نویسندهای که رهبرانقلاب دوست داشت در مدحش قصیده بسازد
در زادروز آقا مرتضی سرهنگی، مردی که روایت جنگ را از فراموشی نجات داد، به مسیر نویسندهای سر میزنیم که با صداقت و سماجت، حافظه یک ملت را گرد آورد و به ادبیات مقاومت جان تازهای بخشید.

به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، تصور کنید نویسندهای هستید که سالها بیهیاهو، تنها با عشق به یک آرمان، در گوشهای از تاریخ ایستاده و حافظه یک ملت را با قلم خود گره زدهاید. و بعدتر، نه یک منتقد ادبی، بلکه رهبر یک کشور از شما قدردانی کند. او کار شما را «بسیار بزرگ و بااهمیت» بنامد، برای تلاشهای شما در حفظ میراث مقاومت تشکر کند و حتی در دیداری صمیمانه بگوید: «اگر بنده شاعر بودم، یقیناً در مدح شماها، در مدح آقای سرهنگی... قصیده میساختم؛ حقیقتاً جا دارد...»این سرنوشت «مرتضی سرهنگی» است؛ نویسندهای که نامش نه تنها با ادبیات، بلکه با «حیات» بخش بزرگی از خاطرات دفاع مقدس گره خورده است. در زادروز این ادیب، مروری داریم بر مسیری که یک خبرنگار جوان، راوی و «سرهنگ حوزه فرهنگی» نام گرفت.
آغاز یک مسیر
آغاز یک مسیر
عشق سرهنگی به روایت و مطالعه از کودکی و از دل نازیآباد تهران ریشه گرفت؛ عشقی که او را به سرعت برق و باد به سوی تنها دکه روزنامهفروشی میکشاند. او خود میگوید: «وقتی پول توجیبیام به ۵ تومان میرسید برای خرید مجله «کیهان بچهها» به سرعت برق و باد خودم را به بازار دوم نازیآباد میرساندم... خواندن این مطالب آنقدر برایم لذتبخش بود که متوجه گذرزمان نمیشدم.»این علاقه، او را به روزنامهنگاری کشاند و با آغاز جنگ تحمیلی، مرتضی سرهنگی خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی، با دفترچهای کوچک در دست، راهی جبهه جنوب شد. او به زودی دریافت که در بارش گلوله و آتش، فرصت برای نوشتن کم است و برای ثبت حقیقت، باید به دنبال روایتی «جدید» باشد. او تنها به گزارشگری اکتفا نکرد، بلکه به سراغ آثار جهانی درباره جنگ رفت تا بفهمد چگونه میتوان قصهای گفت که هیچکس تا به حال راوی آن نبوده است.در اوج جنگ، زمانی که احساسات ملی در بالاترین حد خود قرار داشت، سرهنگی تصمیم عجیبی گرفت که نشان از عمق نگاه او به روایتگری داشت: رفتن به سراغ اسرای عراقی.این روزنامهنگار جوان، با ضبط صوت کوچک خود، روزها و شبها را در اردوگاههای نگهداری اسیران سپری کرد و خاطرات تجاوزها و کشتارهای آنها را از زبان خودشان ضبط کرد. این ابتکار، نه تنها برای ثبت تاریخ، بلکه برای شناخت ملت ایران از زبان دشمن بود. محسن مؤمنی شریف درباره این خلاقیت میگوید: «آقای سرهنگی زمانی که جوانی ۲۱ یا ۲۲ ساله بوده، دست به کاری زد که کسی در آن زمان آن را مهم نمیپنداشت... اینکه برای شناخت مردم ایران به سراغ اسرا برویم و از زبان دشمن، مردم خودمان را بشناسیم و بشناسانیم. این درک از همان فرزند زمان خود بودن ناشی میشود.»
حاصل این تلاشها، ستون معروف «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» بود که اوایل دهه ۶۰ در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد و یک زاویه دید کاملاً متفاوت و تازه را به ادبیات جنگ اضافه کرد.
.png)
بنیانگذاری «راه زینبی»
با وجود تمامی روایتهایی که سرهنگی ثبت کرده بود، او به کمبود یک ساختار منسجم برای ثبت تاریخ جنگ پی برد. او میدید که خاطرات گرانبها در حال گم شدن هستند. برای همین، در ظهر داغ تیرماه سال ۱۳۶۷، مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی تصمیمی بزرگ گرفتند؛ بنیانگذاری دفتر ادبیات و هنر مقاومت در حوزه هنری.این اقدام، شروعی سخت اما روشن بود. اتاقی کوچک با دو صندلی، تبدیل به محلی شد که قرار بود «خاطرات را ثبت کنند تا در دل تاریخ بماند.»غلامعلی حداد عادل با ستایش از این اقدام تاریخی میگوید: «یک عده کار حسینی کردند و یک عده کاری زینبی در کربلای جبهههای ایران؛ آقایان بهبودی و سرهنگی کار زینبی کردند.»حداد عادل که خود سالها پیش در پی یافتن یک خاطره جنگی برای کتابهای درسی راهنمایی بود و دچار قحطی روایت بود، آمارهای امروزی دفتر را «افتخارآمیز» میخواند و تأکید میکند که این مجموعه، مانند یک «معدن بزرگ» است که باید حفظ شود.
سرهنگ حوزه فرهنگی و فرهنگ دهخدا
سرهنگ حوزه فرهنگی و فرهنگ دهخدا
تأثیر مرتضی سرهنگی بر ادبیات جنگ ایران، فراتر از کتابهای تألیف شده توسط خود اوست. او مربی، مشاور و الهامبخش صدها نویسنده جوان بوده است. او مانند یک «موزهدار»، از این ذخیره گرانبها مراقبت میکند.احمدرضا درویش (کارگردان سینما)، او را به یک مرجع ضروری تشبیه میکند و میگوید: «مرتضی سرهنگی مانند فرهنگ دهخدا عمل میکند... او عیار ادبیات ما است و ذخیره بزرگی در حوزه ادبیات جنگ و از مفاخر بزرگ کشور ما است.»مسعود دهنمکی، (کارگردان سینما)، با بیان کنایهآمیزی او را «سرهنگ حوزه فرهنگی» میخواند و میگوید: «معمولاً سرهنگها به روی مین نمیروند و تنها نیروها را میفرستند، ولی در حوزه فرهنگ سرهنگها روی مین فرهنگی رفتند. در واقع آنها اول این کار را شروع کردند تا دیگران ادامه دهند. جرأت قلم به دست گرفتن را به بچههای جنگ دادند.»
.png)
امید و نوشتن علیه فراموشی
امروز، مرتضی سرهنگی با کولهباری از تجربه، در آستانه هفتاد و سومین زادروز خود، هنوز هم بر اهمیت راهی که آغاز کرده، تأکید دارد. او جوهر اصلی کار خود و همکارانش را «نوشتن علیه فراموشی» میداند و معتقد است که ثبت و بازتاب حقیقت دوران دفاع مقدس، فراتر از ثبت صرف تاریخ است؛ بلکه یک وظیفه اجتماعی است: «ما باید فداکاریهای نظامی دفاع مقدس را مطرح کنیم. این فداکاریهای نظامی به فداکاریهای اجتماعی تبدیل میشوند. یعنی باید روحیه دوران دفاع مقدس را به اجتماع امروز خودمان انتقال دهیم.»او مهمترین دستاورد این میراث گرانبها برای جامعه امروز را «امید» مینامد و با لحنی شاعرانه، گرمای ادبیات جنگ را تسکیندهنده سرمای مشکلات میداند: «ما الان یک گرمایی را از لابهلای آثار ادبیات جنگ احساس میکنیم. ما هم دست و دل خودمان و هم دست و دل ملتمان را روی این گرما میگیریم. نام دیگر این گرما، امید است. ما با گرمای این امید، سرمای مشکلات این مملکت را پشت سر میگذاریم و حالا حالاها این سرزمین، این فلات کهنسال به گرمای این ادبیات احتیاج دارد، به سربازان زمان جنگ احتیاج دارد، جوانمردانی که وقتی به خاک افتادند، بیش از هزار مرد بودند.»
.png)



