ادوین شامیریان جوان 20 ساله یک برادر و سه خواهر کوچکتر از خود داشت. او پس از اعزام به خدمت و در حین انجام خدمت سربازی با اشتیاق داشتن تحصیلات عالی در کنکور ورودی دانشگاه ها شرکت کرد و در رشته پزشکی پذیرفته شد. او در انتظار روشن شدن وضع خود بود که در جبهه میمک به شهادت رسید.
شهدای ایران:نرسس شامیریان، پدر ادوین در تظاهرات و قیام های مردم
اوایل انقلاب اسلامی بر ضد رژیم سلطنتی شرکت کرده و در اثر برخورد گلوله
زخمی شده آسیبی درمان ناپذیر یافته بود. با این حال به عنوان مکانیک متخصص
خودروهای سنگین بارها به جبهه به ماموریت رفته و در حین شهادت فرزندش در
سال 1363 نیز در جبهه بود. خانم ژنیک، مادر ادوین با مراقبت از سه فرزند
خود در خانه در انتظار بازگشت شوهر و فرزندش بود.
در تشییع پیکر ادوین شامیریان هزارن هموطن ارمنی و مسلمان شرکت کردند که در میان آنان نمایندگان شورای خلیفه گری ارامنه تهران، وارتان وارتانیان و آرداوازد باغومیان نمایندگان ارامنه تهران و شمال و اصفهان و جنوب در مجلس شورای اسلامی آقای عابدینی سرهنگ ارتش جمعی از ارتشیان، شوراهای کلیساها و اعضای انجمن های ارامنه حضور داشتند.
مراسم مذهبی تدفین در کلیسای «مترجمان مقدس» به ریاست اسقف اعظم ارداک مانوکیان خلیفه ارامنه تهران برگزار شد. پدر روحانی پس از مراسم مذهبی در خطبه خود به موضوع شهادت پرداخت و آن را عالی ترین نوع ایثار انسانی شمرد و والدین و بستگان شهید ادوین را تسکین و دلداری داد. سپس تابوت پیکر این شهید با نواختن گروه موزیک نظامی به دنبال گروه پرچمداران با حمل بر دوش مردم تا خیابان اصلی دماوند و در محله نارمک برده، سپس با آمبولانس به آرامگاه ارامنه «نوربوراستان» تهران منتقل شد و در جایگاه ویژه شهیدان به خاک سپرده شد.
در آرامگاه، آرامائیس نرسیسیان از سوی شورای خلیفه گری، وارتان وارتانیان و یرواند آودیان و در پایان نیز سرهنگ عابدینی سخنانی در خورد ایراد نمودند.
در شبانگاه روز خاکسپاری، اسقف اعظم آرداک مانوکیان خلیفه ارامنه تهران، وارتان وارتانیان نماینده ارامنه تهران و شمال و آرامائیس نرسیسیان رئیس شورای خلیفه گری برای عرض تسلیت به دیدار خانواده شهید رفتند. مراسم هفتمین روز شهادت او در 4 سپتامبر در کلیسای «مترجمان مقدس» برگزار شد.
شهید ادوین شامیریان در 17 اوت 1967 در تهران به دنیا آمد. در دوره ابتدایی و راهنمایی در مدرسه ارامنه «نائیری» تهران تحصیل کرد. سپس در دبیرستان ارامنه «آ.سوقومونیان» تهران ادامه تحصیل داد و بلافاصله پس از آن به خدمت سربازی رفت. پس از گذراندن دوره آموزشی سربازی برای خدمت به لشکر 58 اعزام شد، سپس به لشکر 84 و پس از آن به لشکر جبهه میمک و سرانجام...
** وصیتنامه شهید ادوین شامیریان
«به نام خداوند بخشاینده که نان روزانه ما را می دهد و یک روز ما را از این دنیا می برد.
این نامه را به پدر و مادرم می نویسم که برای زندگی و خوشبختی من سال ها شب و روز زحمت کشیدند. پدر و مادر عزیز، می خواهم آن روز که این نامه را به شما تحویل می دهند فرا نرسد، اما نمی توان در مشیت الهی تردید کرد. نمی توان بر احتمالات تیز تکیه کرد اما من امیدوارم که این احتمالات در مورد من به وقوع نپیوندد اما در این حالت نیز ناراحت نشوید. از شما خواهش می کنم که زیاد ناراحت نشوید زیرا غیر از من برادر دیگری نیز دارم که می توانید به او بیشتر تکیه کنید تا به من. من اگرچه خوشحالم اما از اینکه نتوانسته ام برای شما مفید باشم غمگینم و امیدوارم به بزرگی شما مرا ببخشید. به خواهرانم بگویید که آنها را دوست دارم و تا ابد دوستشان خواهم داشت، سعی کنید تا آنجا که می توانید به خدا ایمان داشته باشید و همه چیز را در وجود خدا خلاصه کنید و مانند دخترهای این دور و زمانه نباشید، مخصوصا حال که برادر بزرگتری بالای سر ندارید. به برادرم بگویید که از این به بعد بار سنگینی بر دوش تو گذاشته شده است. به او بگویید که مثل من نباشد، بلکه خودش را وقف نیازهای خانواده بکند و آنچه برای خود می خواهد نخست برای خانواده خود بخواهد. با شعری پایان می دهم که امیدوارم شما را تسکین دهد.
یادگارهای به هم آمیخته و خرد شده
به یاد داشته باشید که در این سنگر می میرم
به هیچ کس از مرگ من چیزی نگویید
نمی خواهم مادرم احتضار سنگینم را ببیند
نمی خواهم پدرم چشمان بازم را ببیند.»
*ایرنا
در تشییع پیکر ادوین شامیریان هزارن هموطن ارمنی و مسلمان شرکت کردند که در میان آنان نمایندگان شورای خلیفه گری ارامنه تهران، وارتان وارتانیان و آرداوازد باغومیان نمایندگان ارامنه تهران و شمال و اصفهان و جنوب در مجلس شورای اسلامی آقای عابدینی سرهنگ ارتش جمعی از ارتشیان، شوراهای کلیساها و اعضای انجمن های ارامنه حضور داشتند.
مراسم مذهبی تدفین در کلیسای «مترجمان مقدس» به ریاست اسقف اعظم ارداک مانوکیان خلیفه ارامنه تهران برگزار شد. پدر روحانی پس از مراسم مذهبی در خطبه خود به موضوع شهادت پرداخت و آن را عالی ترین نوع ایثار انسانی شمرد و والدین و بستگان شهید ادوین را تسکین و دلداری داد. سپس تابوت پیکر این شهید با نواختن گروه موزیک نظامی به دنبال گروه پرچمداران با حمل بر دوش مردم تا خیابان اصلی دماوند و در محله نارمک برده، سپس با آمبولانس به آرامگاه ارامنه «نوربوراستان» تهران منتقل شد و در جایگاه ویژه شهیدان به خاک سپرده شد.
در آرامگاه، آرامائیس نرسیسیان از سوی شورای خلیفه گری، وارتان وارتانیان و یرواند آودیان و در پایان نیز سرهنگ عابدینی سخنانی در خورد ایراد نمودند.
در شبانگاه روز خاکسپاری، اسقف اعظم آرداک مانوکیان خلیفه ارامنه تهران، وارتان وارتانیان نماینده ارامنه تهران و شمال و آرامائیس نرسیسیان رئیس شورای خلیفه گری برای عرض تسلیت به دیدار خانواده شهید رفتند. مراسم هفتمین روز شهادت او در 4 سپتامبر در کلیسای «مترجمان مقدس» برگزار شد.
شهید ادوین شامیریان در 17 اوت 1967 در تهران به دنیا آمد. در دوره ابتدایی و راهنمایی در مدرسه ارامنه «نائیری» تهران تحصیل کرد. سپس در دبیرستان ارامنه «آ.سوقومونیان» تهران ادامه تحصیل داد و بلافاصله پس از آن به خدمت سربازی رفت. پس از گذراندن دوره آموزشی سربازی برای خدمت به لشکر 58 اعزام شد، سپس به لشکر 84 و پس از آن به لشکر جبهه میمک و سرانجام...
** وصیتنامه شهید ادوین شامیریان
«به نام خداوند بخشاینده که نان روزانه ما را می دهد و یک روز ما را از این دنیا می برد.
این نامه را به پدر و مادرم می نویسم که برای زندگی و خوشبختی من سال ها شب و روز زحمت کشیدند. پدر و مادر عزیز، می خواهم آن روز که این نامه را به شما تحویل می دهند فرا نرسد، اما نمی توان در مشیت الهی تردید کرد. نمی توان بر احتمالات تیز تکیه کرد اما من امیدوارم که این احتمالات در مورد من به وقوع نپیوندد اما در این حالت نیز ناراحت نشوید. از شما خواهش می کنم که زیاد ناراحت نشوید زیرا غیر از من برادر دیگری نیز دارم که می توانید به او بیشتر تکیه کنید تا به من. من اگرچه خوشحالم اما از اینکه نتوانسته ام برای شما مفید باشم غمگینم و امیدوارم به بزرگی شما مرا ببخشید. به خواهرانم بگویید که آنها را دوست دارم و تا ابد دوستشان خواهم داشت، سعی کنید تا آنجا که می توانید به خدا ایمان داشته باشید و همه چیز را در وجود خدا خلاصه کنید و مانند دخترهای این دور و زمانه نباشید، مخصوصا حال که برادر بزرگتری بالای سر ندارید. به برادرم بگویید که از این به بعد بار سنگینی بر دوش تو گذاشته شده است. به او بگویید که مثل من نباشد، بلکه خودش را وقف نیازهای خانواده بکند و آنچه برای خود می خواهد نخست برای خانواده خود بخواهد. با شعری پایان می دهم که امیدوارم شما را تسکین دهد.
یادگارهای به هم آمیخته و خرد شده
به یاد داشته باشید که در این سنگر می میرم
به هیچ کس از مرگ من چیزی نگویید
نمی خواهم مادرم احتضار سنگینم را ببیند
نمی خواهم پدرم چشمان بازم را ببیند.»
*ایرنا