شهدای ایران shohadayeiran.com

یک‌بار قرار شد همراه با حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور با ماشین به خط برویم. گلوله‌های آتش دشمن مثل باران گداخته می‌بارید. آقا مصطفی وقتی دید جرئت نمی‌کنم جلوتر بروم، گفت بابا طوری نشده، اگر می‌ترسی بیا پایین، خودم می رم.

به گزارش شهدای ایران ، مصطفی ردانی پور در سال ۱۳۳۷ در اصفهان متولد شد. وی تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی رها کرد و به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه پرداخت. مصطفی در نهضت امام خمینی (ره) از فرصت‌های به دست آمده برای تبلیغ استفاده می‌کرد و با سفر به یاسوج و کهکیلویه و بویر احمد به سازمان‌دهی حرکت مردم می‌پرداخت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه، فرمانده سپاه یاسوج شد. پس از آن، دوباره به حوزه رفت و با شروع غائله کردستان احساس تکلیف کرد و به این خطه شتافت. با شروع جنگ تحمیلی، از کردستان به جنوب رفت و در جبهه دارخوین و در خط شیر به مقابله با دشمن بعثی پرداخت.

در جریان عملیات فتح‌المبین در فروردین‌ماه سال ۱۳۶۱، برادر کوچکترش به شهادت رسید و خود نیز به‌شدت مجروح و یک دستش معلول شد. او در همان حالی که دستش مجروح و در گچ بود، برای شرکت در عملیات بیت‌المقدس به جبهه شتافت و پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را بر عهده داشت.

ردانی پور نقش مؤثری در تشکیل تیپ ۱۴ امام حسین (ع) داشت و در عملیات‌های مهم دیگری همچون محرم، والفجر ۱ و والفجر ۲ شرکت کرد تا اینکه در ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۲، در منطقه حاج عمران و در جریان عملیات والفجر ۲، براثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکر ایشان به دست نیامده است.

اعتقاد به ولایت‌فقیه، شرط پیروی از امام زمان (عج)

حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالله حاجی صادقی؛ نماینده ولی‌فقیه در قرارگاه قدس روایت می‌کند: یکی از وظایف روحانیون در جبهه، تقویت بصیرت دینی رزمنده‌ها بود. من روی این مطلب تأکید دارم که نه با بصیرت نشئت‌گرفته از دین، بلکه با بصیرت در دین، شناخت رزمنده‌ها از دین افزایش می‌یابد.

اگر معرفت دینی نبود، رزمنده‌ها با آن احساسات پرشور مذهبی به امام زمان (عج)، گاهی تحت تأثیر قرار می‌گرفتند و خیالاتی هم به ذهنشان می‌رسید و خواب‌هایی می‌دیدند. خدا شهید مصطفی ردانی پور، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) را رحمت کند. از قبل از انقلاب، ما با هم رفیق بودیم.

یکی از ویژگی‌های این شهید عزیز، عشق عجیب او به امام زمان (عج) بود. قبل از انقلاب هم این شیفتگی را به امام زمان (عج) داشت؛ ولی وقتی در لشکر امام حسین (ع) گفتند که هر شب یک نفر خواب امام زمان (عج) را می‌بیند که با اسب سفید می‌آید، گفت: ما امروز دستور امام زمان (عج) رو از حضرت امام می‌گیریم.

امروز مسلم است که امام ما نایب امام زمانه و باور داریم که جز با ولایت‌فقیه نمی شه پیرو امام زمان (عج) بود.

شجاعت آقا مصطفی

سردار کریم نصر اصفهانی؛ فرمانده تیپ قمر بنی‌هاشم در دوران دفاع مقدس روایت می‌کند: آقا مصطفی کلاً انسان عجیبی بود. علاوه بر مدیریت و دیدگاه‌های نابی که داشت، سر نترسی هم داشت. یکی از بچه‌ها تعریف می‌کرد:

یک‌بار قرار شد همراه آقا مصطفی با ماشین به خط برویم. گلوله‌های آتش دشمن مثل باران گداخته می‌بارید. آقا مصطفی وقتی دید جرئت نمی‌کنم جلوتر بروم، گفت بابا طوری نشده، اگر می‌ترسی بیا پایین، خودم می رم.

انجام کار و وظیفه فقط برای رضای خدا

یک روز ردانی پور برایمان روایتی از بیماری امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در کودکی‌شان تعریف کرد که پیامبر (ص) به عیادت آن‌ها رفته و گفته برای سلامتی آن‌ها سه روز، روزه نذر کنید.

امام علی (ع)، همسر و فرزندان خردسالش حسن و حسین روزه می‌گیرند. هر روز موعد افطار، یکی در می‌زند و خانواده، افطاری ناچیز آن روز را به مسکین می‌بخشند.

خداوند به خاطر فضل و بخشش حضرت علی (ع)، آیه ۹ سوره انسان را بر پیامبر نازل می‌کند با این مضمون که ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام می‌کنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی از شما نداریم.

پس از تعریف داستان گفت: بنابراین ما به جنگ آمده‌ایم و از این وظیفه هم نمی‌توانیم فرار کنیم؛ یعنی به میدانی آمدیم که راه عقب‌گرد ندارد، اگر عقب برویم جهنم است و اگر درجا هم بزنیم جهنم است و باید پیش برویم و کارمان برای خدا باشد.

یک‌وقت مثل قضیه آن بابا نشود که الاغش را گم‌کرده بود، آمده بود دنبال الاغش می‌گشت که رسید به جبهه و کشته شد. حالا یک‌وقت ما این‌طور نباشیم که دو سال یا سه سال از عمر و جوانی‌مان را بگذاریم و به اینجا بیاییم و بعد حساب کنیم و ببینیم غیر از خدا همه‌چیز است؛ اینکه مثلاً سپاه به من خوش‌بین شود، فرمانده به من خوش‌بین شود و به من بگویند بارک‌الله...

اگر من در کارم سستی کردم و وظیفه‌ام را انجام ندادم، ممکن است که مسئول من توجه نکند و از من نخواهد، ولی خدا می‌داند (انه بما تعملون) آن‌که به من قدرت داده و تکلیف را به من داده، کار را هم از من می‌خواهد و از کوچک‌ترین مسئله نخواهد گذشت (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره).

منابع:

۱-موحد علوی، علیرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت عبدالله حاجی صادقی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۱۶، ۲۱۷

۲-مساح، مرتضی، به اروند رسیدیم (جلد ۱)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۲۰۹، ۲۱۰، ۲۲۳

*ایسنا

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار