ضرورت آرایش جنگی رسانهای و تبلیغاتی در نبرد نوین ادراکات

تحولات ژئوپلیتیکی سالهای اخیر نشان داده است که میدان جنگ بهطور بنیادین دگرگون شده و از ساحت صرفاً نظامی و امنیتی، به ماهیتی چندلایه، شناختی و مبتنی بر عملیات روانی تغییر یافته است. در این شرایط، رسانهها به رکن اصلی قدرت ملی، ابزار بازدارندگی و ستون فقرات جنگ ادراکات تبدیل شدهاند. دشمنان ملتها، بهویژه جبهه صهیونیستی و حامیان غربی آن، با اتکا بر شبکههای پیچیده رسانهای، سامانههای تحلیل داده، هوش مصنوعی، اتاقهای عملیات روانی و ائتلافی از پلتفرمهای جهانی، تلاش میکنند افکار عمومی را مهندسی کرده، واقعیتها را تحریف کنند و قدرت مقاومت را در ذهن مردم فرسایش دهند. در چنین نبردی، آرایش جنگی رسانهای و تبلیغاتی نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت راهبردی برای بقا و پیشروی است.
جنگ امروز جنگِ روایتهاست. برنده نه کسی است که بیشترین توان سخت را دارد، بلکه کسی است که روایت مسلط ذهنها را میسازد. به بیان دیگر، میدان شناختی عرصهای است که در آن، حقیقت و دروغ بهجای آنکه با معیارهای سنتی سنجیده شوند، با شدت انتشار، عملیات هماهنگ و معماری پیام بازتعریف میشوند. دشمن با این درک، ساختار تبلیغاتی خود را بهگونهای آرایش داده که بتواند نهتنها اطلاعات را منتشر کند، بلکه ذهن مخاطب را در مسیر دلخواه هدایت، کنترل و حتی بازنویسی نماید. این نوع جنگ، ماهیتی خزنده، مستمر و بدون خط مقدم مشخص دارد؛ اما اثرگذاری آن میتواند برابر یا حتی فراتر از یک جنگ نظامی تمامعیار باشد.
در برابر این وضعیت، جبهه مقاومت اسلامی و جریانهای مستقل منطقهای نیازمند یک بازطراحی راهبردی در آرایش رسانهای خود هستند. اولین گام در این مسیر، درک این واقعیت است که جنگ رسانهای امروز یک «جنگ صنعتی» است؛ یعنی نیازمند ساختار، سازمان، فرماندهی، شبکه، فناوری و تولید قدرتمند است. واکنشهای پراکنده، فردی یا احساسی، نهتنها کارآمد نیست، بلکه میدان را برای عملیات روانی دشمن خالی میگذارد. بنابراین، آرایش جنگی باید بر اساس یک معماری کلانِ شناختی طراحی شود که شامل چند محور اصلی است:
نخست، ایجاد همافزایی و انسجام میان رسانههای مقاومت، نهادهای تحلیل، اتاقهای فکر و مراکز تولید محتوا. دشمن با ۵۰ دستگاه اطلاعاتی، دهها شبکه بینالمللی و صدها نهاد وابسته، یک فرماندهی واحد در جنگ ادراکات دارد؛ در حالیکه رسانههای مقاومت در صورت عمل بهصورت جزیرهای، عملاً بخشی از قدرت خویش را از دست میدهند. بنابراین یک شبکه هماهنگ، با اتاق فرماندهی مشترک و تحلیلمحور، میتواند قدرت ضربه رسانهای را چند برابر کند.
دوم، اتکا به تحلیل عمیق و راهبردی. رسانه بدون تحلیل، تبدیل به ابزار هیجان و واکنشهای احساسی میشود؛ اما رسانه بر پایه تحلیل، تبدیل به سلاح هوشمند میگردد. در جنگ ادراکات، تحلیلگران ارشد امنیتی، سیاسی و بینالمللی نقش "طراحان عملیات رسانهای" را دارند. هر پیام باید بر اساس داده، اطلاعات، شناخت میدان، پیشبینی رفتار دشمن و فهم روندهای آینده تنظیم شود. این نقش، مشابه نقش افسران جنگ نرم در میدان عملیات پیچیده است.
سوم، تولید روایتهای اصیل، جذاب، منطقی و امیدبخش. مهمترین ضعف دشمن این است که روایت او ساختگی، تحریفشده و وابسته به پروپاگاندا است؛ اما قدرت جبهه مقاومت در اتکا به حقیقت، عدالت، انسانیت و مقاومت مردمی است. تبدیل این ارزشها به پیامهای رسانهای قدرتمند، میتواند گفتمان مقاومت را در سطح منطقه و جهان به گفتمان غالب تبدیل کند. روایت باید نهتنها برای مخاطب منطقه، بلکه برای مخاطب جهانی نیز۴ قابل فهم، قابل دفاع و قابل انتشار باشد.
چهارم، افشای پروژههای عملیات روانی دشمن. یکی از مؤثرترین روشها برای خنثیسازی پروپاگاندا، نشاندادن پشتپرده عملیات دشمن است. زمانی که افکار عمومی بفهمند که بخشی از اخبار، تحلیلها و موجهای رسانهای دستساز اتاقهای عملیات صهیونیستی و غربی است، خودِ این افشاگری بزرگترین شکست برای دشمن محسوب میشود. جنگ ادراکات زمانی خطرناک میشود که مردم ندانند در معرض جنگ هستند؛ و زمانی بیاثر میشود که مردم بفهمند که در حال هدف قرار گرفتناند.
پنجم، استفاده از فناوریهای نوین رسانهای، هوش مصنوعی، پردازش شبکهای و تحلیل داده. دشمن امروز با استفاده از فناوریهای شناختی، میتواند رفتار مخاطب را بهصورت لحظهای پایش و مهندسی کند. جبهه مقاومت نیز باید وارد این میدان شود: رصد شبکههای اجتماعی، تحلیل پیوسته جریانها، پیشبینی موجهای رسانهای و طراحی پاسخهای همزمان، بخشی از آرایش جنگی نوین است.
****
در نهایت، آرایش جنگی رسانهای زمانی کامل میشود که همراه با روحیه جهادی، انسجام راهبردی و باور به پیروزی در نبرد ادراکات باشد. رسانه صرفاً ابزار انتقال پیام نیست؛ رسانه میدان نبرد هویتها و قلبهاست. در این نبرد، هر خبر یک گلوله، هر تحلیل یک عملیات، و هر روایت یک پیروزی است. پیروزی در جنگ رسانهای مقدمه پیروزی در میدان سیاست، امنیت و صحنههای میدانی است.
جبهه مقاومت با تکیه بر حقیقت، تحلیل راهبردی و انسجام رسانهای، میتواند نهتنها جنگ ادراکات دشمن را خنثی کند، بلکه روایت برتر منطقهای و جهانی را نیز سامان دهد. اینجاست که آرایش جنگی رسانهای نه فقط یک ضرورت دفاعی، بلکه یک فرصت تاریخی برای بازتعریف قدرت تمدنی مقاومت است.
*نویسنده:دکتر سعید شهرابی فراهانی



