شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۴۵۳۴۷
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۵
«آقای دادستان» در زندان اوین، فضایی آزاد برای گفت‌و‌گوی آزاد و تبادل‌نظر ایجاد کرد. این امر موجب شد تا عناصری که تحت تأثیر القائات گروهک‌ها قرار گرفته بودند در ذهنیت‌های خود تردید کنند، از آن فاصله بگیرند و حتی در مواردی راهی جبهه‌های جنگ شوند! این حجم گسترده از ریزش منافقین در زندان، بر رهبران آنان سخت گران آمد و از همان دوره مترصد فرصتی برای ترور شهید لاجوردی ماندند
شهدای ایران:با شهید سیداسدالله لاجوردی می‌توان در ادوار گوناگونی از حیاتش دیدار داشت. دوران مبارزه و تحمل شکنجه‌های فراوان در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی. دوران تصدی مسئولیت‌های قضایی پس از آن و نیز مقطعی که او فارغ از هرگونه مسئولیت و تعلق به روسری فروشی در بازار تهران بازگشت! اما موضوع مقال پی آمده، دیدار با وی در مقام مسئولیت زندان‌ها و شناخت روش‌های او برای بهبود شرایط زندانیان است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 


دیداری با شهید سیداسدالله لاجوردی در دوره مدیریت زندان‌ها/هر نوع بحثی در این جلسه آزاد است!
 
هیچ‌یک از شما رفاه موجود در زندان اوین را تجربه نکرده اید!
شاید در آغاز سخن و برای ترسیم فضای مدیریتی شهید سیداسدالله لاجوردی بر زندان‌های کشور، مناسب باشد که بخشی از سخنرانی وی در نمازجمعه تهران در مورخه ۲۶ مرداد ۱۳۶۳ را مرور کنیم. وی در اشاره به فضای حاکم بر زندان‌های کشور تأکید می‌ورزد:
«من اگر مسائل رفاهی که برای زندانیان فراهم کردیم برای شما بگویم، به قطع و یقین می‌دانم هیچ کدام از شما در طول زندگی‌تان از یک دهم آن هم برخوردار نبودید، تازه آن‌هایی که در سطح بالایی [از رفاه]زندگی می‌کنند. من یک گوشه‌ای از مسائل رفاهی این‌ها را برای شما بگویم. ما در زندان اوین از زمان ساواک دو تا استخر متروکه داشتیم. این‌ها را بازسازی کردیم و چهار استخر شنا برای این‌ها احداث کردیم که این آقایان خستگی ترور‌ها و جنایات‌شان در زندان در برود. از این شش استخر، پنج تایش برای شنا استفاده می‌شود و یکی‌اش تزئینی است. روز‌های جمعه که فرصتی داشته باشیم، مثل امروز کار خاصی پیش نیاید، این‌ها را به پیک‌نیک می‌بریم. دو هفته قبل، این‌ها را به دریاچه تار برده بودیم. سد لتیان می‌روند، در کاخ‌ها می‌بریم، در باغ‌های مصفا در خارج از زندان، استادیوم صد هزار نفره، استخر، پینگ‌پونگ، فوتبال و والیبال در مجموعه ورزشی یا در محوطه باغ اوین که بعضی از برادران می‌دانند یک محوطه جنگلی عظیم و جای بسیار مصفایی است. مسائل آموزشی که ما برای این‌ها ترتیب دادیم، در هر اتاقی که مثلاً ۲۰ نفر زندگی می‌کنند، یک تلویزیون اختصاصی وجود دارد، یک بلندگوی رادیوست، ضبط صوت دارند، نوار دارند، برنامه‌های آموزشی از طریق ویدئوست. زندان اوین یک شبکه آموزشی اختصاصی دارد که از ساعت ۹ صبح تا ۱۲ برای این‌ها برنامه مستقیم پخش می‌کند که مردم تهران اگر تلویزیون‌هایی که یو. اچ. اف دارد، روی کانال هشت تنظیم بکنند، آن برنامه را خواهند دید. هر روز از ساعت ۹ تا ۱۲ این کانال اختصاصی برای آن‌ها برنامه آموزشی پخش می‌کند. چون در هر اتاق یک تلویزیون وجود دارد. علاوه بر این این‌ها از شبکه سراسری تلویزیون هم کمال استفاده را می‌توانند، بکنند. برای این‌ها معلم اختصاصی داریم که داخل زندان می‌رود و با آن‌ها برخورد حضوری دارد. ما از مسئولان مملکت خواهش می‌کنیم و به مناسبت‌های مختلف به زندان می‌آیند و برای این‌ها سخنرانی می‌کنند که شاید شما کمتر این توفیق را داشته باشید. هر شب جمعه در حسینیه زندان اوین، برای آن‌ها دعای کمیل برقرار می‌شود. در تمام اعیاد مذهبی این‌ها جشن و سرور دارند، سرودخوانی دارند و ما در این زمینه برنامه‌های آموزشی‌مان این است که این‌ها را به نماز جمعه بیاوریم. شما اکثراً دیدید و نظاره کردید که هر زمان که باز فرصت است، جمعه‌هایی که من می‌توانم فرصت داشته باشم، [اینها]یا به نماز جمعه برده می‌شوند یا به پیک نیک و تفریح....» 
