در نامه ای عنوان شد
ماجانبازان اعصاب روان در ادارات و اجتماع خجالت می کشیم بگوئیم نواحی مجروحیت ما از کدام قسمت بدنمان است!
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ یکی از جانبازان اعصاب و روان در نامه ای به رئیس جمهور از وضعیت بد زندگی یک جانباز و برخورد مسئولین بنیاد شهید و امور ایثارگران گلایه کرد.
بنا بر این گزارش متن این نامه به شرح زیر می باشد:
ریاست محترم جمهوری اسلامی آقای دکتر روحانی
سلام علیکم" احتراما اینجانب محسن سلمان زاده یکی ازجانبازان اعصاب و روان و...با 35درصد جنگ تحمیلی تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران تبریز هستم(31611)
به استحضارمی رساند با وجود مشکلات فراوان جسمی و روحی و عود بیماری که یکی از دلایل آن گذشت سن می باشد، چندین بار در جبهه ها مجروح شدم ولی یکی از آن را که درعملیات رمضان بود ثبت کردم و آخرین بار براساس آن درسال82 کمیسیون محترم عالی پزشکی درجلوی چشم خودم 58 درصد تعیین درصد کردند که در اعلام به خودم 35 درصد بود! بماند.!!!!!!
مشکلات زیادی در موردجانبازان اعصاب روان وجود دارد که اغلب جانبازان در سایت ها و یا ازطریق پست وغیره به آگاهی حضرتعالی رساندند. لیکن مواردی هست که بدان اشاره می کنم و امیدوارم در صدور دستور رسیدگی و اعلام نتیجه به حضرتعالی، ارائه طریق فرمائید:
1- ماجانبازان اعصاب روان در ادارات و اجتماع خجالت می کشیم بگوئیم موجی یا جانبازاعصاب وروان هستیم! چون با عرض معذرت دیوانه فرض می کنندمان و حتی مسئولین حال حاضر ادارات ازهمه بیشتر رنج می دهند و در انتصابات شغلی در رده های مدیریتی نوع مجروحیت را درنظر می گیرند.
2- کلینک ها و بیمارستان ها را به پیمانکار داده اند.
3- از ورود جانبازان و خانواده هایشان به مراکز تفریحی مثل استخر، سونا ، غذاخوری و مجالس ترحیم و عروسی ممانعت می کنند.
4- دراعزام جانبازان و خانواده هایشان به عتبات عالیات و مکه مکرمه اظهار می دارند هیچ گونه سهمیه ای وجود ندارد.
5- قبلا" برای خرید دارو و مراجعه به پزشکان هیچ گونه وجهی دریافت نمی شد. حالا جانبازی که حدود یک میلیون کمک هزینه دریافت می کند ، بیشتراز آن را به خرید دارو می پردازد.
6- سهمیه دانشگاه ها و نحوه برخورد استاتید محترم به عنوان نمونه مثلا" اساتید گروه فقه و مبانی حقوق پردیس خودگردان دانشگاه تبریز - که از 10 نفر دانشجو 4 نفر ایثارگر بودند - همه آنها را یا مردود کردند و یا مشروط .
بزرگوار! مسائل بسیار بسیار زیادی وجود دارد که در این نامه نمی شود به همه آنها پرداخت و راه حل ارائه کرد. لذا درصورت صلاحدید، بنده حاضرم به نماینده ویژه حضرتعالی یک یک جواب دهم.
ریاست محترم جمهوری اسلامی آقای دکتر روحانی
سلام علیکم" احتراما اینجانب محسن سلمان زاده یکی ازجانبازان اعصاب و روان و...با 35درصد جنگ تحمیلی تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران تبریز هستم(31611)
به استحضارمی رساند با وجود مشکلات فراوان جسمی و روحی و عود بیماری که یکی از دلایل آن گذشت سن می باشد، چندین بار در جبهه ها مجروح شدم ولی یکی از آن را که درعملیات رمضان بود ثبت کردم و آخرین بار براساس آن درسال82 کمیسیون محترم عالی پزشکی درجلوی چشم خودم 58 درصد تعیین درصد کردند که در اعلام به خودم 35 درصد بود! بماند.!!!!!!
