پروژه فرخ نژاد از بی وطنی به آتش زدنش رسیده! /ایران را چند فروختی؟!
شهدای ایران:سرویس سیاسی/به نقل از خبرگزاری دانشجو، نیایش نعمتی، حمید فرخ نژاد با انتشار پستی شرف نداشته خودش را بیشتر زیر سوال برد و سوزش و آتشی که از جای دیگری بلند میشود را به نمایش گذاشت.
در وصف کسانی مثل فرخ نژاد میتوان گفت که اگر کمی بیشتر جیبشان را پرپولتر کنید حتی به ناموس خودشان هم رحم نمیکند کسی که این چنین به وطن خود وفا نمیکند.
اکنون که در ایام شهادت حضرت زهرا (س) و آتش زدن خانه در امیرالمومنین هستیم، حمید فرخ نژاد آتش به دست شده و هیچ چیزی نمیتوانست این گونه اثبات کند که رهبر معظم انقلاب فرزند همان مادر است و فرخ نژاد و عمرهایی مثل او که از قدیم الایام هم بودهاند، نتوانستهاند با سعی باطل جلوی حق را بگیرند.
فرخنژاد با این کار نهتنها گذشتهی هنریاش را به آتش کشید، بلکه حرمت میلیونها ایرانی را نیز شکست.
کف گیری دوباره به ته قابلمه خورد
حال که کف گیرش به ته قابلمه خورده یک داستان دیگر باید راه بیاندازد و از هر موقعیتی که پیش میآید سو استفاده کند.
حرکتی که نه از درد، بلکه از وابستگی و خشم کور برمیخیزد.
رفتار او نشان داد که وقتی وابستگی مالی جای وجدان هنری را میگیرد، حتی شعلهی آتش هم ابزار نمایش میشود.
پوز سگ نجسش بی آن که بداند قضیه از چه قرار است از آب گل آلود ماهی میگیرد و هر گاه به نفعش باشد دهن باز میکند.
حال که کل دنیا بر ضد اسرائیل قدم بر میدارد و شخصیت منفور و منحوس این رژیم برای همه آشکار شده، حمید فرخ نژاد کسی که این چنین از جنایات اسرائیل دفاع میکند واضح است که سخنانش از کجا آب میخورد و چهره واقعی او برای هر کس که کمی تأمل داشته باشد میبیند که هدف او جز تفرقه و دشمنی چیز دیگری نیست.
از نقشهای ماندگار تا نقشِ دشمن
حیف از خاطره هامون؛ ایران را چند فروختی؟
برای افرادی که فیلمهای تو را دیدهاند تأسف بار است که چنین نقشهایی را بازی کردی.
حیف از نقشی که در فیلم لاتاری داشتی و دیالوگ ماندگار_ این گفت کجا بزرگ شده خلیج؟ اشتباه گفت، خلیج فارس! _ توسط تو در ذهن مخاطبان ماندگار شد.
حیف از دریاقلی سورانی شب واقعه و تا زمانی که در ایران بودی گفتی: ۸۰ میلیون ایرانی فدای بچهام!
اما تا پایت را از وطنت بیرون گذاشتی حاضر شدی حتی به ایران حمله شود!
فرخ نژاد بی هویت، وطن خودت را به چی فروختی؟ تا چه اندازه جیبت را پر پول کردند که خون شهدای جنگ ۱۲ روزه را زیر پا گذاشتی؟
اشک تمساح روی استیج
نقش بازی کردنت حتی در دنیای واقعی هم برای مردم مشخص شد درست همان جایی که پولت را گرفتی، اما متنی آماده نکرده بودی و روی استیج در مقابل رضا پهلوی فقط اشک تمساح ریختی! و بعد از آن همه به سخره گرفتنت، چون حتی این سس خرسی که تو سنگش را به سینه میزنی اپوزیسیونی در بین دار و دسته خودش دارد که تو را دست میاندازند.
اپوزیسیونِ بیبرنامه و بازیگرِ اجارهای
فرخنژاد امروز در حلقهی همان گروههایی میچرخد که خودشان حتی به یکدیگر اعتماد ندارند.
جریاناتی که میان خودشان هم پر از تفرقهاند، از هر چهرهی معروفی ابزاری میسازند تا چند روزی بر آتش اختلافها بدمد.
او حالا تبدیل شده به بازیگرِ بیقراردادی که نقش وطنفروشی را تمرین میکند؛ نقشی که هرگز جاودانه نخواهد شد.
به تو پول میدهند تا از افسردگی رضا پهلوی را نجات بدهی، چون در زبانها افتاده که رضا پهلوی با افسردگیهای گوناگون دست به گریبان شده و نیاز به اعتماد بنفس دارد که از پاچه خورانی مثل تو تامین میشود.
نیاز به یک امید واهی برای حکومت بر باد رفته پهلوی وجود دارد که بازیگرانی مثل تو کارشان را خوب بلدند که جلوی دوربین بیایند و تنشی در بین مردم ایجاد کنند و افکار آنان را مخدوش کنند.
اپوزیسیونهایی که در بین پهلوی وجود دارند، میگویند که رضا پهلوی آلت دست اسرائیلی هاست و تو همان کوته فکری که برای موجود ناچیزی مثل او دم تکان میدهی و راه نجات را از او میخواهی.
در روزهای سوگ، بازی با آتشِ ایمان و احساس
فرخنژاد در ایامی که مردم دل در گرو سوگ حضرت فاطمه زهرا (س) دارند، تصویری از خود منتشر میکند که در آن به نمادهای مقدس کشور توهین میکند.
حرکتی که برای بسیاری نه «اعتراض سیاسی» که «بیحرمتی به احساس جمعی» تعبیر شده است.
فرخنژاد، تو نه صدای مردم شدی، نه قهرمان درد.
تو تنها بازیگری هستی که در صحنهی واقعی زندگی، نقشِ خود را گم کردی.
سینمای ایران جای خیانت نیست؛ جایی است برای کسانی که با مردمشان نفس میکشند، نه علیه آنها.
آتش زدی؟ باشد.
اما یادت باشد: هر آتشی که از نفرت روشن شود، در نهایت خودِ افروزندهاش را خواهد سوزاند.



