برخی ممکن است به این روضهها بخندند؛ در حالی که از آن حلواهایی است که تا نخوری، طعمش را ندانی!
شهدای ایران: انتشار فیلمی از سخنرانی عبدالکریم سروش در فضای مجازی با موضوع خرافات و توهینهایی که این فرد به روضهخوانان اعم از سخنران و مداحان داشت، بازخوردهای بسیاری در فضای مجازی داشت که در نخستین عکسالعمل، ابتدا حجتالاسلام حامد کاشانی به آن واکنش نشان داد.
سپس حجتالاسلام والمسلمین استاد شیخ حسین انصاریان که سروش در این سخنرانی از او نام برده بود و وی را به تصرف در حدیث متهم کرده بود، اما بخشی از سخنان سروش که توهین به روضهخوانها بود، بیپاسخ ماند. به همین دلیل، بر آن شدیم تا در این زمینه گفتوگویی با حجتالاسلام سیدحسین مومنی، استاد حوزه علمیه و از روضهخوانهای مطرح هیأتها داشته باشیم.
برای مصاحبه با این منبری طراز اول کشور، راهی شهر قم شدیم و در بیت حجتالاسلام مومنی، با وی به سخن نشستیم که ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ترس (از خدا) میراث دانش است
* بهعنوان مطلع بحث بفرمایید براساس روایات، عالم کیست و از چه عالمی در دوران غیبت باید پیروی کرد؟
در روایات، نشانههایی برای عالم بیان شده که اساساً عالِم کیست؟ با توجه به اینکه ما باید علممان را از عالم بگیریم، مهم است که بدانیم به چه کسی عالِم اطلاق میشود؟ امام صادق (ع) نشانهها و بایدها و نبایدهایی برای عالم بیان کردهاند. طبیعتاً اگر کسی داخل این بایدها و نبایدها قرار نگیرد، به تعبیر روایت اگرچه آنقدر باسواد و مُلا هم باشد که مو را بشکافد، این عالم نیست.
امام صادق (ع) میفرمایند: «الخَشیَةُ مِیراثُ العِلمِ؛ ترس (از خدا) میراث دانش است» ما یک خوف داریم که در مقام ظاهری، آدم از کسی، مطلبی و یا چیزی میترسد. این خوف است. اما خشیه در مقابل عظمت الهی، به این معناست که انسان جمال و جلال الهی را که میبیند، به خشیت میافتد.
افرادی که برای بار اول به حج بیت اللهالحرام یا خانه خدا مشرف میشوند، به محض اینکه وارد مسجدالحرام میشوند، غیرارادی سجده میکنند. این خشیه است. جلال و جمال الهی را وقتی انسان میبیند به خشیت میافتد. بنابر این روایت، افتادگی و انکسار، نشانه عالم است. یک درخت هر چقدر محصولش بیشتر افتادهتر است، اما محصول که نداشته باشد، قد میکشد و بالا میرود و دنبال این عناوین ظاهری است که به او آیتالله، استاد، فیلسوف، مدرس و... بگویند.
در ادامه روایت داریم: «والعِلمُ شُعاعُ المَعرِفَةِ؛ علم نوری است که از رهگذر معرفت بر قلب انسان حاصل میشود.» برخی تصور میکنند با خواندن بعضی کتب و رسیدن به درجات بالا و استفاده از بعضی عناوین و اصرار بر فلسفه که البته من هیچ مخالفتی با این مسئله ندارم زیرا خود من هم خواندهام و هم فلسفه را تدریس کردم، میتوانند بدون توجه به روایات عمل کنند؛ در حالی که این، عین ظلالت و گمراهی است.
به سخره و استهزا گرفتن در لسان روایات، نشانه حُمق طرف است
ما اگر به روایات متمسک میشویم و از مرحوم مجلسی، از علامه امینی و از علما و بزرگان نقل میکنیم، برای سندیت بحث است اما انگ، برچسب و تهمت خرافه به ما زده میشود. به سخره و استهزا گرفتن در لسان روایات، نشانه حُمق طرف است. یعنی جهل بر عقل او غلبه پیدا کرده و قوه خیال او کاملا به ثمر نشسته و قوه عقل او را کامل از بین برده است. یعنی اصلا خودشان جنود شیطان شدهاند.
در ادامه روایت داریم: «ومَن حُرِمَ الخَشیَةَ لا یَکونُ عالِما؛ اگر کسی محروم از خشیه باشد اساساً در روایات به او عالم اطلاق نمیشود، اگرچه آنقدر عالم است که مو را بشکافد، اما حقیقا فرد عالمی نیست.
بنده شاهد بودم که آیتالله العظمی مرعشی نجفی هر زمان اسم علامه مجلسی میآمد، میفرمودند «رزق الله الشفاعه» یعنی چنین شخصیتی که برای دین خدا به تعبیر علامه امینی، به اندازه یک پیغمبر زحمت کشیده است، حق شفاعت دارد.
برخی تصور میکنند با خواندن بعضی کتب و رسیدن به درجات بالا و استفاده از بعضی عناوین و اصرار بر فلسفه که البته من هیچ مخالفتی با این مسئله ندارم زیرا خود من هم خواندهام و هم فلسفه را تدریس کردم، میتوانند بدون توجه به روایات عمل کنند، در حالی که این ظلالت و گمراهی است
شما ادبیات گفتاری بعضی از این افراد که علما را زیر سوال میبرند، مشاهده کنید. تکبر و غرور، خودبرتربینی، خروج از حد تقصیر در کلمه به کلمه آنها وجود دارد. حضرت آیتالله پهلوانی (سعادت پرور تهرانی) اسم مرا جایی دیده بودند که سخنران جلسهای هستم. به خود بنده فرمودند، این تویی که اسمت را زدهاند؟ گفتم بله. گفت هر وقت روی منبر قرار میگیری، فکر نکنی یک سر و گردن از مستمع بالاتری و میفهمی! برخی در جایگاهی قرار میگیرند به عنوان استاد، معلم، گوینده و... نباید موجب خودبرتربینی آنان شود. در روایت داریم: «تَقْرَبُوا الی العالم کیدهوا وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ». مورد دوم: «وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ» ازخودنمایی به سمت اخلاص برود. یعنی قلم میزند برای خدا، قدم برمیدارد برای خدا، و این نیت، اثر در کلام میگذارد.
حجتالاسلام انصاریان کتاب تفسیر قرآن نوشته است، در خصوص نهجالبلاغه کتاب دارد و بر صحیفه سجادیه شرح زده است. اینها راحت نیست. چطور میتوان انگِ بیسوادی به ایشان زد؟ ما باید دنبال کسی برویم و از کسی پیروی کنیم که ما را از شک به یقین برساند نه یقین ما را تبدیل به شک کند و اعتقادات ما را متزلزل سازد. اگر اینجوری باشد، خشت روی خشت بند میشود؟ باید پای منبر و صحبت کسی بنشینیم که «وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِیحَة» از رغبت به دنیا ما را به سمت زهد، هدایت کند. واقعاً تعجب میکنم برخی پرچم دین و داعیه آن را دارند اما در بطن بیگانه و در قلب آن زندگی میکنند! چرا شما در فضای غفلت، زندگی میکنید؟ چرا سر در آخور بیگانه؟ رغبت به دنیا، دلبستگی به دنیا، منیتها و ... کار را به اینجا میرساند.
