حرمت مسجد با متولی آن است آری نباید از سیستمی که به کارشناس خود یعنی معلمان به عنوان مهمترین ازار رسیدن به اهداف ایمان ندارد و و حرمت شکنی را سرلوحه کار خود قرار می دهد، انتظار پرورش نیری کارآمد، به روز، بافرهنگ و آینده ساز داشت.
به گزارش شهدای ایران:حرمت مسجد با متولی آن است آری نباید از سیستمی که به کارشناس خود یعنی معلمان به عنوان مهمترین ازار رسیدن به اهداف ایمان ندارد و و حرمت شکنی را سرلوحه کار خود قرار می دهد، انتظار پرورش نیری کارآمد، به روز ، بافرهنگ و آینده ساز داشت.
چند سالی بود که فضای موجود در آموزش و پرورش تا حدودی آرام گرفته بود و با وجود تغییرات بنیادین آموزشی و تحولاتی که در حیطه های مختلف این ارگان بزرگ که تقریبا با همه جمعیت کشور در تععامل است ایجاد شد اما معلمان و اولیا مدارس با بحران چالش برانگیزی روبرو نشدند. اما در طول یک سال و اندی اخیر و به ویژه با محکم شدن جای پای مدیران جدید در این وزارتخانه از مهر سال 1393 آموزش و پرورش شاهد گسست های زیر جلدی جدی میان صف و ستاد و به ویژه بدنه عملیاتی با مدیران ارشد بوده است و جا دارد هر چه سریعتر مقام های مسول کشوری در دولت و مجلس - و نه مدیران ارشد این وزارتخانه که خود عامل ایجاد تنش در آموزش و پرورش هستند - اقدامی عاجل را برای آرامش حدود چند صد هزار معلم و تعداد زیادی کارمند و میلیون ها خانواده ایرانی در مقابل تعدادی از تصمیم سازان این وزارتخانه انجام دهند.
نکته اینجاست که این بار دغدغه ی اصلی معیشت نیست زیرا این چالش همیشگی بوده است و تقریبا هیچ یک از کارمندان جزء کشور در شرایط فعلی بدون مشکل اقتصادی نیستند و جز عده ای معدود همه با این درد اشنا هستند. دردی که باید با آن ساخت و با حقوقی که اندکی بیش از یک میلیون تومان است خانواده ای را برای یک ماه مدیریت کرد و تنها حسرت از دست دادن سال های عمر در این وزارتخانه را داشت تنها دلخوش بود که شاید طلب های معلمین بعد از 7 ماه ممکن است پرداخت شود.
از درد معاش نمی گوییم درد چیز دیگری است دلمان حداقل در دوره قبل خوش بود که وزیری داریم که اشکارا برای معاش و احترام معلم تلاش می کند و از حق نگذریم با وجود مشکلات فراوان درون نهادی هر چند اندک قدم هایی برداشته شد. اما اکنون وزیری داریم که به خاموش ترین و بی دغدغه ترین وزیر کابینه معروف شده است؛ به دغدغه نان و معاش زیردستان خود نمی اندیشید شاید فکر می کند همه آنها در داخل و خارج دارای مدارس غیر دولتی (غیر انتفاعی) متعدد هستند؛ وزیری داریم که در جواب خبرنگار در مورد علت نبود بخاری استاندارد در بسیاری ازکلاس های درس، نبود بودجه را بهانه کرد و در عوض می فرمایند همه دانش آموزان بیمه شده اند؛ وزیری داریم که حتی از دیگر وزرا همچون وزیر بهداشت که برای همکار پزشک خود بعد از اسید پاشی هر کاری را کرد یاد نمی گیرد؛ وزیری داریم که جرات نمی کند و یا نمی خواهد که برای مراسم ختم معلم شهیدی که در کلاس درس تنها به دلیل نمره ندادن به دانش آموز کم کار در خون خود غوطه می خورد کاری نمی کند و دم بر نیم آورد و حتی در مراسم ختم وی شرکت نمی کند و مانع برگزاری مراسم یادبود از سوی همکاران می شود؛ ما در عوض وزیر و معاونی داریم که به دلیل دسترسی یکی از اولیا یا نزدیکان به وی دستور پیگیری سریع و بی مطالعه شایعه تنبیهی که انجام نشد را می دهد (این قضیه در پایان مطلب به طور کامل و به نقل از یکی از شاهدان بیان می شود تا خود شما قضاوت کنید که دو رویی و نفاق تا چه مقدار ریشه دوانده است).
علت مشخص است که چرا نان و آبروی زیردستان و حتی وضعیت جوانان این مرز و بوم برای این مدیران اهمیت ندارد. زیرا این آقایان سال هاست که از آموزش و پرورش بازنشسته شده اند و حداقل بیش از 20 سال است که رنگ کلاس درس را ندیده اند و جوانان و نوجوانان امروزی را نمی شناسند. این آقایان از کتاب ها، مدارس، فرهنگ و رفتار دانش آموزان و مشکلات موجود در آموزش و پرورش تنها در حد کاغذ و اخبار و اطلاعاتی که برای خوشامد رسانه ها و افکار عمومی ارایه می دهند مطلع هستند. کافیست از جناب وزیر و مدیران شهرتهران بپرسید آخرین باری که در یک کلاس در مدرسه دولتی حاضر شدید و درس دادید چه زمانی بود؟ بعد ریشه همه این ندانم کاری ها و بی توجهی ها را در می یابید و سپس نارضایتی معلمان از مدیران ارشد و به ویژه در حوزه بی توجهی به معاش و سپس حرمت معلمی را لمس می کنید که در نهایت لطمه های جبران ناپذیری را به فرهنگ جامعه و آینده کشور وارد می کند.
*باید از این دورویی خون گریست
چندی است که تنبیه دانش آموزان به موضوع اصلی رسانه های رنگی و غیر رنگی تبدیل شده است و هفته ای نیست که در رسانه ها تحلیل، گزارش و روانکاوی و حتی کایکاتوری در این زمینه منتشر نشود. همه با تنبیه بدنی مخالف هستیم و به طور قطع هیچ معلم و غیر معلمی نیست که به این پدیده شوم به ویژه در یک محیط فرهنگی و آموزشی همچون مدرسه رضایت دهد و ان را مجاز بشناسد. اما باید از وزیر و دیگر مشاوران و مدیران و همکاران وی گفت که آیا راه جایگزینی را هم برای بر چیده شدن تنبیه ارایه می کنید؟ شما هر گونه برخورد با دانش آموز خاطی را ممنوع می کنید دست معلم را از پشت می بندید و می گویید حال باید قبولی هم بدهی؛ ضمن اینکه مواظب باش که دست از پا خطا نکنی.
به طور قطع همه مردم (غیر از مدیران ارشد) رفتار جمع های دانش آموزی را در خیابان ها، روبروی مدارس بعد از تعطیلی و داخل اتوبوس ها و غیر دیده اند که تا چه حد زننده، بی ادبانه، پرخاشجویانه در برابر تذکر و حتی به دور از شخصیت است. آیا برای اصلاح ساختاری پرخاشگری و این رفتارهای شخصیتی کاری انجام شده است؟ ریشه این عوامل کجاست؟ آیا اگر فردی در محل کار شما این طور برخورد کند شما با بدترین شکل با وی رفتار نمی کنید؟ نمونه هایی از بروخورد شما و دوستان همفکر شما به اعتراض های کاملا صنفی و غیر خشن معلمان به مدیران و وضعیت آموزش و پرورش را در خلال سال ها و حتی یک دهه قبل شاهد بودیم، شما در آن سال ها و بعد از آن کجا بودید و چه کاری کردید؟
مطمئن باشید که تنبیه بزرگترین لطمه فکری و روحی و عصبی را به معلم وارد می کند اما آیا مگر شما قادر به شنیدن صدای مخالف و انتقاد منطقی هستید" اگر جواب شما مثبت است پس چرا مدیر کل زیر دست شما در شهر تهران (که مانند خود وزیر بعد از 33 سال کار بازنشسته شد و بعد از چند سال دوباره برای این پست دعوت به همکاری شد) چند روز قبل در مقابل اعتراض همه مدیران یکی از مناطق جنوبی تهران (منطقه 15 ) در مورد استبداد در تصمیم گیری برای دانش آموزان و تغییر رویه امتحانات مهم ترم اول تنها به بیان نظرات و تصمیم های خود پرداخت که حتی با اعتراض مدیران مدارس به نوع ادبیات وی مواجه شد و در نهایت بر خلاف وعده ای که داده بود بدون پاسخ دادن به سوالات و انتقادات جلسه را با بی ادبی ترک کرد.
اگر همین حق استبداد در تصمیم گیری و بی توجهی به انتقادات را برای معلمان خود در کلاس درس در همین حد مجاز می دانید پس باید حق اخراج از کلاس، حق دادن نمرات دانش آموزان بر اساس حق دانش آموز را برای مجری اصلی کار آموزش یعنی معلم مجاز بدانید. آیا شما می توانید همچون دیگر کشورها مانع یک دانش آموز خاطی که موجب الگوگیری صدها دانش آموز در مدرسه می شود، با ابزار های قانونی اثرگذار شوید؟ مگر شما ابزار اثرگذاری برای ملم گذاشته اید؟ ایا شما می توانید این فرد و یا خانواده وی را از خدمات اجتماعی محروم کنید؟ آیا شما در مدارس خود مشاور و روانشناس حرفه ای (ماهی یک روز) دارید تا مشکلات دانش آموز و معلم را بتواند رفع کند؟ آیا شما می توانید چنین فردی را به انجام برخی خدمات اجتماعی وادارا و محکوم کنید؟
شما برای بهبود روند آموزش و پرورش در جامعه چه کرده اید جز فشار بر معلم و اکنون هم تنها به علت لجبازی های درونی یکی از مدیران شما، سیستم امتحانات ترم اول در شهر تهران در کمال خودرایی و با توجیه های غیر منطقی به شکلی درآمده است که با هیچ منطقی در مدارس قابل توجیه و پذیرش نیست. سنگی را درونی چاهی انداخته شده است که همه معلمان شهر تهران نمی توانند آن را در بیاورند. می دانید در یکی دو هفته اخیر بیشتر وقت معلمان و جلسات آن ها در مورد برگزاری مناسب امتحانات به برخورد با این سنگ صرف شده است؛ حال آنکه انتقاد و توجیه های کاملا منطقی به صورت دستوری نادیده گرفته می شود و در عوض بنا به گفته ی یکی از مدیران مناطق آموزش و پرورش تهران در مورد یک قضیه ی کاملا ساختگی ایشان پشت درهای بسته نیم ساعت گریه می کنند.
