شهدای ایران shohadayeiran.com

باج‌گیری حالا به یک جریان فراگیر در مناسبات دانشگاهی تبدیل شده است؛ به این ترتیب که دانشجو در ازای تفقدی که از سوی استاد نیاز داشته و طلب می‌کند، باید به او باج بدهد، باجی که پایه‌های کرسی استادی وی را استوار نگاه خواهد داشت!!

به گزارش شهدای ایران، رونق علمی در ایران، مطابق استانداردهای بین‌المللی، بسیار بالاتر از متوسط بوده و در برخی زمینه‌ها منحصربه‌فرد است. هرجا آموزش، پژوهش و پیگیری علم و دانش تا رسیدن به نتیجه عملیاتی، توامان با یکدیگر، موفق بوده، پیشروی و تبلور واقعی داشته، و گاه تا شکستن انحصار علمی و ورود به حیاط‌های خلوت علم و فن‌آوری پیش رفته است. محور اصلی در چنین زمینه‌هایی، روحیه و عزم جهادی و تلاش بی‌دریغ برای توسعه علمی کشور و خروج از محدودیت و محرومیت بوده؛ تا جایی که به شهادت تعدادی از ایشان در همین راه ختم شده است.

 

بخش دیگری از بدنه آموزشی و پژوهشی کشور اما پشت این موفقیت‌ها پنهان شده و فعالیت علمی ایشان عمدتا محدود به یک مجموعه رقابت‌های کور است؛ رقابت ابتری که حاصل آن چیزی جر انبوه‌تر شدن رزومه‌های علمی و پژوهشی ناکارامد برای بخشی از جامعه اساتید و پیچیده‌تر شدن گره کور آموزش عالی در این کشور نخواهد بود. در این گزارش، به بررسی یکی از ابعاد این رقابت نامیمون می‌پردازیم.

 

پایش ناکارامد اساتید، و دور باطل آن

 

پایش صلاحیت اساتید و اعضای هئیت علمی در دانشگاه‌ها، مراکز آموزش عالی، پژوهشگاه‌های معتبر و دیگر مراکز علمی و پژوهشی، یکی از لوازم گریزناپذیر و بسیار ضروری است، که اهتمام به آن، و رعایت اصول و روش‌های صحیح در اجرای این مهم، نظام آموزشی و پژوهشی کشور را از در افتادن به دور باطل تکرار، عقب‌ماندگی، کم‌کاری، عقب‌گرد و رکود مصون می‌دارد. هر فردی که پس از بررسی‌های اولیه صلاحیت وی برای نشستن بر کرسی یکی از این مراکز تایید شده، به‌صورت دوره‌ای و متناوب باید از نظر حفظ و بلکه ارتقای این صلاحیت پایش شود و در صورت از دست رفتن صلاحیت لازم، از چرخه کار کنار گذاشته شده، یا برای جبران کاستی‌ها تنبیه شود.

 

پایش اساتید و اعضای هیئت‌های علمی در نظام آموزشی و پژوهشی کشور ما، علی‌رغم پیشرفت‌های که داشته، یا برخی موفقیت‌های نقطه‌ای و بخشی، هم‌چنان از یک‌سری بیماری‌های ساختاری مزمن رنج می‌برد، که نتیجه آن در افتادن بخش قابل توجهی از دانشگاه‌ها و مراکز علمی آموزشی و پژوهشی به دور باطل تکرار و تقلید، عقب‌ماندگی، ناکارامدی، رکود و در یک کلمه، عقیم بودن در تولید و توسعه علم و دانش است. اساتیدی که خیلی زود بر دور تکرار و تقلید می‌افتند، هرگز نتیجه‌ای جز بازتولید تقلید و تکرار نخواهند داشت.

 

یکی از شاخص‌های پایش اساتید و اعضای هیئت‌های علمی آموزشی و پژوهشی، به‌روزرسانی دانش، از طریق پویایی در زمینه تحقیقات و پژوهش‌های جدید است. از این طریق، استاد با مسائل جدید مواجه می‌شود، و برای پاسخ به سوالات و حل مسائلی که تازگی دارد، مطالعات خود را گسترش داده، و با توفیق در این تحقیقات، گنجینه علم و دانش خویش، دانشجویان، و جامعه علمی مرتبط با خود را گسترش می‌دهد. همین شاخص کارامد اما در بخش وسیعی از جامعه علمی ما، تبدیل به شکاف بزرگی در زمینه توسعه و تولید واقعی علم و دانش شده و در مقابل زمینه‎ای پررونق برای توسعه تقلب و کلاهبرداری‌های علمی، پژوهشی فراهم آورده است.

