خدا گفته او شهید شده، تو میگویی نه؟!
شهدای ایران: خاطره ای از صبر و استقامت مادران شهدا به قلم حمید حسام را ورق میزنیم.
مادرم داشت قرآن میخواند و اشک چشمش را پاک میکرد.
معمول بود برای گفتن خبر شهادت فرزندی به خانوادهاش، اول میگفتند مجروح شده و بعد اینکه حالش خوب نیست و دست آخر خبر شهادت را میدادند.
من هم خیلی ناشیانه گفتم: مادرجان جعفر یک زخم جزیی برداشته و بردنش بیمارستان، مادر چشم به چشمان من دوخت و گفت: «جعفر شهید شده»
با عصبانیت گفتم: «کی گفته؟» با آرامش جواب داد: «قرآن»
و ادامه داد: امروز که رادیو خبر حمله را در جبهه ها داد، قرآن را باز کردم این آیه آمد و آیه را با صدای بلند خواند: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتلوا فی سَبیلِ اللهِ أَمواتاً ...»
خدا گفته که او شهید شده، اما تو میخواهی کتمان کنی؟!
ایمان و صلابت مادر به من آرامش داد آرام شدم، اما نمیتوانستم به مادر بگویم فرزند تو پیکر ندارد!!
منبع: حمید حسام، وقتی مهتاب گم شد، خاطرات علی خوش لفظ،