سعید حجاریان در یادداشتی مدعی شد:
شهدای ایران: سعید حجاریان، از تئوریسینهای جریان اصلاحات طی یادداشتی در شماره اخیر نشریه "مشق فردا" که با عنوان "حکیم حاکم افلاطونی" منتشر شد؛ اینطور ادعا میکند که بر اساس مشی فکری امام خمینی، "مقابله با نوابت" –یا همان مردم- در دستور کار انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته چون نظام ولایت فقیه معتقد به مدینه فاضله و تنزّه همگانی است.
او در سطور قبلتر و بعدتر و در توضیح مفهوم نوابت؛ آنرا همان علفهای هرز و یا جاماندگان زائد توصیف میکند که در بیان برخی فلاسفه کسانی هستند که در میان مدینه فاضله (کنایه به نظام آرمانی امام خمینی) زندگی میکنند و فاسد هستند.
حجاریان بعدتر نیز مدعی میشود که نوابت همان مردم هستند!
این فرد سپس مینویسد:
چنان که اشاره شد، اندیشه ولایت فقیه و تطبیق و اجرایی کردن آن در قالب "دولت" جمهوری اسلامی را میتوان ذیل هریک از چهار دستگاه فلسفی، فقهی، عرفانی و اخلاقی توجیه کرد. اما به اعتقاد نگارنده با صرف نظر از هر چهار دستگاه فکری مذکور میتوان از اهمیت تشکیل دولت مدرن سخن گفت؛ یعنی چنانچه همه مردم چه آنها که حکم میکنند و چه افرادی که بر آنها حکم میشود در شمار نوابت باشند، میتوان سیستم و سازوکاری را تأسیس و یا نوسازی کرد که بر اساس حاکمیت قانون و مسئولیتپذیری مبتنی بر اصول حکمرانی در مسیری بیبازگشت به پیش برود و از پای نایستد. در نمونهای ملموس، مشاهده میکنیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا –بهعنوان مصداق بارز نوابت- (منظور ناصالح بودن ترامپ است) سکاندار اداره کشور شده، اما در قفس آهنین بوروکراسی این کشور محصور شده و در نتیجه، فرآیندها و نظام اداری متوقف نمانده است و از این منظر تفاوتی میان ترامپ جمهوریخواه و اوبامای دموکرات وجود ندارد.
حجاریان میافزاید: در واقع، دولت مدرن در پی ذهنخوانی و تفکیک مردم نیست، زیرا اعتقاد دارد شهروند مختار است منتقدانه بیندیشد و موافق یا مخالف باشد. پس به هیچوجه نباید نوابت نام بگیرد و طرد/حذف شود. این دولت موظف است با حداکثر کارآیی، جامعه را نمایندگی و تکثرها را درون خود هضم کند و توسعه و رفاه و امنیت را مهیا سازد. این رویه در صورت تداوم، به ذات دولت رسوخ خواهد کرد تا حدی که به مرور جامعه نیز از آن تأثیر میپذیرد و حتی در صورت فقدان یا ضعف دولت، "دیگردوستی" خدشهدار نخواهد شد.
*در اشاره به اظهارات بیّن حجاریان بیان چند نکته ضروریست:
یکم: دعوت جامعه به سوی خیر و فلاح در تز ولایت فقیه هرگز به معنای حذف مردم و مقابله با آنها نیست.
و این همان تفکر غلطی است که با کنایه به نظام جمهوری اسلامی میگفت نباید مردم را به زور شلاق به بهشت برد!
اگرچه ولی فقیه به سمت صلاح و فلاح اشاره دارد اما در نظام ولایت فقیه حتی بهاییها هم از حق شهروندی برخوردارند، دادگاههای تفتیش عقائد وجود ندارد و خانههای مردم حریم امن است و هر رخدادی در آنها صورت بگیرد به هیچکس حتی حکومت ربطی ندارد.
این نشان میدهد که بر خلاف ادعای حجاریان؛ تفکر ولایت فقیه اتفاقا یک تفکر روادارانه است و عصبیتهای نژادی دولت آرمانی حجاریان (آمریکا) را هم ندارد.
دوم: نخنما جلوه دادن "ولایت فقیه" چون تفکری برآمده از دین است و مدرن جلوه دادن حکومت در آمریکا چون آمریکاست! هم انحرافی جدیست که باید اندیشمندان درباره آن اقتراح کنند و حقایق دو طرف را بیشتر بگویند تا عرصه برای جولان "تحجّر حجّاریانی" مهیا نشود.
حجاریان اولا در حالی دولت آمریکا را با مدعای عدم توقف! پیش پای نظام جمهوری اسلامی میگذارد که یک مثال هم از توقف نظام اسلامی در طول 41 سال گذشته در چنته ندارد.
و ثانیا رخدادهای این روزها در آمریکا و قتل علنی جورج فلوید در کنار گرسنگی بیش از 40 میلیون نفر در آمریکا، زجرآور بودن نظام مالیاتی ایالات متحده برای مردم و توقف سیاستهای بین المللی کاخ سفید در مقابل دستیابی اقتدارآمیز ایران حتی به سواحل مدیترانه؛ به روشنی نشان میدهد که دولت مدرن آقای حجاریان در چه نسبت دوری از واژه "مدرن" قرار گرفته است و حجاریان چگونه از اذعان به پیشرفتهای نظام ولایی جمهوری اسلامی استنکاف میورزد...
او در سطور قبلتر و بعدتر و در توضیح مفهوم نوابت؛ آنرا همان علفهای هرز و یا جاماندگان زائد توصیف میکند که در بیان برخی فلاسفه کسانی هستند که در میان مدینه فاضله (کنایه به نظام آرمانی امام خمینی) زندگی میکنند و فاسد هستند.
حجاریان بعدتر نیز مدعی میشود که نوابت همان مردم هستند!
این فرد سپس مینویسد:
چنان که اشاره شد، اندیشه ولایت فقیه و تطبیق و اجرایی کردن آن در قالب "دولت" جمهوری اسلامی را میتوان ذیل هریک از چهار دستگاه فلسفی، فقهی، عرفانی و اخلاقی توجیه کرد. اما به اعتقاد نگارنده با صرف نظر از هر چهار دستگاه فکری مذکور میتوان از اهمیت تشکیل دولت مدرن سخن گفت؛ یعنی چنانچه همه مردم چه آنها که حکم میکنند و چه افرادی که بر آنها حکم میشود در شمار نوابت باشند، میتوان سیستم و سازوکاری را تأسیس و یا نوسازی کرد که بر اساس حاکمیت قانون و مسئولیتپذیری مبتنی بر اصول حکمرانی در مسیری بیبازگشت به پیش برود و از پای نایستد. در نمونهای ملموس، مشاهده میکنیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا –بهعنوان مصداق بارز نوابت- (منظور ناصالح بودن ترامپ است) سکاندار اداره کشور شده، اما در قفس آهنین بوروکراسی این کشور محصور شده و در نتیجه، فرآیندها و نظام اداری متوقف نمانده است و از این منظر تفاوتی میان ترامپ جمهوریخواه و اوبامای دموکرات وجود ندارد.
حجاریان میافزاید: در واقع، دولت مدرن در پی ذهنخوانی و تفکیک مردم نیست، زیرا اعتقاد دارد شهروند مختار است منتقدانه بیندیشد و موافق یا مخالف باشد. پس به هیچوجه نباید نوابت نام بگیرد و طرد/حذف شود. این دولت موظف است با حداکثر کارآیی، جامعه را نمایندگی و تکثرها را درون خود هضم کند و توسعه و رفاه و امنیت را مهیا سازد. این رویه در صورت تداوم، به ذات دولت رسوخ خواهد کرد تا حدی که به مرور جامعه نیز از آن تأثیر میپذیرد و حتی در صورت فقدان یا ضعف دولت، "دیگردوستی" خدشهدار نخواهد شد.
*در اشاره به اظهارات بیّن حجاریان بیان چند نکته ضروریست:
یکم: دعوت جامعه به سوی خیر و فلاح در تز ولایت فقیه هرگز به معنای حذف مردم و مقابله با آنها نیست.
و این همان تفکر غلطی است که با کنایه به نظام جمهوری اسلامی میگفت نباید مردم را به زور شلاق به بهشت برد!
اگرچه ولی فقیه به سمت صلاح و فلاح اشاره دارد اما در نظام ولایت فقیه حتی بهاییها هم از حق شهروندی برخوردارند، دادگاههای تفتیش عقائد وجود ندارد و خانههای مردم حریم امن است و هر رخدادی در آنها صورت بگیرد به هیچکس حتی حکومت ربطی ندارد.
این نشان میدهد که بر خلاف ادعای حجاریان؛ تفکر ولایت فقیه اتفاقا یک تفکر روادارانه است و عصبیتهای نژادی دولت آرمانی حجاریان (آمریکا) را هم ندارد.
دوم: نخنما جلوه دادن "ولایت فقیه" چون تفکری برآمده از دین است و مدرن جلوه دادن حکومت در آمریکا چون آمریکاست! هم انحرافی جدیست که باید اندیشمندان درباره آن اقتراح کنند و حقایق دو طرف را بیشتر بگویند تا عرصه برای جولان "تحجّر حجّاریانی" مهیا نشود.
حجاریان اولا در حالی دولت آمریکا را با مدعای عدم توقف! پیش پای نظام جمهوری اسلامی میگذارد که یک مثال هم از توقف نظام اسلامی در طول 41 سال گذشته در چنته ندارد.
و ثانیا رخدادهای این روزها در آمریکا و قتل علنی جورج فلوید در کنار گرسنگی بیش از 40 میلیون نفر در آمریکا، زجرآور بودن نظام مالیاتی ایالات متحده برای مردم و توقف سیاستهای بین المللی کاخ سفید در مقابل دستیابی اقتدارآمیز ایران حتی به سواحل مدیترانه؛ به روشنی نشان میدهد که دولت مدرن آقای حجاریان در چه نسبت دوری از واژه "مدرن" قرار گرفته است و حجاریان چگونه از اذعان به پیشرفتهای نظام ولایی جمهوری اسلامی استنکاف میورزد...