روضه و مرثیه یکی از راههای کسب معرفت و محبت نسبت به اهل بیت است
آقای سروش در این سخنرانی میگوید: فلانی، فقط روضهخوان است و گویی بنای تحقیر این جایگاه را دارد. روضهخوانی در عالم اسلام از چه زمانی آغاز شد و دارای چه شأن و جایگاهی است؟
پیامبر (ص) به اباذر فرمودند: یا اباذر! فرمول بندگی در این چند مطلب است: یک) معرفت نسبت به خدا، دو) اقرار به رسالت من و سوم) محبت اهل بیتم. و این محبت اصلا به شیعه و سنی بودن، نیست. بعد ایشان میفرمایند محبت اهل بیتم مثل کشتی نوح است و هرکس سوار بر این کشتی شد، نجات پیدا کرد و هرکس سوار بر این کشتی نشد، به هلاکت میرسد.
در خطبه شریف غدیر از منابع معتبر ما در حقانیت امیرالمومنین (ع) که در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است، پیامبر (ص) فرمودند که معاشرالناس، صراط مستقیم منم و بعد از من این علی ابن ابیطالب است و بعد از این علی، اولاد من اما از سُلب علی ابن ابیطالب (ع) یعنی اهل بیت (ع) هستند.
سلسله مراتب قرب به اهل بیت براساس زیارت عاشورا
برخی میگویند اول باید معرفت ایجاد شود و بعداً محبت به وجود بیاید که کاملا درست است زیرا سلسله مراتب «معرفت، محبت، ولایت» است و از رهگذر ولایت، موالات و برائت از اعداء حاصل میشود و این فرمول در زیارت عاشورا جاری است.
یکی از راههای مدح اهل بیت، مرثیه خواندن، برپایی شعائر، سرودن شعر برای اهل بیت و... است. امام صادق (ع) فرمودند که حمد خدا را به جا میآورم که در میان مردم کسانی را قرار داد که مردم را به سمت ما سوق بدهند، مدح ما را میخوانند و مرثیه ما را نقل میکنند.
معرفت دو قسم دارد، معرفت اجمالی و معرفت تفصیلی که معرفت اجمالی میتواند بذر محبت را در دل ما بکارد و خود آن تبدیل به معرفت تفصیلی شود. برای تقریب به ذهن عرض میکنم: زمانی میخواستیم لُمعه بخوانیم. سوال میکردیم، سر درس کدام استاد برویم؟ میگفتند درس مرحوم آیتالله وجدانی خیلی شلوغ است. حسینیه آیتالله العظمی مرعشی نجفی پراز جمعیت است. با این تفاسیر من یک معرفتی پیدا کردم که فلانی عالم است اما این معرفت، اجمالی است و زمانی که رفتم سر درس ایشان و دیدم واقعا چقدر مسلط است، معرفت اجمالی من تبدیل به معرفت تفصیلی میشود. بنابراین زمانی که فردی در مجالس اهل بیت حضور پیدا میکند، همینجوری آمده است؟ تمام کسانی که پیاده روی اربعین میروند معرفت تفصیلی دارند؟ نه معرفت اجمالی دارند. اما زمانی که میرود، اوج میگیرد و تغییر میکند.
جوانی هماکنون در قم است، از یکی از کشورها برای کار اقتصادی به بغداد میآید.
دقیقاً در ایام اربعین بوده است، میبیند بازار خبری نیست. ماجرا را سوال میکند، میگویند پیاده روی اربعین است. همه به سمت کربلا رفتهاند. برای سیاحت و دیدن این مسیر درحالیکه مسلمان هم نبوده، راهی میشود. و به کربلا میرسد. این سفر تحولی در دل او ایجاد میکند که مسلمان میشود و الان در قم طلبه است. اینها خرافه نیست، واقعیات است.
هدف دشمن از حمله به سخنرانان و مداحان
این افراد با طرح این شبهات بنا دارند، اینها را بیارزش جلوه دهند؟ این کار بیگانه است. یک سناتور آمریکایی چند سال قبل گفت: در ایران دو موضوع مانع رشد ما شده است و تا زمانی که این دو هستند، نمیتوانیم در ایران کاری کنیم. یک) احترامی که مردم نسبت به مقام مرجعیت دارند، دوم) اهتمامی که نسبت به برپایی شعائر بویژه عزای سیدالشهدا (ع) دارند. لذا بعضی از افراد میخواهند اعتقاد جوانهای ما را سست کنند.
یکی از راههای مدح اهل بیت، مرثیه خواندن، برپایی شعائر، سرودن شعر برای اهل بیت و... است. امام صادق (ع) فرمودند که حمد خدا را به جا میآورم که در میان مردم کسانی را قرار داد که آنان را به سمت ما سوق بدهند، مدح ما را بخوانند و مرثیه ما را نقل کنند. به واسطه مرثیه، قلوب مردم نرممی شود، مقام معظم رهبری فرمودند که کربلا مرکب از سه عنصر است. یک) عقلانیت، دوم) حماسه و عزت، سوم) عاطفه و عشق. اصلا شما کار غیرعقلانی در کربلا نمیبینید و تمام روضهها منطبق با عقل است. هیچ ذلتی هم در کربلا نمیبینیم، امام حسین (ع) در گودی قتلگاه به آن حالت هم که افتاده بودند، ذلت نبود، بلکه عزت است زیرا ایشان وفای به عهد بندگیاش کرد و بذل در راه خدا انجام داد که در زیارتنامه اربعین میخوانیم «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ؛ جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند».
تحریک عاطفه و عشق مستمع برای هدایت قلوب است
بیان روضه و مرثیه موجب تحریک عشق و عاطفه مستمع میشود و اشکهای او را جاری میکند این تحریک احساسات چه اهمیتی دارد؟
امام حسین (ع) نمیدانست علی اصغر (ع) به شهادت میرسد؟ چرا در مقابل این لشگری که همه را از بین بردند، علی اصغر را روی دست بلند کرد؟ آقایانی که همه چیز را مستند به عقل میدانید، من با عقل شما سخن میگویم. امام حسین علیه السلام میخواهد با عاطفه تاریخ صحبت کند و میفرماید: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، اى لشکر! اگر به من رحم نمىکنید به این طفل خردسال رحم کنید» بعد با آن وضعیت به شهادت میرسد. چرا که با برانگیخته شدن این عاطفه، قلوب نرم میشود و به سمت خدا میآیند.
در مواردی گاهی استدلال راه به جایی نمیبرد، بیان حماسه هم کارساز نیست، اینجاست که باید از عاطفه و عشق مدد بگیریم. این عاطفه و عشق برای چیست؟
برای هدایت قلوب است و راهی که ما میتوانیم این عاطفه و عشق را تحریک کنیم، همین روضههاست. امام حسین (ع) نمیدانست علی اصغر (ع) به شهادت میرسد؟
چرا در مقابل این لشگری که همه را از بین بردند، علی اصغر را روی دست بلند کرد؟
آقایانی که همه چیز را مستند به عقل میدانید، من با عقل شما سخن میگویم. امام حسین علیه السلام میخواهد با عاطفه تاریخ صحبت کند و میفرماید: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ،اى لشکر اگر به من رحم نمىکنید به این طفل خردسال رحم کنید» بعد با آن وضعیت به شهادت میرسد. چراکه با برانگیخته شدن این عاطفه، قلوب نرم میشود و به سمت خدا میآیند.
مرثیه و انکسار، در روایات ما مورد حمد قرار گرفته است و از طرفی مرثیه خوانها توسط حضرات معصومین علیهما السلام همواره تمجید شدهاند. هرکسی شعری خوانده یا مرثیهای نقل کرده است، حضرات معصومین تحویلشان گرفتهاند و صله به آنها پرداخت کردهاند و مورد تمجید واقع شدهاند و این در کتابهای ما بسیار روایت شده است.
منبع تاریخی و رخدادهایی که روضه خوانها براساس آن مرثیهخوانی میکنند، چیست؟
تمام روضهها و مقاتلی که خوانده میشود، براساس مقاتل صحیح طبق این روایاتهاست که روایتگران و بازماندگان واقعه کربلا مانند حضرت رباب (س)، حضرت سکینه (س)، امام باقر (ع) که در واقعه کربلا حدود ۴ یا ۵ سال داشتند، امام سجاد (ع) که مفصل روایت کردهاند، حضرت زینب (س) و... بیان کردهاند. البته در کربلا افراد نویسنده هم در گروه دشمن بودند، مشابه این امر را ما در جنگ با عراق هم داشتیم که از برخی اطلاعات بیخبر بودیم که برخی از مورخین و افرادی که برای عراق کار میکردهاند، میگویند ما اینها را شاهد بودهایم و منابعش موجود است.
مقتل ابی مخنَف که حضرت آیتالله یوسفی غروی آن را مجدد احیاء کردهاند ، مقتل غمغام، لُهوف، سه کتاب «نفس المهموم، نفسه المسطور، منتهی الآمال» مرحوم محدث قمی از کتابهای معتبر ما هستند.در زمینه وقایع کربلا کتابها و دانشنامههای بسیاری هماکنون موجود است، که از بروزترینهای آن دانشنامه امام حسین (ع) است، کتاب «مقتل جامع» تحت اشراف حضرت آیتالله پیشوایی نوشته شده است البته باید گفت زمانی که اقبال به سمت مجالس اهل بیت علیهما السلام زیاد شود، تحریف هم زیاد میشود.
جعل تاریخ و مقتل مربوط به زمان صفویه است
برخی نقل مطالب اضافی از سوی بعضی از مداحان و سخنرانان برای ترغیب ذهن مستمع به روضه را موجب انحرافات در زمینه روضهخوانی و مرثیهخوانی میدانند. این موارد در چه زمانهایی رخ میدهد و دارای چه حدود و ثغوری است؟
اگر بخواهم بگویم، چنین مطالبی وجود ندارد، بیانصافی کردهام اما در سالهای اخیر با حضور به اصطلاح برخی از صاحبان فن، در این عرصه، باب این مطالب به شدت کم شده است.
من میدانم این افراد نظرشان به کجاست؟ در زمان صفویه ، برخی شروع به جعل مطلب، تاریخ و مقتل نوشتن کردند. شهید بزرگوار، علامه مطهری در مجموعه سخنان خود با عنوان لولو و مرجان که حاصلش کتاب حماسه حسینی شد به تحریفات عاشورا پرداخته است. اما چه کسی تحریف کرد؟ دشمنان، پول دادند و گفتند بیایید تحریف کنید. اما این به معنای از اصالت افتادن است؟ نخیر! ما مطالبی ناب داریم. ممکن است برخی بیایند و مطالبی را بگویند اما این مورد تاکید بزرگان و علمای ما نیست. چرا هر کسی جلوی علما نمیتواند روضه بخواند؟ چون به محض اینکه یک حرف ضعیفی از شما بشنوند، طلب سند میکنند.
به علامه امینی میگویند این مقام و رفعت را از کجا آوردی؟ میگوید از زیارت امام حسین، از زیارت عاشورایی که خواندم.
در سالهای اخیر هم ما شاهد رشد در این زمینه بودیم و کمتر دیدیم که افراد به بعضی از داستانها برای گرفتن اشک متوسل شوند اما اگر داستان صحیح باشد چه مانعی دارد؟ زبان روضه در این صورت زبان هنر است. شما مگر در عالم هنر این کار را انجام نمیدهیم. اینکه همه را با یک چوب راندن و به صورت کلی صحبت کردن حرف غلطی است و از جهت علمی هم مردود است. این افراد مغالطهگر و اهل سفصطهاند و چون در زمینه مغالطه و سفصطه استادند، برهانی بحث نمیکنند، انصافش این است که آنها و من به عنوان عالم، ادلهها را بیان کنیم و نتیجهگیری را به ذهن مخاطب و مستمع واگذار کنیم.
از قدیم علمای ما گفته اند که مطالب را صحیح و مستند بگویید و ما در سالهای اخیر شاهد هستیم، رویکرد صفویه مال آنهایی است که تفکر صفویه دارند. ما نیازی به امر نداریم زیرا روضههای صحیحی داریم که از معصومین علیهما السلام صادر شده است.
به علامه امینی میگویند این مقام و رفعت را از کجا آوردی؟ میگوید از زیارت امام حسین، از زیارت عاشورایی که خواندم. من از این افراد میپرسم، آخرین باری که مشهد مشرف شدید چه زمانی بود؟ آخرین باری که زیارت جامع خواندید کِی بود؟ چرا کربلا مشرف نشدی؟ مگر زیارت اهل بیت علیهما السلام آنقدر در متون ما تاکید نشده است؟ زمانی انسان از اینها دور میشود، چرک در قلب عارض میشود و سبب بیان این حرفها میشود.
ماجرای روضهخوانی که بدنش در قبر محو شد
خاطرات و روایاتی از این بزرگان روضهخوانی که برخی را همنام بردید، بفرمایید. این بزرگان چگونه به روضهخوان بودن خود افتخار میکردند؟
طلبهای سر درس اشکال گرفت و مرحوم آیتالله العظمی تبریزی جواب ایشان را داد. بعد این طلبه جسارت کرد و گفت آقا تو درس نمیگویی، تو روضه میخوانی. ایشان با یک بغض و گریهای فرمودند که من آمدم در حوزه که روضهخوان شوم. و سه مرتبه فرمودند ای کاش من یک روضه خوان بودم.
مرحوم ملاحسین مولوی را دفن کردند. سالیان سال گذشت. بعد خواستند برادر یا برادرزادهشان را روی قبر ایشان دفن کنند، لحد شکست و رفتند پایین. دیدند قبر خالی است! فیلم این ماجرا موجود است و از صداوسیمای قم پخش شده است. بعد فهمیدیم حاج ملاحسین در عالم خواب به یک نفر گفته است، همان لحظهای که مرا دفن کردید، بدن من را پیش امام حسین بردند.
محضر یکی از مراجع تقلید (از بردن نامشان معذورم) مشرف بودم. به من فرمودند که تازه چه داری؟ گفتم آقا بخواهم روایت بگویم که شما استادید، بخواهم فقه بگویم که شما خبره فن هستید، یک روضهای به ذهنم رسیده. این مرجع بزرگوار که شاگردهایشان مجتهدند و بعضی از شاگردهایش الان رساله دارند، آمد روی زمین نشست و گفت: بخوان! بعد من روضهای از حضرت صدیقه سلام الله علیها خواندم. خیلی گریه کردند. گفتند روضه بخوان و من پایین مینشینم. به ایشان عرض کردم یک ذکری به من بدهید یک مقداری گرفتارم. ذکری به من دادند و گفتم آقا چند روز بخوانم؟ فرمود یک هفته. گفتم معمولا میگویند ۴۰ روز، گفت آن ۴۰ روز مال من است. چون تو روضهخوانی یک هفتهای جواب میگیری!
محضر آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی توفیق داشتم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منبر رفتم. شب قبلش از دفتر آقا به من زنگ زدند و گفتند آقا اینجا هستند و فرمودند فردا از مادرتان کم نگذاریدها. قبل از منبر دوباره گفتند آقای فلانی در روضه کم نگذاریها. من روضه خواندم و حال ایشان بد شد، بعد از جلسه به من پیغام دادند، آقا شما را کار دارد. خدمت آقا رفتم. ایشان هم اصلا اجازه نمیدهد یک منبری، یک روضهخوان و یا یک سید دستش را ببوسد. من یک دفعه دست ایشان را بوسیدم، گریهشان گرفت و گفتند یا حضرت زهرا، خودش بوسیدها!
روضههای ابی عبدالله علیه السلام قلب را نرم میکند. چه کسی میگوید قساوت میآورد؟ اصلا حسین جنس غمش فرق میکند. مرحوم ملاحسین مولوی را آوردند دفن کردند. سالیان سال گذشت. بعد خواستند برادر یا برادرزادهشان را روی قبر ایشان دفن کنند. لحد شکست و رفتند پایین. دیدند قبر خالی است! فیلم این ماجرا موجود است و از صداوسیمای قم پخش شده است. بعد فهمیدیم حاج ملاحسین در عالم خواب به یک نفر گفته است، همان لحظهای که مرا دفن کردید، بدن من را پیش امام حسین بردند.
برخیها ممکن است بخندند یا باور نکنند. خب بخندید. عاقبت به خیری ما با همین چیزهاست. اصلا هم اصرار نداریم طرف مقابل حرفمان را باور کند یا نکند. این از آن حلواهایی است که تا نخوری ندانی، چقدر شیرین است.
معنای برتری مرثیهخوانی نسبت به تمام عناوین و شوکتهای جهان
*بین منبریها و مداحان یک عبارت شعری معروف است که میگوید: «از عناوین جهان مرثیهخوان ما را بس» شما بین هیاتیها، روضه شب تاسوعا و شب عاشورای معروفی دارید. شما برایمان این بیت را تفسیر کنید که چگونه است که تمام آن شوکت، جلال و اتفاقات دنیا را نمیخواهند و بسنده به مرثیهخوانی امام حسین میکنند؟
حدود ۱۰ سال قبل، دهه اول محرم از قم به تهران میرفتم تا در مسجد ارک سخنرانی کنم. قبل از آن در حرم سخنرانی میکردم و روضه میخواندم و بلافاصله به سمت تهران میرفتم. در راه ماشینمان چپ کرد. حالا آن موقع ما را زیاد رسانه نشان نمیداد. در بیمارستان عمل جراحی داشتم. در ریکاوری چشمهایم را باز کردم.
دورتادور من خانم و آقا پرستار ایستاده بودند. چشمهایم را که باز کردم، نالهام شروع شد. همه رفتند. درد زیادی داشتم، گفتم آقا بیایید یک مُسکن به من بدهید. من حالم بد است. ظاهراً آن لحظه نباید به بیمار مُسکن بدهند؛ چون مواد بیهوشی هنوز وجود دارد. گفتند امکانش نیست و همه رفتند. گفتم چرا تا چند لحظه قبل دور من بودید؟ یکی گفت حاج آقا داشتی به هوش میآمدی، روضه میخواندی، دور شما جمع بودیم تا روضه بشنویم. الان دیگر فقط داری ناله میکنی. خیلی از این اتفاقات در زندگی ما افتاده است.
من به شاگردهایم میگویم بروید روضهخوان باشید. فقهتان را بخوانید، اصولتان را بخوانید، اما بروید روضه خوان بشوید. بعد میگویند چکار کنیم؟ میگویم پیش امام رضا بروید. اول روضه خوان، علی ابن الموسی الرضا علیه السلام است. امام رضا علیه السلام روضه باز خوانده است، «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ» بعد میفرماید جد ما را به قتل صبر کشتند.
احترام ویژه غسال به پیکر یک روضهخوان امام حسین
شهید یونس حبیبی را اخیراً غسل میدادم. غسالی هم حاضر بود. شاید تصور کنیم از بس مرده دیده دیگر چشمهایش پُر است. نزد من آمد و گفت حاج آقا میشود من هم کمک کنم آخر این فرد روضهخوان امام حسین بوده است. این شهید اواخر بدن ضعیف، نحیف و لاغری داشت و گویی اسکلت شده بود زیرا حدود یک سال در کما بود. بعد آن غسال میگفت آرام بکشید، آرام او را برگردانید، استخوانهایش آسیب نبیند و تمام این احترام به خاطر روضهخوان بودنش بود.
این احترام از کجا حاصل شده است و چه کسانی از آنها برخوردار هستند؟ شمایی که آن طرف مینشینید و روضه خوانی را به سخره میگیرید، تحقیر و کوچک میکنید به اسم اینکه اهل فلسفه و کلام هستید. هرکسی به جایی رسیده از رهگذر حضرات معصومین بوده است. عاقبت به خیری مهم است و آن افراد عاقبت به خیری در کارشان نیست مگر اینکه به اصل شان رجوع کنند.
در خلوت برای خود روضه بخوانید!
کلام آخر....
آنهایی که اهل روضه هستند، در خلوت، برای خودشان روضه بخوانند. این نصیحت را استاد فرزانه حجتالاسلام انصاریان به من داشت که در خلوت برای خودت روضه بخوان که جلواتی به رویت باز میشود و از دل روضه، روضه بیرون میآوری. ما روضه جدید درست نکردیم. هرچه گفتیم از همان روضههایی بوده که مکرر شنیدهایم. منتها ذوقی خدا داده، مثلا ذوق هنری را درکار وارد میکنیم.
ممکن است زمان حال در شعری بیاید، هیچ مانعی ندارد. من ماجرایی را به صورت روضه گفتم، یکی از آقایان شعرش را گفت. من اینگونه گفتم، شما وقتی یک بچه شیرخواره را میخواهید جایی بگذارید هیچوقت برروی زمین سفت قرار نمیدهید، یک جای نرم قرار میدهید. برخی میگویند شما روضه جعل میکنید نه این ماجرا اتفاق افتاده است و ما از روایه دیگری نگاه کردیم و گفتیم امام حسین میفرماید ای اسبها بر سینه من بتازید که سینه من نرم شود اینجا میخواهد محل دفن علی اصغر شود. فکر کردن برروی روضه، جلواتی بر آدم باز میکند لذا در تنهایی و در خلوت روضه خواندن خوب است.
سپس حجتالاسلام والمسلمین استاد شیخ حسین انصاریان که سروش در این سخنرانی از او نام برده بود و وی را به تصرف در حدیث متهم کرده بود، اما بخشی از سخنان سروش که توهین به روضهخوانها بود، بیپاسخ ماند. به همین دلیل، بر آن شدیم تا در این زمینه گفتوگویی با حجتالاسلام سیدحسین مومنی، استاد حوزه علمیه و از روضهخوانهای مطرح هیأتها داشته باشیم.
برای مصاحبه با این منبری طراز اول کشور، راهی شهر قم شدیم و در بیت حجتالاسلام مومنی، با وی به سخن نشستیم که ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ترس (از خدا) میراث دانش است
* بهعنوان مطلع بحث بفرمایید براساس روایات، عالم کیست و از چه عالمی در دوران غیبت باید پیروی کرد؟
در روایات، نشانههایی برای عالم بیان شده که اساساً عالِم کیست؟ با توجه به اینکه ما باید علممان را از عالم بگیریم، مهم است که بدانیم به چه کسی عالِم اطلاق میشود؟ امام صادق (ع) نشانهها و بایدها و نبایدهایی برای عالم بیان کردهاند. طبیعتاً اگر کسی داخل این بایدها و نبایدها قرار نگیرد، به تعبیر روایت اگرچه آنقدر باسواد و مُلا هم باشد که مو را بشکافد، این عالم نیست.
امام صادق (ع) میفرمایند: «الخَشیَةُ مِیراثُ العِلمِ؛ ترس (از خدا) میراث دانش است» ما یک خوف داریم که در مقام ظاهری، آدم از کسی، مطلبی و یا چیزی میترسد. این خوف است. اما خشیه در مقابل عظمت الهی، به این معناست که انسان جمال و جلال الهی را که میبیند، به خشیت میافتد.
افرادی که برای بار اول به حج بیت اللهالحرام یا خانه خدا مشرف میشوند، به محض اینکه وارد مسجدالحرام میشوند، غیرارادی سجده میکنند. این خشیه است. جلال و جمال الهی را وقتی انسان میبیند به خشیت میافتد. بنابر این روایت، افتادگی و انکسار، نشانه عالم است. یک درخت هر چقدر محصولش بیشتر افتادهتر است، اما محصول که نداشته باشد، قد میکشد و بالا میرود و دنبال این عناوین ظاهری است که به او آیتالله، استاد، فیلسوف، مدرس و... بگویند.
در ادامه روایت داریم: «والعِلمُ شُعاعُ المَعرِفَةِ؛ علم نوری است که از رهگذر معرفت بر قلب انسان حاصل میشود.» برخی تصور میکنند با خواندن بعضی کتب و رسیدن به درجات بالا و استفاده از بعضی عناوین و اصرار بر فلسفه که البته من هیچ مخالفتی با این مسئله ندارم زیرا خود من هم خواندهام و هم فلسفه را تدریس کردم، میتوانند بدون توجه به روایات عمل کنند؛ در حالی که این، عین ظلالت و گمراهی است.
به سخره و استهزا گرفتن در لسان روایات، نشانه حُمق طرف است
ما اگر به روایات متمسک میشویم و از مرحوم مجلسی، از علامه امینی و از علما و بزرگان نقل میکنیم، برای سندیت بحث است اما انگ، برچسب و تهمت خرافه به ما زده میشود. به سخره و استهزا گرفتن در لسان روایات، نشانه حُمق طرف است. یعنی جهل بر عقل او غلبه پیدا کرده و قوه خیال او کاملا به ثمر نشسته و قوه عقل او را کامل از بین برده است. یعنی اصلا خودشان جنود شیطان شدهاند.
در ادامه روایت داریم: «ومَن حُرِمَ الخَشیَةَ لا یَکونُ عالِما؛ اگر کسی محروم از خشیه باشد اساساً در روایات به او عالم اطلاق نمیشود، اگرچه آنقدر عالم است که مو را بشکافد، اما حقیقا فرد عالمی نیست.
بنده شاهد بودم که آیتالله العظمی مرعشی نجفی هر زمان اسم علامه مجلسی میآمد، میفرمودند «رزق الله الشفاعه» یعنی چنین شخصیتی که برای دین خدا به تعبیر علامه امینی، به اندازه یک پیغمبر زحمت کشیده است، حق شفاعت دارد.
برخی تصور میکنند با خواندن بعضی کتب و رسیدن به درجات بالا و استفاده از بعضی عناوین و اصرار بر فلسفه که البته من هیچ مخالفتی با این مسئله ندارم زیرا خود من هم خواندهام و هم فلسفه را تدریس کردم، میتوانند بدون توجه به روایات عمل کنند، در حالی که این ظلالت و گمراهی است
شما ادبیات گفتاری بعضی از این افراد که علما را زیر سوال میبرند، مشاهده کنید. تکبر و غرور، خودبرتربینی، خروج از حد تقصیر در کلمه به کلمه آنها وجود دارد. حضرت آیتالله پهلوانی (سعادت پرور تهرانی) اسم مرا جایی دیده بودند که سخنران جلسهای هستم. به خود بنده فرمودند، این تویی که اسمت را زدهاند؟ گفتم بله. گفت هر وقت روی منبر قرار میگیری، فکر نکنی یک سر و گردن از مستمع بالاتری و میفهمی! برخی در جایگاهی قرار میگیرند به عنوان استاد، معلم، گوینده و... نباید موجب خودبرتربینی آنان شود. در روایت داریم: «تَقْرَبُوا الی العالم کیدهوا وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ». مورد دوم: «وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ» ازخودنمایی به سمت اخلاص برود. یعنی قلم میزند برای خدا، قدم برمیدارد برای خدا، و این نیت، اثر در کلام میگذارد.
حجتالاسلام انصاریان کتاب تفسیر قرآن نوشته است، در خصوص نهجالبلاغه کتاب دارد و بر صحیفه سجادیه شرح زده است. اینها راحت نیست. چطور میتوان انگِ بیسوادی به ایشان زد؟ ما باید دنبال کسی برویم و از کسی پیروی کنیم که ما را از شک به یقین برساند نه یقین ما را تبدیل به شک کند و اعتقادات ما را متزلزل سازد. اگر اینجوری باشد، خشت روی خشت بند میشود؟ باید پای منبر و صحبت کسی بنشینیم که «وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِیحَة» از رغبت به دنیا ما را به سمت زهد، هدایت کند. واقعاً تعجب میکنم برخی پرچم دین و داعیه آن را دارند اما در بطن بیگانه و در قلب آن زندگی میکنند! چرا شما در فضای غفلت، زندگی میکنید؟ چرا سر در آخور بیگانه؟ رغبت به دنیا، دلبستگی به دنیا، منیتها و ... کار را به اینجا میرساند.
روضه و مرثیه یکی از راههای کسب معرفت و محبت نسبت به اهل بیت است
آقای سروش در این سخنرانی میگوید: فلانی، فقط روضهخوان است و گویی بنای تحقیر این جایگاه را دارد. روضهخوانی در عالم اسلام از چه زمانی آغاز شد و دارای چه شأن و جایگاهی است؟
پیامبر (ص) به اباذر فرمودند: یا اباذر! فرمول بندگی در این چند مطلب است: یک) معرفت نسبت به خدا، دو) اقرار به رسالت من و سوم) محبت اهل بیتم. و این محبت اصلا به شیعه و سنی بودن، نیست. بعد ایشان میفرمایند محبت اهل بیتم مثل کشتی نوح است و هرکس سوار بر این کشتی شد، نجات پیدا کرد و هرکس سوار بر این کشتی نشد، به هلاکت میرسد.
در خطبه شریف غدیر از منابع معتبر ما در حقانیت امیرالمومنین (ع) که در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است، پیامبر (ص) فرمودند که معاشرالناس، صراط مستقیم منم و بعد از من این علی ابن ابیطالب است و بعد از این علی، اولاد من اما از سُلب علی ابن ابیطالب (ع) یعنی اهل بیت (ع) هستند.
سلسله مراتب قرب به اهل بیت براساس زیارت عاشورا
برخی میگویند اول باید معرفت ایجاد شود و بعداً محبت به وجود بیاید که کاملا درست است زیرا سلسله مراتب «معرفت، محبت، ولایت» است و از رهگذر ولایت، موالات و برائت از اعداء حاصل میشود و این فرمول در زیارت عاشورا جاری است.
یکی از راههای مدح اهل بیت، مرثیه خواندن، برپایی شعائر، سرودن شعر برای اهل بیت و... است. امام صادق (ع) فرمودند که حمد خدا را به جا میآورم که در میان مردم کسانی را قرار داد که مردم را به سمت ما سوق بدهند، مدح ما را میخوانند و مرثیه ما را نقل میکنند.
معرفت دو قسم دارد، معرفت اجمالی و معرفت تفصیلی که معرفت اجمالی میتواند بذر محبت را در دل ما بکارد و خود آن تبدیل به معرفت تفصیلی شود. برای تقریب به ذهن عرض میکنم: زمانی میخواستیم لُمعه بخوانیم. سوال میکردیم، سر درس کدام استاد برویم؟ میگفتند درس مرحوم آیتالله وجدانی خیلی شلوغ است. حسینیه آیتالله العظمی مرعشی نجفی پراز جمعیت است. با این تفاسیر من یک معرفتی پیدا کردم که فلانی عالم است اما این معرفت، اجمالی است و زمانی که رفتم سر درس ایشان و دیدم واقعا چقدر مسلط است، معرفت اجمالی من تبدیل به معرفت تفصیلی میشود. بنابراین زمانی که فردی در مجالس اهل بیت حضور پیدا میکند، همینجوری آمده است؟ تمام کسانی که پیاده روی اربعین میروند معرفت تفصیلی دارند؟ نه معرفت اجمالی دارند. اما زمانی که میرود، اوج میگیرد و تغییر میکند.
جوانی هماکنون در قم است، از یکی از کشورها برای کار اقتصادی به بغداد میآید.
دقیقاً در ایام اربعین بوده است، میبیند بازار خبری نیست. ماجرا را سوال میکند، میگویند پیاده روی اربعین است. همه به سمت کربلا رفتهاند. برای سیاحت و دیدن این مسیر درحالیکه مسلمان هم نبوده، راهی میشود. و به کربلا میرسد. این سفر تحولی در دل او ایجاد میکند که مسلمان میشود و الان در قم طلبه است. اینها خرافه نیست، واقعیات است.
هدف دشمن از حمله به سخنرانان و مداحان
این افراد با طرح این شبهات بنا دارند، اینها را بیارزش جلوه دهند؟ این کار بیگانه است. یک سناتور آمریکایی چند سال قبل گفت: در ایران دو موضوع مانع رشد ما شده است و تا زمانی که این دو هستند، نمیتوانیم در ایران کاری کنیم. یک) احترامی که مردم نسبت به مقام مرجعیت دارند، دوم) اهتمامی که نسبت به برپایی شعائر بویژه عزای سیدالشهدا (ع) دارند. لذا بعضی از افراد میخواهند اعتقاد جوانهای ما را سست کنند.
یکی از راههای مدح اهل بیت، مرثیه خواندن، برپایی شعائر، سرودن شعر برای اهل بیت و... است. امام صادق (ع) فرمودند که حمد خدا را به جا میآورم که در میان مردم کسانی را قرار داد که آنان را به سمت ما سوق بدهند، مدح ما را بخوانند و مرثیه ما را نقل کنند. به واسطه مرثیه، قلوب مردم نرممی شود، مقام معظم رهبری فرمودند که کربلا مرکب از سه عنصر است. یک) عقلانیت، دوم) حماسه و عزت، سوم) عاطفه و عشق. اصلا شما کار غیرعقلانی در کربلا نمیبینید و تمام روضهها منطبق با عقل است. هیچ ذلتی هم در کربلا نمیبینیم، امام حسین (ع) در گودی قتلگاه به آن حالت هم که افتاده بودند، ذلت نبود، بلکه عزت است زیرا ایشان وفای به عهد بندگیاش کرد و بذل در راه خدا انجام داد که در زیارتنامه اربعین میخوانیم «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ؛ جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند».
تحریک عاطفه و عشق مستمع برای هدایت قلوب است
بیان روضه و مرثیه موجب تحریک عشق و عاطفه مستمع میشود و اشکهای او را جاری میکند این تحریک احساسات چه اهمیتی دارد؟
امام حسین (ع) نمیدانست علی اصغر (ع) به شهادت میرسد؟ چرا در مقابل این لشگری که همه را از بین بردند، علی اصغر را روی دست بلند کرد؟ آقایانی که همه چیز را مستند به عقل میدانید، من با عقل شما سخن میگویم. امام حسین علیه السلام میخواهد با عاطفه تاریخ صحبت کند و میفرماید: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، اى لشکر! اگر به من رحم نمىکنید به این طفل خردسال رحم کنید» بعد با آن وضعیت به شهادت میرسد. چرا که با برانگیخته شدن این عاطفه، قلوب نرم میشود و به سمت خدا میآیند.
در مواردی گاهی استدلال راه به جایی نمیبرد، بیان حماسه هم کارساز نیست، اینجاست که باید از عاطفه و عشق مدد بگیریم. این عاطفه و عشق برای چیست؟
برای هدایت قلوب است و راهی که ما میتوانیم این عاطفه و عشق را تحریک کنیم، همین روضههاست. امام حسین (ع) نمیدانست علی اصغر (ع) به شهادت میرسد؟
چرا در مقابل این لشگری که همه را از بین بردند، علی اصغر را روی دست بلند کرد؟
آقایانی که همه چیز را مستند به عقل میدانید، من با عقل شما سخن میگویم. امام حسین علیه السلام میخواهد با عاطفه تاریخ صحبت کند و میفرماید: «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ،اى لشکر اگر به من رحم نمىکنید به این طفل خردسال رحم کنید» بعد با آن وضعیت به شهادت میرسد. چراکه با برانگیخته شدن این عاطفه، قلوب نرم میشود و به سمت خدا میآیند.
مرثیه و انکسار، در روایات ما مورد حمد قرار گرفته است و از طرفی مرثیه خوانها توسط حضرات معصومین علیهما السلام همواره تمجید شدهاند. هرکسی شعری خوانده یا مرثیهای نقل کرده است، حضرات معصومین تحویلشان گرفتهاند و صله به آنها پرداخت کردهاند و مورد تمجید واقع شدهاند و این در کتابهای ما بسیار روایت شده است.
منبع تاریخی و رخدادهایی که روضه خوانها براساس آن مرثیهخوانی میکنند، چیست؟
تمام روضهها و مقاتلی که خوانده میشود، براساس مقاتل صحیح طبق این روایاتهاست که روایتگران و بازماندگان واقعه کربلا مانند حضرت رباب (س)، حضرت سکینه (س)، امام باقر (ع) که در واقعه کربلا حدود ۴ یا ۵ سال داشتند، امام سجاد (ع) که مفصل روایت کردهاند، حضرت زینب (س) و... بیان کردهاند. البته در کربلا افراد نویسنده هم در گروه دشمن بودند، مشابه این امر را ما در جنگ با عراق هم داشتیم که از برخی اطلاعات بیخبر بودیم که برخی از مورخین و افرادی که برای عراق کار میکردهاند، میگویند ما اینها را شاهد بودهایم و منابعش موجود است.
مقتل ابی مخنَف که حضرت آیتالله یوسفی غروی آن را مجدد احیاء کردهاند ، مقتل غمغام، لُهوف، سه کتاب «نفس المهموم، نفسه المسطور، منتهی الآمال» مرحوم محدث قمی از کتابهای معتبر ما هستند.در زمینه وقایع کربلا کتابها و دانشنامههای بسیاری هماکنون موجود است، که از بروزترینهای آن دانشنامه امام حسین (ع) است، کتاب «مقتل جامع» تحت اشراف حضرت آیتالله پیشوایی نوشته شده است البته باید گفت زمانی که اقبال به سمت مجالس اهل بیت علیهما السلام زیاد شود، تحریف هم زیاد میشود.
جعل تاریخ و مقتل مربوط به زمان صفویه است
برخی نقل مطالب اضافی از سوی بعضی از مداحان و سخنرانان برای ترغیب ذهن مستمع به روضه را موجب انحرافات در زمینه روضهخوانی و مرثیهخوانی میدانند. این موارد در چه زمانهایی رخ میدهد و دارای چه حدود و ثغوری است؟
اگر بخواهم بگویم، چنین مطالبی وجود ندارد، بیانصافی کردهام اما در سالهای اخیر با حضور به اصطلاح برخی از صاحبان فن، در این عرصه، باب این مطالب به شدت کم شده است.
من میدانم این افراد نظرشان به کجاست؟ در زمان صفویه ، برخی شروع به جعل مطلب، تاریخ و مقتل نوشتن کردند. شهید بزرگوار، علامه مطهری در مجموعه سخنان خود با عنوان لولو و مرجان که حاصلش کتاب حماسه حسینی شد به تحریفات عاشورا پرداخته است. اما چه کسی تحریف کرد؟ دشمنان، پول دادند و گفتند بیایید تحریف کنید. اما این به معنای از اصالت افتادن است؟ نخیر! ما مطالبی ناب داریم. ممکن است برخی بیایند و مطالبی را بگویند اما این مورد تاکید بزرگان و علمای ما نیست. چرا هر کسی جلوی علما نمیتواند روضه بخواند؟ چون به محض اینکه یک حرف ضعیفی از شما بشنوند، طلب سند میکنند.
به علامه امینی میگویند این مقام و رفعت را از کجا آوردی؟ میگوید از زیارت امام حسین، از زیارت عاشورایی که خواندم.
در سالهای اخیر هم ما شاهد رشد در این زمینه بودیم و کمتر دیدیم که افراد به بعضی از داستانها برای گرفتن اشک متوسل شوند اما اگر داستان صحیح باشد چه مانعی دارد؟ زبان روضه در این صورت زبان هنر است. شما مگر در عالم هنر این کار را انجام نمیدهیم. اینکه همه را با یک چوب راندن و به صورت کلی صحبت کردن حرف غلطی است و از جهت علمی هم مردود است. این افراد مغالطهگر و اهل سفصطهاند و چون در زمینه مغالطه و سفصطه استادند، برهانی بحث نمیکنند، انصافش این است که آنها و من به عنوان عالم، ادلهها را بیان کنیم و نتیجهگیری را به ذهن مخاطب و مستمع واگذار کنیم.
از قدیم علمای ما گفته اند که مطالب را صحیح و مستند بگویید و ما در سالهای اخیر شاهد هستیم، رویکرد صفویه مال آنهایی است که تفکر صفویه دارند. ما نیازی به امر نداریم زیرا روضههای صحیحی داریم که از معصومین علیهما السلام صادر شده است.
به علامه امینی میگویند این مقام و رفعت را از کجا آوردی؟ میگوید از زیارت امام حسین، از زیارت عاشورایی که خواندم. من از این افراد میپرسم، آخرین باری که مشهد مشرف شدید چه زمانی بود؟ آخرین باری که زیارت جامع خواندید کِی بود؟ چرا کربلا مشرف نشدی؟ مگر زیارت اهل بیت علیهما السلام آنقدر در متون ما تاکید نشده است؟ زمانی انسان از اینها دور میشود، چرک در قلب عارض میشود و سبب بیان این حرفها میشود.
ماجرای روضهخوانی که بدنش در قبر محو شد
خاطرات و روایاتی از این بزرگان روضهخوانی که برخی را همنام بردید، بفرمایید. این بزرگان چگونه به روضهخوان بودن خود افتخار میکردند؟
طلبهای سر درس اشکال گرفت و مرحوم آیتالله العظمی تبریزی جواب ایشان را داد. بعد این طلبه جسارت کرد و گفت آقا تو درس نمیگویی، تو روضه میخوانی. ایشان با یک بغض و گریهای فرمودند که من آمدم در حوزه که روضهخوان شوم. و سه مرتبه فرمودند ای کاش من یک روضه خوان بودم.
مرحوم ملاحسین مولوی را دفن کردند. سالیان سال گذشت. بعد خواستند برادر یا برادرزادهشان را روی قبر ایشان دفن کنند، لحد شکست و رفتند پایین. دیدند قبر خالی است! فیلم این ماجرا موجود است و از صداوسیمای قم پخش شده است. بعد فهمیدیم حاج ملاحسین در عالم خواب به یک نفر گفته است، همان لحظهای که مرا دفن کردید، بدن من را پیش امام حسین بردند.
محضر یکی از مراجع تقلید (از بردن نامشان معذورم) مشرف بودم. به من فرمودند که تازه چه داری؟ گفتم آقا بخواهم روایت بگویم که شما استادید، بخواهم فقه بگویم که شما خبره فن هستید، یک روضهای به ذهنم رسیده. این مرجع بزرگوار که شاگردهایشان مجتهدند و بعضی از شاگردهایش الان رساله دارند، آمد روی زمین نشست و گفت: بخوان! بعد من روضهای از حضرت صدیقه سلام الله علیها خواندم. خیلی گریه کردند. گفتند روضه بخوان و من پایین مینشینم. به ایشان عرض کردم یک ذکری به من بدهید یک مقداری گرفتارم. ذکری به من دادند و گفتم آقا چند روز بخوانم؟ فرمود یک هفته. گفتم معمولا میگویند ۴۰ روز، گفت آن ۴۰ روز مال من است. چون تو روضهخوانی یک هفتهای جواب میگیری!
محضر آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی توفیق داشتم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منبر رفتم. شب قبلش از دفتر آقا به من زنگ زدند و گفتند آقا اینجا هستند و فرمودند فردا از مادرتان کم نگذاریدها. قبل از منبر دوباره گفتند آقای فلانی در روضه کم نگذاریها. من روضه خواندم و حال ایشان بد شد، بعد از جلسه به من پیغام دادند، آقا شما را کار دارد. خدمت آقا رفتم. ایشان هم اصلا اجازه نمیدهد یک منبری، یک روضهخوان و یا یک سید دستش را ببوسد. من یک دفعه دست ایشان را بوسیدم، گریهشان گرفت و گفتند یا حضرت زهرا، خودش بوسیدها!
روضههای ابی عبدالله علیه السلام قلب را نرم میکند. چه کسی میگوید قساوت میآورد؟ اصلا حسین جنس غمش فرق میکند. مرحوم ملاحسین مولوی را آوردند دفن کردند. سالیان سال گذشت. بعد خواستند برادر یا برادرزادهشان را روی قبر ایشان دفن کنند. لحد شکست و رفتند پایین. دیدند قبر خالی است! فیلم این ماجرا موجود است و از صداوسیمای قم پخش شده است. بعد فهمیدیم حاج ملاحسین در عالم خواب به یک نفر گفته است، همان لحظهای که مرا دفن کردید، بدن من را پیش امام حسین بردند.
برخیها ممکن است بخندند یا باور نکنند. خب بخندید. عاقبت به خیری ما با همین چیزهاست. اصلا هم اصرار نداریم طرف مقابل حرفمان را باور کند یا نکند. این از آن حلواهایی است که تا نخوری ندانی، چقدر شیرین است.
معنای برتری مرثیهخوانی نسبت به تمام عناوین و شوکتهای جهان
*بین منبریها و مداحان یک عبارت شعری معروف است که میگوید: «از عناوین جهان مرثیهخوان ما را بس» شما بین هیاتیها، روضه شب تاسوعا و شب عاشورای معروفی دارید. شما برایمان این بیت را تفسیر کنید که چگونه است که تمام آن شوکت، جلال و اتفاقات دنیا را نمیخواهند و بسنده به مرثیهخوانی امام حسین میکنند؟
حدود ۱۰ سال قبل، دهه اول محرم از قم به تهران میرفتم تا در مسجد ارک سخنرانی کنم. قبل از آن در حرم سخنرانی میکردم و روضه میخواندم و بلافاصله به سمت تهران میرفتم. در راه ماشینمان چپ کرد. حالا آن موقع ما را زیاد رسانه نشان نمیداد. در بیمارستان عمل جراحی داشتم. در ریکاوری چشمهایم را باز کردم.
دورتادور من خانم و آقا پرستار ایستاده بودند. چشمهایم را که باز کردم، نالهام شروع شد. همه رفتند. درد زیادی داشتم، گفتم آقا بیایید یک مُسکن به من بدهید. من حالم بد است. ظاهراً آن لحظه نباید به بیمار مُسکن بدهند؛ چون مواد بیهوشی هنوز وجود دارد. گفتند امکانش نیست و همه رفتند. گفتم چرا تا چند لحظه قبل دور من بودید؟ یکی گفت حاج آقا داشتی به هوش میآمدی، روضه میخواندی، دور شما جمع بودیم تا روضه بشنویم. الان دیگر فقط داری ناله میکنی. خیلی از این اتفاقات در زندگی ما افتاده است.
من به شاگردهایم میگویم بروید روضهخوان باشید. فقهتان را بخوانید، اصولتان را بخوانید، اما بروید روضه خوان بشوید. بعد میگویند چکار کنیم؟ میگویم پیش امام رضا بروید. اول روضه خوان، علی ابن الموسی الرضا علیه السلام است. امام رضا علیه السلام روضه باز خوانده است، «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ» بعد میفرماید جد ما را به قتل صبر کشتند.
احترام ویژه غسال به پیکر یک روضهخوان امام حسین
شهید یونس حبیبی را اخیراً غسل میدادم. غسالی هم حاضر بود. شاید تصور کنیم از بس مرده دیده دیگر چشمهایش پُر است. نزد من آمد و گفت حاج آقا میشود من هم کمک کنم آخر این فرد روضهخوان امام حسین بوده است. این شهید اواخر بدن ضعیف، نحیف و لاغری داشت و گویی اسکلت شده بود زیرا حدود یک سال در کما بود. بعد آن غسال میگفت آرام بکشید، آرام او را برگردانید، استخوانهایش آسیب نبیند و تمام این احترام به خاطر روضهخوان بودنش بود.
این احترام از کجا حاصل شده است و چه کسانی از آنها برخوردار هستند؟ شمایی که آن طرف مینشینید و روضه خوانی را به سخره میگیرید، تحقیر و کوچک میکنید به اسم اینکه اهل فلسفه و کلام هستید. هرکسی به جایی رسیده از رهگذر حضرات معصومین بوده است. عاقبت به خیری مهم است و آن افراد عاقبت به خیری در کارشان نیست مگر اینکه به اصل شان رجوع کنند.
در خلوت برای خود روضه بخوانید!
کلام آخر....
آنهایی که اهل روضه هستند، در خلوت، برای خودشان روضه بخوانند. این نصیحت را استاد فرزانه حجتالاسلام انصاریان به من داشت که در خلوت برای خودت روضه بخوان که جلواتی به رویت باز میشود و از دل روضه، روضه بیرون میآوری. ما روضه جدید درست نکردیم. هرچه گفتیم از همان روضههایی بوده که مکرر شنیدهایم. منتها ذوقی خدا داده، مثلا ذوق هنری را درکار وارد میکنیم.
ممکن است زمان حال در شعری بیاید، هیچ مانعی ندارد. من ماجرایی را به صورت روضه گفتم، یکی از آقایان شعرش را گفت. من اینگونه گفتم، شما وقتی یک بچه شیرخواره را میخواهید جایی بگذارید هیچوقت برروی زمین سفت قرار نمیدهید، یک جای نرم قرار میدهید. برخی میگویند شما روضه جعل میکنید نه این ماجرا اتفاق افتاده است و ما از روایه دیگری نگاه کردیم و گفتیم امام حسین میفرماید ای اسبها بر سینه من بتازید که سینه من نرم شود اینجا میخواهد محل دفن علی اصغر شود. فکر کردن برروی روضه، جلواتی بر آدم باز میکند لذا در تنهایی و در خلوت روضه خواندن خوب است.