روزنامه کیهان امروز شنبه 18/1/92 طی یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری نوشت: 1- آخرین خبرها از محل برگزاری مذاکرات ایران و 1+5 حکایت از آن دارد که مذاکرات «آلماتی 2» بی نتیجه به پایان رسیده است. خانم کاترین اشتون که نمایندگی 1+5 را برعهده داشت در پایان دور دوم مذاکرات به خبرنگاران گفت: «مواضع طرفین دور از یکدیگر است و قرار است مذاکره کنندگان به پایتخت های خود باز گردند و پیشنهادات ارائه شده را بررسی کنند»!
مذاکرات آلماتی 2 چرا بی نتیجه پایان یافت؟ و در پایان این مذاکرات بی نتیجه، کفه اقتدار به نفع کدامیک از طرفین مذاکره سنگینی کرده است؟ برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید، فرازی از سخنان دقیق و کارشناسانه رهبر معظم انقلاب در جمع زائران حرم مطهر رضوی(ع) را مروری دوباره کرد:
«براساس تجربه و نگاه به صحنه با دقت و کنجکاوی برداشت ما این است که آمریکا مایل به تمام شدن مذاکرات هسته ای نیست. آمریکایی ها دوست ندارند گفتگوهای هسته ای تمام شود و مناقشه هسته ای حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاکرات و حل این مشکل بودند، راه حل، بسیار نزدیک و بسیار آسان بود. ایران در مسئله هسته ای، فقط می خواهد حق غنی سازی او- که حق طبیعی اش است- از طرف دنیا شناخته شود؛ مسئولان کشورهائی که مدعی هستند، اعتراف کنند که ملت ایران حق دارد غنی سازی هسته ای را برای اهداف صلح آمیز در کشور خودش و به دست خودش انجام دهد؛ این توقع زیادی است؟ این آن چیزی است که ما همیشه گفته ایم؛ آنها همین را نمی خواهند.»
2- اسناد و شواهدی در دست است که نشان می دهد آمریکا در چالش هسته ای با ایران به «بن بست» رسیده است. این بن بست را می توان در نقطه تلاقی دو خط جستجو کرد. دو خطی که آمریکا انتظار داشت به طور موازی امتداد یابند و ایران اسلامی را در فاصله میان خود ابتدا «محدود» و نهایتاً به نقطه «فلج» برسانند ولی امروزه این دو خط موازی برخلاف آنچه حریف پیش بینی کرده بود یکدیگر را قطع کرده و در ادامه به ضد هم تبدیل شده اند. دو خط یاد شده عبارتند از؛
خط اول: ادامه غیرقانونی چالش هسته ای با این منظور که بهانه و دستاویزی برای تحریم ها باشد.
خط دوم: ادامه تحریم ها با هدف پلکانی، تغییر رفتار و نهایتاً تغییر ساختار نظام.
درباره هر یک از این دو خط و پی آمدهای امروز آن، گفتنی هایی هست؛
3- آمریکا به چند علت مایل به پذیرش حق قانونی جمهوری اسلامی ایران و پایان دادن به چالش هسته ای نیست که از آن میان، می توان به علت های زیر اشاره کرد. علت هایی که مقامات رسمی آمریکا نیز بر آن تأکید ورزیده اند و یا به وضوح قابل فهم هستند.
الف: آمریکا از چالش هسته ای به عنوان یک بهانه و دستاویز برای تحریم ها استفاده می کند و نه آن که از تغییر فعالیت هسته ای ایران به سوی تولید سلاح اتمی نگران باشد. مطابق مفاد NPT و پادمان های مربوطه، فعالیت صلح آمیز هسته ای حق قانونی و تعریف شده تمامی کشورهای عضو این پیمان است و برای پیشگیری از انحراف فعالیت های صلح آمیز به سمت تولید سلاح هسته ای -DIVERSION- نیز، انجام بازرسی های مداوم از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی پیش بینی شده است که این بازرسی ها طی 10 سال گذشته با حضور بازرسان آژانس و نصب دوربین در مراکز هسته ای کشورمان، صورت پذیرفته و در حال انجام است و تاکنون هیچ نشانه ای از انحراف فعالیت هسته ای ایران به سوی تولید سلاح اتمی گزارش نشده است.
شورای حکام آژانس در اجلاس نوامبر 2004 -آبان 1383- با صدور یک مفاصای رسمی- CORRECTIVE MEASURE- تمامی قصورها و تقصیرهای احتمالی- بخوانید ادعایی- در پرونده هسته ای کشورمان را برطرف شده اعلام کرده بود... و از آن هنگام تاکنون نیز هیچ نشانه ای از غیرصلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران ارائه نکرده است. در اواخر سال 2012 میلادی 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا در گزارش مشترکی رسما اعلام کردند که تحقیقات گسترده آنها نشان می دهد جمهوری اسلامی ایران از سال 2003 تاکنون هیچ برنامه و عملیاتی برای تولید سلاح هسته ای نداشته است. چند هفته قبل «جک استراو» وزیرخارجه اسبق انگلیس و یکی از سه عضو تروئیکای اروپایی- فرانسه، انگلیس و آلمان- در فاز اول مذاکرات هسته ای با ایران، اذعان کرد که در چالش هسته ای حق با ایران بوده است و ما -غربی ها- این حق را نادیده گرفته ایم.
بنابراین ادعای نگرانی آمریکا در پوشش دروغین «نگرانی جامعه جهانی»! کمترین وجاهت فنی و قانونی ندارد. پس ماجرا چیست؟ پاسخ این پرسش را می توان از زبان «دیویدفروم» کارشناس برجسته آمریکایی شنید. فروم طی یادداشتی در سایت CNN با ابراز نگرانی می نویسد؛ اگر ایران به خواسته 1+5 تن بدهد و در برنامه هسته ای خود به نفع 1+5 تجدید نظر کند- بخوانید کوتاه بیاید- آمریکا و اتحادیه اروپا ناچار به لغو تحریم ها خواهند بود و این به اهداف غرب در مقابله با ایران آسیب می رساند چرا که مقصود از تحریم ها، فشار بر ایران با دو هدف پلکانی «تغییر رفتار» و سپس «تغییر ساختار» جمهوری اسلامی ایران بوده است و...
ب: دومین و به بیان دیگر اصلی ترین دشواری پیش روی آمریکا برای اعتراف به حق هسته ای ایران و پایان چالش 10 ساله آن است که در صورت اعتراف به حق ایران، الگوی دیگری از پیروزی ناشی از مقاومت به نام جمهوری اسلامی ایران ثبت شده و به جهان در حال برانگیختگی و ملت های به تنگ آمده از نظام سلطه پمپاژ خواهد شد و این برای آمریکا و متحدانش به منزله یک کابوس وحشتناک است.
در این باره اگر چه گفتنی بسیار است ولی تنها به اعتراف صریح «جرج فریدمن» مسئول شورای راهبردی موسسه «استراتفور» بسنده می کنیم. فریدمن می گوید «مشکل اصلی ما با ایران، برنامه هسته ای این کشور نیست، مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری و تخاصم با آمریکا می توان قدرت برتر تکنولوژیک و نظامی منطقه بود و این الگو بهار عربی- بخوانید بیداری اسلامی- در خاورمیانه و شمال آفریقا را در پی داشته است».
ج: آمریکا با توهم پراکنی درباره غیرصلح آمیز بودن فعالیت هسته ای کشورمان به پروژه «ایران هراسی» دامن می زند و از این طریق با فروش انبوه تجهیزات و تسلیحات نظامی به کشورهای مرتجع و دیکتاتورهای منطقه، آنها را سرکیسه می کند.
و دهها علت دیگر که در محدوده این نوشته محدود نمی گنجد.
4- عوامل و علت های یاد شده اگر چه آمریکا را به ادامه چالش هسته ای ترغیب می کند ولی خط دوم، یعنی خط تحریم ها که قرار بود به موازات خط چالش هسته ای و همسو با آن عمل کند، تغییر جهت داده و نه فقط مانع پیشرفت های علمی و فنی ایران اسلامی نشده است و نه تنها آرزوی خانم کلینتون در فلج کردن اقتصاد ایران و خواب آقای اوباما برای برانگیختگی مردم علیه نظام اسلامی را برآورده نکرده است بلکه به قول حضرت آقا در بیانات نوروز امسال و به گواهی واقعیات ملموس و محسوس، این تهدیدها به فرصت تبدیل شده و عزم مردم و مسئولان را برای مقابله با دشمن و رسیدن به نقاط اوج راسخ تر کرده است. مردم علی رغم برخی سختی ها و گرانی ها در راهپیمایی 22 بهمن حماسه ای بی نظیر آفریدند. دانشمندان ایرانی به پیشرفت های عظیمی نظیر، ورود به باشگاه فضایی، اعزام موجود زنده به فضا، رشد علمی چند برابر متوسط جهانی دست یافتند و این همه در حالی است که به گفته وزیر خزانه داری آمریکا، تیر تحریم ها به سوی غرب کمانه کرده است و روزنامه صهیونیستی هاآرتص می نویسد: «آرامش در ایران، دهن کجی به تحریم هاست». گاردین می نویسد «بحران اقتصادی غرب، تحریم ها را به نفع ایران رقم زده است»، گلوبال ریسرچ اذعان می کند که «آمریکا با تحریم نفت ایران، اتحادیه اروپا را وادار به خودکشی کرده است». واشنگتن پست می نویسد: «دود تحریم ها به چشم آمریکا رفته است». نخست وزیر انگلیس می گوید: «شرایط اقتصادی انگلیس به گونه ای است که اگر دیر بجنبیم با فاجعه روبرو خواهیم شد» و...
5- ادامه چالش هسته ای آمریکا با ایران، خط ترسیم شده ای بود که به موازات خط تحریم ها می توانست آمریکا را به اهداف از قبل تعیین شده خود برساند ولی اکنون این دو خط موازی برخلاف تمام خطوط موازی که در علم هندسه تعریف شده است، یکدیگر را قطع کرده اند و هر دو خط به سوی اهداف متضاد - و یا دستکم متفاوت- با اهداف از پیش تعریف شده تغییر مسیر داده و دیگر بازدارنده ایران اسلامی از پیشرفت نیستند.
6- اکنون می توان تابلوی مستندی از بن بست آمریکا و مختصات محسوس آن ترسیم کرد. اگر به چالش هسته ای پایان بدهد، الگوی جدیدی از پیروزی برخاسته از مقاومت 10 ساله را به نام ایران اسلامی ثبت کرده و موج فراگیر بیداری اسلامی را شتاب بخشیده است و چنانچه به چالش هسته ای ادامه بدهد، این چالش در حالی که اهرم تحریم ها از کار افتاده است، نه فقط بی نتیجه بوده و مانع پیشرفت ایران نیست بلکه به گونه ای دیگر، باعث تشویق و ترغیب ملت ها به ایستادگی در برابر زورگویی و باج خواهی نظام سلطه خواهد شد. ضمن آن که ایران با همه توان به فعالیت هسته ای خود ادامه داده و می دهد و فرصت سوزی به زیان آمریکاست. از این روی با جرأت می توان گفت که آمریکا در یک «بازی دو سر باخت» وارد شده است و قاعده و فرمول شناخته شده برای خروج از بازی دو سر باخت، انتخاب گزینه ای است که باخت کمتری دارد و حساب سود در اینگونه بازی ها اساساً در میان نیست و شواهد حاکی از آن است که آمریکا در پی یافتن راهی آبرومندانه! برای خروج از این بن بست است.
7- گزینه نظامی که هر از چند گاه آقای اوباما با کنایه از «حضور آن روی میز» سخن می گوید نیز فقط یک قمپز مسخره است که حضرت آقا در بیانات نوروزی خود به گونه ای واقع بینانه و مستند و با اقتداری متکی به پیوست قدرت، پاسخ تحقیرکننده ای به آن دادند و پرداختن به این مقوله فرصت دیگری می طلبد. اما گفتنی است که به قول نیویورک تایمز «آمریکا حتی به اندازه یک بند انگشت هم قدرت اقدام نظامی ندارد» و «نورمن دانیل» درباره پروژه مضحک حمله نظامی اسرائیل به نمایندگی از آمریکا خطاب به اوباما گفته بود: «آقای اوباما! اگر این سگ - اسرائیل- را برای گاز گرفتن ایران بفرستیم، ایران صاحب سگ را به سختی تنبیه خواهد کرد» و به قول نشریه آمریکایی ویکلی استاندارد، رؤسای جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در این نقطه با [امام] خمینی اتفاق نظر دارند که «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند».
نتیجه آن که تنها راه پیش روی آمریکا تلاش برای خروج آبرومندانه از بن بست یاد شده است و از این روی با جرأت می توان گفت: در پایان مذاکرات بی نتیجه آلماتی 2، کفه اقتدار باز هم به سود ایران اسلامی سنگینی کرده است.