پس از انقلاباسلامی و خارج شدن ایران از مدار نفوذ امریکا، صدام برای کسب ژاندارمی منطقه با شتاب بیشتری بهسوی امریکا حرکت کرد و در مقابل نیز امریکا برای مهار انقلاباسلامی بهتدریج به رژیم بعث امید بست
شهدای ایران: به نقل از جوان آنلاین، در خصوص تحریک رژیم بعث عراق از سوی دولت امریکا برای حمله به ایران، مطالب و مستندات متعددی منتشر شده است، اما جدیدترین و معتبرترین مدارک این موضوع را میتوان در اسناد امنیت ملی امریکا یافت که در سالهای اخیر از طبقهبندی خارج شده است. البته اسناد لانه جاسوسی نیز پیشتر همین مدعا را ثابت میکرد.
تمایل صدام به غرب
پس از سرنگونی رژیم سلطنتی و حاکم شدن احزاب چپ در عراق، سیاست این کشور به بلوک شرق متمایل شد. بهطور مشخص عراق در دوره بعثی از متحدان اتحاد شوروی به شمار میآمد. بااینحال در دهه ۷۰ میلادی و پس از نزدیک شدن مصر به امریکا، مشابه این رویکرد در عراق نیز بهطور خفیف مشاهده میشد و حزب بعث یک دیپلماسی پنهان را برای گسترش ارتباطات خود با کشورهای غربی آغاز کرد. در یک گزارش سری وزارت امور خارجه امریکا مربوط به اکتبر ۱۹۷۴ (مهر ۱۳۵۳) چنین آمده است:
«گزارشهایی مبنی بر اینکه عراق تمایل به مستحکم کردن روابط خود با کشورهای غربی دارد، به دست ما رسیده است.»
پس از انقلاباسلامی و خارج شدن ایران از مدار نفوذ امریکا، صدام برای کسب ژاندارمی منطقه با شتاب بیشتری بهسوی امریکا حرکت کرد و در مقابل نیز امریکا برای مهار انقلاباسلامی بهتدریج به رژیم بعث امید بست. در تاریخ ۲۳ بهمن ۵۷ یعنی یک روز پس از پیروزی انقلاباسلامی ایران، صدام بهطورجدی خواهان عادیسازی روابط عراق با امریکا شد.
با توجه به ادعاهای ارضی که صدام از قبل از انقلاب نسبت به ایران و بهویژه مناطق نفتخیز خوزستان داشت، از همان روزهای نخست، عراق برای امریکا بهعنوان فرصتی کلیدی برای تضعیف جمهوری اسلامی به شمار میآمد. حتی در روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی امریکا در حال ارزیابی توان عراق برای بیثباتسازی ایران بود.
در یک سند با طبقهبندی «خیلی محرمانه» که سفارت امریکا در تهران در زمان روی کار آمدن بختیار در زمستان سال ۱۳۵۷ تهیه کرده، چنین آمده است:
«احتمال ضعیفی برای حمله به ایران توسط یک قدرت خارجی وجود دارد. اما بیثباتی مداوم جوی را به وجود میآورد که در آن چنین اقدامی را وسوسه میکند.... عراق بهعنوان بزرگترین تهدید برای ایران باقی میماند. البته اگر تخاصمات جهانی را از نظر دور بداریم. حمله از طرف عراق احتمالاً محدود به مناطق نفتخیز بهعنوان یک هدف خواهد بود. تصمیم برای اقدام به چنین حملهای مستلزم یک ارتش ضعیف شده در ایران و داشتن دلیل دنیاپسند است.»
امریکاییها که ارتش ایران را صددرصد به خود وابسته کرده بودند، چنین برآورد داشتند که بدون حمایت آنان ارتش ایران تاب دفاع ندارد. در یک سند «سری» سازمان سیا مربوط به سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) نیز چنین آمده: «اتکای نظامی ایران به ایالاتمتحده، در واقع بهاندازهای حساس است که اگر حمایت ایالاتمتحده برداشته شود، نیروهای مسلح ایران قادر نخواهند بود در مقابل عملیات خصمانه تمامعیار، بیش از دو هفته دوام آورند.»
جاسوسی از ایران به سود صدام
امریکاییها برای فراهم کردن مقدمات حمله همهجانبه عراق به ایران، شروع به جمعآوری اطلاعات از وضعیت نظامی ایران میکنند. برای این کار، تعدادی از نظامیان سلطنتطلب را بهعنوان عوامل اطلاعاتی خود، جلب همکاری میکنند. یکی از نظامیان سابق ایرانی به نام سرتیپ حمید شیرازی، طبق برخی از اسناد بهدستآمده از سفارت امریکا، طی مسافرتی به هنگکنگ با امریکاییها تماس میگیرد و پس از یک سری ملاقاتها، قبول میکند که بهعنوان یک عامل اطلاعاتی برای «سیا» کار کند. «سیا» از وی خواهان اطلاعاتی در مورد موقعیت نیروی هوایی ایران و مقایسه آن با نیروی هوایی عراق، آمادگی هواپیماهای جنگی و روحیه خلبانها، «طرح جدید دفاع هوایی ایران در مقابل حمله احتمالی عراق» و... میشود و با توجه به این نیازها وی را ترغیب به گرفتن شغلی در نیروی هوایی میکند.
در چند سند دیگر در مورد یکی دیگر از نظامیان سابق به نام سرهنگ هاشم کامبخش با اسم رمز (اس. دی. تندرا- ۱) مطالب جالبی به چشم میخورد. وی در پی مسافرتی که به همراه خانوادهاش به ایتالیا داشته است، در چهاردهم شهریورماه ۱۳۵۸ به سفارت امریکا در رم مراجعه مینماید و خود را «آماده خدمت به امریکاییها» اعلام میکند. ایستگاه سیا در رم با ستاد مرکزی «سیا» در خصوص سوابق وی شروع به تحقیق مینماید و بهعنوان شروع از او درخواست اطلاعاتی در خصوص ادامه قرارداد خرید زیردریایی از آلمان غربی و ناوچه از هلند و همچنین اطلاعاتی در مورد «آمادگیهای رزمی نیروهای مسلح ایران در قبال حمله عراق» میکند. در پی یک سلسله تماس و کاوش در ویژگیهای روانی و خصوصیات فردی این شخص و سوابق کاری و همچنین دسترسیهای وی به اطلاعات، «سیا» برای شناسایی سرهنگهای درجه دوم که بعدها هسته رهبری آتی ارتش را به عهده میگرفتند، علاقهمند به استخدام وی
میگردد.
روشن است که در اینجا سازمان سیا به دنبال کشف «طرح جدید دفاع هوایی ایران در مقابل حمله احتمالی عراق» و «آمادگیهای رزمی نیروهای مسلح ایران در قبال حمله عراق» است و مایل است بداند که در صورت حمله عراق، دفاع ایران چگونه خواهد بود.
بهموازات این تلاش اطلاعاتی یخهای میان بغداد و واشینگتن آب میشود. طبق یک سند «خیلی محرمانه» دفتر حفاظت منافع امریکا در بغداد به تاریخ ۲۲ اوت ۱۹۷۹ (۳۱ مرداد ۱۳۵۸)، رادیو و تلویزیون عراق در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۵۸ خبر ارسال تلگرام تبریک رئیسجمهور امریکا به صدام حسین به مناسبت عید فطر را پخش و اعلام کرد که صدام نیز تلگرام تشکری در پاسخ وی ارسال داشته است.
مأموریت امریکایی برای صدام
پسازآنکه با اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره)، سفارت امریکا تعطیل شد، پروژه «مهار انقلاباسلامی» از سوی امریکا جدیتر شد و عزم کاخسفید روی سپردن وظیفهای مهم به صدام حسین راسختر شد.
اسناد روابط خارجی امریکا مربوط به دوره پس از تسخیر سفارت تا پایان کار کارتر که اخیراً از طبقهبندی خارج شده است، بهخوبی نشانگر نزدیک شدن هرچه بیشتر کاخسفید و صدام و مأموریتی است که واشینگتن از او انتظار دارد.
گزارش اطلاعاتی سازمان سیا در ۴ دسامبر ۱۹۷۹، [۱۳ آذر ۱۳۵۸]تصریح میکند:
«عراق بهدلیل تقابلی که با رژیم خمینی داشته است، عامدانه از نقد اقدامات امریکا اجتناب میکند.»
کارتر در جلسه همان روز شورای امنیت ملی میگوید: «بهتر است که نظر متحدین را جویا شویم تا اینکه یک برنامه امریکایی طراحی کنیم.» او همچنین معتقد بود که این امکان وجود دارد که فرانسه بتواند اطلاعاتی درباره موضع عراق و قصد این کشور در شرایط کنونی در اختیار ما بگذارد. سایروس ونس، وزیر امور خارجه در پاسخ اظهار داشت که دیک کوپر [معاون وزیر امور خارجه در امور اقتصادی]با مسئولان کمپانی نفتی که در عراق فعال است، ارتباط دارد. آنها همه قانع شدهاند که عراق به میادین نفتی ایران حمله
خواهد کرد.»
ترنر رئیس وقت سیا در ۱۱ دسامبر ۱۹۷۹ [۲۰ آذر ۱۳۵۸]به سایروس ونس و برژینسکی اطلاع میدهد که: «عراقیها به او [بختیار]پیشنهاد حمایت دادهاند، البته در ازای موافقت با اینکه او با الحاق کویت به این کشور مخالفت نکند. بختیار معتقد است که اکنون میتواند این پیشنهاد را بپذیرد، ولی وقتی در ایران به قدرت رسید، بخشی را که مربوط به چانهزنی درباره کویت است، نادیده میگیرد.»
یک روز بعد گری سیک، عضو شورای امنیت ملی خطاب به برژینسکی مینویسد:
«سعودیها از طریق بختیار، به مسئله کمک میکنند. عراق پیشنهادی را مطرح کرده است... اقدام برای تصمیمگیری به ما آزادی برای این میدهد که بهشکلی عملیاتی با سعودیها و دیگر دوستانمان در منطقه گفتوگو کنیم. این کار چارچوب برای یک رابطه جدی با عراق را فراهم میسازد.»
دیدارهای دیپلماتیک با صدام
مشاور امنیت ملی رئیسجمهور (برژینسکی) در ۲۱ دسامبر ۱۹۷۹ [۳۰ آذر ۱۳۵۸]به کارتر پیشنهاد میدهد عراق را در طرح امریکایی علیه جمهوری اسلامی مشارکت دهد:
«نسبتبه عراق، علاوه بر ابعاد نظامی که ما امروز صبح در موردشان گفتوگو کردیم، من موضوع را با سایروس ونس بررسی کردم و او نیز با این دیدگاه موافق بود که سفر جیمز شلسینگر [وزیر انرژی امریکا]به عراق در اوایل سال ۱۹۸۰ [زمستان ۱۳۵۸]و مشارکت دادن رهبران عراق در یک بحث گستردهتر، ممکن است مفید باشد؛ ازاینرو من به شلسینگر موضوع را اطلاع میدهم.»
ویلیام اودوم، عضو شورای امنیت ملی ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ [۳ دی ۱۳۵۸]خطاب به برژینسکی از طرح سیا برای اشغال میادین نفتی ایران خبر میدهد. او مینویسد:
«اشغال منطقه نفتخیز جنوب ایران از یکی از چهار راه زیر ممکن است: - حمله عراق: این کار ممکن است عراقیها را از تهران دور کند، ولی کنترل دست برتر عراق نسبت به سر لوله نفت چندان ساده نیست. - اشغال منطقه خوزستان توسط امریکا برای بهدستگرفتن کنترل نفت: این کار خارج از توانایی نظامی ماست. حتی اگر ما نیمی از نیروهایمان را از اروپا برای انجام عملیات فرابخوانیم، بهعلاوه، ۹۰ روز لازم است تا سه یا چهار لشکر در منطقه مستقر شوند. این گزینه کاملاً غیرواقعبینانه است.»
