مبانی فکری مشترک که ناشی از رسالت مهم این دو نهاد علمی در تعالی بخشی دینی و علمی جامعه اسلامی است نه تنها می تواند یکی از عوامل مهم در تسریع وحدت میان این دو نهاد باشد، بلکه می تواند دوام این وحدت را نیز تضمین نماید.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازفارس؛آذر در تقویم جمهوری اسلامی ایران، یادآور روز شهادت آیتالله دکتر محمد مفتح است، و از این رو به روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است. روزی که از یادگارهای ارزشمند امام راحل(ره)بشمار رفته و به تعبیر مقام معظم رهبری«مثل همه تدابیر و تصمیمهای مهمی که در راه جریان صحیح و اسلامی جامعه ما، آن حکیم عالیمقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و انشاءالله خواهد بود» (از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب و دانشجویان 28/9/69) لذا از سالها پیش از انقلاب آیت الله شهید مفتح و آیت الله شهید مطهری از جمله افرادی بودند که در راه تحقق بخشیدن به این آرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی،توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهی و روحانی از هم را با تمام وجود احساس نموده و با حضور یافتن در دانشگاه تهران زمینه نزدیکی این دو نهاد حساس و مهم را فراهم آوردند، بنابراین ایجاد زمینه تقریب میان این دو نهاد مهم اجتماعی را وجهه همّت خود قرارداده بودند. و سخنرانیها و برقراری ارتباطات علمی در ترغیب نسل روشنفکر و تحصیلکرده به اسلام گواه صادقی بر تلاش های ایشان در این راه است. و به برکت همین ارتباطات، دانشگاهیان کم و بیش با فرهنگ اسلام و نظام ارزشی آن آشنا شده و از این طریق در ابعاد سیاسی نیز با برادران روحانی خود همکاری های مبارزاتی را آغاز نموده و زمینه ساز تأثیرات عظیمی در پیروزی انقلاب اسلامی شدند.
این رویکرد نه تنها پیش از انقلاب بلکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وجهه همت این بزرگواران بویژه آیت الله دکتر مفتح قرار گرفت، از این رو پس از به شهادت رسیدن ایشان که بواسطه تلاش های او در همین راستا صورت گرفت، سالگرد شهادت او بپاس همین تلاش های ایشان در این راه بعنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد.ایشان به همین مناسبت فرمودند: «تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با قشر ـ عرض می کنم که ـ مدارس قدیمه اینها با هم جوش بخورند. یکی از کارهایی که اینها در سالهای طولانی کردند این بود که دانشگاهی که یک عضو مهمی در هر کشوری است با روحانیت که یک عضو مهمی در کشور ماست اینها را از هم جدا کنند این را دشمن او کنند او را دشمن این، با تبلیغات، تبلیغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر کرده بود که این طایفه آن طایفه را قبول نداشتند و احیانا لعن می کردند آن طایفه هم آن طایفه را همین طور اثرش این بود که نتیجه را دیگران می گرفتند ما دعوا می کردیم دیگران نتیجه می بردند.»(صحیفه امام جلد ۷ ص ۴۰۳ تا ۴۱۷).