مشکلات زیادی در موردجانبازان اعصاب روان وجود دارد که اغلب جانبازان در سایت ها و یا ازطریق پست وغیره به آگاهی حضرتعالی رساندند. لیکن مواردی هست که بدان اشاره می کنم و امیدوارم در صدور دستور رسیدگی و اعلام نتیجه به حضرتعالی، ارائه طریق فرمائید:
1- ماجانبازان اعصاب روان در ادارات و اجتماع خجالت می کشیم بگوئیم موجی یا جانبازاعصاب وروان هستیم! چون با عرض معذرت دیوانه فرض می کنندمان و حتی مسئولین حال حاضر ادارات ازهمه بیشتر رنج می دهند و در انتصابات شغلی در رده های مدیریتی نوع مجروحیت را درنظر می گیرند.
2- کلینک ها و بیمارستان ها را به پیمانکار داده اند.
3- از ورود جانبازان و خانواده هایشان به مراکز تفریحی مثل استخر، سونا ، غذاخوری و مجالس ترحیم و عروسی ممانعت می کنند.
4- دراعزام جانبازان و خانواده هایشان به عتبات عالیات و مکه مکرمه اظهار می دارند هیچ گونه سهمیه ای وجود ندارد.
5- قبلا" برای خرید دارو و مراجعه به پزشکان هیچ گونه وجهی دریافت نمی شد. حالا جانبازی که حدود یک میلیون کمک هزینه دریافت می کند ، بیشتراز آن را به خرید دارو می پردازد.
6- سهمیه دانشگاه ها و نحوه برخورد استاتید محترم به عنوان نمونه مثلا" اساتید گروه فقه و مبانی حقوق پردیس خودگردان دانشگاه تبریز - که از 10 نفر دانشجو 4 نفر ایثارگر بودند - همه آنها را یا مردود کردند و یا مشروط .
بزرگوار! مسائل بسیار بسیار زیادی وجود دارد که در این نامه نمی شود به همه آنها پرداخت و راه حل ارائه کرد. لذا درصورت صلاحدید، بنده حاضرم به نماینده ویژه حضرتعالی یک یک جواب دهم.
اینجانب فرزند جانباز اعصاب روان هستم که از دوره اول راهنمایی ترک تحصیل کردم و شروع به کار کردم زمانی که ترک تحصیل کردم در خانه نه در اتاقی زندگی میکردیم که حتی کچ خاک نبود و مستجر بودیم,پدر من توانایی کارکه ندارد هیچ نیاز به مراقب هم دارد,ارزوهایم زندگی عشق اینده ام بپای این انسان سوخت کسی هم نبود درکم کند الان بیست پنج سال سن دارم از سال هشتاد چهار پیگیر جانبازی پدرم شدم اما چون بچه بودم امور اداری پدرم را انجام نمیدادند,الان کپی مدارک پزشکی وحتی امبولانس که پدرم را منتقل کرده به بیمارستان را دارم بنیاد شهید گلپایگان پرونده جهت احراز به اصفهان فرستاده اما احراز به دلیل کپی بودن مدارک تایید نشده بدنبال اصل مدارک بیمارستان سینا اهواز در پاسخ مدارک را مربوط به اکیپ مستقر در بیمارستان میداند و حالا این اکیپ مستقر کجاست خدا عالمه...
چندین بار پیام به ریاست بنیاد ارسال کردم اما هیچ جوابی نشنیدم!!!
من حاظرم بمیرم اما پدرم بیشتر از این اذیت نشه چون گاهی پول خرید دارو ندارم باکی دردل کنم؟چشم بروی عشقم بستم چون نمیتونستم خانوادام رهاکنم اگر من خرج زندگی ندم که میمیرن
امیدوارم روزی برسه که مشکلات همه جانبازان وماهم حل بشه
اگر مسوالان صدای منا میشنوید بجای خواهش التماس کمک میکن