 
منافقینی که تغییر مسیر دادند، به جبهه رفتند و شهید شدند!
«آقای دادستان» در زندان اوین، فضایی آزاد برای گفت‌و‌گوی آزاد و تبادل‌نظر ایجاد کرد. این امر موجب شد تا عناصری که تحت تأثیر القائات گروهک‌ها قرار گرفته بودند در ذهنیت‌های خود تردید کنند، از آن فاصله بگیرند و حتی در مواردی راهی جبهه‌های جنگ شوند! این حجم گسترده از ریزش منافقین در زندان بر رهبران آنان سخت گران آمد و از همان دوره، مترصد فرصتی برای ترور شهید لاجوردی ماندند. زنده‌یاد احمد قدیریان از دوستان او در این‌باره آورده است:
«شهید بزرگوارسید اسدالله لاجوردی، دارای روحیه‌ای عجیب و به‌واقع آدم شایسته‌ای بود. بعضی از بزرگان می‌گویند، ایشان در بین مبارزین اسوه مقاومت بود. در صبوری، بردباری، تلاش بی‌وقفه در ارائه برنامه‌های فرهنگی به‌خصوص برای زندانیان-، چون خودش سال‌ها زندانی بود و می‌دانست یک زندانی چه روحیه‌ای و ناراحتی دارد- انسان منحصر به فردی بود. ایشان با شناخت نقاط ضعف زندانیان، روی ذهن و رفتار آن‌ها کار می‌کرد و بعد در صورت دارا بودن شرایط، زمینه آزادی‌شان را مهیا می‌کردند. تأکید می‌کنم که آقای لاجوردی فردی بود که خودش زندان رفته بود، بلد بود چطور باید عمل کند که زندانـی را از آن حالـت انحراف بیـرون بکشد. سیدطریقـه برخـوردش با زندانی‌ها اینگونه بود که خودش در یک گوشه‌ای از حسینیه شهید کچویی زندان اوین می‌نشست و در یک گوشه دیگر هم یکی از زندانی‌ها و با هم بحث می‌کردند. به طور مثال بعضی مواقع آقای لاجوردی در صبح اطلاع می‌داد که امشب برنامه بحث آزاد داریم و این بحث آزاد بازدهی عجیبی داشت. سید یک طرف می‌نشست و می‌گفت: من اینجا دادستان نیستم، شما حرف‌تان را بزنید، اگر می‌خواهید به من اهانت هم بکنید، امشب آزاد هستید، هر کسی در اینجا آزاد است حرفش را بزند... هر شبی که ما به این صورت بحث آزاد داشتیم، فردا صبح اول وقت، ۶۰، ۵۰ نفر می‌گفتند: ما حاضریم مطالب و ناگفته‌های‌مان را بگوییم و تاکنون اشتباه کردیم! سید درون و ماهیت سازمان‌ها و گروهک‌هایی که افراد را منحرف می‌کردند، به‌خوبی می‌شناخت. وقتی سید یک گوشه می‌نشست و می‌گفت ما بحث آزاد داریم تو بیا هرچه می‌خواهی بگو، این حرکت شهید به گونه‌ای بود که منافقین زندانی از سوی این شهید ساخته می‌شدند، به طوری که پس از آزادی بیشترشان به جبهه رفته و شهید می‌شدند. در اوین و شب‌های ماه رمضان، ۱۰ دقیقه مانده بود به اذان صبح، حاجی خودش پارچ آب یخ می‌آورد و به یک یک زندانیان می‌گفت: آب می‌خواهید؟ آب خنک می‌خواهید؟ یکی از آن‌ها در بازجویی گفته بود، چه کسی هر شب ۱۰ دقیقه به اذان می‌آید و به همه آب خنک می‌دهد؟ این مهربانی در روحیه زندانیان و بیدار شدن وجدان آن‌ها اثر بسیاری داشت....»
 
جلسات دعای کمیل زندان اوین، بسیاری را به خود آورد
حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌شیخ‌حسین انصاریان در زمره شخصیت‌هایی است که از سوی شهید لاجوردی برای سخنرانی و قرائت دعای کمیل در حسینیه زندان اوین دعوت می‌شد. او بعد‌ها و در ضمن بیان خاطرات خویش درباره اثرات این جلسات اذعان می‌کند:
«مرحوم شهید لاجوردى اصرار داشت که روى منافقین کار فرهنگى صورت بگیرد و در این باره از من کمک خواست. ابتدا کتاب‌هاى زیادى را برایشان فرستادم. روزى هم دعوتم کرد تا بروم و براى آن‌ها سخنرانى کنم. در آن زمان، این گروهک در اوج فعالیت بودند و زندان‌ها پر از اعضاى تندروى آن‌ها بود. من معتقد بودم که علاوه بر سخنرانى، برگزارى دعاى کمیل نیز بسیار مناسب است و چه بسا اثر زیادترى دارد، زیرا تمام مضامین دعاى کمیل، از عمق وجود نشئت مى‌گیرد و انسان در آن مناجات، بسیار عاطفى با خدا حرف مى‌زند. از این روى مى‌توان در لابه‌لاى فرازهاى دعا به طور مستقیم با وجدان افراد سخن گفت و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار کرد. جلسات چندى در زندان اوین و قزل حصار کرج برگزار شد. پس از آن از آقاى لاجوردى خواستم تا در مراسم تاسوعا و عاشورا و احیاى ماه مبارک رمضان نیز آن افراد را به پاى منبر بیاورد. آن‌ها مى‌آمدند و در جایگاه خاصى مى‌نشستند. این فعالیت‌هاى فرهنگى در روح و جان آن افراد گول خورده، اثر عمیقى برجاى گذاشت. بسیارى نیز موفق به توبه و بازگشت به صراط مستقیم شدند و از زندان خلاصى یافتند. بعد‌ها نامه‌هاى محبت‌آمیز بى‌شمارى از آن جوانان به دستم رسید. بعضى از دختران نیز که در آن گروه بودند، موفق به توبه شدند. آن‌ها بعد‌ها مرا براى مراسم ازدواج خود دعوت مى‌کردند و من صیغه عقدشان را جارى مى‌کردم و بحمدالله هر یک دنبال زندگى سالم و پرافتخارى رفتند....» 
 
حقوقی که زندانی می‌گرفت، از درآمد او در دوره آزادی بیشتر بود!
زنده‌یاد محمد مهرآئین، از مبارزین پرتلاش نهضت اسلامی و یاران شهید لاجوردی به شمار می‌رفت. وی در توصیف شرایط فرهنگی و زیستی زندانیان در دوره مدیریت دوست دیرین خویش، روایت پی آمده را به تاریخ سپرده است:
«شهید لاجوردی در زندان، واقعاً به یک جهاد شکل داده بود. خودش در حسینیه می‌نشست، برای منافقین کلاس می‌گذاشت و صحبت می‌کرد. واقعاً آن عطوفت اسلامی را همیشه به کار می‌برد و با برگزاری جلسات مصاحبه و مذاکره، سعی در تنویر افکار این فریب‌خوردگان داشت و تا حدود زیادی هم موفق شده بود. کار ایشان بیشتر ارشادی بود. واقعاً آن‌هایی که اعدام شدند و به مجازات رسیدند، حقیقتاً کسانی بودند که مستقیم در انفجارات، قتل‌ها و آدم‌کشی‌ها نقش داشتند. لاجوردی نهایت سعی‌اش بر این بود افرادی که واقعاً فریب خورده‌اند در زندان دوباره تحت آموزش افراد ورزیده منافقین قرار نگیرند. کتابخانه مجهز و عظیمی هم [در زندان]درست کرده بود. هر کتابی می‌خواستند، برای آن‌ها می‌بردند، مجله، روزنامه، وسایل ورزشی، بازی و هواخوری و از این قبیل. علاوه بر آن کارگاهی بود که هم کارگاه نقاشی بود، هم دوزندگی بود و هم انواع و اقسام مشاغل دیگر. زندانی در آنجا کار می‌کرد و حقوق می‌گرفت. شاید بعضی مواقع حقوقی که می‌گرفت، بیشتر از زمانی بود که در بیرون کار و به خانواده خودش کمک می‌کرد. من با اجازه شهید لاجوردی و مسئول شعبه با افرادی که تشخیص می‌دادیم که واقعاً حرفی برای گفتن دارند، می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم که این خیلی مؤثر بود. من حتی ضامن می‌شدم که متهم را به خانه خود ببرند. همین مرخصی‌هایی که به زندانیان می‌دادند از ابتکارات شهید لاجوردی بود. در اعیاد هر سال، خانواده‌هایی که تشخیص می‌دادند واقعاً بچه‌های این‌ها برگشتند یا تجدیدنظری در نقطه‌نظر‌های خود کردند، این‌ها را دعوت می‌کردند، می‌آمدند و با هم عید را می‌گذراندند. تقریباً در سه چهار روز ابتدای سال، این خانواده‌ها می‌آمدند در محوطه زندان و دور هم می‌نشستند. فکر نمی‌کنم که این شیوه در هیچ کجای دنیا اعمال شود. بچه‌های ضربت رفته بودند، یکی [از منافقین]را گرفته و آورده بودند. بعد گویا متهم در حین انتقال، به حضرت امام توهین می‌کند و این برادر عملیات در گوش او می‌زند. فردا که متهم را به دفتر آقای لاجوردی آورده بودند به ایشان گفته بود: این آقایی که دیشب مرا آورده در گوش من زده. نگفت که من چه گفتم، یا چه توهینی کردم! آقای لاجوردی هم بلافاصله مسئول شب گذشته را خواست. فرد مسئول می‌گوید که او به امام توهین کرد و من هم او را زدم. آقای لاجوردی به متهم می‌گوید که در گوش او بزن، اگر ایشان در گوش تو زده، باید او را بزنی و قصاص کنی. اینجا متهم به گریه افتاده و مطالب خود را گفته بود. بعد‌ها شنیدم همان متهم از افرادی بود که به جبهه رفته و شهید هم شده است....» 
 
غذای زندانیان و کارمندان باید یکسان باشد!
همانگونه که بسا مطلع هستند، شهید لاجوردی در دو دوره مسئولیت زندان‌ها را بر عهده گرفت. اول در آغازین سالیان دهه ۶۰ و دیگری در آغازین سالیان دهه ۷۰. او در دوره دوم، با تجربه فراوان‌تر و روزآمدتر به انجام وظایف محوله پرداخت و تلاش کرد تا فضای زندان‌ها را برای محکومان بهتر و مطبوع‌تر سازد. وی در این مقطع، از بازدید ناظران داخلی و خارجی از زندان‌های کشور استقبال می‌کرد. مظفر الوندی از همکاران او در این برهه در گفت‌و‌شنودی می‌گوید:
«اولین نکته‌ای که پس از رسیدن به مسئولیت زندان‌ها مدنظرش قرار داشت، این بود که خدماتی که به زندان‌ها داده می‌شد، در حد خدماتی باشد که به کارمندان داده می‌شود! خیلی‌ها فکر می‌کردند که منظور شهید لاجوردی سخت‌گیری به کارمندان است. حتی در مورد یکسان‌سازی غذای زندانی با کارمندان، واکنش‌های منفی هم نشان می‌دادند، ولی لاجوردی می‌گفت: من این موضوع را به تجربه دیده‌ام، وقتی کارمند و مدیر از آن غذا می‌خورند، در تلاش خواهند بود که کیفیت غذا را بهتر کنند... خودش هم وقتی در زمان صبحانه یا ناهار از زندان بازدید می‌کرد، به بند زندانی‌ها می‌رفت و با آن‌ها غذا می‌خورد. به رغم اینکه باید بعضی مسائل امنیتی را رعایت می‌کرد، اما برای اینکه در عمل ایده‌های خود را به مدیران و کارکنان زندان تسری دهد، این کار را انجام می‌داد. به یاد دارم یکی از اولین دستورات کتبی ایشان در قالب دستورالعملی تحت عنوان منشور زندانبانی بود که شاید ۹۰ درصد مفاد این منشور، توجه به مسائل زندانیان از جهت رفاهی، درمانی، ملاقات و این موارد بود. حتی زمانی که کمیسریای عالی حقوق بشر و نماینده ویژه این کمیسیون می‌خواستند به ایران بیایند، ایشان مدافع آمدن‌شان بود. زمانی که آقای گالین دوپل می‌خواست به ایران بیاید، شهید لاجوردی در جلسات مختلف به مسئولان مربوطه گفتند: به مصلحت است که ایشان به ایران بیایند... و اتفاقاً همین‌گونه شد و به ایران هم آمدند و از برخی زندان‌ها هم بازدید کردند. آقای لاجوردی می‌گفتند ما از این جریان دو استفاده می‌کنیم، اول اینکه از زندان‌ها بازدید می‌کنند و حقایق را می‌بینند و دوم هم ما به‌بهانه آمدن آن‌ها فرصتی به‌دست می‌آید تا به وضعیت زندان‌ها بیشتر رسیدگی کنیم. بحث زیباسازی زندان‌ها به رغم اینکه گالین دوپل از زندان اوین بازدید کرد، باعث شد که آقای لاجوردی مدیران زندان‌های کشور را وادار کند تا وضع زندان‌ها را به سطح قابل قبولی برساند. در بحث اشتغال زندانی ایده داشتند، یعنی حتی به‌دنبال این بود که قوانینی را ایجاد بکند که زندانی‌ها به اجبار کار کنند، البته این با آن اصطلاح کار اجباری تفاوت دارد. حتی به شخص آقای هاشمی - که در زمان شاه با هم زندان بودند- گفته بود: اگر شما به ما اختیاراتی بدهید، دیگر از بودجه دولتی در زندان‌ها استفاده نمی‌کنیم! یعنی طرح خودکفایی زندان برای ایشان بود که محوریت آن اشتغال زندانی و حرفه‌آموزی و کار یاد دادن به آن‌ها بود....» 