ایشان نقش استعمارگران و دشمنان اسلام در پدید آوردن اختلاف بین حوزه و دانشگاه به قدری برجسته می دانستند که هر صدای اختلاف انگیزی را برآمده از حنجره استعمار و اجنبی قلمداد نموده و می فرمود: « اساتید دانشگاه بدانند که اگر دانشگاه را بسازند کشورشان را بیمه کرده اند تا آخر. و معلمهای دبیرستان و دبستان و همه جا که مهیا می کنند بچه ها را برای دانشگاه بدانند که اگر آنجا مهذب کردند این بچه ها را و این بچه ها را مومن به بار آوردند و مومن تحویل دانشگاه دادند و دانشگاه مومن تحویل ملت داد کشور خودشان را از همه آسیبها نجات داده اند». در کنار این افشاگری ایشان کسانی را که در داخل بر طبل تفرقه و جدایی بین حوزه و دانشگاه می کوبند را خائن به ملت و عامل استعمار قلمداد نموده و می فرمود: «آنهایی که در این امر اخلال می کنند ـ خدای نخواسته اگر باشد ـ آنها اشخاصی هستند که خدمتگزار یکی از دو قدرت هستند و خیانت به ملت می کنند. آنهایی که اگر دیدید که بین شما و فیضیه می خواهند جدایی بیندازند فیضیه هم دید که بین آنها و دانشگاهیها می خواهند جدایی بیندازند بدانید که این یک دست اجنبی در کار است و آنها می خواهند که شما دو قشر را مثل سابق از هم جدا کنند و منافع خودشان را در این بین ببرند چنانچه بردند و دیدیم».(همان جلد ۱۶ ص ۵۰۹)
طبیعتاً وقتی که سخن از وحدت حوزه و دانشگاه به میان می آوریم، نگاهمان از این جهت است که این دو پایگاه حساس علمی به یکدیگر نزدیک شوند، افقهای معرفتی آنها به هم نزدیک شده و هر یک دیگری را تقویت وکامل نماید. چرا که در تمدن اسلامی یکپارچگی معرفتی و روح قدسی بر علوم حاکم است، و به همین دلیل دو قطبی شدن علوم و نهادهای متکفل آن کمتر بچشم می خورد، امّا در تمدن جدید غربی بدلیل آسیب معرفت شناختی شاهد ناسازگاری علم و دین و جدائی نهادهای متکفل آن بوده و هستیم و متأسفانه همین فرهنگ به جهان اسلام و ایران نیز منتقل شد و سبب گردید تا جدایی و ناهمگرایی در دو نهاد حوزه و دانشگاه بروز کند. اما انقلاب اسلامی ایران در پی بازگشت به اصالت تمدن اسلامی و با ژرف نگری معمار کبیر خود به مقولۀ حوزه و دانشگاه و مناسبات آنها به مثابه موضوعی مهم و راهبردی نگریسته است، و پس از پیروزی انقلاب در راستای رسیدن به این هدف تلاش های عدیده ای صورت پذیرفته است، نهادهایی برای تحقق این امر تأسیس، و یا حتی برخی مراکز علمی و آموزشی در این جهت بوجود آمدند، و علاوه بر آنها هر ساله در 27 آذر از این وحدت فراوان سخن بمیان آورده می شود، امّا علی الظاهر چون در همه این تلاش ها بیشتر از اینکه به عمق مسألۀ وحدت توجه شود، به صورت مسأله بها داده شد، در عمل در راه رسیدن به این آرمان بلند توفیق چندانی بدست نیامده است. بنابر این ضروری به نظر می رسد که برای تحقق آن به چند نکته اساسی توجه نمود.
1ـ به رسمیت شناختن یکدیگر: در وهلۀ اول هر کدام از دو نهاد حوزه و دانشگاه لازم است که ظرفیت های یکدیگر را برای انجام مسئولیت سازندگی جامعه و نسل آینده باور نموده، قبول کرده و در عمل به رسمیت بشناسند، و بپذیرند که وجود هر یک بعنوان قرارگاه های جنگ نرم در مقابل هجمۀ فرهنگی دشمنان در شرائط کنونی برای جامعه لازم و ضروری است، بنابراین لازم است که این دو خود همدیگر را نیز برای ادارۀ جامعه لازم و ضروری دانسته و باور کنند، مبنی بر اینکه طرف مقابل نیز ظرفیت مناسبی را برای انجام مسئولیت خود دارا است. البته ناگفته نماند که هم احساس نیاز، و نیز ضرورت وحدت، و هم مقبولیت این نهادها از جانب بدنه هرکدام نسبت به دیگری پذیرفته شده است، و این ارکان این دو نهاد هستند که باید قدم های جدّی و عملی لازم را در این خصوص بردارند.
2ـ ضرورت وجود وحدت میان حوزه و دانشگاه: در مرحله دوم آنچه که مهم بنظر می رسد تقویت احساس این ضرورت میان خود حوزویان و دانشگاهیان است، و آنهم باید از درون خود این دو پایگاه علمی جوشش یابد، نه از ناحیۀ دیگری، یعنی حوزه و دانشگاه باید به این باور برسند که بعنوان دو کانون علم و معرفت و پرورش و تعالی استعدادهای انسانی، به منزلۀ دو بال پرواز بسوی این هدف عمل می کنند. دانشگاه خود باید این ضرورت را احساس کند که باید عملاً بسوی اسلامی شدن که آن نیز یکی از آرمان های معمار کبیر انقلاب بود حرکت کند، و بر این باور برسد که در این راستا برای تعالی هر چه بیشتر معنوی خود به یاری حوزه بعنوان مرجعیت امور دینی و اسلامی نیاز دارد، و یا خود حوزه باید به این باور دست یابد که برای بروز نگه داشتن خود و عقب نماندن از دنیای امروز و بهره گیری از متدهای نوین اثرگذاری در مخاطب جهت پیشبرد اهداف عالی اش دانشگاه می تواند کمک بزرگی برای او باشد، و الّا القاء این نیاز و تلاش از ناحیه غیر چندان ثمر بخش نبوده و نتیجه لازم را در بر نخواهد داشت، و جز بوجود آوردن صورت و ظاهری از وحدت اثر دیگری بر آن مترتب نیست، چنانکه تا کنون نیز چنین بوده است، شاید این قلّت توفیق بدین خاطر باشد که ضرورت این امر عملاً در خود این دو نهاد احساس نشده است، لذا برای رسیدن به این مهم ابتدا باید بگونه ای ریشه ای باورهایی را در این دو نهاد تقویت نمود.
3ـ داشتن تصور صحیح از وحدت: پس از درک اصل ضرورت وحدت، نوبت به زدودن تصور های غلط از شیوه و روش های وحدت از ذهن این دو نهاد می رسد. چرا که هنوز در ذهن برخی از ارکان این دو نهاد این تصور حاکم است که مراد از وحدت حوزه و دانشگاه وحدت فیزیکی و ادغام این دو نهاد در هم آنهم در همه امور روشی، آموزشی و موضوعی و... است، که همین تصور هم باعث بوجود آمدن انواع تفاسیر و تعابیر نادرست از وحدت می شود که موجبات سوء استفاده مخالفان این رویکرد را در بر دارد، مبنی بر اینکه دانشگاه براساس قبول برخی از رویکردها جای ایجاد سئوال و شک و تردید است، در حالی که در حوزه بسیاری از معرفت ها یقینی و قدسی است و شک بردار نیست، بنابراین سخن از وحدت این دو نهاد بی معنا خواهد بود. و این همان خطری است که امام مان ما را بدان هشدار داد که « اگر دیدید کسانی می خواهند بین حوزه و دانشگاه جدایی بیندازند بدانید دست اجنبی در کار است و می خواهند مثل سابق جدایی ایجاد کنند و نفع ببرند»، لذا با درایت خاص خود ما را به این امر رهنمون می شود که« توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند، و به مجرد این که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند، و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند، و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت.(همان جلد ۲۱ ص ۱۶۹ تا ۲۰۶). بنابراین باید تعریف درستی از وحدت ارائه شود تا دچار این کج اندیشی ها و سوء تعبیرها نشویم.
4ـ وحدت در هدف: مرحله دیگر در راستای تقویت باورهاست. ضرورت وحدت از جانب این دو نهاد هنگامی آشکار می گردد که حوزه و دانشگاه برای تثبیت پایه های فکری و کاربردی حکومت اسلامی احساس مسئولیت یکسانی داشته باشند، و بدانند که در راه رسیدن به این هدف هر دو به یک اندازه مسئولند و هر کدام از این دو نهاد چنانکه اشاره شد در راه پرورش استعدادها و سرمایه های انسانی بمثابه دو بال پرواز عمل می کنند که اگر یکی نباشد امکان این پرواز برای آن میسّر نخواهد بود، و در همین راستا است که نیاز به پژوهش های نظری و عملی در زمینه های علوم انسانی و طبیعی ضرورت پیدا می کند، که بخشی از این پژوهش های مورد نیاز برعهدۀ حوزه است، و برخی دیگر از آن را باید دانشگاه متکفّل شود. رهبر معظم انقلاب نیز بدرستی به این وجه در وحدت اشاره نموده اند که: « وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف، و هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو حرکت نمایند.( از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب حوزههای علمیه و دانشجویان دانشگاه به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه 28/9/69).
5ـ وحدت در تفکّر: نیاز به همفکری از جمله نیازهای اساسی میان حوزه و دانشگاه است. مبانی فکری مشترک که ناشی از رسالت مهم این دو نهاد علمی در تعالی بخشی دینی و علمی جامعه اسلامی است نه تنها می تواند یکی از عوامل مهم در تسریع وحدت میان این دو نهاد باشد، بلکه می تواند دوام این وحدت را نیز تضمین نماید. و این امر نیز میسر نمی گردد مگر اینکه اندیشمندان این دو نهاد بدور از هر تعصب و تنشی نیازهای جامعه و راهبردهای نظری و عملی پاسخگویی و رفع آنها را تشخیص، و معیّن نموده و مشترکاً در آن راستا قدم بردارند.
