
شهدای ایران: علی حائری شیرازی، فرزند مرحوم آیتالله حائری شیرازی (ره)، در کانال تلگرامی خود خاطرهای از پدر به اشتراک گذاشت. ایشان نوشته است: پدر داشت روزهای پایانی عمرش را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را به کار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد میشود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» میشود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از هفت کرده بود. بهوسیله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگیری از اُفت شدید فشار داشتند. این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماگونه.
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا!». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک، کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بیخبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الان در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها!» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید: «علی بیا!»
اشاره میکند که «سرت را جلو بیاور». سرم را میچسبانم به دهانش. با صدای بیجوهرهای میگوید: «انشاءالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «انشاءالله» و در دل، همه این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و امریکا شلیک میشود... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهه جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و امریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند. باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب!»