یکی دیگر از فعالان اصلاحطلب در توهینی آشکار به مردم گفته بود «بخش تودهوار جامعه ما لشکر خوبی برای پوپولیستها و دغلبازان هستند.
شهدای ایران: «مهدی امامقلی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
این روزها سوزن اصلاحطلبان روی «اصلاح» اصلاحات گیر کرده و از ضرورت بازسازی و بازخوانی این گفتمان و تشکیل «پارلمان اصلاحات» بهجای «شورای عالی سیاستگذاری» حرف میزنند. بازندگان سیاسی بهجای آنکه دلایل اصلی شکست اصلاحات و چرایی از دست دادن پایگاه اجتماعی را جستجو کنند، همهچیز را به ضعف تشکیلاتی و تبلیغاتی و خنثی بودن چند شخص تقلیل داده و به ستیز با یکدیگر برخاستهاند تا جایی که صدر تا ذیل رسانههایشان به دعواهای اخیر کارگزاران و یاران هاشمی با سایر اصلاحطلبان (حزب اتحاد ملت، عارف و خاتمی) اختصاص دارد؛ تیترها و جدلهایی که نشان میدهد اختلافات داخلی آنها فراتر از بازسازی لایه تصمیمگیر و یا استعفای موسوی لاری از شورای عالی سیاستگذاری یا انتشار یادداشتهای جنجالی فعالان رسانهای اصلاحطلب علیه یکدیگر و ... است.
به هر جهت، فارغ از اختلافات و زدوخوردهای داخلی مدعیان اصلاحات، سؤالی که مطرح میشود این است که آنها اساساً چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند؟ مگر دلیل اصلی شکست اصلاحطلبان در انتخابات اخیر مجلس، ضعف ساختاری و سختافزاری بوده است که استعفای موسوی لاری یا نقد به عارف را برجسته میکنند و یا از ضرورت درهم کوبیدن شورای عالی اصلاحطلبان سخن میگویند؟
تئوریسینهای روشنفکرنمای اصلاحطلب نمیخواهند باور کنند و به روی مبارکشان بیاورند که ساز ناکوک اصلاحطلبان از صدا افتاده و مردمِ به ستوه آمده از دولت تدبیر و امید، دست رد به سینه آنها زده و منتظر برآمدن خورشید انقلابیگری و کنار رفتن آفتابپرستهای سیاسی و اختاپوسهای اقتصادی هستند که بر سپهر این مرز و بوم سایه انداختهاند.
بهانهجوییهایی مانند طرح رد صلاحیتها و تحریم انتخابات و ... همه برای توجیه همین شکست سیاسی بود هرچند بعد از انتخابات، برخی از آنها در گوشه و کنار لب به اعتراف گشودند و ناکارآمدی دولت، ضعف فراکسیون امید و حتی بیعملی شورای شهر پنجم را دلایل از دست رفتن پایگاه اجتماعی و شکست در انتخابات دانستند.
مدعیان اصلاحات نمیخواهند این واقعیات را قبول کنند وگرنه تاکنون بهجای برنامهریزی برای انتخابات ۱۴۰۰، به خاطر دفاع تمامقد از لیست امید مجلس و دولت ناکارآمدی که دستپخت آنهاست بارها عذرخواهی کرده بودند! حالآنکه بهجای پاسخگویی، توجیهسازی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و همینطور برجستهسازی اصلاح «اصلاحات» را دستور کار خود قرار دادهاند.
جالب آنکه کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران اخیراً یکی دو بار گفته است «اصلاحطلبان باید یک دور خودشان را تعریف کنند» و به این سؤالات پاسخ بدهند که «از اساس، اصلاحات چیست؟ چه مفهومی را دنبال میکند؟ بهدنبال اصلاح چه مواردی است؟ از ۷۶ تا به امروز جریان اصلاحات مکرر گفته است که میخواهد اصلاحات کند اما هرگز روشن نکرده است به دنبال اصلاح چه چیزی است» گویا بعد از ۲۳ سال خوابنما شده و یا قرار است بعد از بازگشت از سفری به تخیل خود، طرحی نو درافکنده و پردهای از تمثیل غار افلاطون را به نمایش بگذارد.
نکتهای که از آن نباید غافل شد، این است که عذرخواهی پیشکش، مگر میشود افکار عمومی و نخبگان را صرفاً مخاطب فیلمهای هالیوود و بالیوود فرض و برایشان از هرچه که میخواهیم تصویرسازی کنیم؟ آیا میتوان بدون پاسخگویی به عملکرد خود، بیآنکه شفاف بود و صادق، حرفهای صد من یک غاز زد و بعد از گذشت حداقل ۲۳ سال از ظهور اصلاحات که در برهههایی جز تاراج بیتالمال (اختلاس و تخلفات چند هزارمیلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان فقط یک نمونه آنهاست) با و تضعیف بنیانهای فرهنگی و به تعطیلی کشاندن بخشهای صنعتی و اقتصادی و زیر سؤال بردن استقلال کشور ماحصل دیگری نداشته است، بگویند که حالا بیاییم تعریف کنیم اصلاً اصلاحات و اصلاحطلبی چیست!
اصلاحطلبان چشم و گوش خود را بر واقعیات بستهاند و صرفاً تغییر نام و نهایتاً تغییر دفتر و دستک خود از «شورای عالی سیاستگذاری» به «پارلمان اصلاحات» را مرهم دردهای خود میدانند. مفروض که پارلمان اصلاحات هم تشکیل شد، نتیجه آن چه میشود؟ آیا ملت ایران که کمرشان زیر بار اقتصاد نئولیبرالی خم شده و با تورمهای چند صددرصدی مسکن و خودرو (پراید ۹۰ میلیونی فقط یک نمونه آنهاست) دستوپنجه نرم میکنند بهویژه مناطقی از غرب و جنوب کشور که در محدوده قرمز تورمی به سر میبرند، حالا با استعفای یک نفر از یک شورای اصلاحطلب و یا تشکیل یکنهاد اصلاحطلب دیگر، به گزینه اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ رأی میدهند!؟
آیا عزت و ابهت جمهوری اسلامی که در برهههایی با رویکرد کدخدادوستی و انفعال در برابر غرب (بهویژه در پرونده هستهای ایران) زخمی شد، با مدیریت اصلاحطلبان برقرار و بر دوام میشود؟ آیا پرونده حقوقهای نجومی، قراردادهای محرمانه (توتال، قرارداد ایران و پژو، قرارداد با ایرباس و بوئینگ و ...)، فساد در صنعت خودرو، ارز ۴۲۰۰ تومانی، اختلاس در صندوق ذخیره ارزی فرهنگیان و بانک سرمایه بسته میشود؟ آیا ابرتورمها، برخورد گازانبری با منتقدان و تحقیر مردم از سوی مدعیان اصلاحات پایان مییابد؟ اساساً آیا نگاه اصلاحطلبان به مردم قابل تغییر است؟
مهرماه سال گذشته (۹۸) که رئیسجمهور روحانی که برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفته بود، در بخشی از مصاحبهاش با مدیران رسانههای آمریکا گفته بود: «سبکی که آقای ترامپ انتخاب کرد سبکی نبود که به نفعشان باشد. ایشان (ترامپ) بهجای اینکه راجع به توافق صحبت کند همان شعارهایی که معمولاً در انتخابات، رقبا برای همدیگر مطرح میکنند را مطرح کرد. معمولاً انتخابات که تمام میشود این بحثها هم تمام میشود اما آقای ترامپ همان بحث انتخاباتی خودش (شعارهایش) را ادامه داد!» از همین منظر میتوان ابعاد و زوایای پنهان شعارهای انتخاباتی، کلید بنفش و وعدههای صدروزه و البته سایر سخنان رئیسجمهور را مورد بررسی و کنکاش قرار داد.
اکبر ترکان، مشاور سابق رئیسجمهور، چند ماه بعد از انتخابات ۹۲ در مصاحبه با روزنامه آرمان مدعی شده بود که ۴۹/۵ درصدی که در انتخابات اخیر به روحانی رأی ندادهاند، حامی بیقانونی و قانونگریزی هستند!
اخیراً ویدئویی از اظهارات وزیر نفت در فضای مجازی دستبهدست شد که در آن زنگنه در پاسخ به خبرنگاری که پرسیده بود «افزایش قیمت تا کجا منطقی است؟» با خنده گفته بود: «تا وقتیکه مردم تحمل کنند!» این نمونهها بخشی از نسخه اداره مملکت توسط مدعیان اصلاحات است.
موقع نامنویسی در انتخابات اخیر، وقتی خبرنگاری از شکوری راد، دبیرکل حزب اصلاحطلب در مورد ریزش آرای اصلاحطلبان بعد از اعتراضات آبان ماه سؤال کرد، وی گفت که پایگاه رأی اصلاحطلبان اقشار مرفه جامعه هستند و نه طبقات حاشیهنشین (محروم) که در اعتراضات اخیر (آبان ۹۸) شرکت داشتهاند!
مصطفی ملکیان، از تئوریسینهای اصلاحطلب گفته بود: «عوامالناس، چون خوشایند خود را از مصلحتشان، نمیتوانند تشخیص دهند، از رئیسجمهوری که ۴۰ هزار تومان را در خانهشان میدهند، راضیاند و نمیفهمند که ممکن است چه خسارتها و ظلم عظیمی در حقشان بشود...اکثر مردم در جهت تشخیص ندادن مصلحتشان مثل عوامالناس و کودکاناند.»
یا احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات که صریحاً بر پوپولیسم و عوامفریبی تأکید کرده و گفته بود «برخی از اصلاحطلبان خیلی آکادمیک تصور میکردند دیگر پوپولیسم و فریب دادن مردم اتفاق نمیافتد، که البته این تصور خامی بود.»
احمد نقیبزاده، یکی دیگر از فعالان اصلاحطلب در توهینی آشکار به مردم گفته بود «بخش تودهوار جامعه ما لشکر خوبی برای پوپولیستها و دغلبازان هستند. هر کاندیدی میتواند با پول رأیشان را بخرد...». همچنین تقی آزاد ارمکی، از اساتید اصلاحطلب گفته بود: «فقرا چون میخواهند به آمال و آرزوهای طبقه متوسط دست یابند در انتخابات شرکت میکنند»
اینها تنها بخشی از نگاه و رویکرد یاران آقای «تَکرار میکنم» است؛ کسانی که مردم را ابزار سیاسی و نردبانی برای بالارفتن از دیوار قدرت میدانند و برای اینکه ژست روشنفکری هم بگیرند هرازگاهی شعارهای پرطمطراق مردمدوستی و دموکراسیخواهی را در بوق و کرنا میکنند.
از این رو حرف این روزهای مدعیان اصلاحات مبنی بر بازسازی و بازتعریف و یا همان «اصلاح» اصلاحات نه به معنای تحول و دگردیسی نظری اصلاحطلبان و پیگیری مطالبات مردمی است بلکه صرفاً راهحلی برای پایان دادن به درگیریهای داخلی و تشکیلاتی خودشان است که آنهم، افق دور از دسترسی است که گرهای از کار فروبسته آنها نخواهد گشود.
روزی شخصی بر بالای منبری گفت: «امامزاده یعقوب را بر بالای منارهای در مصر شغال خورد» به او گفتند: «اولاً امامزاده نبود و پیغمبرزاده بود، دوماً یعقوب نبود و یوسف بود، سوماً بر بالای مناره نبود و ته چاه بود، چهارماً مصر نبود و کنعان بود، پنجماً شغال نبود و گرگ بود، ششماً خوردنی در کار نبود و در نهایت کل قصهات دروغ بود!»
این روزها سوزن اصلاحطلبان روی «اصلاح» اصلاحات گیر کرده و از ضرورت بازسازی و بازخوانی این گفتمان و تشکیل «پارلمان اصلاحات» بهجای «شورای عالی سیاستگذاری» حرف میزنند. بازندگان سیاسی بهجای آنکه دلایل اصلی شکست اصلاحات و چرایی از دست دادن پایگاه اجتماعی را جستجو کنند، همهچیز را به ضعف تشکیلاتی و تبلیغاتی و خنثی بودن چند شخص تقلیل داده و به ستیز با یکدیگر برخاستهاند تا جایی که صدر تا ذیل رسانههایشان به دعواهای اخیر کارگزاران و یاران هاشمی با سایر اصلاحطلبان (حزب اتحاد ملت، عارف و خاتمی) اختصاص دارد؛ تیترها و جدلهایی که نشان میدهد اختلافات داخلی آنها فراتر از بازسازی لایه تصمیمگیر و یا استعفای موسوی لاری از شورای عالی سیاستگذاری یا انتشار یادداشتهای جنجالی فعالان رسانهای اصلاحطلب علیه یکدیگر و ... است.
به هر جهت، فارغ از اختلافات و زدوخوردهای داخلی مدعیان اصلاحات، سؤالی که مطرح میشود این است که آنها اساساً چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند؟ مگر دلیل اصلی شکست اصلاحطلبان در انتخابات اخیر مجلس، ضعف ساختاری و سختافزاری بوده است که استعفای موسوی لاری یا نقد به عارف را برجسته میکنند و یا از ضرورت درهم کوبیدن شورای عالی اصلاحطلبان سخن میگویند؟
تئوریسینهای روشنفکرنمای اصلاحطلب نمیخواهند باور کنند و به روی مبارکشان بیاورند که ساز ناکوک اصلاحطلبان از صدا افتاده و مردمِ به ستوه آمده از دولت تدبیر و امید، دست رد به سینه آنها زده و منتظر برآمدن خورشید انقلابیگری و کنار رفتن آفتابپرستهای سیاسی و اختاپوسهای اقتصادی هستند که بر سپهر این مرز و بوم سایه انداختهاند.
بهانهجوییهایی مانند طرح رد صلاحیتها و تحریم انتخابات و ... همه برای توجیه همین شکست سیاسی بود هرچند بعد از انتخابات، برخی از آنها در گوشه و کنار لب به اعتراف گشودند و ناکارآمدی دولت، ضعف فراکسیون امید و حتی بیعملی شورای شهر پنجم را دلایل از دست رفتن پایگاه اجتماعی و شکست در انتخابات دانستند.
مدعیان اصلاحات نمیخواهند این واقعیات را قبول کنند وگرنه تاکنون بهجای برنامهریزی برای انتخابات ۱۴۰۰، به خاطر دفاع تمامقد از لیست امید مجلس و دولت ناکارآمدی که دستپخت آنهاست بارها عذرخواهی کرده بودند! حالآنکه بهجای پاسخگویی، توجیهسازی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و همینطور برجستهسازی اصلاح «اصلاحات» را دستور کار خود قرار دادهاند.
جالب آنکه کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران اخیراً یکی دو بار گفته است «اصلاحطلبان باید یک دور خودشان را تعریف کنند» و به این سؤالات پاسخ بدهند که «از اساس، اصلاحات چیست؟ چه مفهومی را دنبال میکند؟ بهدنبال اصلاح چه مواردی است؟ از ۷۶ تا به امروز جریان اصلاحات مکرر گفته است که میخواهد اصلاحات کند اما هرگز روشن نکرده است به دنبال اصلاح چه چیزی است» گویا بعد از ۲۳ سال خوابنما شده و یا قرار است بعد از بازگشت از سفری به تخیل خود، طرحی نو درافکنده و پردهای از تمثیل غار افلاطون را به نمایش بگذارد.
نکتهای که از آن نباید غافل شد، این است که عذرخواهی پیشکش، مگر میشود افکار عمومی و نخبگان را صرفاً مخاطب فیلمهای هالیوود و بالیوود فرض و برایشان از هرچه که میخواهیم تصویرسازی کنیم؟ آیا میتوان بدون پاسخگویی به عملکرد خود، بیآنکه شفاف بود و صادق، حرفهای صد من یک غاز زد و بعد از گذشت حداقل ۲۳ سال از ظهور اصلاحات که در برهههایی جز تاراج بیتالمال (اختلاس و تخلفات چند هزارمیلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان فقط یک نمونه آنهاست) با و تضعیف بنیانهای فرهنگی و به تعطیلی کشاندن بخشهای صنعتی و اقتصادی و زیر سؤال بردن استقلال کشور ماحصل دیگری نداشته است، بگویند که حالا بیاییم تعریف کنیم اصلاً اصلاحات و اصلاحطلبی چیست!
اصلاحطلبان چشم و گوش خود را بر واقعیات بستهاند و صرفاً تغییر نام و نهایتاً تغییر دفتر و دستک خود از «شورای عالی سیاستگذاری» به «پارلمان اصلاحات» را مرهم دردهای خود میدانند. مفروض که پارلمان اصلاحات هم تشکیل شد، نتیجه آن چه میشود؟ آیا ملت ایران که کمرشان زیر بار اقتصاد نئولیبرالی خم شده و با تورمهای چند صددرصدی مسکن و خودرو (پراید ۹۰ میلیونی فقط یک نمونه آنهاست) دستوپنجه نرم میکنند بهویژه مناطقی از غرب و جنوب کشور که در محدوده قرمز تورمی به سر میبرند، حالا با استعفای یک نفر از یک شورای اصلاحطلب و یا تشکیل یکنهاد اصلاحطلب دیگر، به گزینه اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ رأی میدهند!؟
آیا عزت و ابهت جمهوری اسلامی که در برهههایی با رویکرد کدخدادوستی و انفعال در برابر غرب (بهویژه در پرونده هستهای ایران) زخمی شد، با مدیریت اصلاحطلبان برقرار و بر دوام میشود؟ آیا پرونده حقوقهای نجومی، قراردادهای محرمانه (توتال، قرارداد ایران و پژو، قرارداد با ایرباس و بوئینگ و ...)، فساد در صنعت خودرو، ارز ۴۲۰۰ تومانی، اختلاس در صندوق ذخیره ارزی فرهنگیان و بانک سرمایه بسته میشود؟ آیا ابرتورمها، برخورد گازانبری با منتقدان و تحقیر مردم از سوی مدعیان اصلاحات پایان مییابد؟ اساساً آیا نگاه اصلاحطلبان به مردم قابل تغییر است؟
مهرماه سال گذشته (۹۸) که رئیسجمهور روحانی که برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفته بود، در بخشی از مصاحبهاش با مدیران رسانههای آمریکا گفته بود: «سبکی که آقای ترامپ انتخاب کرد سبکی نبود که به نفعشان باشد. ایشان (ترامپ) بهجای اینکه راجع به توافق صحبت کند همان شعارهایی که معمولاً در انتخابات، رقبا برای همدیگر مطرح میکنند را مطرح کرد. معمولاً انتخابات که تمام میشود این بحثها هم تمام میشود اما آقای ترامپ همان بحث انتخاباتی خودش (شعارهایش) را ادامه داد!» از همین منظر میتوان ابعاد و زوایای پنهان شعارهای انتخاباتی، کلید بنفش و وعدههای صدروزه و البته سایر سخنان رئیسجمهور را مورد بررسی و کنکاش قرار داد.
اکبر ترکان، مشاور سابق رئیسجمهور، چند ماه بعد از انتخابات ۹۲ در مصاحبه با روزنامه آرمان مدعی شده بود که ۴۹/۵ درصدی که در انتخابات اخیر به روحانی رأی ندادهاند، حامی بیقانونی و قانونگریزی هستند!
اخیراً ویدئویی از اظهارات وزیر نفت در فضای مجازی دستبهدست شد که در آن زنگنه در پاسخ به خبرنگاری که پرسیده بود «افزایش قیمت تا کجا منطقی است؟» با خنده گفته بود: «تا وقتیکه مردم تحمل کنند!» این نمونهها بخشی از نسخه اداره مملکت توسط مدعیان اصلاحات است.
موقع نامنویسی در انتخابات اخیر، وقتی خبرنگاری از شکوری راد، دبیرکل حزب اصلاحطلب در مورد ریزش آرای اصلاحطلبان بعد از اعتراضات آبان ماه سؤال کرد، وی گفت که پایگاه رأی اصلاحطلبان اقشار مرفه جامعه هستند و نه طبقات حاشیهنشین (محروم) که در اعتراضات اخیر (آبان ۹۸) شرکت داشتهاند!
مصطفی ملکیان، از تئوریسینهای اصلاحطلب گفته بود: «عوامالناس، چون خوشایند خود را از مصلحتشان، نمیتوانند تشخیص دهند، از رئیسجمهوری که ۴۰ هزار تومان را در خانهشان میدهند، راضیاند و نمیفهمند که ممکن است چه خسارتها و ظلم عظیمی در حقشان بشود...اکثر مردم در جهت تشخیص ندادن مصلحتشان مثل عوامالناس و کودکاناند.»
یا احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات که صریحاً بر پوپولیسم و عوامفریبی تأکید کرده و گفته بود «برخی از اصلاحطلبان خیلی آکادمیک تصور میکردند دیگر پوپولیسم و فریب دادن مردم اتفاق نمیافتد، که البته این تصور خامی بود.»
احمد نقیبزاده، یکی دیگر از فعالان اصلاحطلب در توهینی آشکار به مردم گفته بود «بخش تودهوار جامعه ما لشکر خوبی برای پوپولیستها و دغلبازان هستند. هر کاندیدی میتواند با پول رأیشان را بخرد...». همچنین تقی آزاد ارمکی، از اساتید اصلاحطلب گفته بود: «فقرا چون میخواهند به آمال و آرزوهای طبقه متوسط دست یابند در انتخابات شرکت میکنند»
اینها تنها بخشی از نگاه و رویکرد یاران آقای «تَکرار میکنم» است؛ کسانی که مردم را ابزار سیاسی و نردبانی برای بالارفتن از دیوار قدرت میدانند و برای اینکه ژست روشنفکری هم بگیرند هرازگاهی شعارهای پرطمطراق مردمدوستی و دموکراسیخواهی را در بوق و کرنا میکنند.
از این رو حرف این روزهای مدعیان اصلاحات مبنی بر بازسازی و بازتعریف و یا همان «اصلاح» اصلاحات نه به معنای تحول و دگردیسی نظری اصلاحطلبان و پیگیری مطالبات مردمی است بلکه صرفاً راهحلی برای پایان دادن به درگیریهای داخلی و تشکیلاتی خودشان است که آنهم، افق دور از دسترسی است که گرهای از کار فروبسته آنها نخواهد گشود.
روزی شخصی بر بالای منبری گفت: «امامزاده یعقوب را بر بالای منارهای در مصر شغال خورد» به او گفتند: «اولاً امامزاده نبود و پیغمبرزاده بود، دوماً یعقوب نبود و یوسف بود، سوماً بر بالای مناره نبود و ته چاه بود، چهارماً مصر نبود و کنعان بود، پنجماً شغال نبود و گرگ بود، ششماً خوردنی در کار نبود و در نهایت کل قصهات دروغ بود!»