همراهان ایشان گفتند آقا شما منزل آیتالله گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی، منزل بقیه آیات نمیخواهید بروید؟ ایشان فرمود که من آمده ام زیارت حضرت معصومه(س) و دیدار حاج آقا روح الله و این کار را هم انجام دادم.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم،درباره ورود علما و روحانیت صاحب جایگاه و کم و کیف آن در جریان انقلاب سخن بسیار است. از جمله نقاط مغفول تاریخ انقلاب که به آن کمتر پرداخته شده است مساله حمایت حوزه علمیه مشهد و در راس آن مرحوم شیخ مجتبی قزوینی از امام خمینی(ره) است. این عالم جلیل القدر که به تعبیر استاد محمدرضا حکیمی "ورود خراسان در انقلاب مدیون اوست" با وجود تفاوت در مشرب فکری و حضور در جریان منتقدین فلسفه به صورت تمام قد از امام خمینی حمایت می کند.خاطره ای که در ادامه می آید جریان دیدار ایشان با امام راحل است.
مرحوم اسماعیل فردوسی پور در خاطرات خود نقل می کند: بعد از اینکه امام آزاد شدند و به قم رفتند گروه هایی از سراسر کشور من جمله از مشهد مقدس برای زیارت امام به قم مشرف شدند. مرحوم آیتالله میرزا احمد مدرس یزدی که از مدرسین مشهد مقدس بود از طرف مرحوم آیتالله العظمی میلانی به نمایندگی از ایشان به قم مشرف شد و خدمت امام رسید. در معیت ایشان حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای طبسی هم بودند و ایشان وقتی به قم می آیند و خدمت امام می رسند آنجا یک سخنرانی بسیار تندی می کنند. در مراجعت در ایستگاه قطار آقای طبسی را دستگیر و بازداشت کردند ولی مرحوم آقای مدرس مراجعت کرد. به دنبال آن بازاری های مشهد خدمت مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی آمدند و گفتند که: ما می خواهیم قم برویم و خدمت امام برسیم و دلمان می خواهد که در خدمت شما باشیم. ایشان هم موافقت کردند. در حدود 40 نفر از انقلابیون مشهد، آنهایی که افراد فعالی بودند بلیط قطار گرفتند من هم در خدمتشان بودم ابتدا تهران آمدیم و حدود یک هفته در تهران بودیم و بعد از یک هفته عازم قم شدیم و خدمت امام مشرف شدیم. نزدیک قم که رسیدیم یکی از همراهان از حاج شیخ سؤال کرد که آقا اول می رویم خدمت امام یا زیارت حضرت معصومه(س)؟ ایشان گفت: اول هدف ما زیارت حضرت معصومه(س) است بعد خدمت امام می رویم. در بین راه توقفی کردیم تا اینکه اتوبوس بازاریها هم برسد و همه با هم به شهر قم برسیم. به محض ورود این هیأت، قم به هم خورد و تعطیل شد. یک عده فکر کرده بودند که آیتالله العظمی میلانی آمده است و استقبال خیلی گرمی از ما کردند.
دیدار شیخ مجتبی قزوینی با امام
حاج شیخ هم پیرمرد بود و هم مریض احوال، مجبور بودیم ایشان را تا منزل امام با ماشین ببریم. ماشینی تهیه کردند و آمد و ایشان سوار شدند تا به خانه امام رسیدیم. وارد منزل امام که شدیم آنجا مجلس خیلی جالبی شد برای اینکه بهترین مداحان مشهد مقدس آمده بودند. در اتاق امام که نشسته بودیم، از آن اتاق یک پنجره ای به حیاط باز می شد؛ امام جوری نشسته بودند که هم از حیاط و هم از سالن و هم اتاق دیده بشوند؛ یک طرف پنجره امام نشسته بودند و یک طرف پنجره هم مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی که عکسشان در این حالتی که روبروی هم نشسته بودند هست؛ یک عکس خیلی جالبی عکاس گرفته است که مرحوم حاج شیخ مشغول صحبت با امام می باشد. آنجا مرحوم حاجی غنیان بلند شد و اشعار بسیار تند و انقلابی خواند و بعد هم گفت من دنباله صحبت را به برادر ارجمندم مداح اهل بیت آقای اکبرزاده واگذار میکنم. حاج آقا اکبرزاده هم بلند شد و اشعار انقلابی که خودش جمع کرده بود درباره امام حسین(ع) خواند، بطوریکه واقعاً آن مجلس را گرم کرد. مداحی این دو تا که تمام شد امام رو کردند به آقایانی که آنجا بودند، مثل آیتالله خزعلی، آقای شیخ علی اصغر مروارید و فرمودند که شما از آقایان تشکر کنید. آیتالله خزعلی بلند شدند و صحبت کردند، سخن بسیار ادبی و جالبی کردند. بعد توصیف مجلس و اوصاف امام و زندان ایشان را بیان کردند. بعد از آیتالله خزعلی امام به آقای مروارید رو کردند و گفتند: شما از مردم تشکر کنید. ایشان هم بلند شد و تشکر کرد و این مجلس اینجا ختم شد. این طور ملاقات 10 تا 15 روز بعد از آزادی امام بود، بعد از آن مجلس امام مردم را بدرقه کردند ما هم خداحافظی کردیم و به مشهد مراجعت نمودیم. آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی فرمودند من در منزل آیتالله خزعلی می مانم. همراهان ایشان گفتند آقا شما منزل آیتالله گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی، منزل بقیه آیات نمی خواهید بروید؟ ایشان فرمود که من آمده ام زیارت حضرت معصومه(س) و دیدار حضرت امام (حاج آقا روح الله) و این کار را هم انجام دادم، اگر آقایان از من دیدن کردند که برای من، بازدید از ایشان وظیفه می شود اما اگر دیدن نکردند من وظیفه ای ندارم. در یک بعدازظهری آقایان علمای آن روز قم از مراجع و غیر مراجع و مدرسین به دیدن مرحوم حاج شیخ در منزل آیتالله خزعلی آمدند. اول کسی که آمده آیت الله العظمی سید شهاب الدین محمدحسین مرعشی نجفی بود، همین طور آیت الله سید کاظم شریعتمداری آمد، البته آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی مریض بود، و نیامد، بقیه مدرسین آمدندو آنجا من یادم هست که آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله محمدمهدی ربانی املشی و بعضی دیگر از آقایان، سخنرانی کردند.
بازدید امام از حاج شیخ مجتبی قزوینی
در همین روزها امام نیز از حاج شیخ بازدید کرد. از ایشان دم در، موقع ورودشان یک عکسی گرفتند که عکس بسیار جالبی بود. این دیدارها باعث شد که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی هم از مراجع و علما بازدید کند. یک جلسه خصوصی محرمانه با خود امام، برگزار کردند. یک روز قبل از ظهری بود که ما با آقازاده ایشان در خدمتشان بودیم منزل رفتیم منتهی داخل اتاق نرفتیم، آنجا فقط مرحوم حاج شیخ و امام، دونفری بودند. این دیدار حدود یک ساعت طول کشید. بعد از یک ساعت ملاقات که بیرون آمد، پسر ایشان سؤال کرد که چگونه یافتید آقا را؟ مرحوم حاج شیخ فرمود: سید کامل است. ایشان سؤال کرد حتی از آن جهات؟ منظورش از آن جهات یعنی اطلاع از علوم غریبه ای بود که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی داشت. یک سلسله مطالبی را مرحوم حاج شیخ بلد بود که کمتر کسی از آنها اطلاع داشت. ایشان گفت حتی از آن جهات هم کامل است. بعد از این ملاقات حاج شیخ یک ملاقات خصوصی با آقای شریعتمداری داشت. در آن ملاقات هم ما در حضورشان نبودیم. توی اتاق انتظار نشستیم، ایشان رفت آن ملاقات دو ساعت طول کشید. وقتی مرحوم حاج شیخ بیرون آمد، پیر و خسته و کوبیده مثل اینکه از یک حوض آب جوش بیرون آمده باشد، عرق کرده و ناراحت. گفتیم: آقا چه شده است؟ فرمود بروید، ننشینید قضیه تمام است. یعنی چه تمام است، چه شده است؟ ایشان فرمود دو ساعت ما بحث کردیم، بر ادامه مبارزه استدلال کردیم، آخرین جوابی که ایشان داد این بود که من و حاج آقا روحالله با هم شروع کردیم اما الآن او جلو افتاده و من عقب ماندهام، دیگر من حاضر نیستم بیایم. بالاخره مرحوم شیخ مجتبی قزوینی از همان جا از آقای شریعتمداری مأیوس شد و ایشان را شناخت و فرمود این سید را رها کنید. سپس به دیدار بقیه آقایانی هم که آمده بودند رفتند و بعد از یک هفته اقامت در قم به مشهد مقدس مراجعت کردیم. البته رفت و آمد اردوها تا مدتها به قم ادامه داشت.
*خاطرات مرحوم اسماعیل فردوسی پور، صص63-70
مرحوم اسماعیل فردوسی پور در خاطرات خود نقل می کند: بعد از اینکه امام آزاد شدند و به قم رفتند گروه هایی از سراسر کشور من جمله از مشهد مقدس برای زیارت امام به قم مشرف شدند. مرحوم آیتالله میرزا احمد مدرس یزدی که از مدرسین مشهد مقدس بود از طرف مرحوم آیتالله العظمی میلانی به نمایندگی از ایشان به قم مشرف شد و خدمت امام رسید. در معیت ایشان حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای طبسی هم بودند و ایشان وقتی به قم می آیند و خدمت امام می رسند آنجا یک سخنرانی بسیار تندی می کنند. در مراجعت در ایستگاه قطار آقای طبسی را دستگیر و بازداشت کردند ولی مرحوم آقای مدرس مراجعت کرد. به دنبال آن بازاری های مشهد خدمت مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی آمدند و گفتند که: ما می خواهیم قم برویم و خدمت امام برسیم و دلمان می خواهد که در خدمت شما باشیم. ایشان هم موافقت کردند. در حدود 40 نفر از انقلابیون مشهد، آنهایی که افراد فعالی بودند بلیط قطار گرفتند من هم در خدمتشان بودم ابتدا تهران آمدیم و حدود یک هفته در تهران بودیم و بعد از یک هفته عازم قم شدیم و خدمت امام مشرف شدیم. نزدیک قم که رسیدیم یکی از همراهان از حاج شیخ سؤال کرد که آقا اول می رویم خدمت امام یا زیارت حضرت معصومه(س)؟ ایشان گفت: اول هدف ما زیارت حضرت معصومه(س) است بعد خدمت امام می رویم. در بین راه توقفی کردیم تا اینکه اتوبوس بازاریها هم برسد و همه با هم به شهر قم برسیم. به محض ورود این هیأت، قم به هم خورد و تعطیل شد. یک عده فکر کرده بودند که آیتالله العظمی میلانی آمده است و استقبال خیلی گرمی از ما کردند.
دیدار شیخ مجتبی قزوینی با امام
حاج شیخ هم پیرمرد بود و هم مریض احوال، مجبور بودیم ایشان را تا منزل امام با ماشین ببریم. ماشینی تهیه کردند و آمد و ایشان سوار شدند تا به خانه امام رسیدیم. وارد منزل امام که شدیم آنجا مجلس خیلی جالبی شد برای اینکه بهترین مداحان مشهد مقدس آمده بودند. در اتاق امام که نشسته بودیم، از آن اتاق یک پنجره ای به حیاط باز می شد؛ امام جوری نشسته بودند که هم از حیاط و هم از سالن و هم اتاق دیده بشوند؛ یک طرف پنجره امام نشسته بودند و یک طرف پنجره هم مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی که عکسشان در این حالتی که روبروی هم نشسته بودند هست؛ یک عکس خیلی جالبی عکاس گرفته است که مرحوم حاج شیخ مشغول صحبت با امام می باشد. آنجا مرحوم حاجی غنیان بلند شد و اشعار بسیار تند و انقلابی خواند و بعد هم گفت من دنباله صحبت را به برادر ارجمندم مداح اهل بیت آقای اکبرزاده واگذار میکنم. حاج آقا اکبرزاده هم بلند شد و اشعار انقلابی که خودش جمع کرده بود درباره امام حسین(ع) خواند، بطوریکه واقعاً آن مجلس را گرم کرد. مداحی این دو تا که تمام شد امام رو کردند به آقایانی که آنجا بودند، مثل آیتالله خزعلی، آقای شیخ علی اصغر مروارید و فرمودند که شما از آقایان تشکر کنید. آیتالله خزعلی بلند شدند و صحبت کردند، سخن بسیار ادبی و جالبی کردند. بعد توصیف مجلس و اوصاف امام و زندان ایشان را بیان کردند. بعد از آیتالله خزعلی امام به آقای مروارید رو کردند و گفتند: شما از مردم تشکر کنید. ایشان هم بلند شد و تشکر کرد و این مجلس اینجا ختم شد. این طور ملاقات 10 تا 15 روز بعد از آزادی امام بود، بعد از آن مجلس امام مردم را بدرقه کردند ما هم خداحافظی کردیم و به مشهد مراجعت نمودیم. آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی فرمودند من در منزل آیتالله خزعلی می مانم. همراهان ایشان گفتند آقا شما منزل آیتالله گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی، منزل بقیه آیات نمی خواهید بروید؟ ایشان فرمود که من آمده ام زیارت حضرت معصومه(س) و دیدار حضرت امام (حاج آقا روح الله) و این کار را هم انجام دادم، اگر آقایان از من دیدن کردند که برای من، بازدید از ایشان وظیفه می شود اما اگر دیدن نکردند من وظیفه ای ندارم. در یک بعدازظهری آقایان علمای آن روز قم از مراجع و غیر مراجع و مدرسین به دیدن مرحوم حاج شیخ در منزل آیتالله خزعلی آمدند. اول کسی که آمده آیت الله العظمی سید شهاب الدین محمدحسین مرعشی نجفی بود، همین طور آیت الله سید کاظم شریعتمداری آمد، البته آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی مریض بود، و نیامد، بقیه مدرسین آمدندو آنجا من یادم هست که آیت الله ناصر مکارم شیرازی و آیت الله محمدمهدی ربانی املشی و بعضی دیگر از آقایان، سخنرانی کردند.
بازدید امام از حاج شیخ مجتبی قزوینی
در همین روزها امام نیز از حاج شیخ بازدید کرد. از ایشان دم در، موقع ورودشان یک عکسی گرفتند که عکس بسیار جالبی بود. این دیدارها باعث شد که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی هم از مراجع و علما بازدید کند. یک جلسه خصوصی محرمانه با خود امام، برگزار کردند. یک روز قبل از ظهری بود که ما با آقازاده ایشان در خدمتشان بودیم منزل رفتیم منتهی داخل اتاق نرفتیم، آنجا فقط مرحوم حاج شیخ و امام، دونفری بودند. این دیدار حدود یک ساعت طول کشید. بعد از یک ساعت ملاقات که بیرون آمد، پسر ایشان سؤال کرد که چگونه یافتید آقا را؟ مرحوم حاج شیخ فرمود: سید کامل است. ایشان سؤال کرد حتی از آن جهات؟ منظورش از آن جهات یعنی اطلاع از علوم غریبه ای بود که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی داشت. یک سلسله مطالبی را مرحوم حاج شیخ بلد بود که کمتر کسی از آنها اطلاع داشت. ایشان گفت حتی از آن جهات هم کامل است. بعد از این ملاقات حاج شیخ یک ملاقات خصوصی با آقای شریعتمداری داشت. در آن ملاقات هم ما در حضورشان نبودیم. توی اتاق انتظار نشستیم، ایشان رفت آن ملاقات دو ساعت طول کشید. وقتی مرحوم حاج شیخ بیرون آمد، پیر و خسته و کوبیده مثل اینکه از یک حوض آب جوش بیرون آمده باشد، عرق کرده و ناراحت. گفتیم: آقا چه شده است؟ فرمود بروید، ننشینید قضیه تمام است. یعنی چه تمام است، چه شده است؟ ایشان فرمود دو ساعت ما بحث کردیم، بر ادامه مبارزه استدلال کردیم، آخرین جوابی که ایشان داد این بود که من و حاج آقا روحالله با هم شروع کردیم اما الآن او جلو افتاده و من عقب ماندهام، دیگر من حاضر نیستم بیایم. بالاخره مرحوم شیخ مجتبی قزوینی از همان جا از آقای شریعتمداری مأیوس شد و ایشان را شناخت و فرمود این سید را رها کنید. سپس به دیدار بقیه آقایانی هم که آمده بودند رفتند و بعد از یک هفته اقامت در قم به مشهد مقدس مراجعت کردیم. البته رفت و آمد اردوها تا مدتها به قم ادامه داشت.
*خاطرات مرحوم اسماعیل فردوسی پور، صص63-70