رئیس ستاد برنامهریزی سیاسی وزارت امور خارجه امریکا (لیک) در ۲۸ دسامبر ۱۹۷۹ [۷ دی ۱۳۵۸]خطاب به وزیر پیشنهاد میدهد:
«میتوانیم یک فرستاده آشکار به عراق بفرستیم تا درباره تحولات منطقه گفتوگو کند. این اقدام میتواند سبب افزایش نگرانی ایران درباره امنیت خود شود و به دودلی اعضای شورای انقلاب و اطرافیان خمینی نسبت به تأثیر این موضوع بر ایران و دگرگونی سیاستهای خمینی کمک کند. منافع ما درهرصورت ازطریق تلاشهای بیشتر برای تقویت گفتوگو با عراق تأمین خواهد شد؛ حتی اگر منجر به عادیسازی روابط نشود.»
در جلسه کمیته هماهنگی ویژه کاخسفید در ۲ ژانویه ۱۹۸۰ [۱۲ دی ۱۳۵۸]از ضرورت «ارتباطات با عراق» سخن به میان میآید و تأکید میشود که «همه موافق بودند که این کار در حال انجام است.» در ادامه همین جلسه در خصوص تسخیر میادین نفتی ایران نیز مطرح و اعلام میشود که «بر اساس بررسیها، چنین کاری نیازمند اقدام مستقیم از سوی ما یا عراقیهاست.»
ویلیام اودوم، عضو شورای امنیت ملی در ۱۸ ژانویه ۱۹۸۰ [۲۸ دی ۱۳۵۸]به برژینسکی ایده «عقبنشینی راهبردی از منطقه» را میدهد و چنین توضیح میدهد:
«ما نیروی زمینی امریکا را وارد منطقه نمیکنیم، بلکه نیروهای زمینی محلی، یعنی عراقی، پاکستانی و هر داوطلب دیگری را تشویق میکنیم تا بهسمت جنوب ایران حرکت نمایند و در شمال مناطق نفتخیز یک خط دفاعی ایجاد کنند.»
سازمان سیا در ۱۳ فوریه ۱۹۸۰ [۲۴ بهمن ۱۳۵۸]گزارشی درخصوص تلاشهای بختیار برای براندازی جمهوری اسلامی به کاخسفید ارسال میکند و در آن اعلام میکند:
«نخستوزیر سابق ایران، بختیار، قصد دارد تا حدوداً اواسط مارس ۱۹۸۰، طرحی را برای سرنگونی دولت انقلابی ایران پیاده نماید. بختیار از تبعیدگاه خود، پاریس به بغداد سفر کرد تا بهصورت مخفیانه با رئیسجمهور عراق، صدام حسین، درباره حمایت عراق از طرح بازگشت بختیار به قدرت، رایزنی کند.... او به همراه نمایندگان سه سازمان کرد دیگر، در روز ۲۰ فوریه در بغداد یا مکانی نزدیک به آن دیدار خواهند داشت تا برای اقدامات نظامی خود و دولت عراق، در راستای حمایت از کودتای برنامهریزیشده توسط بختیار، هماهنگی لازم را انجام بدهند.»
همان روزها رسانهها فاش کردند که برژینسکی، برای زمینهسازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ، سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرده است. مجله «ژورنالاستریت» مورخ هشتم فوریه ۱۹۸۰ (نوزدهم بهمن ۱۳۵۸) یکی از این سفرهای محرمانه را فاش ساخت و تایمز لندن مورخ ۱۷ ژوئن ۱۹۸۰ (۲۷ خرداد ۱۳۵۹) به ملاقات برژینسکی و صدام حسین اشاره کرد. در یکی از این گزارشها آمده است:
«برژینسکی پس از سفر محرمانه خود به بغداد در اوایل سال جاری (۱۹۸۰) در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابلملاحظهای بین ایالاتمتحده و عراق نمیبینیم، ما معتقدیم عراق که تصمیم به استقلال دارد در آرزوی امنیت خلیجفارس است و تصور نمیکنیم که روابط امریکا و عراق سست گردد.»
«کنت تیمرمن» نیز در کتاب خود دراینباره مینویسد: «به نوشته نیویورکتایمز و اظهارات یک ایرانی مقیم خارج از کشور، برژینسکی به امان پایتخت اردن رفت و با رهبر عراق در نخستین هفته ماه ژوئیه ۱۹۸۰ (اواسط تیرماه ۱۳۵۹) بهطور محرمانه دیدار کرد. به نوشته این روزنامه، هدف از این دیدار بحث و مذاکره پیرامون راههای هماهنگ کردن فعالیتهای امریکا و عراق و مخالفت با سیاستهای ایران بود.»
در ۹ آوریل ۱۹۸۰ [۲۰ فروردین ۱۳۵۹]«ژیسکاردستن» رئیسجمهور فرانسه در گفتوگوی تلفنی با کارتر میگوید: «ما همچنین فردا با عراق تماسی خواهیم داشت. آنها نیز میتوانند بهصورت غیرمستقیم به ایران فشار بیاورند.» کارتر هم در پاسخ میگوید: «بله، به نظر من هم چنین است. موفق باشید و در صورت صلاحدید من را نیز در جریان امور بگذارید. بسیار متشکرم والری.»
صدام در تدارک حمله
تلاشهای کاخسفید بیجواب نماند و صدام که خود هم به خاک ایران چشمداشت داشت، عزمی راسختر پیدا کرد. سازمان سیا در ۱۸ آوریل ۱۹۸۰ [۲۹ فروردین ۱۳۵۹]در تلگرام اطلاعاتی به کاخسفید گزارش میدهد که «[شاپور]بختیار به درخواست رئیسجمهور عراق، صدام حسین، ۱۲ و ۱۳ آوریل [۲۳ و ۲۴ فروردین]به بغداد رفت و در آنجا گفتوگوهای متعددی با برزان ابراهیم التکریتی، برادر ناتنی صدام داشت و روز ۱۳ آوریل هم دو ساعت بهصورت خصوصی با صدام گفتوگو کرد. صدام به بختیار گفت که آماده حمایت از او، علیرغم امتناعش از همکاری با سرهنگ غلامعلی اویسی است؛ کسی که او هم از پشتیبانی عراق بهرهمند است.»
یکی از نزدیکان بختیار که از منابع سیاست در ۶ اوت ۱۹۸۰ [۱۵ مرداد ۱۳۵۹]به این سازمان اعلام کرد «بختیار، اویسی، سرهنگ جم، نزیه، دولت عربستان و تا حدی دولت عراق، بهدنبال جلب موافقت و حمایت ایالاتمتحده هستند.»
همان روزها سیا در گزارش دیگری تصریح میکند: «اوایل اوت ۱۹۸۰، مخالف تبعیدشده از ایران، سرهنگ غلامعلی اویسی از عراق ۲۱ میلیون دلار امریکا و نیز قول بودجه بیشتر را در صورت پیشرفت گرفته بود. او همچنین در حال دریافت مقادیر قابلتوجهی سلاح آرپیجی، مسلسلهای سبک و سنگین، تفنگ، خمپارهانداز، مواد منفجره، مهمات و وسایل نقلیه است.»
یک ماه و نیم بعد و در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ نهایتاً صدام نقشه امریکا را وارد فاز اجرا کرد و با حمله به مرزهای ایران، جنگ را به مردم ایران تحمیل کرد. البته مقاومت مثالزدنی ملت ایران در هشت سال
دفاع مقدس نقشه مشترک امریکا و رژیم بعث را ناکام گذارد.
پایان
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع: روزنامه جوان