ماجرای توجه یک شهید مدافع حرم به غذای بیت المال

به گزارش شهدای ایران به نقل از جهان بچه ها که میرفتند بیرون یکم که دیر می کنند من نگرانشان میشدم اما ابراهیم که سر کار میرفت. نصف قلب من باهاش میرفت ولی به بچه ها نمی گفتم، تو دل خودم نگه میداشتم. میرفت سرکار آنجا ناهار نمیخورد، ساعت ۳ خودش را می رساند خانه، که تو خانه ناهار بخورد.
وقتی وارد خانه می شد، میگفت: مامان ناهار چی داری؟ منم همیشه بلند میشدم زودتر ناهار را درست میکردم که ابراهیم ساعت سه میرسید خانه ناهارش حاضر باشد.
من همیشه به او می گفتم: الان ساعت سه! چرا تا الان باید گرسنه بمونی؟"
در محل کارش روزایی که ایران بود معمولاً غذا نمی خورد، فقط گاهی اوقات آن هم زمانی که ماموریت شبانه داشت غذا میخورد.
همیشه بدون ناهار خانه می آمد. می گفت: اجازه بدید سربازهایی که اینجا هستند بیشتر غذا بهشون برسد.
از بیتالمال هم یه غذا کمتر استفاده شود.
خاطرهای از مادر شهید اسمی
برگرفته از کتاب «اسمی از تبار ابراهیم»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم ابراهیم اسمی



