اسلام دین گذشت و مهربانی است و پیامبر اسلام(ص) نیز در برخورد با مردم مأمور به عفو و گذشت بود؛ چرا که خدایش به او فرمان داد، عفو را پیشه خود کن و به نیکىها فرمان ده. منتها این عفو و مهربانی تا زمانی کاربرد دارد که مخالفان نیز به ابتداییترین حقوق انسانی و اخلاقی پایبند باشند.
به گزارش شهدای ایران، اساس دین اسلام بر دعوت مردم به یکتاپرستی است. در این راستا پیامبر اسلام(ص) مأمور ابلاغ تعالیم الهی به مردم بود. این مأموریت تنها از راه فراخواندن آنان همراه با استدلالهای منطقی بود، نه با جنگ و خشونت. قرآن کریم در این باره میفرماید: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ»؛[1]با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.
«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللهِ عَلى بَصیرَة»؛[2] بگو: این راه من است. من و پیروانم، همگان را در عین بصیرت به سوى خدا میخوانیم.
اساساً هیچ پیامبری دین خود را بر مردم تحمیل نکرد. پیامبران مأمور رساندن تعالیم الهی به مردم بودند، نه تحمیل آن. چنانکه صریح آیات قرآن بر این موضوع دلالت دارند. در اینجا به چند نمونه از این آیات اشاره میکنیم:
1. «...وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ»؛[3] پیامبر جز پیام رسانى آشکار نیست.
2. «...وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون»؛[4] و بر تو نیز قرآن را نازل کردیم تا آنچه را براى مردم نازل شده است برایشان بیان کنى و باشد که بیندیشند.
اگر کسی در این آیه بویژه دقت و تأمل کند، در مییابد که پذیرش دعوت پیامبر همراه با تفکر و اندیشه است، نه از سر زور و سلطه. نکته قابل توجه در این آیه این است که قرآن میفرماید «یتفکرون» و نمیگوید «لعلهم یستسلمون» یا «یطیعون»؛ لذا پیامبر مأمور بود محتوای رسالت خویش را به مردم ابلاغ کند و آنها با تفکر و اندیشه آنرا پذیرا باشند.
3. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛[5] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس.
با توجه به این شیوه مسالمتآمیز در تبلیغ دین، بسیاری از مردم حقیقتجو و خسته از جهالت و شرک، به ندای آسمانی پیامبر اسلام(ص) پاسخ مثبت داده؛ دعوت حق را لبیک گفته و به اسلام گرویدند.
بدیهی است که این تعالیم با منافع کافران، مستکبران و ستمگران در تضاد است؛ لذا به مخالفت با پیامبر و مسلمانان برخاسته، اقدام به اذیت و آزار آنان نموده، و جنگهای بسیاری را بر آنان تحمیل نمودند. اینجا بود که خداوند دستور دفاع از پیروان آیین اسلام را صادر فرمود، و به مسلمانان اجازه داد تا در برابر تجاوز زورگویان از خود دفاع نمایند. به بیان دیگر، در حقیقت جهاد در اسلام برای دفاع از مظلومان و ستمدیدگان است. به این معنا اگر میبینیم کسانی مظلوم واقع میشوند و بر آنها ظلم و ستمی میشود، از حق آنان باید دفاع شود. با توجه به این معنا قرآن کریم میفرماید: «چرا در راه خدا و به خاطر مردان و زنان و کودکان ناتوانى که میگویند: اى پروردگار ما، ما را از این قریه ستمکاران بیرون آر و از جانب خود یار و مددکارى قرار ده، نمیجنگید؟».[6]
براساس این آیه وظیفه پیامبر اسلام(ص) حمایت از مسلمانان و دفاع از آنها در برابر ستمکاران است؛ چرا که خداوند در این آیه میگوید که چرا شما در راه خدا و در راه نجاتِ مردان و زنان و کودکان مستضعف به دفاع و حمایت برنمیخیزید؟!
لذا جهاد در اسلام، دفاع از مظلومان و مستضعفان است. و این حق انسانی و اخلاقی است که مسلمانان برای نجات ستمدیدگان، در برابر زورگویان و تجاوزگران به مقابله برخیزند، و اینچنین حقی انسانی، منطقی و پذیرفته شده است.
در همین راستا قرآن میفرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛[7] به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردید، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند.
این آیه به مسلمانان اجازه میدهد زمانی که مورد ظلم و تجاوز قرار گرفتند به جهاد برخیزند. نکته دقیق در این آیه واژه «اذن» است؛ یعنی مسلمانان اجازه دارند هنگامی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتند از خود دفاع کنند، نه آنکه «امر» به جهاد شده باشند.
در جامعهای که مردمش حق انتخاب دین و آیین ندارند؛ و به جرم گرویدن به دینی که خود بر اساس خرد و اندیشه انتخاب نمودهاند، مورد شکنجه و آزار قرار میگیرند. آیا اجازه دفاع به معنای خشونت است؟!
با این وجود، این آیه تنها مجوزی برای دفاع است، نه الزاماً وجوب دفاع؛ یعنی ای مردم در برابر ظلمی که بر شما میشود، حق دفاع دارید. این مجوز هم مربوط به عنوان ظلم و ستم شدن است: «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا».
اگر به درستی در این آیه دقت شود، به هیچ وجه مسئله ایمان آوردن کافران، یا اجبار آنها به ایمان مطرح نیست؛ چون به مسلمانان ظلم میکنند، به مسلمانان اجازه داده شد تا در برابر ظلم آنان از خودشان دفاع کنند.
آیه دیگری که در این راستا قابل تأمل بوده، این آیه است: «فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛[8] هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید).
این بدین معنا است که اگر به شما تجاوز کردند به پاسخی متناسب با همان اندازهای که آنها تجاوز کردند – و نه بیشتر - اقدام کنید.
این آیه نشان میدهد که اولاً: این تجویز در محدوده دفاع است. ثانیاً: در همین محدوده نیز باید تناسب میان تجاوز و پاسخ آن رعایت شود.
این معنا در آیات دیگر به روشنی بیان شده است. آنجا که میفرماید: اگر آنها تسلیم شدند و دست از فتنه برداشتند، به آنها کاری نداشته باشید: «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز از در صلح وارد شو و بر خدا توکّل کن که او شنواى دانا است». [9]
«وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛[10] و در راه خدا، با کسانى که با شما میجنگند، بجنگید، [ولى] از اندازه درنگذرید؛ زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد. قید: «الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ»، یعنی دلیل جواز نبرد، عمل و رفتار تجاوزکارانه و خشونتآمیز آنان است، نه چیز دیگر.
اینها نمونههایی است که نشان میدهد جنگهای پیامبر اسلام(ص) اولاً: به دلیل مشرک بودن یا غیرمسلمان بودن طرف مقابل نبود؛ یعنی به دلیل اعتقادشان با آنها جنگ نمیکرد، بلکه به جهت عملکرد ظالمانه آنان بود؛ مشرکان مسلمانان را مورد آزار و اذیت قرار میدادند؛ جنگ را بر آنان تحمیل میکردند؛ مسلمانان نیز در برابر آنان از خود دفاع میکردند.
گذشته از دفاعی بودن جنگهای پیامبر اسلام(ص)، نکته حائز اهمیت این است که این دفاعها کاملاً در محدوده اخلاق بوده است؛ یعنی تا جایی که ضرورت اقتضا میکرد از خود دفاع میکردند، و کاری که غیر اخلاقی و بر اساس غضب و انتقامگیری نمیکردند؛ چرا که اسلام به پیروان خویش آموخت؛ کسانی که با شما زندگی مسالمتآمیز دارند، شما نیز با آنها از سر مهر و وفا برخورد کنید: «لا یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین»؛[11] خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهى نمىکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
و پیامبر اسلام نیز منادی این شعار بود که «اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى و بر خدا توکّل کن».[12]
بنابر این، دین اسلام در هیچیک از آموزههایش در ابتدا سفارش به برخوردهای خشونتآمیز و انتقامجویی نکرده و نمیکند. خشونت و انتقام در جایی است که دشمن به هیچیک از قوانین و تعهدات انسانی، اجتماعی پایبند نباشد و در صدد از بین بردن اساس دین اسلام باشد. اینجا است که دستور «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار»،[13] کاربرد پیدا میکند. و گرنه پیامبر مأمور به عفو و مدارا بود و خشونت در دستور کارش قرار نداشت: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»؛[14] عفو را پیشه کن و به نیکى فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.
با توجه به این آیات و دهها آیه مشابه، هیچگاه قرآن دستور به کشتن کافران به جرم داشتن عقیده نداده است.
پي نوشتها:
[1]. نحل، 125.
[2]. یوسف، 108.
[3]. نور، 54؛ عنکبوت، 18.
[4]. نحل، 44.
[5]. انسان، 3.
[6]. نساء، 75.
[7]. حج، 39.
[8]. بقره، 194.
[9]. انفال، 61.
[10]. بقره، 190.
[11]. ممتحنه، 8.
[12]. انفال، 61.
[13]. فتح، 29.
[14]. اعراف، 199.
«قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللهِ عَلى بَصیرَة»؛[2] بگو: این راه من است. من و پیروانم، همگان را در عین بصیرت به سوى خدا میخوانیم.
اساساً هیچ پیامبری دین خود را بر مردم تحمیل نکرد. پیامبران مأمور رساندن تعالیم الهی به مردم بودند، نه تحمیل آن. چنانکه صریح آیات قرآن بر این موضوع دلالت دارند. در اینجا به چند نمونه از این آیات اشاره میکنیم:
1. «...وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ»؛[3] پیامبر جز پیام رسانى آشکار نیست.
2. «...وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون»؛[4] و بر تو نیز قرآن را نازل کردیم تا آنچه را براى مردم نازل شده است برایشان بیان کنى و باشد که بیندیشند.
اگر کسی در این آیه بویژه دقت و تأمل کند، در مییابد که پذیرش دعوت پیامبر همراه با تفکر و اندیشه است، نه از سر زور و سلطه. نکته قابل توجه در این آیه این است که قرآن میفرماید «یتفکرون» و نمیگوید «لعلهم یستسلمون» یا «یطیعون»؛ لذا پیامبر مأمور بود محتوای رسالت خویش را به مردم ابلاغ کند و آنها با تفکر و اندیشه آنرا پذیرا باشند.
3. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛[5] ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاس.
با توجه به این شیوه مسالمتآمیز در تبلیغ دین، بسیاری از مردم حقیقتجو و خسته از جهالت و شرک، به ندای آسمانی پیامبر اسلام(ص) پاسخ مثبت داده؛ دعوت حق را لبیک گفته و به اسلام گرویدند.
بدیهی است که این تعالیم با منافع کافران، مستکبران و ستمگران در تضاد است؛ لذا به مخالفت با پیامبر و مسلمانان برخاسته، اقدام به اذیت و آزار آنان نموده، و جنگهای بسیاری را بر آنان تحمیل نمودند. اینجا بود که خداوند دستور دفاع از پیروان آیین اسلام را صادر فرمود، و به مسلمانان اجازه داد تا در برابر تجاوز زورگویان از خود دفاع نمایند. به بیان دیگر، در حقیقت جهاد در اسلام برای دفاع از مظلومان و ستمدیدگان است. به این معنا اگر میبینیم کسانی مظلوم واقع میشوند و بر آنها ظلم و ستمی میشود، از حق آنان باید دفاع شود. با توجه به این معنا قرآن کریم میفرماید: «چرا در راه خدا و به خاطر مردان و زنان و کودکان ناتوانى که میگویند: اى پروردگار ما، ما را از این قریه ستمکاران بیرون آر و از جانب خود یار و مددکارى قرار ده، نمیجنگید؟».[6]
براساس این آیه وظیفه پیامبر اسلام(ص) حمایت از مسلمانان و دفاع از آنها در برابر ستمکاران است؛ چرا که خداوند در این آیه میگوید که چرا شما در راه خدا و در راه نجاتِ مردان و زنان و کودکان مستضعف به دفاع و حمایت برنمیخیزید؟!
لذا جهاد در اسلام، دفاع از مظلومان و مستضعفان است. و این حق انسانی و اخلاقی است که مسلمانان برای نجات ستمدیدگان، در برابر زورگویان و تجاوزگران به مقابله برخیزند، و اینچنین حقی انسانی، منطقی و پذیرفته شده است.
در همین راستا قرآن میفرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛[7] به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردید، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند.
این آیه به مسلمانان اجازه میدهد زمانی که مورد ظلم و تجاوز قرار گرفتند به جهاد برخیزند. نکته دقیق در این آیه واژه «اذن» است؛ یعنی مسلمانان اجازه دارند هنگامی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتند از خود دفاع کنند، نه آنکه «امر» به جهاد شده باشند.
در جامعهای که مردمش حق انتخاب دین و آیین ندارند؛ و به جرم گرویدن به دینی که خود بر اساس خرد و اندیشه انتخاب نمودهاند، مورد شکنجه و آزار قرار میگیرند. آیا اجازه دفاع به معنای خشونت است؟!
با این وجود، این آیه تنها مجوزی برای دفاع است، نه الزاماً وجوب دفاع؛ یعنی ای مردم در برابر ظلمی که بر شما میشود، حق دفاع دارید. این مجوز هم مربوط به عنوان ظلم و ستم شدن است: «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا».
اگر به درستی در این آیه دقت شود، به هیچ وجه مسئله ایمان آوردن کافران، یا اجبار آنها به ایمان مطرح نیست؛ چون به مسلمانان ظلم میکنند، به مسلمانان اجازه داده شد تا در برابر ظلم آنان از خودشان دفاع کنند.
آیه دیگری که در این راستا قابل تأمل بوده، این آیه است: «فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛[8] هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید).
این بدین معنا است که اگر به شما تجاوز کردند به پاسخی متناسب با همان اندازهای که آنها تجاوز کردند – و نه بیشتر - اقدام کنید.
این آیه نشان میدهد که اولاً: این تجویز در محدوده دفاع است. ثانیاً: در همین محدوده نیز باید تناسب میان تجاوز و پاسخ آن رعایت شود.
این معنا در آیات دیگر به روشنی بیان شده است. آنجا که میفرماید: اگر آنها تسلیم شدند و دست از فتنه برداشتند، به آنها کاری نداشته باشید: «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز از در صلح وارد شو و بر خدا توکّل کن که او شنواى دانا است». [9]
«وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»؛[10] و در راه خدا، با کسانى که با شما میجنگند، بجنگید، [ولى] از اندازه درنگذرید؛ زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد. قید: «الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ»، یعنی دلیل جواز نبرد، عمل و رفتار تجاوزکارانه و خشونتآمیز آنان است، نه چیز دیگر.
اینها نمونههایی است که نشان میدهد جنگهای پیامبر اسلام(ص) اولاً: به دلیل مشرک بودن یا غیرمسلمان بودن طرف مقابل نبود؛ یعنی به دلیل اعتقادشان با آنها جنگ نمیکرد، بلکه به جهت عملکرد ظالمانه آنان بود؛ مشرکان مسلمانان را مورد آزار و اذیت قرار میدادند؛ جنگ را بر آنان تحمیل میکردند؛ مسلمانان نیز در برابر آنان از خود دفاع میکردند.
گذشته از دفاعی بودن جنگهای پیامبر اسلام(ص)، نکته حائز اهمیت این است که این دفاعها کاملاً در محدوده اخلاق بوده است؛ یعنی تا جایی که ضرورت اقتضا میکرد از خود دفاع میکردند، و کاری که غیر اخلاقی و بر اساس غضب و انتقامگیری نمیکردند؛ چرا که اسلام به پیروان خویش آموخت؛ کسانی که با شما زندگی مسالمتآمیز دارند، شما نیز با آنها از سر مهر و وفا برخورد کنید: «لا یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین»؛[11] خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهى نمىکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
و پیامبر اسلام نیز منادی این شعار بود که «اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى و بر خدا توکّل کن».[12]
بنابر این، دین اسلام در هیچیک از آموزههایش در ابتدا سفارش به برخوردهای خشونتآمیز و انتقامجویی نکرده و نمیکند. خشونت و انتقام در جایی است که دشمن به هیچیک از قوانین و تعهدات انسانی، اجتماعی پایبند نباشد و در صدد از بین بردن اساس دین اسلام باشد. اینجا است که دستور «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار»،[13] کاربرد پیدا میکند. و گرنه پیامبر مأمور به عفو و مدارا بود و خشونت در دستور کارش قرار نداشت: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»؛[14] عفو را پیشه کن و به نیکى فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.
با توجه به این آیات و دهها آیه مشابه، هیچگاه قرآن دستور به کشتن کافران به جرم داشتن عقیده نداده است.
پي نوشتها:
[1]. نحل، 125.
[2]. یوسف، 108.
[3]. نور، 54؛ عنکبوت، 18.
[4]. نحل، 44.
[5]. انسان، 3.
[6]. نساء، 75.
[7]. حج، 39.
[8]. بقره، 194.
[9]. انفال، 61.
[10]. بقره، 190.
[11]. ممتحنه، 8.
[12]. انفال، 61.
[13]. فتح، 29.
[14]. اعراف، 199.