نهایتاً اینکه برای رسیدن هر چه بهتر به این آرمان بلند لازم و ضروری است تا عقلا و دلسوزان این عرصه از هر دو نهاد یک آسیب شناسی جدّی از مقوله وحدت حوزه و دانشگاه و عملکرد سی و چند ساله در این خصوص داشته باشند و مجموعۀ کامیابی ها و ناکامی های این وحدت را بررسی نموده تا در جهت افزایش آن کامیابی ها و رفع موانع و ناکامی ها تلاش کرده و این دو نهاد را برای رسیدن به آن افق درخشان وحدت یاری رسانند.
این رویکرد نه تنها پیش از انقلاب بلکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وجهه همت این بزرگواران بویژه آیت الله دکتر مفتح قرار گرفت، از این رو پس از به شهادت رسیدن ایشان که بواسطه تلاش های او در همین راستا صورت گرفت، سالگرد شهادت او بپاس همین تلاش های ایشان در این راه بعنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد.ایشان به همین مناسبت فرمودند: «تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با قشر ـ عرض می کنم که ـ مدارس قدیمه اینها با هم جوش بخورند. یکی از کارهایی که اینها در سالهای طولانی کردند این بود که دانشگاهی که یک عضو مهمی در هر کشوری است با روحانیت که یک عضو مهمی در کشور ماست اینها را از هم جدا کنند این را دشمن او کنند او را دشمن این، با تبلیغات، تبلیغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر کرده بود که این طایفه آن طایفه را قبول نداشتند و احیانا لعن می کردند آن طایفه هم آن طایفه را همین طور اثرش این بود که نتیجه را دیگران می گرفتند ما دعوا می کردیم دیگران نتیجه می بردند.»(صحیفه امام جلد ۷ ص ۴۰۳ تا ۴۱۷).
ایشان نقش استعمارگران و دشمنان اسلام در پدید آوردن اختلاف بین حوزه و دانشگاه به قدری برجسته می دانستند که هر صدای اختلاف انگیزی را برآمده از حنجره استعمار و اجنبی قلمداد نموده و می فرمود: « اساتید دانشگاه بدانند که اگر دانشگاه را بسازند کشورشان را بیمه کرده اند تا آخر. و معلمهای دبیرستان و دبستان و همه جا که مهیا می کنند بچه ها را برای دانشگاه بدانند که اگر آنجا مهذب کردند این بچه ها را و این بچه ها را مومن به بار آوردند و مومن تحویل دانشگاه دادند و دانشگاه مومن تحویل ملت داد کشور خودشان را از همه آسیبها نجات داده اند». در کنار این افشاگری ایشان کسانی را که در داخل بر طبل تفرقه و جدایی بین حوزه و دانشگاه می کوبند را خائن به ملت و عامل استعمار قلمداد نموده و می فرمود: «آنهایی که در این امر اخلال می کنند ـ خدای نخواسته اگر باشد ـ آنها اشخاصی هستند که خدمتگزار یکی از دو قدرت هستند و خیانت به ملت می کنند. آنهایی که اگر دیدید که بین شما و فیضیه می خواهند جدایی بیندازند فیضیه هم دید که بین آنها و دانشگاهیها می خواهند جدایی بیندازند بدانید که این یک دست اجنبی در کار است و آنها می خواهند که شما دو قشر را مثل سابق از هم جدا کنند و منافع خودشان را در این بین ببرند چنانچه بردند و دیدیم».(همان جلد ۱۶ ص ۵۰۹)
طبیعتاً وقتی که سخن از وحدت حوزه و دانشگاه به میان می آوریم، نگاهمان از این جهت است که این دو پایگاه حساس علمی به یکدیگر نزدیک شوند، افقهای معرفتی آنها به هم نزدیک شده و هر یک دیگری را تقویت وکامل نماید. چرا که در تمدن اسلامی یکپارچگی معرفتی و روح قدسی بر علوم حاکم است، و به همین دلیل دو قطبی شدن علوم و نهادهای متکفل آن کمتر بچشم می خورد، امّا در تمدن جدید غربی بدلیل آسیب معرفت شناختی شاهد ناسازگاری علم و دین و جدائی نهادهای متکفل آن بوده و هستیم و متأسفانه همین فرهنگ به جهان اسلام و ایران نیز منتقل شد و سبب گردید تا جدایی و ناهمگرایی در دو نهاد حوزه و دانشگاه بروز کند. اما انقلاب اسلامی ایران در پی بازگشت به اصالت تمدن اسلامی و با ژرف نگری معمار کبیر خود به مقولۀ حوزه و دانشگاه و مناسبات آنها به مثابه موضوعی مهم و راهبردی نگریسته است، و پس از پیروزی انقلاب در راستای رسیدن به این هدف تلاش های عدیده ای صورت پذیرفته است، نهادهایی برای تحقق این امر تأسیس، و یا حتی برخی مراکز علمی و آموزشی در این جهت بوجود آمدند، و علاوه بر آنها هر ساله در 27 آذر از این وحدت فراوان سخن بمیان آورده می شود، امّا علی الظاهر چون در همه این تلاش ها بیشتر از اینکه به عمق مسألۀ وحدت توجه شود، به صورت مسأله بها داده شد، در عمل در راه رسیدن به این آرمان بلند توفیق چندانی بدست نیامده است. بنابر این ضروری به نظر می رسد که برای تحقق آن به چند نکته اساسی توجه نمود.
1ـ به رسمیت شناختن یکدیگر: در وهلۀ اول هر کدام از دو نهاد حوزه و دانشگاه لازم است که ظرفیت های یکدیگر را برای انجام مسئولیت سازندگی جامعه و نسل آینده باور نموده، قبول کرده و در عمل به رسمیت بشناسند، و بپذیرند که وجود هر یک بعنوان قرارگاه های جنگ نرم در مقابل هجمۀ فرهنگی دشمنان در شرائط کنونی برای جامعه لازم و ضروری است، بنابراین لازم است که این دو خود همدیگر را نیز برای ادارۀ جامعه لازم و ضروری دانسته و باور کنند، مبنی بر اینکه طرف مقابل نیز ظرفیت مناسبی را برای انجام مسئولیت خود دارا است. البته ناگفته نماند که هم احساس نیاز، و نیز ضرورت وحدت، و هم مقبولیت این نهادها از جانب بدنه هرکدام نسبت به دیگری پذیرفته شده است، و این ارکان این دو نهاد هستند که باید قدم های جدّی و عملی لازم را در این خصوص بردارند.
2ـ ضرورت وجود وحدت میان حوزه و دانشگاه: در مرحله دوم آنچه که مهم بنظر می رسد تقویت احساس این ضرورت میان خود حوزویان و دانشگاهیان است، و آنهم باید از درون خود این دو پایگاه علمی جوشش یابد، نه از ناحیۀ دیگری، یعنی حوزه و دانشگاه باید به این باور برسند که بعنوان دو کانون علم و معرفت و پرورش و تعالی استعدادهای انسانی، به منزلۀ دو بال پرواز بسوی این هدف عمل می کنند. دانشگاه خود باید این ضرورت را احساس کند که باید عملاً بسوی اسلامی شدن که آن نیز یکی از آرمان های معمار کبیر انقلاب بود حرکت کند، و بر این باور برسد که در این راستا برای تعالی هر چه بیشتر معنوی خود به یاری حوزه بعنوان مرجعیت امور دینی و اسلامی نیاز دارد، و یا خود حوزه باید به این باور دست یابد که برای بروز نگه داشتن خود و عقب نماندن از دنیای امروز و بهره گیری از متدهای نوین اثرگذاری در مخاطب جهت پیشبرد اهداف عالی اش دانشگاه می تواند کمک بزرگی برای او باشد، و الّا القاء این نیاز و تلاش از ناحیه غیر چندان ثمر بخش نبوده و نتیجه لازم را در بر نخواهد داشت، و جز بوجود آوردن صورت و ظاهری از وحدت اثر دیگری بر آن مترتب نیست، چنانکه تا کنون نیز چنین بوده است، شاید این قلّت توفیق بدین خاطر باشد که ضرورت این امر عملاً در خود این دو نهاد احساس نشده است، لذا برای رسیدن به این مهم ابتدا باید بگونه ای ریشه ای باورهایی را در این دو نهاد تقویت نمود.
3ـ داشتن تصور صحیح از وحدت: پس از درک اصل ضرورت وحدت، نوبت به زدودن تصور های غلط از شیوه و روش های وحدت از ذهن این دو نهاد می رسد. چرا که هنوز در ذهن برخی از ارکان این دو نهاد این تصور حاکم است که مراد از وحدت حوزه و دانشگاه وحدت فیزیکی و ادغام این دو نهاد در هم آنهم در همه امور روشی، آموزشی و موضوعی و... است، که همین تصور هم باعث بوجود آمدن انواع تفاسیر و تعابیر نادرست از وحدت می شود که موجبات سوء استفاده مخالفان این رویکرد را در بر دارد، مبنی بر اینکه دانشگاه براساس قبول برخی از رویکردها جای ایجاد سئوال و شک و تردید است، در حالی که در حوزه بسیاری از معرفت ها یقینی و قدسی است و شک بردار نیست، بنابراین سخن از وحدت این دو نهاد بی معنا خواهد بود. و این همان خطری است که امام مان ما را بدان هشدار داد که « اگر دیدید کسانی می خواهند بین حوزه و دانشگاه جدایی بیندازند بدانید دست اجنبی در کار است و می خواهند مثل سابق جدایی ایجاد کنند و نفع ببرند»، لذا با درایت خاص خود ما را به این امر رهنمون می شود که« توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند، و به مجرد این که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند، و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند، و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت.(همان جلد ۲۱ ص ۱۶۹ تا ۲۰۶). بنابراین باید تعریف درستی از وحدت ارائه شود تا دچار این کج اندیشی ها و سوء تعبیرها نشویم.
4ـ وحدت در هدف: مرحله دیگر در راستای تقویت باورهاست. ضرورت وحدت از جانب این دو نهاد هنگامی آشکار می گردد که حوزه و دانشگاه برای تثبیت پایه های فکری و کاربردی حکومت اسلامی احساس مسئولیت یکسانی داشته باشند، و بدانند که در راه رسیدن به این هدف هر دو به یک اندازه مسئولند و هر کدام از این دو نهاد چنانکه اشاره شد در راه پرورش استعدادها و سرمایه های انسانی بمثابه دو بال پرواز عمل می کنند که اگر یکی نباشد امکان این پرواز برای آن میسّر نخواهد بود، و در همین راستا است که نیاز به پژوهش های نظری و عملی در زمینه های علوم انسانی و طبیعی ضرورت پیدا می کند، که بخشی از این پژوهش های مورد نیاز برعهدۀ حوزه است، و برخی دیگر از آن را باید دانشگاه متکفّل شود. رهبر معظم انقلاب نیز بدرستی به این وجه در وحدت اشاره نموده اند که: « وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف، و هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو حرکت نمایند.( از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با طلاب حوزههای علمیه و دانشجویان دانشگاه به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه 28/9/69).
5ـ وحدت در تفکّر: نیاز به همفکری از جمله نیازهای اساسی میان حوزه و دانشگاه است. مبانی فکری مشترک که ناشی از رسالت مهم این دو نهاد علمی در تعالی بخشی دینی و علمی جامعه اسلامی است نه تنها می تواند یکی از عوامل مهم در تسریع وحدت میان این دو نهاد باشد، بلکه می تواند دوام این وحدت را نیز تضمین نماید. و این امر نیز میسر نمی گردد مگر اینکه اندیشمندان این دو نهاد بدور از هر تعصب و تنشی نیازهای جامعه و راهبردهای نظری و عملی پاسخگویی و رفع آنها را تشخیص، و معیّن نموده و مشترکاً در آن راستا قدم بردارند.
نهایتاً اینکه برای رسیدن هر چه بهتر به این آرمان بلند لازم و ضروری است تا عقلا و دلسوزان این عرصه از هر دو نهاد یک آسیب شناسی جدّی از مقوله وحدت حوزه و دانشگاه و عملکرد سی و چند ساله در این خصوص داشته باشند و مجموعۀ کامیابی ها و ناکامی های این وحدت را بررسی نموده تا در جهت افزایش آن کامیابی ها و رفع موانع و ناکامی ها تلاش کرده و این دو نهاد را برای رسیدن به آن افق درخشان وحدت یاری رسانند.