شهدای ایران shohadayeiran.com

استمرار تقاضای چشمگیر برای ویزای تحصیلی تا به آن حد پیش رفت که سفارت را وسوسه کرد از آن به‌عنوان ابزاری برای باج‌گیری سیاسی علیه جمهوری اسلامی استفاده کند. روز‌های نخست پیروزی انقلاب که حساسیت‌ها در مورد فعالیت سفارت امریکا افزایش یافته بود و بیم محدودسازی اقدامات خلاف عرف آن می‌رفت، سفارت تهدید به تعطیلی بخش صدور ویزای تحصیلی را به‌عنوان ابزاری برای مصونیت ادامه کار می‌دانست.

به گزارش جاسوس یابی در صف متقاضیان ویزا به نقل ازجوان،با آنکه ایران دوره پهلوی از متحدان نزدیک دولت امریکا به‌حساب می‌آمد، اما ایرانیانی که قصد سفر به امریکا را داشتند ناگزیر باید در صف صدور ویزای سفارت می‌ایستادند و این در حالی بود که بیشتر کشور‌های اروپای غربی با ایران معاهده لغو روادید دوجانبه داشتند. اصرار امریکایی‌ها برای الزام صدور ویزا برای ایرانیان، البته دلایل مهمی داشت که از لابه‌لای اسناد به‌جای‌مانده در سفارت قابل‌فهم است. 
 
مسیر جذب عشاق امریکا
در همه دنیا سفارتخانه‌ها وظایف کنسولی بر عهده دارند که از جمله آن صدور روادید (ویزا) برای علاقه‌مندان سفر به کشور متبوع است. بخش کنسولی سفارت امریکا در تهران هم واحد فعالی در راستای مأموریت داشت که البته وظایفی بیش از صدور ویزا از آن مورد انتظار بود. 
بسیاری از نخبگان ایرانی از جمله سرمایه‌داران، سیاستمداران، هنرمندان، استادان دانشگاه و چهره‌های متنفذ اجتماعی و نیز اعضای خانواده و فرزندان آنها به دلایل مختلف قصد سفر یا اقامت در امریکا را داشتند و این فرصت خوبی را در اختیار سفارت امریکا قرار می‌داد تا بتواند بر نخبگان جامعه اثر بگذارد و در صورت امکان شبکه‌ای از عناصر همکار خود را در کشور ایجاد کند. 
این فرصت بی‌نظیر از سال‌ها قبل در اختیار سفارت امریکا در ایران و بسیاری دیگر از سفارتخانه‌های امریکا در اقصی‌نقاط عالم وجود داشت که به بهانه صدور ویزا و درخواست اقدامات بتوانند کار شبکه‌سازی خود را پیش برند. حتی پیروزی انقلاب‌اسلامی هم مانع این مسیر نشد، چراکه عناصر غرب‌گرا همچنان در کشور حضور داشتند و بعضاً مناصب مهمی را در دولت موقت نیز تصاحب کرده بودند. 
به‌عنوان نمونه می‌توان به دکتر علی‌محمد ایزدی، وزیر کشاورزی دولت موقت اشاره کرد که در خردادماه ۵۷ و در هنگامه اوج مبارزات علیه شاه و امریکا، درخواستی برای اقامت دائم در امریکا و خروج ۵۰۰ هزار دلار ارز به امریکا به کنسولگری امریکا داده بود. 
در متن درخواست او در ۹ ژوئن ۱۹۷۸ [۲۰ خرداد ۱۳۵۷]خطاب به کنسولگری امریکا آمده است:
«در طول اقامتم در امریکا (سپتامبر ۱۹۶۸ تا اوت ۱۹۷۴) من بسیار تحت‌تأثیر امریکایی‌ها قرار گرفتم. مخصوصاً حسن رفتار آنها نسبت به یکدیگر و خارجی‌ها. من قبل از بازگشت به ایران سال‌ها در امریکا تحصیل‌کرده‌ام. به‌هرحال بعد از بازگشت بعد از یک بررسی دقیق اکنون احساس علاقه می‌کنم که برگردم و بکوشم یک شهروند مفیدی برای امریکا باشم، چنانچه اشکال زیادی نداشته باشد. من مدرک دکتری و فوق‌لیسانس در اقتصاد کشاورزی و لیسانس در آموزش کشاورزی و اضافه بر آن مدرک لیسانس در کشاورزی عمومی دارم. دارایی‌ام ۵۰۰ هزار دلار می‌باشد. من ۲۰ سال سابقه تجربه در اداره یک مزرعه بزرگ همزمان با آموزش و تحقیقات کشاورزی دارم. من فکر می‌کنم با مهاجرت به امریکا می‌توانم سرمایه و امتیازی برای آنجا باشم و مطمئناً در بدترین موارد خسارتی برای کشور منتخب خود نداشته باشم. من راجع به برگه‌های لازم از کنسولگری امریکا در شیراز تحقیق کردم... به من گفته شد که اطمینانی نیست که ویزا صادر شود و نیز بین ۹ تا ۱۲ ماه طول می‌کشد تا جواب دریافت کنم. در این زمان من هیچ جوابی راجع به پیشرفت کار دریافت نکرده‌ام و از آنجایی که این امر برایم اهمیت بزرگی دارد تا حدودی نگران شده‌ام. من کوشیدم به‌وسیله تماس گرفتن با بخش مهاجرت در تهران بفهمم چه پیشرفتی حاصل شده است. اما دریافتم که آنها هیچ نسخه‌ای از موضوع ندارند. سپس من شخصاً به دفتر مهاجرت تهران قسمت صدور ویزا رفتم و دو روز در نوبت گذراندم و متوجه شدم که آنها هم نسخه‌ای از تقاضایم ندارند. سرانجام دیروز هشتم ژوئن ۱۹۷۸ با شخصی در دفتر مهاجرت تهران تماس گرفتم و او به من گفت که این مسئله نه‌تنها پنج تا ۱۲ ماه بلکه دو تا سه سال طول می‌کشد. آیا می‌توانید با بررسی این موضوع به من کمک نموده و مرا در جریان بگذارید که: ۱- تقاضایم در چه مرحله‌ای است. ۲- زمان تقریبی که مجبورم صبر کنم. من واقعاً از شما قدردانی می‌کنم، اگر این را برایم 
انجام دهید.» 
البته شایان‌ذکر است که علی‌محمد ایزدی وقتی مشاهده کرد که پذیرفته شدن تقاضای او برای مهاجرت در امریکا طول می‌کشد، از این تقاضا صرف‌نظر کرد، ولی بلافاصله با پاسپورت غیرمهاجرتی (معمولی) به امریکا سفر نمود. 
او در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۸ [۲۲ شهریور ۱۳۵۷]خطاب به کنسول امریکا مجدداً نوشت:
«من در نامه قبلی به شماره (۹ ژوئن ۱۹۷۸) راجع به مهاجرت احتمالی‌ام به امریکا نوشتم، من قبلاً فرم اختیاری ۱۷۹ اطلاعات بیوگرافی را جهت ویزا پر کرده‌ام و این فرم را همان‌طور که کنسولگری امریکا در شیراز دستور داده بود به سفارت امریکا در تهران بخش I. V صندوق پستی ۵۰ فرستادم. من حالا فکر می‌کنم که مدت دو یا سه سال برای این عمل (گرفتن ویزا جهت مهاجرت به امریکا) خیلی زیاد است. من بدین‌وسیله رسماً از شما تقاضا می‌کنم که تمام فرم‌های پر شده را به من برگشت داده و تقاضایم را پایان‌یافته تلقی نمایید.» 
نمونه دیگر را می‌توان در دیدار نماینده سفارت امریکا با علی اردلان، وزیر دارایی دولت موقت مشاهده کرد که در این جلسه اردلان یکی از معاونانش به نام «ابراهیم‌زاده» را به سفارت معرفی می‌کند که او نیز درخواست مشابهی دارد. در گزارش مورخه ۲۴ ژوئیه ۱۹۷۹ [۲ مرداد ۱۳۵۸]کاردار سفارت خطاب به واشینگتن آمده است:
«ما گمان داریم که او [اردلان]برای دریافت راهنمایی به معاون فعال و ماهرش یعنی ابراهیم‌زاده تکیه دارد. مثلاً ابراهیم‌زاده در مورد کارکرد کمیته بانکی و بازسازی شورای بازرگانی مثبت‌تر به نظر می‌آید... جلسه با یک یادداشت فارسی خاتمه یافت. هنگامی‌که داشتیم خارج می‌شدیم، ابراهیم‌زاده مقام وزارت خارجه امریکا را به کناری کشید و گفت که وی دوستانی دارد که آنها احتیاج به روادید دارند، آیا ما می‌توانیم برای آنها کاری انجام دهیم.» 
بدین‌ترتیب اشتیاق غرب‌گرایان برای سفر و زندگی در امریکا آنها را در مسیر اهداف و برنامه‌های سفارت قرار می‌داد. 
 
جاسوس‌گزینی در پوشش روادید
در دستورالعملی که سرهنگ توماس شیفر وابسته نظامی امریکا برای کارکنان کنسولی سفارت تهیه کرده، آشکارا صدور ویزا برای افراد نظامی و صاحب‌منصبانی دارای اطلاعات ارزشمند برای امریکا توصیه شده است. متن کامل این دستورالعمل که ۱۸ سپتامبر ۱۹۷۹ [۲۷ شهریور ۱۳۵۸]صادر شده است، به این شرح است:
۱- «این نامه شامل راهنمایی‌هایی به وابسته‌های نظامی امریکا می‌باشد تا در توصیه‌هایی که برای صدور ویزا می‌نماید آن را رعایت کنند. 
۲- وابسته‌های نظامی امریکا درباره فامیل درجه‌یک افراد زیر می‌توانند رأی صدور ویزا توصیه نمایند: الف: افراد ارتش، ژاندارمری و شهربانی ایران که از سرگرد به بالا باشند. ب: افراد هواپیمایی کشوری. ج: افراد دیپلمات درجه‌یک ایرانی یا خارجی که با دفتر وابستگان نظامی امریکا همکاری مستقیم داشته باشند. دوستان افراد فوق‌الذکر از این قاعده مستثنا هستند. 
توصیه برای صدور ویزا تنها برای افرادی پذیرفته می‌شود که اطلاعات جاسوسی مفیدی برای امریکا داشته باشند. متقاضیانی که مشخصات بالا را نداشته باشند، اما دارای موقعیت‌های فوق‌العاده‌ای باشند (مانند همافر‌هایی که اطلاعات باارزشی برای ما تهیه نموده‌اند) باید توسط سرهنگ شیفر تأیید شوند. 
متقاضیانی که دارای شرایط ذکرشده در قسمت الف و ب و ج باشند باید قبل از مراجعه به اداره کنسولگری توسط وابسته دفاعی یا معاون او مورد تأیید قرار گیرند. 
۳- بخش صدور ویزا می‌تواند به‌عنوان وسیله‌ای برای جمع‌آوری اطلاعات جاسوسی مورداستفاده قرار گیرد؛ اطلاعاتی که معمولاً دسترسی به آن از راه‌های دیگر امکان‌پذیر نیست و باید توجه داشت که صدور ویزا مورداستفاده شخصی افراد قرار نگیرد. افراد تنها وقتی برای ما مهم هستند که اطلاعات جاسوسی باارزشی فراهم نمایند یا راهی برای رسیدن به این اطلاعات ارائه دهند. من در این معامله پایاپای (گرفتن اطلاعات در مقابل صدور ویزا) انتظار دارم گزارش‌های مفیدی به دست آید. 
۴- دفتر وابسته نظامی باید توجه داشته باشد که در هفته بیش از پنج توصیه برای صدور ویزا نداشته باشد. به افرادی که دارای شرایط مذکور در قسمت الف و ب و ج نبوده ولی از دوستان نزدیک وابسته دفاعی امریکا هستند می‌توان کارت مصاحبه با کنسول را به آنان داد. درهرحال نباید بیش از یک کارت در روز از طرف دفتر وابسته دفاعی برای مصاحبه 
صادر شود.» 
در دستورالعمل دیگری که سایروس ونس، وزیر امور خارجه امریکا به سرکنسول امریکا در تهران ارسال کرده تأکید شده است که در صدور ویزا برای اعضای رژیم سابق دقت بیشتری به خرج دهند تا شایسته‌ترین افراد انتخاب گردند:
«دقت در صدور ویزا برای اعضای رژیم سابق. وزارت امور خارجه هنوز بر این عقیده است که اگر سرکنسول در حین مصاحبه با افراد رژیم سابق جهت صدور ویزا آنها را شایسته ندید، باید نظر مشاور امنیتی یا بررسی سابقه افراد به‌وسیله وزارت امور خارجه یا منابع اطلاعاتی دیگر خواسته شود.» 
در عمل هم برخی از عوامل و منابع اطلاعاتی که برای سفارت کار می‌کردند، عمده انتظارات‌شان از سفارت تسهیل‌گری در موضوع ویزا و اقامت خود و فرزندان‌شان بود. یکی از معروف‌ترین نمونه‌های این عناصر، پسر سرتیپ حمید شیرازی با اسم رمز «SDCAT/۱» بود. او تیمسار بازنشسته نیروی هوایی ارتش بود، پس از پیروزی انقلاب مأموریت یافت تا در ساختار جدید نیروی هوایی نفوذ کند. در گزارشی که ۱۰ شهریور ۵۸ یکی از مأموران سیا از هنگ‌کنگ برای ایستگاه سیا در تهران ارسال کرد، آمده است:
«با فرد مورداشاره تلگرام‌های مرجع عصر روز ۹ شهریور ملاقات شد و او پذیرفت که به‌عنوان یک منبع اطلاعات خارجی که مستقیماً به مأمور تهران گزارش می‌کند فعالیت مخفیانه داشته باشد. او نمی‌توانست با وجدان پاک پاداش پولی یا حقوق قبول کند و در ازای خدمات خود چیزی نخواست. مع‌ذلک دوباره در مورد پسرش خصوصاً اظهار نگرانی کرد که تحصیل او در سیستم امریکایی به‌هم‌خورده است (چنان‌که قبلاً به [مأمور سیا در]بانکوک اطلاع داد)،.. او افزود که بیشترین نگرانی‌اش این است که ترتیبی دهد پسرش تحصیلات خود را ادامه دهد.» 
در ادامه همین گزارش مجدداً از قول شیرازی آمده است:
«مشارالیه امیدوار است که طی مدت کوتاهی اوضاع ایران عوض شود تا پسر و خانواده‌اش بتوانند دوباره در آرامش و آزادی در این کشور زندگی کنند. اگر این اوضاع امکان‌پذیر نشود، او می‌خواهد که پسرش بتواند در ایالات‌متحده تحصیل کند.» 
 
فرصت‌های ویزای تحصیلی
در سال‌های پایانی عمر رژیم پهلوی، سفارت امریکا در جهت تقویت چهره امریکا در میان افکار عمومی ایران تلاش‌های بسیاری کرد و در این زمینه موفقیت‌هایی نیز کسب کرد که تأثیر آن را می‌توان در تقاضای چشمگیر ایرانیان برای سفر و اقامت در امریکا مشاهده کرد. 
در ارزیابی آژانس ارتباطات بین‌المللی ایالات‌متحده امریکا که در ۱۰ ژوئیه ۱۹۷۹ [۱۹ تیر ۱۳۵۸]به‌صورت خیلی محرمانه برای سفارت امریکا در تهران ارسال شد، می‌خوانیم:
«امریکا که بسیاری از رهبران انقلاب را در خود پرورش داده و اکنون موطن هزار‌ها دانشجوی ایرانی است به‌طورکلی با نظر مساعد تلقی می‌شود ولی با این وجه تمایز که «مردم امریکا» و حکومت امریکا با یکدیگر فرق دارند.» 
در ادامه همین گزارش آمده است:
«تحصیلات دانشگاهی در امریکا برای ایرانیان برابر با بهترین تحصیلات در هر کشوری خارج از ایران است.» 
همچنین در سند راهبردی موسوم به «ایران: مشکلات محیطی ارتباطات، دورنماها، ایده‌ها» یکی از امکانات امریکا در قبال ایران چنین معرفی‌شده است:
«تعداد بی‌شمار دانشجویان ایرانی که می‌خواهند در ایالات‌متحده باشند یا هستند.»
نکته عجیب‌تر حتی برای کارکنان سفارت آن بود که به رغم نفرت عمومی ایرانیان از امریکا به دلیل حمایت‌های بی‌دریغ از شاه، تقاضای سفر به امریکا کاهش چندانی نداشت و این موضوع حتی شامل افراد همراه با انقلاب نیز می‌شد. به‌عنوان مثال مایکل مترینکو، رایزن سیاسی سفارت در گزارش خیلی محرمانه خود در ۲۴ آوریل ۱۹۷۹ [۴ اردیبهشت ۱۳۵۸]می‌نویسد:
«علیرغم تمام اتهامات، نظریه‌های شخصی از سوی تعداد زیادی از ایرانیان نسبت به امریکا تغییر و تقلیل نیافته. پس از حملات توهین‌آمیز طرفداران شاه یا طرفداران انقلاب به امریکا، آنها به‌طورمعمول در مورد امکان دریافت ویزا سؤال می‌کنند یا با غرور از اقوام و خویشاوندانی که در کالیفرنیا اقامت دارند یادآوری می‌نمایند. همچنین غیرمحتمل است برای ایرانیان که باور کنند امریکایی‌ها ممکن است دلایلی برای احساس منفی خود نسبت به ایشان داشته باشند. با تمام این احوال وقتی آخرین علائم نفوذ امریکا را در ایران نابود کرده‌اند که انقلابیون هنوز قصد دارند برای تحصیلات یا بازنشستگی در امریکا به سر برند.» 
فارغ از صحت یا سقم این ادعای سفارت، پیداست که امریکایی‌ها صدور ویزا را نه یک خدمت کنسولی صرف که ابزاری برای عملیات سیاسی و حتی اطلاعاتی می‌دانستند و برآورد آنان حاکی از آن بود که در شرایط خاص پس از انقلاب نیز همچنان می‌توانند از این فرصت سوءاستفاده کنند. 
 
برگ برنده ویزای دانشجویی
استمرار تقاضای چشمگیر برای ویزای تحصیلی تا به آن حد پیش رفت که سفارت را وسوسه کرد از آن به‌عنوان ابزاری برای باج‌گیری سیاسی علیه جمهوری اسلامی استفاده کند. روز‌های نخست پیروزی انقلاب که حساسیت‌ها در مورد فعالیت سفارت امریکا افزایش یافته بود و بیم محدودسازی اقدامات خلاف عرف آن می‌رفت، سفارت تهدید به تعطیلی بخش صدور ویزای تحصیلی را به‌عنوان ابزاری برای مصونیت ادامه کار می‌دانست. 
در مکاتبه خیلی محرمانه شماره ۲۹۴۸ سفارت در ۱۲ مارس ۱۹۷۹ [۱۱ اسفند ۱۳۵۷]آمده است:
«راجع به تنها راه امریکا که تقریباً توسط تمام عناصر سیاسی مورد جست‌و‌جو قرارگرفته، موضوع ویزا‌های امریکاست، مخصوصاً قسمت دانشجویی آن، تا آنجایی که ما از صدور این ویزا‌ها خودداری می‌کنیم، یک برگ برنده در دست داریم.» 
نکته جالب دیگر آن است که با آنکه در طول چند دهه اخیر رؤسای جمهور مختلفی با دیدگاه‌های مهاجرتی متفاوتی وارد کاخ‌سفید شده‌اند و برخی از آنها (عمدتاً رؤسای با گرایش جمهوریخواه) نظر مثبتی به مهاجرت غیرامریکایی‌ها به امریکا نداشتند، اما در عمل ویزای تحصیلی در دوره‌های مختلف فعال و حتی گاه در جهت رشد بوده است. بدین‌ترتیب می‌توان گفت امریکایی‌ها به جذب و تربیت نخبگان به‌عنوان یک فرصت راهبردی برای تربیت حکمرانان و نخبگان همسو با منافع امریکا می‌نگرند. 
بر همین اساس است که امام خمینی (ره) چنین هشدار داد: «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرت‌ها هستند و سرسپردگانی می‌باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‌شوند.» 
 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار