شهدای ایران shohadayeiran.com

در هر داستانی، صدایی هست که آرام‌تر اما عمیق‌تر سخن می‌گوید؛ صدای خانه. «آقازاده» در ظاهر، روایت تقابل‌ها و پرونده‌هاست، اما در لایه‌ای پنهان‌تر، ردپای تربیت و حضور خانواده را دنبال می‌کند. آن‌جا که تفاوت میان سقوط و ایستادگی، نه در موقعیت اجتماعی، بلکه در شکل‌گیری شخصیت‌ها زیر سقف خانه معنا پیدا می‌کند.

به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس ،در هر داستانی از قدرت، صدایی هست که کمتر شنیده می‌شود؛ صدای خانه. آقازاده، سریالی‌ بود که حامد عنقا آن را ساخت و پر بود از تقابل و درگیری؛ پرونده، فساد، نهادهای امنیتی. اما شاید مهم‌ترین تفاوت آدم‌هایش، در خانه‌هایشان شکل گرفته باشد. جایی دور از فلاش دوربین‌ها و دور از اتاق‌های تصمیم‌گیری. خانه‌هایی که در سکوت‌شان می‌شود آینده را حدس زد.
نیما بحری و حامد تهرانی، هر دو فرزند مسئول‌اند. هر دو بزرگ‌شده در مسیرهای به‌ظاهر مشابه؛ تحصیلات عالی، دسترسی به قدرت، تجربه حضور در ساختارهای حساس. اما سرنوشت‌شان، زمین تا آسمان با هم فرق دارد نیما، آقازاده‌ای‌ست که در غیبت خانواده و نبود تکیه‌گاه، با اطمینان و بی‌هیچ ترمزی در مسیر فساد تا انتها می‌رود. حامد، با همه‌ی سختگیری پدر، تربیتی پشت سر دارد. حتی در لحظه‌هایی که زندگی‌اش زیر سؤال می‌رود، چیزی درون او هست که مانع سقوطش می‌شود.
سکانسی هست که آرام و بی‌ادعا، تمام تفاوت را فریاد می‌زند. جایی که حامد، در اوج تعلیق داستان، متوجه می‌شود همسرش با طرحی امنیتی وارد زندگی‌اش شده. این لحظه، می‌توانست انفجار باشد؛ اما حامد آرام است. می‌گوید: «این دیگه ناموس منه.» او نمی‌خواهد از خانه‌اش بگریزد. تصمیم می‌گیرد بماند، بازسازی کند و بپذیرد. خانه، برای او میدان نبرد نیست، پناهگاه است. حتی اگر گذشته‌اش با شک شروع شده باشد.
همزمان، نیما را می‌بینیم؛ کسی که در خلأ عاطفی بزرگ شده، پدر و مادرش نه مراقب بوده‌اند، نه همراه. برای او، خانه مفهومی ندارد، حریمی نیست که پاس داشته شود.
همه‌چیز قابل معامله است؛ از اعتماد گرفته تا عشق. و شاید همین‌جاست که می‌توان مرز آقازادگی را کشید. نه در موقعیت‌های شغلی و رسمی، بلکه در تربیت و تعهد خانوادگی. سریال آقازاده، نشان می‌دهد؛ بعضی سقوط‌ها، از همان جایی آغاز می‌شوند که در آن هیچ‌کس تماشایت نمی‌کند؛ از خانه.
در گفتگو با مصطفی قاسمیان، منتقد سینما، این جنبه از سریال بیشتر مورد بررسی قرار گرفت. قاسمیان معتقد است که آقازاده در واقع بیشتر یک درام سیاسی است تا یک درام عاشقانه یا خانوادگی. او توضیح می‌دهد: «سریال در تلاش است تا دو قطبی میان شخصیت‌ها ایجاد کند، که یکی در مسیر فساد و دیگری در مسیر اخلاقی قرار دارد. در این میان، مسئله خانواده و تربیت به‌عنوان عاملی تاثیرگذار در سرنوشت شخصیت‌ها برجسته است.»
وی همچنین تأکید کرد: «در این سریال، تفاوت اساسی میان حامد و نیما در نحوه تربیت و برخورد خانواده‌ها با آن‌ها است. حامد با سخت‌گیری پدر، خانه را به‌عنوان پناهگاهی برای خود می‌داند، در حالی که نیما در خلأ عاطفی بزرگ شده است و خانه را جایگاهی برای فرار از مشکلات نمی‌بیند.»
سریال تمام می‌شود، پرونده‌ها بسته می‌شوند، اما یک سؤال در ذهن باقی می‌ماند؛ نیما از کجا به بی‌راهه رفت؟ و چرا حامد، حتی وقتی همه‌چیز می‌توانست فروبپاشد، ایستاد؟ پاسخش، نه در قدرت و نه در نهادها، که در فاصله‌ی دو خانه پیدا می‌شود. جایی که یکی، بی‌صدای تربیت، بزرگ شد و دیگری، با حضور و مراقبت، حتی اگر کوتاه. همین‌جا، در همین تفاوت ساده، می‌شود فهمید که بعضی سقوط‌ها، پیش از آنکه علنی شوند، سال‌ها پیش در سکوت خانه اتفاق افتاده‌اند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار