اخیرا علاوهبر حزب کارگزاران، گویا دیگر اصلاحطلبان هم بر حمایت از علی لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده تأکید میکنند که درواقع ادامه همان سیاست ائتلافی سال ۹۲ است.
شهدای ایران: روزنامه شرق در گزارشی نوشت: اصلاحطلبان در شرایطی بهسر میبرند که از یکسو مجلس را به طور کامل از دست دادهاند و در بهترین حالت به تعداد اندک اصلاحطلبان غیرسرشناس و مستقلین چشم دوختهاند و از سوی دیگر با توجه به نبود راهبرد مشخص انتخاباتی بسیار سخت به نظر میرسد که بتوانند در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ با یک نیروی کاملا اصلاحطلب فاتح انتخابات باشند.
اصلاحطلبان در سال ۹۲ یک مانع مهم یعنی بررسی صلاحیتها را پیشروی خود میدیدند یعنی لحاظ سرمایه اجتماعی نگرانی خاصی نداشتند، اما در انتخابات مجلس در اسفند سال گذشته با هر دو مشکل به صورت توأمان مواجه شدند؛ بهنحویکه از یکسو در نوع بررسی صلاحیتها نهتنها تغییری ایجاد نشده، بلکه سختتر هم شده است و از سوی دیگر آن سرمایه اجتماعی عظیم سال ۹۲ هم وجود ندارد.
با این اوصاف درعینحال که مشخصا از سال ۹۷ نیروهای شاخص اصلاحطلب بر حضور اصلاحطلبان با هویت اصلاحطلبی در مجلس تأکید میکردند، با توجه به اقبال مردم به انتخابات و نیز عدم امکان تأیید نیروهای شاخص اصلاحطلب، اخیرا علاوهبر حزب کارگزاران، گویا دیگر اصلاحطلبان هم بر حمایت از علی لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده تأکید میکنند که درواقع ادامه همان سیاست ائتلافی سال ۹۲ است.
اخیرا الیاس حضرتی، قائممقام حزب اعتماد ملی، در پاسخ به پرسشی مبنیبر اینکه «آیا اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ باز هم به سراغ کاندیدای اجارهای میروند یا خیر؟» گفته است: «البته کاندیدای اجارهای کلمه خوبی نیست. امروز، هم آقای لاریجانی و هم آقای روحانی اصلاحطلب هستند و هر دو آنها از گفتمان اصولگرایی عبور کردهاند. بهطورکلی یکی از افتخارات ما اصلاحطلبان این است که شخصیتهای اصولگرا را به شکلی محترمانه از اصولگرایی عبور داده و به اصلاحطلبی سوق دادهایم که این مسئله تنها محدود به آقای روحانی و آقای لاریجانی نیز نمیشود و در گذشته نیز آقای ناطقنوری چنین وضعیتی داشته است».
البته این سخن حضرتی شاید از نظر محتوایی قدری درست باشد، اما از نظر تشکیلاتی دقیق نیست، زیرا علی لاریجانی هیچگاه خود را در جبهه اصلاحات تعریف نکرده است و حتی در انتخابات مجلس در سال ۹۴ هم این اصلاحطلبان بودند که او را در لیست امید قرار دادند و او هیچگاه چنین درخواستی را از اصلاحطلبان مطرح نکرد. پیشتر هم از این دست اظهارات از سوی اعضای حزب کارگزاران مطرح شده بود؛ چنانکه در سال ۹۷ یدالله طاهرنژاد گفته بود: «اگر به این نتیجه برسیم که امور زندگی و معیشت مردم با حمایت ما از آقای لاریجانی بهتر میشود، احتمال دارد که اصلاحطلبان از آقای لاریجانی حمایت کنند. هرکس بتواند کشور را به درستی اداره کند، ما مخلص او هستیم».
یا سال بعدش؛ یعنی در سال ۹۸ محمد عطریانفر گفت: «درباره آقای لاریجانی باید این را در نظر داشت که شرایط او نسبت به سال ۸۴ در کل فرق کرده است؛ بههرحال تجربه سه دوره ریاست مجلس کافی است تا او بهعنوان یکی از نامزدهای اصلی و شاخص انتخابات ۱۴۰۰ مطرح شود». غلامحسین کرباسچی هم جزء آن دسته افرادی است که تقریبا همیشه از سیاست ائتلافی حمایت کرده.
او چندی پیش گفته بود: «در سال ۹۲ هم اگر آقای هاشمی تأیید میشد، همه نیروها سمت او میرفتند اما خب نشد، باید چهکار میکردیم؟ اجاره نمیکردیم هم باید در خیابان مینشستیم. اینکه کاندیدای اجارهای نداریم حرف معقولی نیست. همه از این کشور هستند، اختلافنظر سیاسی داریم، اما باید دید که در پیشبرد مسائل کشور کدامیک از این نیروها میتوانند مفیدتر باشند و بهتر عمل کنند. باید دید کدام نیروها میتوانند هماهنگی بهتری را با سایر نیروهای کشور ایجاد کنند».
احمد شیرزاد که قرابتی با کارگزاران ندارد هم چندوقت پیش در گفتوگو با «شرق» سیاست ائتلافی را رد نکرد: «اگر منصفانه قضاوت کنیم، سیاست ائتلافی اصلاحطلبان با آقای روحانی شکست نخورد. شاید اکنون که در اوج بحرانها قرار داریم، چیزی جز انتقاد به آقای روحانی و اصلاحطلبانی که از او حمایت کردند به ذهنمان نرسد، اما پس از این دولت و در شرایطی که از این بحرانها دور شده باشیم، میتوانیم داوری دقیقتری انجام دهیم. واقعیت این است که سیاست اصلاحطلبان در سالهای ۹۲ و ۹۶ هم خودشان و هم روحانی و هم مردم را منتفع کرد، زیرا اگر روحانی رئیسجمهور نمیشد، یک نیروی تندروی اصولگرا بر کرسی ریاستجمهوری مینشست و معلوم نبود متعاقب سیاستهای چنان فردی در تمام این سالها چه بر سر ایران میآمد. هنر یک جبهه سیاسی، بازی با ممکنات است نه غرقشدن در آرزوها؛ پس اگر اصلاحطلبان در سال ۱۴۰۰ باز هم سیاست ائتلاف را در پیش بگیرند، چندان عجیب نخواهد بود».
با چنین اوصافی به نظر میرسد اصلاحطلبان با نداشتن برنامه جامع انتخاباتی و البته نداشتن وحدت سیاسی میان خودشان از حمایت از لاریجانی چندان ناراضی نیستند و در صورتی که باز هم ردصلاحیتها مانع حضور یک نیروی شناختهشده و دارای مقبولیت اجتماعی بالا شود، سیاست ائتلافی اینبار روی علی لاریجانی پیاده شود؛ هرچند معلوم نیست که در صورت حضور لاریجانی در انتخابات، او به یک ائتلاف تمامعیار با اصلاحطلبان؛ یعنی مشخصکردن سهم جبهه اصلاحات از دولتش راضی شود یا مانند سال ۹۲ اصلاحطلبان به معنای دقیق کلمه از او حمایت کنند نه با او ائتلاف. در مجلس هم وضعیت مشابه است و اصلاحطلبان در شرایطی که تعداد زیادی نماینده در مجلس ندارند، سعی میکنند شرایطی مشابه فراکسیون امید را ایجاد کنند و در ائتلاف با مستقلین نه یک فراکسیون یکدست اصلاحطلب، بلکه یک فراکسیون حداقلی با نیروهای مستقل تشکیل دهند، بهنحویکه چند روز پیش مسعود پزشکیان، نایبرئیس مجلس فعلی و راهیافته مجلس آینده هم درباره این موضوع گفت: «ممکن است فراکسیونی به وجود بیاید».
با همه این اوصاف البته هنوز هستند اصلاحطلبانی که راضی به ادامه سیاست ائتلافی نیستند و باور دارند که اگر شرایط حضور در قدرت سیاسی فراهم نیست، فعلا عطایش را به لقایش ببخشیم تا با تقویت سرمایه اجتماعی در شرایطی بهتر در عرصه مسئولیت سیاسی حاضر شویم؛ بااینحال باید صبر کرد و دید که اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ چه سیاستی را برمیگزینند.
اصلاحطلبان در سال ۹۲ یک مانع مهم یعنی بررسی صلاحیتها را پیشروی خود میدیدند یعنی لحاظ سرمایه اجتماعی نگرانی خاصی نداشتند، اما در انتخابات مجلس در اسفند سال گذشته با هر دو مشکل به صورت توأمان مواجه شدند؛ بهنحویکه از یکسو در نوع بررسی صلاحیتها نهتنها تغییری ایجاد نشده، بلکه سختتر هم شده است و از سوی دیگر آن سرمایه اجتماعی عظیم سال ۹۲ هم وجود ندارد.
با این اوصاف درعینحال که مشخصا از سال ۹۷ نیروهای شاخص اصلاحطلب بر حضور اصلاحطلبان با هویت اصلاحطلبی در مجلس تأکید میکردند، با توجه به اقبال مردم به انتخابات و نیز عدم امکان تأیید نیروهای شاخص اصلاحطلب، اخیرا علاوهبر حزب کارگزاران، گویا دیگر اصلاحطلبان هم بر حمایت از علی لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده تأکید میکنند که درواقع ادامه همان سیاست ائتلافی سال ۹۲ است.
اخیرا الیاس حضرتی، قائممقام حزب اعتماد ملی، در پاسخ به پرسشی مبنیبر اینکه «آیا اصلاحطلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ باز هم به سراغ کاندیدای اجارهای میروند یا خیر؟» گفته است: «البته کاندیدای اجارهای کلمه خوبی نیست. امروز، هم آقای لاریجانی و هم آقای روحانی اصلاحطلب هستند و هر دو آنها از گفتمان اصولگرایی عبور کردهاند. بهطورکلی یکی از افتخارات ما اصلاحطلبان این است که شخصیتهای اصولگرا را به شکلی محترمانه از اصولگرایی عبور داده و به اصلاحطلبی سوق دادهایم که این مسئله تنها محدود به آقای روحانی و آقای لاریجانی نیز نمیشود و در گذشته نیز آقای ناطقنوری چنین وضعیتی داشته است».
البته این سخن حضرتی شاید از نظر محتوایی قدری درست باشد، اما از نظر تشکیلاتی دقیق نیست، زیرا علی لاریجانی هیچگاه خود را در جبهه اصلاحات تعریف نکرده است و حتی در انتخابات مجلس در سال ۹۴ هم این اصلاحطلبان بودند که او را در لیست امید قرار دادند و او هیچگاه چنین درخواستی را از اصلاحطلبان مطرح نکرد. پیشتر هم از این دست اظهارات از سوی اعضای حزب کارگزاران مطرح شده بود؛ چنانکه در سال ۹۷ یدالله طاهرنژاد گفته بود: «اگر به این نتیجه برسیم که امور زندگی و معیشت مردم با حمایت ما از آقای لاریجانی بهتر میشود، احتمال دارد که اصلاحطلبان از آقای لاریجانی حمایت کنند. هرکس بتواند کشور را به درستی اداره کند، ما مخلص او هستیم».
یا سال بعدش؛ یعنی در سال ۹۸ محمد عطریانفر گفت: «درباره آقای لاریجانی باید این را در نظر داشت که شرایط او نسبت به سال ۸۴ در کل فرق کرده است؛ بههرحال تجربه سه دوره ریاست مجلس کافی است تا او بهعنوان یکی از نامزدهای اصلی و شاخص انتخابات ۱۴۰۰ مطرح شود». غلامحسین کرباسچی هم جزء آن دسته افرادی است که تقریبا همیشه از سیاست ائتلافی حمایت کرده.
او چندی پیش گفته بود: «در سال ۹۲ هم اگر آقای هاشمی تأیید میشد، همه نیروها سمت او میرفتند اما خب نشد، باید چهکار میکردیم؟ اجاره نمیکردیم هم باید در خیابان مینشستیم. اینکه کاندیدای اجارهای نداریم حرف معقولی نیست. همه از این کشور هستند، اختلافنظر سیاسی داریم، اما باید دید که در پیشبرد مسائل کشور کدامیک از این نیروها میتوانند مفیدتر باشند و بهتر عمل کنند. باید دید کدام نیروها میتوانند هماهنگی بهتری را با سایر نیروهای کشور ایجاد کنند».
احمد شیرزاد که قرابتی با کارگزاران ندارد هم چندوقت پیش در گفتوگو با «شرق» سیاست ائتلافی را رد نکرد: «اگر منصفانه قضاوت کنیم، سیاست ائتلافی اصلاحطلبان با آقای روحانی شکست نخورد. شاید اکنون که در اوج بحرانها قرار داریم، چیزی جز انتقاد به آقای روحانی و اصلاحطلبانی که از او حمایت کردند به ذهنمان نرسد، اما پس از این دولت و در شرایطی که از این بحرانها دور شده باشیم، میتوانیم داوری دقیقتری انجام دهیم. واقعیت این است که سیاست اصلاحطلبان در سالهای ۹۲ و ۹۶ هم خودشان و هم روحانی و هم مردم را منتفع کرد، زیرا اگر روحانی رئیسجمهور نمیشد، یک نیروی تندروی اصولگرا بر کرسی ریاستجمهوری مینشست و معلوم نبود متعاقب سیاستهای چنان فردی در تمام این سالها چه بر سر ایران میآمد. هنر یک جبهه سیاسی، بازی با ممکنات است نه غرقشدن در آرزوها؛ پس اگر اصلاحطلبان در سال ۱۴۰۰ باز هم سیاست ائتلاف را در پیش بگیرند، چندان عجیب نخواهد بود».
با چنین اوصافی به نظر میرسد اصلاحطلبان با نداشتن برنامه جامع انتخاباتی و البته نداشتن وحدت سیاسی میان خودشان از حمایت از لاریجانی چندان ناراضی نیستند و در صورتی که باز هم ردصلاحیتها مانع حضور یک نیروی شناختهشده و دارای مقبولیت اجتماعی بالا شود، سیاست ائتلافی اینبار روی علی لاریجانی پیاده شود؛ هرچند معلوم نیست که در صورت حضور لاریجانی در انتخابات، او به یک ائتلاف تمامعیار با اصلاحطلبان؛ یعنی مشخصکردن سهم جبهه اصلاحات از دولتش راضی شود یا مانند سال ۹۲ اصلاحطلبان به معنای دقیق کلمه از او حمایت کنند نه با او ائتلاف. در مجلس هم وضعیت مشابه است و اصلاحطلبان در شرایطی که تعداد زیادی نماینده در مجلس ندارند، سعی میکنند شرایطی مشابه فراکسیون امید را ایجاد کنند و در ائتلاف با مستقلین نه یک فراکسیون یکدست اصلاحطلب، بلکه یک فراکسیون حداقلی با نیروهای مستقل تشکیل دهند، بهنحویکه چند روز پیش مسعود پزشکیان، نایبرئیس مجلس فعلی و راهیافته مجلس آینده هم درباره این موضوع گفت: «ممکن است فراکسیونی به وجود بیاید».
با همه این اوصاف البته هنوز هستند اصلاحطلبانی که راضی به ادامه سیاست ائتلافی نیستند و باور دارند که اگر شرایط حضور در قدرت سیاسی فراهم نیست، فعلا عطایش را به لقایش ببخشیم تا با تقویت سرمایه اجتماعی در شرایطی بهتر در عرصه مسئولیت سیاسی حاضر شویم؛ بااینحال باید صبر کرد و دید که اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ چه سیاستی را برمیگزینند.