سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران- پرویز امینی؛ فصل اصلی انتخابات با آغاز رسمی تبلیغات و حضور نامزدها در رسانه ملی آغاز شده است و نامزدها در یک ماراتن سنگین انتخاباتی در تلاشند تا هر چه بهتر و موثرتر خود را به مردم برای جلب نظر آنها عرضه کنند. بنابراین پرسش اصلی در ذهن آنها و هواداران آنها این است که چه متغیرها و عواملی در جلب و جذب آراء مردم به نفع آنها بیشترین تاثیرها را خواهد داشت و با کدام فرمول می توان پیروز انتخابات بود؟
به طور کلی قدرت و ظرفیت رقابت پذیری گروههای سیاسی و نامزدهای انتخاباتی به دو متغییر اصلی وابسته است. اولین متغیر، «سرمایه اولیه» آنهاست که به موقعیت و اعتبار بالفعل اجتماعی و سیاسی نامزدها در جامعه بر می گردد. این سرمایه اولیه، دو رکن اصلی دارد. رکن نخست به «وضعیت خود» و رکن دوم به «شرایط رقیب» بر می گردد.
دومین متغیر بعد از بحث «سرمایه اولیه» در تاثیرگذاری جریانات سیاسی و نامزدهای انتخاباتی، نحوه و چگونگی «سازمان دهی کنش گری و رفتارها و مناسبات سیاسی» آنها در عرصه سیاست، به خصوص انتخابات است. علی الاغلب این عامل از عوامل سرمایه اولیه مهمتر است. چرا که نوع کنش ها می تواند اثر کاهنده یا افزاینده بر سرمایه اولیه داشته باشد. در واقع اساس سیاست ورزی نیز با عامل دوم رقم می خورد و ارزیابی شرایطِ جریانات و گروهها بر مبنای سرمایه اولیه، ارزیابی آنها در دوره ماقبل سیاست است؛ جایی که هنوز سیاست آغاز نشده است.
۲ - وضعیت متکثر اجتماعی جامعه در نتیجه «بحران گروههای مرجع» خصوصا گروههای مرجع در سیاست مانند احزاب و تشکل های سیاسی در حدی که تقریباً هیچ یک از هشت نامزد احراز صلاحیت شده نیز برآمده و محصول رای مجموعه های سیاسی موجود کشور نیستند و خود رأساً یا فردی در ائتلاف با دیگران وارد انتخابات شده اند و نیز به میدان آمدن «نیروهای جدید سیاسی» طی یک دهه گذشته از یک سو و فقدان یک جامعیت نسبی در هر یک از نامزدها به لحاظ گفتمانی و اعتبار اجتماعی و سیاسی از دیگر سو، موجب شده است که هیچ کدام از نامزدها از سرمایه اولیه قابل توجهی در انتخابات برخوردار نباشند. در واقع وزن اجتماعی آنها در آغاز رقابت های انتخاباتی نسبتاً برابر یا دست کم نزدیک به یکدیگر است و از این نظر برتری خاصی نسبت به هم ندارند. بنابراین نتیجه انتخابات بیشتر به متغیر دوم یعنی نوع سازماندهی کنش سیاسی معطوف و تحت الشعاع آن است به طوری که هر کس کنشگر بهتری باشد، می تواند به پیروزی امیدوار باشد.
۳ - در تنظیم کنش های انتخاباتی توجه به ذهنیت اجتماعی و مسئله ای که مسئله ذهنیت اجتماعی است، بسیار مهم است به طوری که همه جریانات و افراد پیروز در انتخابات ها را باید مخلوق همگرایی آنها با ذهنیت اجتماعی دانست. منظور از ذهنیت اجتماعی همان «مسئله کانونی و مشترک در اذهان» در یک مقطع زمانی به خصوص است که به طور طبیعی، تنها اجازه اجتماعی شدن به برخی گفتمان ها، مطالبات و تقاضا های اجتماعی را می دهد و سایر مسایل را ولو اینکه با قدرت زیاد در جامعه طرح شود، به حاشیه می برد. در واقع ذهنیت اجتماعی، یک موقعیت فعالی دارد که اندیشه ها و ایده ها و شعارها را برای اجتماعی شدن، به چارچوب های خود محدود می کند.
خاتمی در دوم خرداد ۷۶ و پیروزی احمدی نژاد در سال ۸۴ به نوعی محصول و مخلوق «ذهنیت اجتماعی» ایرانیان در آن مقطع بود و هنر سیاسی آنها و پشتیبانان فکری و سیاسی آنها، حال آگاهانه یا ناآگاهانه، در این بود که فرمول انتخاباتی خود را در چارچوب همین ذهنیت اجتماعی طرح ریزی و عملیاتی کردند. و شکست ناطق نوری در سال ۷۶ که نوعی هاشمیِ بازسازی شده تلقی می شد و شکست معین در انتخابات سال ۸۴ به عنوان نماد رادیکال شعارهای آزادی خواهانه دوم خرداد، به همین دلیل بود که آنها گفتمان هایی را به صحنه آوردند که با ذهنیت اجتماعی پیشین تطابق داشت اما در آن مقطع ذهنیت اجتماعی از آنها عبور کرده بود.
۴ - حال باید به این سئوال پاسخ داد که ذهنیت اجتماعی ایرانیان (منظور غالب یا اکثریت ایرانیان) در مقطع انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲چیست؟ با نگاه به شرایط امروز جامعه و توجه به گفتارها و دغدغه های روزانه و غالب جامعه نشان می دهد که مسئله این مقطع ذهنیت اجتماعی در یک جمع بندی بسیار فشرده، «نابسامانی وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم» است. این نابسامانی در حدی وسیع و عمیق به ذهنیت اجتماعی تبدیل شده است که می تواند علاوه بر قطب بندی های رایج، قطب بندی تازه ای در انتخابات و بین مردم ایجاد کند و نامزدها را به جای تقسیم در گروههای سیاسی مثل اصول گرا و اصلاح طلب، به کسانی که احساس می شود ولو به طور نسبی «می توانند» به اوضاع سر و سامان بدهند و کسان دیگر که «نمی توانند»، تقسیم کند. با این تلقی از ذهنیت اجتماعی، نامزدها در سازمان دهی تبلیغات انتخاباتی خود برای جلب آراء مردم باید به صورتی عمل کنند که «احساس توانایی» آنها در فائق آمدن بر مشکلات کنونی را به جامعه به صورت «باور پذیری» منتقل کند. طبیعتاً هر نامزدی که بیرون و خارج این ذهنیت اجتماعی عمل کند از دایره انتخاب مردم کنار گذاشته خواهد شد.
۵ - با توجه به این ذهنیت اجتماعی که بر مسئله ای «عینی و ملموس» متکی است و انباشتی که مردم از تجربیات انتخاب های پیشین دارند، باید گفت که فضای تبلیغاتی موثر در این انتخابات با انتخابات های پیشین تفاوت چشمگیری دارد.
این تفاوت در یک کلام به «عقلانی تر شدن» انتخاب مردم و تضعیف «فضای هیجانی و احساسی» معطوف است. بنابراین ضریب تاثیرگذاری بر انتخابات و آراء مردم در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از طریق تولید «هیجانات کاذب» تحت عنوان افشاگری ها و..، «شعارگرایی صرف»، به راه انداختن «نهضت وعده» خصوصا وعده های غیر واقعی، طرح ادعاهایی «بیرون از صلاحیت و اختیارات رییس جمهور» و حرف های «بلند پروازانه» کاهش یافته است و مولفه ها و مواردی که بتواند به صورت باورپذیر و عینی، «احساس توانایی» نامزدها را در اداره دستگاه اجرایی نشان بدهد، تقویت شده است. بنابراین کسانی که با تحلیل ساده سازانه از محیط اجتماعی، فکر می کنند با طرح شعارهای تند و رادیکال در نقد وضع موجود یا بلند کردن شعار رابطه با آمریکا به عنوان حلال مشکلات، می توانند فضای اجتماعی را به نفع خود بسیج کنند، دچار خطای راهبردی هستند.
۶ - بر همین اساس یک بسته تبلیغاتی موفق انتخاباتی که شعارها، ادبیات و فرصت های رسانه ای نامزدها می باید بر روی آنها متمرکز باشد، بر دو رکن نشان دادن «دانایی» و «توانایی» نامزدها باید استوار باشد. در رکن دانایی دو مولفه مهم است:
۶ – ۱ : ارائه یک تحلیل «شفاف» و «روشن» و «همه فهم» از وضعیت موجود کشور برای نشان دادن این مسئله به مردم که درک واقعی و عمیق و درستی از شرایط و مسایل کشور وجود دارد. «واقع گرایی» یعنی طرح چالش ها و فرصت ها و نقاط قوت و ضعف به صورت توامان به لحاظ اجتماعی رویکردی مرجح نسبت به رویکردهای تنها مثبت نگر و تنها منفی نگر به شرایط است.
۶ – ۲ : ارائه یک برنامه «مدون و منسجم» و بیش از همه برخوردار از این ویژگی که «ناظر به مسایل واقعی و حل آنهاست» تا به افکار عمومی نشان دهد که او تنها درد را نمی شناسد بلکه نسخه درمان را نیز دارد. منظور از برنامه یک سری کلیات ابوالبقاء نیست بلکه کاملا باید ناظر به فضای واقعی باشد. مشکلات موجود اقتصادی از نظر ذهنیت اجتماعی مردم ایران لااقل دو محور عمده و اساسی و مرتبط بهم دارد. یکی محور داخلی که مسئله «مدیریت و تدبیر» دولت در آن برجسته است و دومی که محور خارجی است که به دیپلماسی کشور خصوصا مسئله هسته ای و چگونگی مواجهه با فشارها و تحریم ها در عرصه سیاست خارجی و دیپلماتیک بر می گردد.
رکن توانایی نیز بر دو مولفه مهم استوار است:
۶ – ۳ : «کارنامه عملکردی» نامزدها در موقعیت هایی که طی این سی و چند سال گذشته قرار داشته اند، یکی از این مولفه هاست. «پیشینه»، «سوابق» و «تجربیات مدیریتی» و خصوصا «مسایل موردی و محسوس» در کارنامه کاری آنها باید توانایی آنها را در حل مسایل و مشکلات نشان بدهد.
۶ – ۴ : داشتن و معرفی یک تیم فکری، کارشناسی و اجرایی «منسجم» و «کاربلد» و «توانا» به مردم که مسئولیت اصلی پیش بردن برنامه ها بر دوش آنها خواهد بود تا این اطمینان را در مردم ایجاد نماید که توانایی حل مسایل کشور را دارد.
۷ - مولفه های چهارگانه فوق، در انتخاب مردم بسیار موثر است اما به لحاظ تبلیغاتی و انتخاباتی مهمتر این است که نامزدها بتوانند بر اساس ظرفیت هایی که در اختیار دارند خصوصا ظرفیت رسانه ملی، یک احساس واقعی از «دانایی و توانایی» خود به مردم نشان دهند. بنابراین علاوه بر انتخابِ جهت گیری های درست استراتژیک در انتخابات، مسایل «تکنیکی» و «فنی» و « روشی» نیز در موفقیت و پیروزی نامزدها نقش اساسی دارد. در بین ظرفیت های در اختیار نامزدها، «مناظره ها» و «دو فیلم مستند» ساخته نامزدها به دلیل «داشتن بیشترین مخاطب» و «قدرت تمایزگذاری بین نامزدها» بیش از همه در شکل دادن به انتخاب مردم بر اساس مولفه های چهارگانه دانایی و توانایی نقش بازی خواهد کرد که نامزدها باید کمال توجه را به آن داشته باشند.
منبع: الف