با هم در یک صف و به مساوات باشید و با هم مختلف نباشید تا قلب هایتان مختلف نشود»
پیامبر اکرم (ص) همچنین کسانی که خود را از طبقه برتر میدانستند و به نژاد، قوم و قبیله و پدران خود تفاخر میکردند، با تندترین کلمات نکوهش کرده، چنانکه فرموده است: «همه تان فرزندان آدمید و آدم از خاک آفریده شده است، گروهی که به پدران خویش مباهات میکنند، باید بدان پایان بخشند که در غیر این صورت نزد خدا از سوسک سرگین غلطان نیز خوارتر و بی ارزشتر به شمار میآیند».
در منطق قرآن کریم نه سفید را بر سیاه مزیتی است و نه عرب را بر عجم، نه زمامداران بر شهروندان برتری دارند و نه حاکمان بر مردمان.
همه انسانها بی هیچ امتیازی در جامعه برابرند و از حقوق عمومی و اجتماعی یکسان بهرهمند هستند؛ چنانکه در سخن بلند و پیام آور مساوات، حضرت ختمی مرتبت آمده است: «مردمان، چون دندانههای شانه مساوی اند»
این نگرش اسلام به انسانها و نیز رفتار پیامبر، از عوامل جذب دلها به اسلام بود. به گفته جواهر لعل نهرو: «مسأله برادری و مساواتی که مسلمانان بدان ایمان دارند و بر اساس آن زندگی میکنند، روی افکار هندوها تأثیر عمیقی گذاشته است؛ به ویژه طبقات محرومی که مناسبات اجتماعی هند، آنان را از مساوات و برخورداری از حقوق انسانی محروم ساخته است»
اسلام تمام تفاخرها و امتیازات نژادی و اختلافات طبقاتی و برتری جوییهای اجتماعی را نفی و به صراحت اعلام کرده است: «ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید؛ بی شک گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست».
پیامبر خاتم با اعلام اصل مساوات، دیدگاه طبقاتی و مناسبات ستمگرانه برخاسته از آن را باطل اعلام کرد، انسانها را در کنار هم و در یک صف متحد قرار داد و فرمان داد: «با هم در یک صف و به مساوات باشید و با هم مختلف نباشید تا قلب هایتان مختلف نشود»
پیامبر اکرم (ص) همچنین کسانی که خود را از طبقه برتر میدانستند و به نژاد، قوم و قبیله و پدران خود تفاخر میکردند، با تندترین کلمات نکوهش کرده، چنانکه فرموده است: «همه تان فرزندان آدمید و آدم از خاک آفریده شده است، گروهی که به پدران خویش مباهات میکنند، باید بدان پایان بخشند که در غیر این صورت نزد خدا از سوسک سرگین غلطان نیز خوارتر و بی ارزشتر به شمار میآیند».
حق مالکیت در حقوق بشر اسلامی
مالکیت در اسلام، شکل ویژهای دارد که نمونه آن را به ندرت میتوان در مکاتب و جهان بینیهای دیگر یافت. بر اساس آنچه در قرآن آمده، مالکیت در اسلام، دارای سلسله مراتبی به شرح زیر است:
۱. مالکیت الهی: قرآن، مالکیت حقیقی در جهان را از آنِ خدا میداند و تأکید میکند که آنچه در اختیار انسان قرار دارد، از سوی خداوند به او بخشیده شده است و با اراده اوست که این مالکیت، ادامه پیدا میکند و یا از انسان گرفته میشود: «حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آنِ خداست و او بر همه چیز تواناست»
۲ مالکیت اولیای الهی: خداوند، پس از اینکه خود را مالک همه چیز و همه کس معرّفی میکند، در درجه دوم، مالکیت را از آنِ فرستادگان ویژه و اولیای الهیای که از سوی خود او برگزیده شده باشند، میداند و میفرماید: «پیامبر به مؤمنان، از خودشان، سزاوارتر است...»
۳. مالکیت فردی: هر چند اسلام، مالکیت را در درجه اول و دوم در اختیار خدا و اولیای خدا میداند، امّا در نهایت در جامعه اسلامی، مالکیت فردی را به رسمیت میشناسد و حتّی با وضع قوانین و مقرّرات بسیار دقیق و سختگیرانه، از حقوق مردم در برابر متجاوزان دفاع میکند: «ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناحق مخورید، مگر آن که تجارتی از روی رضایت، میان شما انجام گیرد...».
امّا مالکیتی را که خداوند به رسمیت میشناسد، مانند مالکیت خصوصی بی حدّ و مرز در نظام سرمایه داری امروز نیست که از یک سو، سبب شود گروهی با انباشت ثروت، روز به روز، بر اموال خود بیفزایند و از سوی دیگر، گروهی در فقر و فلاکت، دست و پا بزنند و برای تهیه سادهترین نیازهای زندگی خود، دچار مشکل شوند. برای این منظور، خداوند، علاوه بر وضع قوانینی، چون پرداخت خمس، زکات، صدقه و قرض الحسنه به توزیع عادلانه ثروت و مبارزه با احتکار و مال اندوزی، توجّه بسیار کرده است.
بر این اساس، صاحبان ثروت، حق ندارند در زمانی که جامعه، گرفتار فقر و محرومیت است و بازار مسلمانان، به گردش ثروت آنها نیاز دارد، ثروت و دارایی خود را که محصول تلاش افراد جامعه بوده است، از جریان اقتصاد، خارج کنند، حتّی اگر حقوق واجب آنها (خمس و زکات و...) را هم پرداخت کرده باشند.
مالکیت در اسلام، شکل ویژهای دارد که نمونه آن را به ندرت میتوان در مکاتب و جهان بینیهای دیگر یافت. بر اساس آنچه در قرآن آمده، مالکیت در اسلام، دارای سلسله مراتبی به شرح زیر است:
۱. مالکیت الهی: قرآن، مالکیت حقیقی در جهان را از آنِ خدا میداند و تأکید میکند که آنچه در اختیار انسان قرار دارد، از سوی خداوند به او بخشیده شده است و با اراده اوست که این مالکیت، ادامه پیدا میکند و یا از انسان گرفته میشود: «حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، از آنِ خداست و او بر همه چیز تواناست»
۲ مالکیت اولیای الهی: خداوند، پس از اینکه خود را مالک همه چیز و همه کس معرّفی میکند، در درجه دوم، مالکیت را از آنِ فرستادگان ویژه و اولیای الهیای که از سوی خود او برگزیده شده باشند، میداند و میفرماید: «پیامبر به مؤمنان، از خودشان، سزاوارتر است...»
۳. مالکیت فردی: هر چند اسلام، مالکیت را در درجه اول و دوم در اختیار خدا و اولیای خدا میداند، امّا در نهایت در جامعه اسلامی، مالکیت فردی را به رسمیت میشناسد و حتّی با وضع قوانین و مقرّرات بسیار دقیق و سختگیرانه، از حقوق مردم در برابر متجاوزان دفاع میکند: «ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناحق مخورید، مگر آن که تجارتی از روی رضایت، میان شما انجام گیرد...».
امّا مالکیتی را که خداوند به رسمیت میشناسد، مانند مالکیت خصوصی بی حدّ و مرز در نظام سرمایه داری امروز نیست که از یک سو، سبب شود گروهی با انباشت ثروت، روز به روز، بر اموال خود بیفزایند و از سوی دیگر، گروهی در فقر و فلاکت، دست و پا بزنند و برای تهیه سادهترین نیازهای زندگی خود، دچار مشکل شوند. برای این منظور، خداوند، علاوه بر وضع قوانینی، چون پرداخت خمس، زکات، صدقه و قرض الحسنه به توزیع عادلانه ثروت و مبارزه با احتکار و مال اندوزی، توجّه بسیار کرده است.
بر این اساس، صاحبان ثروت، حق ندارند در زمانی که جامعه، گرفتار فقر و محرومیت است و بازار مسلمانان، به گردش ثروت آنها نیاز دارد، ثروت و دارایی خود را که محصول تلاش افراد جامعه بوده است، از جریان اقتصاد، خارج کنند، حتّی اگر حقوق واجب آنها (خمس و زکات و...) را هم پرداخت کرده باشند.