 

اساتیدی که میراث علم را به نسل بعد منتقل می‌کنند

 

بخشی از بدنه اساتید، با تلاشگری در زمینه تحقیق و توسعه علم و دانش، با پرداختن به پژوهش‌های ارزشمند، مفید و ناظر به نیازهای واقعی (در زمینه‌های مربوط به حوزه تخصصی خود)، ضمن توسعه گسترده علم و دانش خود، ارائه راه‌حل‌های مبتنی بر علم و تحقیق برای مسائل جامعه، و تولید منابع جدید برای حوزه تخصصی مربوطه، با به‌کارگیری دانشجویان و پژوهشگران جوان در این تحقیقات، در انتقال میراث علم و پژوهش به نسل‌های بعد هم اهتمام دارند. پیشرفت‌های خیره‌کننده دانشمندان پیشرو کشور در برخی عرصه‌های علمی، حاصل همین چرخه سلامت علمی است.

 

گرفتاری برخی اساتید به بیماری بُخل علمی

 

در مقابل، با بدنه‌ای از اساتید مواجه هستیم، که در زمینه آموزش و پژوهش، مبتلا به بیماری مهلک بُخل علمی هستند؛ اساتیدی که از گنیجنه‌های علم و دانش بهره‌های ارزشمندی دارند، و در زمینه تحقیق و پژوهش از مهارت‌های گران‌بهایی بهره‌مند هستند، اما در انتقال این گنجینه به نسل آینده بخیل بوده و از تربیت دانشمندان و دانش‌پژوهان جوانی که ادامه ایشان باشند، پرهیز می‌کنند. دانشجویان، در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی مختلف، کم و بیش با نمونه‌هایی از این اساتید سروکار داشته‌اند. جای تاسف است که چنین اساتیدی با رسیدن به سنین بازنشستگی و مرگ، به پایان می‌رسند و میراث چندانی در ادامه خود نخواهند داشت.

 

باج‌خواهی به روش اساتیدی که اشتباهی هستند!!

 

مشکل اساسی‌تر اما آن‌جاست که عقیم ماندن نظام آموزشی به اساتیدی بازمی‌گردد که فاقد صلاحیت‌های اولیه علمی و پژوهشی هستند. اساتیدی که در آموزش، یا در پژوهش و یا در هر دو زمینه ناکارامد هستند، و این ناکارامدی را به نسل بعدی منتقل می‌کنند. آدم‌هایی اشتباهی، کم‌مایه، پرادعا و در مواردی با نقابی از یک چهره علمی و دانشگاهی؛ آفت‌های مهلکی که درخت علم و دانش را از ریشه می‌سوزانند!

 

در مواجهه با عموم این سنخ از اساتید، چه بسا یک رزومه بلندبالا از مقالات علمی، پژوهشی، راهنمایی و مشاوره ده‌ها پایان‌نامه، تالیف چندین کتاب، حضور در بسیاری از همایش‌ها، کنگره‌ها، سمینارها و نشست‌های نامدار و موارد دیگری از این دست در میان باشد؛ پشت پرده این ظاهر غلط‌انداز اما چیز دیگری است! جای سوال است؛ استادی که اگر نوشته او را برداریم، به لکنت می‌افتد، یا اگر یک‌دهه با او یک درس را بگیریم، حرف جدیدی برای گفتن ندارد، چگونه در یک سال ده عنوان مقاله در مجلات علمی، پژوهشی ارائه می‌دهد و در همایش‌ها و سمینارهای مختلف پای ثابت است؟

 

پاسخ این پرسش چندان مشکل نیست؛ شکاف‌های ارزش‌یابی و پایش اساتید، استادان کاسب‌کار را در این زمینه یاری می‌کند! شاید باج‌گیری عنوان خوبی برای این راه‌حل باشد! باج‌گیری حالا به یک جریان فراگیر در مناسبات دانشگاهی تبدیل شده است؛ به این ترتیب که دانشجو در ازای تفقدی که از سوی استاد نیاز داشته و طلب می‌کند، باید به او باج بدهد، باجی که پایه‌های کرسی استادی وی را استوار نگاه خواهد داشت!!

 

روش این باج‌خواهی این‌گونه است؛ هر دانشجو پایان‌نامه‌ای دارد، و طبعا حیات مدرک تحصیلات تکمیلی او در گرو به سرانجام رسیدن این رساله و نمره مناسبی است که باید از آن به دست آورد، و این اولین زمینه نیازمندی دانشجو به استاد است... مطابق ضوابط، تایید نمره عالی و خیلی خوب در پایان‌نامه، متوقف بر استخراج مقاله از پایان‌نامه و انتشار آن در مجلات معتبر پژوهشی (داخلی یا خارجی) است؛ دانشجو در این زمینه نیز به استاد و نام او، یعنی همان عنوان آقا یا خانم دکتر، برای تضمین تایید مقاله خود در مجلات معتبر نیازمند است... معادله ساده‌ای تشکیل می‌شود؛ دانشجو پایان‌نامه و مقاله را دست‌وپا می‌کند (می‌نویسد، به عاریه می‌گیرد، از روی دست این و آن جمع می‌کند، می‌خرد یا می‌دزدد)، استاد امضا می‌کند، به صورت هدفمندی به مجله ارسال می‌شود، و چند ماه بعد، با نام استاد گرامی در ردیف اول، و دانشجوی بی‌نوا در ردیف دوم منتشر می‌شود. روشن است که این مناسبات تنها مربوط به بخشی از بدنه دانشگاهی کشور بوده و هرگز نافی وجود بخش مهم دیگری از تلاش‌های سالم علمی نیست؛ اما واقعیت آن، و گستردگی این واقعیت تلخ، بر کسی پوشیده نیست...

 

تالیفات برخی اساتید از کجا سبز می‌شود؟!

 

همین مناسبات در فرایندی خارج از چرخه معیوب پایان‌نامه‌سازی نیز جریان دارد؛ برای مثال، در دروس مختلفی در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری، فرصت مناسبی فراهم می‌شود تا برخی از اساتید، فعالیت دانشجویی شاگردان را، که با بخش قابل توجه و غیر قابل چشم‌پوشی از نمره پایانی قرین است، بهانه‌ای قرار دهد تا آلبوم افتخارات پژوهشی خود را قطورتر سازد! در یک کلاس پنج تا ده‌نفره تحصیلات تکمیلی(!) اگر سه‌، چهار مقاله نیز به سرانجام برسد کافی است و سهمیه استاد عزیز در یکی، دو همایش، سمینار و سخنرانی علمی، پژوهشی فراهم می‌شود! گاهی همین زمینه پرثمر، فرصت خوبی برای یک تالیف یا ترجمه است!!

 

از این وخیم‌تر آن‌جایی است که دانشجو برای کسب نمره، یا برای مناسبات دیگری، اجیر استاد می‌شود و عملا بیگاری می‌کشد، تا مطالعات و جمع‌آوری مطالب، آمارها، و اطلاعات تحقیق استاد را فراهم کند؛ و حال آن‌که حتی نامی از او در تالیف استاد (کتاب یا مقاله) آورده نمی‌شود!!

 

برای این بیماری‌ها چاره‌ای اندیشه کنید!

 

بخش مهمی از واقعیت جاری نظام ارتقاء اساتید این‌گونه صورت می‌پذیرد؛ از سوی دیگر، دانشجویی که در این فرهنگ رشد می‌کند نیز با احتمال بسیار زیاد تالی فاسد استاد خود خواهد بود و این دور باطل به یک بیماری ژنتیکی در نظام آموزشی و پژوهشی تبدیل خواهد شد... این زنگ‌خطری جدی برای سیاست‌گذاران آموزش عالی در این کشور است، تا از بند بازی‌های سیاسی بیرون آمده و فکری به حال سلامت علمی و پژوهشی کشور کنند تا با اتخاذ مناسباتی اصولی و کارامد، راه را بر این تقلب گسترده بسته و امکان تخلفاتی از این دست را به حداقل‌های استاندارد برسانند. شاید مهمترین راهکار در این زمینه، گسترش زمینه نقد در دانشگاه باشد، تا خروجی علمی و پژوهشی اساتید و دانشجویان در کرسی‌های جدی نقد، ارزیابی شوند و همین زمینه، عاملی باشد تا رویکرد کمی به پژوهش، در عین حفظ رونق پژوهش و تحقیقات، به رویکردی کیفی و واقعی بدل شود.



*دانشجو

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار