مدیرانی که توسط صاحبان نفوذ منصوب می شوند
اخبار جایگزینی مدیران جوان در وزارتخانهها و دستگاههای دولتی این روزها کم نیستند. اما دلایلی وجود دارد که اطمینان به این انتصابها را زیر سوال میبرد.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ سایت انتخاب از سایتهای حامی دولت با طرح این موضوع نوشت: آنچه این روزها بیش از کنار رفتن بازنشستهها اهمیت یافته و البته نشانههای خوبی از آن نیز دیده نمیشود، نحوه جایگزینی مدیران جوانتر به جای بازنشستههاست. اخبار جایگزینی مدیران جوان در وزارتخانهها و دستگاههای دولتی این روزها کم نیستند. اما دلایلی وجود دارد که اطمینان به این انتصابها را زیر سوال میبرد.
مهمترین دلیل آن است که غالب مدیران جوانی که اخیرا به مناصب دولتی منصوب شدهاند، بدون طی کردن سلسله مراتب کاری به جایگاه خود رسیدهاند. در یک روند طبیعی، به طور مثال برای رسیدن به جایگاه معاون وزیر، باید ابتدا در وزارتخانه مربوطه و یا شغلی مرتبط با آن، به عنوان کارشناس، سپس مدیر یک واحد، سپس مدیرکل فعالیت کرده و پس از آنکه این رویه طبیعی را طی کرده و تواناییهای او به طور کامل سنجیده شد، در صورت صلاحیت، مسئولیت معاونت یک وزارتخانه به او سپرده شود.
انتصاب مدیران جوان برای برخی از صاحبان نفوذ در دستگاههای مختلف، تبدیل به یک ابزار برای اعمال قدرت شده است. به بیان سادهتر، برخی از مدیران منصوب شده، نه براساس اصل شایستهسالاری بلکه صرفا براساس روابط خویشاوندی و دوستانه خود، به این سمت منصوب شدهاند.
در مورد برخی از آنها این ابهام وجود دارد که پس از انتصاب به سمتی که خود کمتر از یک وزارتخانه نیست، عملا مدیریت آن به فرزند و داماد یک وزیر سپرده شده.
با وجود ابهامات مذکور درخصوص این نحوه به کارگیری مدیران جوان، مقامهای دولت در حال استفاده تبلیغاتی از این موضوع هستند. بسیاری از آنها به ازای هر انتصاب یک مدیر جوان، یک موج تبلیغاتی به راه انداخته و روی آن سوار شدهاند. آن هم در حالی که هنوز برای مردم مشخص نیست این مدیران چگونه و براساس کدام شایستگی به این سمتها رسیدهاند و چنانکه گفته شد آیا واقعا اختیار جایگاهی که در آن قرار گرفتهاند را دارند یا خیر.
موج تبلیغاتی مقامهای دولت به گونهای است که میتوان آن را نوعی پوپولیسم نوظهور توصیف کرد.
جالب اینکه تبلیغاتی از این دست از سوی دولتیها، حتی شکل دیگری هم به خود گرفته و تکرار و تعدد آن نوعی منت گذاشتن بر سر مردم را تداعی میکند.
اکنون با نوع برخورد دولت با موضوع بکارگیری جوانان، نه مشکل اول جوانان که رفع بیکاری است حل خواهد شد و نه مشکل دوم که امکان رسیدن به پستهای مدیریتی برای افراد با صلاحیت و متخصص از طریق برقراری نظام شایستهسالاری.
کاری که دولت اکنون انجام داده، در واقع دور زدن افکار عمومی است؛ مدیری جوان و البته بدون شایستگی لازم به سمتی منصوب میشود و در عین حال هیچ اختیاری از خود ندارد و صرفا از مدیر و فرد صاحب نفوذی که او را به این جایگاه رسانده حرفشنوی دارد؛ با این رویه، مدیران جوان بدون هیچ اختیاری فقط به یک ماشین امضا تبدیل میشوند.