گرچه مطلب کمی طولانی شد اما باید به موضوع دورویی در آموزش و پرورش نیز پرداخت، داستان از این قرار است که ارتباطات یکی از اولیای دانش آموزان در مدرسه شاهد منطقه 8 تهران با دفتر وزیر باعث شد تا وزیر برخلاف رویه کُند خود، دستور بررسی سریع و پلیسی یک موضوع واهی را بدهد. معلمی با تجربه و بسیار آرام در این مدرسه به یکی از دانش آموزان خاطی و پرسابقه کلاس می گوید به دلیل بی انضباطی کنار تخته سیاه بایست. این دانش آموز به رویه بی نظمی خود ادامه می دهد و برای برهم زدن نظم به سوی در کلاس می رود که معلم تنها به وی تذکر می دهد پشت در نرو که ممکن است کسی وارد شود و بین در و دیوار زخمی شود (گفته می شود به دانش آموز گفته شده است که له می شوی). ارتباطات ولی این دانش آموز مدرسه شاهد، باعث دستور وزیر و سپس مدیر شهر تهران می شود و مسولان با شیوه پلیسی به بازجویی از دانش آموزان و معلم و مدیر مدرسه می پردازند و حتی گفته می شود دستور توبیخ معلم، مدیر مدرسه و مدیر منطقه نیز مطرح شد که در نهایت بعد از بررسی ها به واهی بودن تنبیه پی برده می شود. جالب اینجاست که گفته می شود مدیر ارشد در آموزش و پرورش شهر تهران بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و در اتاق کار خود دقایق طولانی برای دانش آموز متاثر شده است چرا که با این جمله ی معلم ، وی به یاد حادثه ی مجروح شدن حضرت فاطمه زهرا(س) افتاده و به همین دلیل دستور پیگیری سریع داده است. حال شما فکر می کنید هیچ ارتباطی میان این دو موضوع وجود داشته است یا هدف دیگری مورد توجه بوده است.
دادن ارتباط یک موضوع واهی به مسایل دینی و شرعی در این موضوع به حدی خنده دار است که قضاوت به شما واگذار می شود اما یک پرسش باقی می ماند: ای مسولان ! شما که در برابر یک خبر ناقص این مقدار سرعت عمل دارید چرا در برابر معلم بروجردی ساکت بوده و هستید، چرا در مورد بخاری هایی که حتی در فصل پاییز امسال حادثه ساز شدند سکوت کرده اید ، چرا در برابر مشکلات معیشتی همکاران خود لب باز نمی کنید؛ چرا هنوز با گذشت حدود 8 ماه از دادن مبالغ حق التدریس مدراس طفره می روید؟ تنها مایه افتخار شما بالا بردن آمار قبولی به هر قیمتی و با وارد کردن فشار بر معلم است اما بهتر است سری هم به کلاس های مملو از دانش آموز در جنوب شهر تهران و مناطق دور دست بزنید و برای یک روز وظیفه آموزش را بر عهده بگیرید تا بدانید مشکل چیست و معلم با چه مشکلاتی روبروست؛ سپس در میان افکار عمومی و نه در اتاق کار خود برای معلمان، وضعیت آموزش و پرورش، فرهنگ و دانش در کشور خون گریه خواهید کرد.
*سخن
چند سالی بود که فضای موجود در آموزش و پرورش تا حدودی آرام گرفته بود و با وجود تغییرات بنیادین آموزشی و تحولاتی که در حیطه های مختلف این ارگان بزرگ که تقریبا با همه جمعیت کشور در تععامل است ایجاد شد اما معلمان و اولیا مدارس با بحران چالش برانگیزی روبرو نشدند. اما در طول یک سال و اندی اخیر و به ویژه با محکم شدن جای پای مدیران جدید در این وزارتخانه از مهر سال 1393 آموزش و پرورش شاهد گسست های زیر جلدی جدی میان صف و ستاد و به ویژه بدنه عملیاتی با مدیران ارشد بوده است و جا دارد هر چه سریعتر مقام های مسول کشوری در دولت و مجلس - و نه مدیران ارشد این وزارتخانه که خود عامل ایجاد تنش در آموزش و پرورش هستند - اقدامی عاجل را برای آرامش حدود چند صد هزار معلم و تعداد زیادی کارمند و میلیون ها خانواده ایرانی در مقابل تعدادی از تصمیم سازان این وزارتخانه انجام دهند.
نکته اینجاست که این بار دغدغه ی اصلی معیشت نیست زیرا این چالش همیشگی بوده است و تقریبا هیچ یک از کارمندان جزء کشور در شرایط فعلی بدون مشکل اقتصادی نیستند و جز عده ای معدود همه با این درد اشنا هستند. دردی که باید با آن ساخت و با حقوقی که اندکی بیش از یک میلیون تومان است خانواده ای را برای یک ماه مدیریت کرد و تنها حسرت از دست دادن سال های عمر در این وزارتخانه را داشت تنها دلخوش بود که شاید طلب های معلمین بعد از 7 ماه ممکن است پرداخت شود.
از درد معاش نمی گوییم درد چیز دیگری است دلمان حداقل در دوره قبل خوش بود که وزیری داریم که اشکارا برای معاش و احترام معلم تلاش می کند و از حق نگذریم با وجود مشکلات فراوان درون نهادی هر چند اندک قدم هایی برداشته شد. اما اکنون وزیری داریم که به خاموش ترین و بی دغدغه ترین وزیر کابینه معروف شده است؛ به دغدغه نان و معاش زیردستان خود نمی اندیشید شاید فکر می کند همه آنها در داخل و خارج دارای مدارس غیر دولتی (غیر انتفاعی) متعدد هستند؛ وزیری داریم که در جواب خبرنگار در مورد علت نبود بخاری استاندارد در بسیاری ازکلاس های درس، نبود بودجه را بهانه کرد و در عوض می فرمایند همه دانش آموزان بیمه شده اند؛ وزیری داریم که حتی از دیگر وزرا همچون وزیر بهداشت که برای همکار پزشک خود بعد از اسید پاشی هر کاری را کرد یاد نمی گیرد؛ وزیری داریم که جرات نمی کند و یا نمی خواهد که برای مراسم ختم معلم شهیدی که در کلاس درس تنها به دلیل نمره ندادن به دانش آموز کم کار در خون خود غوطه می خورد کاری نمی کند و دم بر نیم آورد و حتی در مراسم ختم وی شرکت نمی کند و مانع برگزاری مراسم یادبود از سوی همکاران می شود؛ ما در عوض وزیر و معاونی داریم که به دلیل دسترسی یکی از اولیا یا نزدیکان به وی دستور پیگیری سریع و بی مطالعه شایعه تنبیهی که انجام نشد را می دهد (این قضیه در پایان مطلب به طور کامل و به نقل از یکی از شاهدان بیان می شود تا خود شما قضاوت کنید که دو رویی و نفاق تا چه مقدار ریشه دوانده است).
علت مشخص است که چرا نان و آبروی زیردستان و حتی وضعیت جوانان این مرز و بوم برای این مدیران اهمیت ندارد. زیرا این آقایان سال هاست که از آموزش و پرورش بازنشسته شده اند و حداقل بیش از 20 سال است که رنگ کلاس درس را ندیده اند و جوانان و نوجوانان امروزی را نمی شناسند. این آقایان از کتاب ها، مدارس، فرهنگ و رفتار دانش آموزان و مشکلات موجود در آموزش و پرورش تنها در حد کاغذ و اخبار و اطلاعاتی که برای خوشامد رسانه ها و افکار عمومی ارایه می دهند مطلع هستند. کافیست از جناب وزیر و مدیران شهرتهران بپرسید آخرین باری که در یک کلاس در مدرسه دولتی حاضر شدید و درس دادید چه زمانی بود؟ بعد ریشه همه این ندانم کاری ها و بی توجهی ها را در می یابید و سپس نارضایتی معلمان از مدیران ارشد و به ویژه در حوزه بی توجهی به معاش و سپس حرمت معلمی را لمس می کنید که در نهایت لطمه های جبران ناپذیری را به فرهنگ جامعه و آینده کشور وارد می کند.
*باید از این دورویی خون گریست
چندی است که تنبیه دانش آموزان به موضوع اصلی رسانه های رنگی و غیر رنگی تبدیل شده است و هفته ای نیست که در رسانه ها تحلیل، گزارش و روانکاوی و حتی کایکاتوری در این زمینه منتشر نشود. همه با تنبیه بدنی مخالف هستیم و به طور قطع هیچ معلم و غیر معلمی نیست که به این پدیده شوم به ویژه در یک محیط فرهنگی و آموزشی همچون مدرسه رضایت دهد و ان را مجاز بشناسد. اما باید از وزیر و دیگر مشاوران و مدیران و همکاران وی گفت که آیا راه جایگزینی را هم برای بر چیده شدن تنبیه ارایه می کنید؟ شما هر گونه برخورد با دانش آموز خاطی را ممنوع می کنید دست معلم را از پشت می بندید و می گویید حال باید قبولی هم بدهی؛ ضمن اینکه مواظب باش که دست از پا خطا نکنی.
به طور قطع همه مردم (غیر از مدیران ارشد) رفتار جمع های دانش آموزی را در خیابان ها، روبروی مدارس بعد از تعطیلی و داخل اتوبوس ها و غیر دیده اند که تا چه حد زننده، بی ادبانه، پرخاشجویانه در برابر تذکر و حتی به دور از شخصیت است. آیا برای اصلاح ساختاری پرخاشگری و این رفتارهای شخصیتی کاری انجام شده است؟ ریشه این عوامل کجاست؟ آیا اگر فردی در محل کار شما این طور برخورد کند شما با بدترین شکل با وی رفتار نمی کنید؟ نمونه هایی از بروخورد شما و دوستان همفکر شما به اعتراض های کاملا صنفی و غیر خشن معلمان به مدیران و وضعیت آموزش و پرورش را در خلال سال ها و حتی یک دهه قبل شاهد بودیم، شما در آن سال ها و بعد از آن کجا بودید و چه کاری کردید؟
مطمئن باشید که تنبیه بزرگترین لطمه فکری و روحی و عصبی را به معلم وارد می کند اما آیا مگر شما قادر به شنیدن صدای مخالف و انتقاد منطقی هستید" اگر جواب شما مثبت است پس چرا مدیر کل زیر دست شما در شهر تهران (که مانند خود وزیر بعد از 33 سال کار بازنشسته شد و بعد از چند سال دوباره برای این پست دعوت به همکاری شد) چند روز قبل در مقابل اعتراض همه مدیران یکی از مناطق جنوبی تهران (منطقه 15 ) در مورد استبداد در تصمیم گیری برای دانش آموزان و تغییر رویه امتحانات مهم ترم اول تنها به بیان نظرات و تصمیم های خود پرداخت که حتی با اعتراض مدیران مدارس به نوع ادبیات وی مواجه شد و در نهایت بر خلاف وعده ای که داده بود بدون پاسخ دادن به سوالات و انتقادات جلسه را با بی ادبی ترک کرد.
اگر همین حق استبداد در تصمیم گیری و بی توجهی به انتقادات را برای معلمان خود در کلاس درس در همین حد مجاز می دانید پس باید حق اخراج از کلاس، حق دادن نمرات دانش آموزان بر اساس حق دانش آموز را برای مجری اصلی کار آموزش یعنی معلم مجاز بدانید. آیا شما می توانید همچون دیگر کشورها مانع یک دانش آموز خاطی که موجب الگوگیری صدها دانش آموز در مدرسه می شود، با ابزار های قانونی اثرگذار شوید؟ مگر شما ابزار اثرگذاری برای ملم گذاشته اید؟ ایا شما می توانید این فرد و یا خانواده وی را از خدمات اجتماعی محروم کنید؟ آیا شما در مدارس خود مشاور و روانشناس حرفه ای (ماهی یک روز) دارید تا مشکلات دانش آموز و معلم را بتواند رفع کند؟ آیا شما می توانید چنین فردی را به انجام برخی خدمات اجتماعی وادارا و محکوم کنید؟
شما برای بهبود روند آموزش و پرورش در جامعه چه کرده اید جز فشار بر معلم و اکنون هم تنها به علت لجبازی های درونی یکی از مدیران شما، سیستم امتحانات ترم اول در شهر تهران در کمال خودرایی و با توجیه های غیر منطقی به شکلی درآمده است که با هیچ منطقی در مدارس قابل توجیه و پذیرش نیست. سنگی را درونی چاهی انداخته شده است که همه معلمان شهر تهران نمی توانند آن را در بیاورند. می دانید در یکی دو هفته اخیر بیشتر وقت معلمان و جلسات آن ها در مورد برگزاری مناسب امتحانات به برخورد با این سنگ صرف شده است؛ حال آنکه انتقاد و توجیه های کاملا منطقی به صورت دستوری نادیده گرفته می شود و در عوض بنا به گفته ی یکی از مدیران مناطق آموزش و پرورش تهران در مورد یک قضیه ی کاملا ساختگی ایشان پشت درهای بسته نیم ساعت گریه می کنند.
گرچه مطلب کمی طولانی شد اما باید به موضوع دورویی در آموزش و پرورش نیز پرداخت، داستان از این قرار است که ارتباطات یکی از اولیای دانش آموزان در مدرسه شاهد منطقه 8 تهران با دفتر وزیر باعث شد تا وزیر برخلاف رویه کُند خود، دستور بررسی سریع و پلیسی یک موضوع واهی را بدهد. معلمی با تجربه و بسیار آرام در این مدرسه به یکی از دانش آموزان خاطی و پرسابقه کلاس می گوید به دلیل بی انضباطی کنار تخته سیاه بایست. این دانش آموز به رویه بی نظمی خود ادامه می دهد و برای برهم زدن نظم به سوی در کلاس می رود که معلم تنها به وی تذکر می دهد پشت در نرو که ممکن است کسی وارد شود و بین در و دیوار زخمی شود (گفته می شود به دانش آموز گفته شده است که له می شوی). ارتباطات ولی این دانش آموز مدرسه شاهد، باعث دستور وزیر و سپس مدیر شهر تهران می شود و مسولان با شیوه پلیسی به بازجویی از دانش آموزان و معلم و مدیر مدرسه می پردازند و حتی گفته می شود دستور توبیخ معلم، مدیر مدرسه و مدیر منطقه نیز مطرح شد که در نهایت بعد از بررسی ها به واهی بودن تنبیه پی برده می شود. جالب اینجاست که گفته می شود مدیر ارشد در آموزش و پرورش شهر تهران بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و در اتاق کار خود دقایق طولانی برای دانش آموز متاثر شده است چرا که با این جمله ی معلم ، وی به یاد حادثه ی مجروح شدن حضرت فاطمه زهرا(س) افتاده و به همین دلیل دستور پیگیری سریع داده است. حال شما فکر می کنید هیچ ارتباطی میان این دو موضوع وجود داشته است یا هدف دیگری مورد توجه بوده است.
دادن ارتباط یک موضوع واهی به مسایل دینی و شرعی در این موضوع به حدی خنده دار است که قضاوت به شما واگذار می شود اما یک پرسش باقی می ماند: ای مسولان ! شما که در برابر یک خبر ناقص این مقدار سرعت عمل دارید چرا در برابر معلم بروجردی ساکت بوده و هستید، چرا در مورد بخاری هایی که حتی در فصل پاییز امسال حادثه ساز شدند سکوت کرده اید ، چرا در برابر مشکلات معیشتی همکاران خود لب باز نمی کنید؛ چرا هنوز با گذشت حدود 8 ماه از دادن مبالغ حق التدریس مدراس طفره می روید؟ تنها مایه افتخار شما بالا بردن آمار قبولی به هر قیمتی و با وارد کردن فشار بر معلم است اما بهتر است سری هم به کلاس های مملو از دانش آموز در جنوب شهر تهران و مناطق دور دست بزنید و برای یک روز وظیفه آموزش را بر عهده بگیرید تا بدانید مشکل چیست و معلم با چه مشکلاتی روبروست؛ سپس در میان افکار عمومی و نه در اتاق کار خود برای معلمان، وضعیت آموزش و پرورش، فرهنگ و دانش در کشور خون گریه خواهید کرد.
*سخن
آینده سازان تبدیل به اراذل و اوباش آینده خواهند شد و مسئولین دم بر نمی آورند.
بی غیرتی و بی رگی و بی توجهی ... تا چه حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
صد رحمت به سیب زمینی
خلاصه این آموزش و پرورش جنازه ایست که گندیده و تعفنش همه جا را گرفته فقط کسی نیست آن را دفن کند. اگر دولتها راست میگفتند و دنبال پیشرفت مملکت بودند قطعا این وضع آموزش نبود. دل من به عنوان یک معلم خون است که جلو چشم من دانش آمزم از دست میرود و من علیرغم تلاشم کاری نمیتوانم بکنم چون باید از او در مقابل تمام مشکلات قبلی و بعدی حمایت کنم اما نه زمان دارم نه ابزار و نه شانی که با آن کاری انجام دهم وقتی وزیر از من دژخیمی ساخته که فقط باید جلو حمله من به دانش آموز گرفته شود...
نفس کاین است دیگر چه داری چشم ز دست دوست یا دشمن
همه تعطیلات را میبینند ولی تعطیلات نان و آب میشود یا مگر کار معلم مثل خیلی ادارات دیگر فقط در محل کار خلاصه میشود؟
مثنوی صد من کاغذ شد.
این حرفها را در صدها نظر سنجی نوشته ام اما حتی نمایش هم داده نشدگرچه نمایش هم داده شود اتفاق خاصی نمیکند
جلب است بدانید مشابه همین حرفها را به دو رئیس منطقه در دولتهای متفاوت گفته ام باز هم هیچ هیچ و باز هم هیچ فقط خون دل میخورم و بس.
بابا این یارو همش خوابه،، کسی هم که خواب باشه چیزی متوجه نمیشه
شما هم چه توقعاتی داریدا؟؟!!
معلم =بی عدالتی در حق او در این نظام مقدس
بها ندادن به معلم یعنی در زندان را باز کردن برای دانش آموزان
بهاندادن به معلم یعنی به بیراهه رفتن جامعه
ببین عزیزان فرهنگی تا زمانیکه این قشر نتوانند اعتصاب کنن همین روند ادامه پیدا میکنه و آب از آب تکان نمی خورد پس بیاییم همه با هم در سراسر کشور به پاخیزیم و از حق قانونی مان دفاع کنیم که چرا معلم نتونه تا 10 روز از ماه پول برای زندگی داشته باشه واقعا از اینکه در این جامعه معلمم متأسفم و دیگر هیچ .... شما را به خدای بزرگ می سپارم و تا می توانیم غصه و غم بخوریم چرا که ما همه فانی(وزیر ) هستیم
حضرات کم پول حق ماموریت و پاداشی و اضافه کاری و حق طرح و برنامه های مزخرف میگیرند؛ بخشنامه به مدارس میدهند که معلمان طرحهای درآمد زا برای مدارس و ادارات آموزش و پرورش بدهند. حتما چند وقت دیگر کاسه گدایی دست معلمان میدهند تا در خیابان برای آنان درآمد ایجاد کنند!!! این بود وعده ی رئیس جمهور محترم برای عزت و کرامت انسانی و مهار تورم در صد روز .
جیب مردم با شیب ملایم در حال تخلیه شدن است و این کارها هم با اهدافی انجام میشود . اینها میخواهند مردم را مانند دهه ی هفتاد جامعه را به آشوب و اغتشاش بکشانند و این مسئله را به کنار نیامدن با کدخدای جهان نسبت دهند.
اللهم لعنه الله الظالمین
این همه حمایت از مدیر بی خرد بی ادب بی علم در این وزارتخانه باچه فلسفه ای؟
این همه ناهماهنگی در برنامه های اجرایی این وزارت خانه با وجود اهداف بلند مدت و چشم انداز ایران 1400 و....با چه هدفی؟
این همه فرایند های نابهنجار فردی و اجتماعی با چه نیتی؟ این همه نالایق سالاری با چه توجیحی؟
این همه...؟؟؟؟؟؟؟
ما نه برای خود که برای داشتن دغدغه آینده نامعلوم و صد البته ناخوشایند فرزندان این مملکت باید کاری بکنیم یادمان باشد رسالت ما ساختن اجتماع است نه دل باختن به مرری برای امرار مماش این وظیفه یک معلم است که شغل انبیا نامندش.
این همه حمایت از مدیر بی خرد بی ادب بی علم در این وزارتخانه باچه فلسفه ای؟
این همه ناهماهنگی در برنامه های اجرایی این وزارت خانه با وجود اهداف بلند مدت و چشم انداز ایران 1400 و....با چه هدفی؟
این همه فرایند های نابهنجار فردی و اجتماعی با چه نیتی؟ این همه نالایق سالاری با چه توجیحی؟
این همه...؟؟؟؟؟؟؟
ما نه برای خود که برای داشتن دغدغه آینده نامعلوم و صد البته ناخوشایند فرزندان این مملکت باید کاری بکنیم یادمان باشد رسالت ما ساختن اجتماع است نه دل باختن به مرری برای امرار مماش این وظیفه یک معلم است که شغل انبیا نامندش.
درست است که مشکل هزینه های زندگی خیلی آزار دهنده است ولی از آن بدتر بی عدالتی است. دوستی که گفته بودند حقوق معلمان بیش از لیاقتشان است حتما اطلاع ندارند که خیلی چیزها در رسانه ها هست که دروغ است: معلمان بعد از اتمام کار در مدرسه و در ایام تعطیل مجبورند برای ایام کلاس آمادگی علمی و روخی خودشانرا بالا ببرند. حال اگر کسی اینکار را نکرد مثل هر کارمند دیگری خود را مدیون مردم میکند (چنین افرادی همه جا پیدا میشوند)
فرض بگیرید شما کارمند یک بانک باشید و کسی برای وام بیاید و موقع انجام کارش از شما خواهش کند کارش را انجام ندهید و حتی به شما توهین هم بکند و شما بخاطر خودش تلاش کنید این وام را برایش فراهم کنید گرچه در هر مرحله خودش کارشکنی بکند! تازه در نظر بگیرید که هر روز چند گروه 30 نفره به طور همزمان همین کار را بکنند! آنوقت بعد از 9 ماه فکر کنم دیگر یا نیاز به داروی آرام بخش پیدا میکنید یا کارتان را ترک خواهید کرد.
اما مهمتر از معیشت، خود آموزش و پرورش است که شرایط خوبی ندارد. اگر فرزند محصل داشته باشید خودتان حتما متوجه شده اید که هیچ چیز آن به هیچ حای آن نمی آید. معلم بیچاره هم همین مشکل را دارد. میخواهد بچه ها درس بخوانند و نمره های بالا بگیرند پس گاهی کنترل خود را از دست میدهند مثل یک پدر یا مادر(گرچه مورد تائید نیست) ولی اگر معلم 15 دانش آموز داشته باشد و کتاب مناسب باشد فضای آموزشی و بقیه موارد فراهم باشد اصلا نیازی به این اتفاقات نیست اصلا پیش نمی آید. ولی وقتی به معلمی کلاس پر جمعیتی را میدهند در مدرسه ای که ولی با هزار بدبختی و صرف هزینه های گزاف فرزند خود را ثبت نام کرده و فکر میکند به جیب معلم میرود غافل از اینکه فقط توقع مدیر از معلم بیشتر میشود. در این شرایط حتی ولی دانش آموز هم دیدگاه نادرستی از داستان پیدا میکند. و سیکل باطلی شکل میگیرد که فقط مردم بجان هم می آفتند.
ببخشید طولانی شد هنوز هست ولی میترسم حوصله خوانندگان سر برود.
درست است که مشکل هزینه های زندگی خیلی آزار دهنده است ولی از آن بدتر بی عدالتی است. دوستی که گفته بودند حقوق معلمان بیش از لیاقتشان است حتما اطلاع ندارند که خیلی چیزها در رسانه ها هست که دروغ است: معلمان بعد از اتمام کار در مدرسه و در ایام تعطیل مجبورند برای ایام کلاس آمادگی علمی و روخی خودشانرا بالا ببرند. حال اگر کسی اینکار را نکرد مثل هر کارمند دیگری خود را مدیون مردم میکند (چنین افرادی همه جا پیدا میشوند)
فرض بگیرید شما کارمند یک بانک باشید و کسی برای وام بیاید و موقع انجام کارش از شما خواهش کند کارش را انجام ندهید و حتی به شما توهین هم بکند و شما بخاطر خودش تلاش کنید این وام را برایش فراهم کنید گرچه در هر مرحله خودش کارشکنی بکند! تازه در نظر بگیرید که هر روز چند گروه 30 نفره به طور همزمان همین کار را بکنند! آنوقت بعد از 9 ماه فکر کنم دیگر یا نیاز به داروی آرام بخش پیدا میکنید یا کارتان را ترک خواهید کرد.
اما مهمتر از معیشت، خود آموزش و پرورش است که شرایط خوبی ندارد. اگر فرزند محصل داشته باشید خودتان حتما متوجه شده اید که هیچ چیز آن به هیچ حای آن نمی آید. معلم بیچاره هم همین مشکل را دارد. میخواهد بچه ها درس بخوانند و نمره های بالا بگیرند پس گاهی کنترل خود را از دست میدهند مثل یک پدر یا مادر(گرچه مورد تائید نیست) ولی اگر معلم 15 دانش آموز داشته باشد و کتاب مناسب باشد فضای آموزشی و بقیه موارد فراهم باشد اصلا نیازی به این اتفاقات نیست اصلا پیش نمی آید. ولی وقتی به معلمی کلاس پر جمعیتی را میدهند در مدرسه ای که ولی با هزار بدبختی و صرف هزینه های گزاف فرزند خود را ثبت نام کرده و فکر میکند به جیب معلم میرود غافل از اینکه فقط توقع مدیر از معلم بیشتر میشود. در این شرایط حتی ولی دانش آموز هم دیدگاه نادرستی از داستان پیدا میکند. و سیکل باطلی شکل میگیرد که فقط مردم بجان هم می آفتند.
ببخشید طولانی شد هنوز هست ولی میترسم حوصله خوانندگان سر برود.
باید به آقای توبخت متذکرشد که ماهنوزاضافه گاری سه ماهه اول را دریافت نکردهایم که ایشان سراغ سه ماه دوم سال جاری میروند .این هم ازگزارشات غلط مسئولین آموزش وپرورش است.امابعد، خون دل های ما فرهنگیان تمامی ندارد.آمارگرایی درمدارس بیدادمی کند فقط معیار معلم کارا بودن باامار سنجیده می شود. جای سخن بسیار است. دانش آموزسالاری در سیستم آموزش و پرورش تنیجه بررسی غلط وحذف جایگاه معلم ازشان منزلت حقیقی آن است.که نتیجه ی آن بروجرد مشخص گردید. خدای مان به خیر بگذراند .فرزندان فرهنگیان فرهیخته بایددرانتظار خواسته های خود باقی بمانند ودرآخر آن را به دست فراموشی بسپارند. تاکی میتوانیم شاهد این بی حرمتی ها باشیم. قابل توجه مسئولین محترم، صدراعظم آلمان
وقتی باعتراض پزشکان مبنی بر افزایش حقوق نسبت معلمان مواجه شد وی درجواب به انها گفت:مگر شما ومن چه کسانی به این مقام رسانده اند پس باید ما ازآنها ممنون باشیم.
هر وقت شما رو تو تلویزیون میبینم از قیافه مظلوم ومعصومتان گریه ام میگیره.
ای خدای بزرگ کاش وزیر بهداشت وزیر ما میبود.کاش من به جای آموزش وپرورش در جایی دیگر بودم.
آقای فانی واقعاً فامیلت برازنده خودته هرکی این فامیلو برات گذاشته تو رو خوب شناخته فانی
وزیر باید کسی باشه که نعره بزنه نه گیج باشه
من فکر می کنم از حالا همه ی فرهنگیان همت کنند و یکدست شوند و نمایندگانی که به معلم ها ارزش قائل نیستند از خانه ی ملت بیرون کنند و نمایندگانی جدید با دیدگاهی مثبت نسبت به معلم ها انتخاب کنند . ضمنا منتخبین باید بدانند که اگر قشر فرهنگی بخواهد آن ها هیچ وقت فرصت حضور در خانه ی ملت را نخواهند داشت و هم چنین جناب رییس جمهور.
فانی !!!!!!