 
گزارش‌های مهدی و هادی هاشمی به قائم مقام وقت رهبری و کنار رفتن شهید
همانگونه که اشارت رفت، شهید لاجوردی در دو دوره مسئولیت قضایی خویش با مخالفت‌ها و تفتین‌های فراوان مواجه و همین فضا‌سازی‌ها کنار رفتن وی را موجب شد. محمدعلی امانی از همکاران شهید در این موضوع تحلیلی به شرح ذیل دارد:
«در دوران مدیریت قضایی شهید لاجوردی، عناصر و جریاناتی بودند که صادقانه یا غیرصادقانه، رفتار وی با گروهک‌ها را نمی‌پسندیدند و در مسیر حرکت وی، سنگ‌اندازی می‌کردند. شهید لاجوردی در تشخیص جریان نفاق کم‌نظیر بود، اما این موضوع به مذاق عده‌ای خوش نمی‌آمد و اینطور استدلال می‌کردند که اقدامات ایشان به ضرر نظام است، اما از نظر من خدمتی که شهید لاجوردی به نظام کرد، در تاریخ معاصر ما کم‌نظیر است! برخورد ایشان با جریان نفاق که جریان فوق‌العاده پیچیده‌ای بود از دست شخص دیگری برنمی‌آمد. عامل برکناری شهید لاجوردی بیت آقای منتظری و مهدی و هادی هاشمی بودند. آن روز‌ها آیت‌الله موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی و آیت‌الله صانعی دادستان انقلاب بودند. این‌ها با آقای منتظری ارتباط داشتند و تمام طراحی‌ها علیه شهید لاجوردی در بیت ایشان انجام می‌شد. ما مکرر خدمت آقای منتظری می‌رفتیم و گزارش می‌دادیم و می‌گفتیم در بیت شما توطئه‌هایی طراحی می‌شود، اما عملاً هیچ فایده‌ای نداشت و تحت تأثیر القائات و گزارش‌های غلط مهدی و هادی هاشمی ایشان با توضیحات ما قانع نمی‌شد! مثلاً یک بار گزارش داده بودند که زندان اوین دستشویی ندارد! آقای منتظری هم این گزارش را به قوه‌قضائیه گزارش داده بود. بالاخره شهید لاجوردی ناچار شد خدمت مرحوم حاج‌احمدآقای خمینی برود و از ایشان بخواهد تا به قوه قضائیه دستور بدهد کسی را برای بازدید بفرستد. سرانجام آقای محمدعلی انصاری را فرستادند. آن روز‌ها من مسئول زندان بودم و همراه ایشان به تک‌تک بند‌ها سرکشی کردم. با گزارش‌های ریز و درشتی از این دست، می‌خواستند شهید لاجوردی را- که ماهیت همه جریان‌های انحرافی و التقاطی را خیلی خوب می‌شناخت- از سر راه بردارند. در مجموع، شورای عالی قضایی، برنامه‌های شهید لاجوردی را در مورد بازسازی زندانیان قبول نداشت. در عین حال به ایشان فشار می‌آورد، بعضی از زندانی‌ها را آزاد کند که البته ایشان قبول نمی‌کرد!....»
 
*روزنامه جوان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار