معارف در ابتدا گفت: من در دانشگاه، یک درس دو واحدی به نام «شناخت نهجالبلاغه» تدریس میکنم که ویژه دانشجویان دوره کارشناسی است و از سالها قبل در کنار حدیثپژوهی این درس را هم تدریس میکردم؛ چون سخنان امام علی (ع) از مصادیق حدیث است و نهجالبلاغه، مصداق روایات قولی است برای همین نهجالبلاغهپژوهی در دایره کاری من بود و تدریس این درس منشا برکات بسیاری برای بنده شد. در مورد نهجالبلاغه، شبهات بسیاری وجود دارد که یکی از مهمترین آنها نسبت انتساب نهجالبلاغه به امام علی (ع) است و اینکه گردآورنده این اثر که سیدرضی است، خالق نهجالبلاغه است یا خیر؟ در همین راستا من متوجه یکسری افزوده و اقدامات توسط سیدرضی در متن نهجالبلاغه شدم و به نظرم آمد که اگر سیدرضی خودش سازنده نهجالبلاغه بود، میبایست این کتاب را طوری بنویسد که خودش نخواهد بنویسد معنی فلان لغت، این است و به بیان دیگر از لغات مشهور استفاده میکرد.
وی افزود: پیرو همین موضوعات بنده درباره موضوع اقدامات سیدرضی در نهجالبلاغه تاملی کردم و به همراه یکی از دانشجویانم مقالهای با همین موضوع نگاشتم که در دانشنامه علوی (سال نهم، شماره علوی، سال ۱۳۹۷) چاپ شد. در این پژوهش ما بیش از ۱۲ مورد استخراج کردیم که نشان داد سیدرضی فقط یک گردآورنده و تدوینکننده صِرف نیست.
معارف در ادامه به ذکر این نکات پرداخت و توضیح داد: نگارش خطبه جامع یکی از این موارد بود. سیدرضی در این خطبه مقدمهنگاری و اشاره کرده که خودش نام نهجالبلاغه را برای این کتاب انتخاب کرده است. دلیلش هم این است که امیرالمومنین (ع) آبشخور و سرچشمه فصاحت و بلاغت و سخنانشان چندبعدی است. بنابراین اولین کار سیدرضی، نگارش خطبه جامع است که همه اینها را در این خطبه آورده است.
این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: ذکر مصادر روایات در برخی از مواقع دومین اقدام سیدرضی است. گاهی ایشان را متهم میکنند که سازنده نهجالبلاغه است، ولی حداقل در ۱۷ مورد ارجاع و منبع وجود دارد. ارجاع به برخی از آثار خودش از دیگر کارهایی است که سیدرضی انجام میدهد. ذکر محاسن ادبی کلام امیرالمومنین (ع) هم دلیل دیگری است که نشان دهد چگونه ذوب در محبت و عشق امیرالمومنین (ع) است. البته گاهی هم علاوه بر ذکر محاسن بلاغی، تحلیل بلاغی کرده است. ذکر شواهد قرآنی، روایی و ادبی برای اعتباربخشی به سخنان امام علی (ع) از دیگر مواردی بود که ما از این پژوهش استخراج کردیم. مثلا امام علی (ع) سخنی دارند مبنی بر اینکه خداوند اگر به کسی چهار نعمت شکر، دعا، توبه و استغفار را بدهد از چهار حُسن نعمت، اجابت، مغفرت و امان محروم نخواهد شد. سیدرضی درباره این سخن میگوید که این حرف از لطایف سخن امیرالمومنین (ع) است که مویدات قرآنی دارد و شواهدات قرآنی آن را هم ذکر میکند، کما اینکه گاهی هم شواهد روایی ذکر میکند.
معارف اضافه کرد: سیدرضی گاهی ذیل سخنان امام توضیحات لغوی میدهد؛ یعنی در بخشهایی از نهجالبلاغه که فکر کرده خواننده متوجه برخی از لغات نشده آنها را توضیح داده و در دل حکمتها یک دفعه فصلی را میگشاید که هنوز نه ما و نه هیچ یک از پژوهشگران و شارحان دلیل این کار را متوجه نشدهاند. توضیحات فقهالحدیثی، مورد دیگری بود که ما از پژوهشهایمان استخراج کردیم. مثلا امیرالمومنین (ع) در بخش حکمتها میفرمایند اگر کسی با دست کوتاه انفاق کند با دست بلند پاسخ میگیرد. سیدرضی درباره این حکمت میگوید منظور از دست کوتاه در اینجا دست بنده و دست بلند هم دست خداست.
ذکر موضوع برخی از روایات، مورد دیگری بود که معارف به آن پرداخت و اشاره کرد: سیدرضی وقتی خطبهها را بیان میکند، میگوید که هر خطبه در کجا و درباره چه چیزی صادر شده است. ضمن اینکه معمولا خطبههای سید طلیعه دارد و موضوعات و شأن صدور آن برای ما مشخص میشود.
این حدیثپژوه افزود: ذکر اختتامیه کتاب و تاریخ تالیف آن، یکی دیگر از موارد پژوهشی ما در مقالهای است که اشاره کردم. همانطور که نهجالبلاغه به قلم سیدرضی افتتاحیه دارد به قلم سیدرضی اختتامیه هم دارد. یعنی خودش اعلام میکند که در اینجا کتاب من به پایان رسید. براساس مواردی که اشاره کردم و در مقاله هم آوردم به نظرم اگر سیدرضی خودش جاعل و گردآورنده بود بسیاری از این موارد لغو میشد. یک نظر دیگر هم وجود دارد، مبنی بر اینکه اولین شارح نهجالبلاغه به اعتبار کارهایی که انجام داده، خود سیدرضی است.
معارف در مورد حذف اسناد منوقلات کتاب نهجالبلاغه گفت: ما در علمالحدیث اصطلاحی داریم به نام «حدیث مرسل»؛ یعنی حدیثی که واسطهای که آن را از امام نقل میکند، نامشخص است. بعدها به هر حدیثی که به کلی عاری از سند بود، مرسل میگفتند. وضعیت ظاهری نهجالبلاغه «مرسل» است؛ چون در آن نه منبعی میبینیم نه سند. «حدیث مرسل» در برابر «حدیث مُسنَد» قرار دارد. وقتی حدیثی مرسل باشد در باکس احادیث ضعیف قرار میگیرد؛ چون شخصیت یک حدیث به سند آن است و هر حدیث مسندی هم ضرورتا صحیح نیست و باید راویان آن را در پرتوی علم رجال بررسی کنند. خب حالا وقتی نهجالبلاغه جزو احادیث مرسل قرار گیرد، محتمل به شبهاتی میشود که بالاترین شبهه هم جعلیت و پایینترین شبههاش هم این است که برای آن اسباب اعتبار درست کنیم.
وی افزود: برای اسباب اعتبار و اصالتبخشی دو کار میتوانیم بکنیم؛ یکی اینکه منبع و اسناد نهجالبلاغه را پیدا و آن را تبدیل به حدیث مُسند کنیم. مثلا خطبه شقشقیه یکی از خطبههایی است که خیلی تشکیک برانگیزاست. ابن ابیالحدید که شارح نهجالبلاغه است، میگوید: من در همان قرن هفتم گفتم که این خطبه از ساختههای سیدرضی است و از سخنان امام علی (ع) نیست. تا الان بیش از ۷۰ درصد نهجالبلاغه منبعشناسی و سندشناسی شده و این آمار خوبی است. علتش هم این است که سیدرضی پشتش به کتابخانههایی در بغداد گرم بوده است که منابع و مدارک این خطبهها در آن کتابخانهها بوده است، اما متاسفانه حدود ۴۰ سال بعد سیدرضی در سالهای ۴۴۰ هجری به خاطر برخی از رقابتهای شیعه و سنی در بغداد و هجمهای که به شیعیان وارد شد این کتابخانهها آتش گرفت؛ پس بعید نیست که برخی از مصادر سیدرضی برای همیشه از دسترس خارج شده باشد که در چنین صورتی هم باز اعتبار نهجالبلاغه افزایش پیدا میکند؛ ضمن اینکه تاریخ طبری و کتاب شیخ مفید که از بین نرفته است.
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: اقدام دومی که برای اعتبار درست کردن نهجالبلاغه میتوانیم انجام دهیم این است که کاری به سند نداشته باشیم و خود متن را تحلیل و نشانهشناسی کنیم. البته این اقدام کاملا با مورد اول فرق دارد، اما معارض همدیگرهم نیستند. ابنابیالحدید که از شارحان نهجالبلاغه است در مقدمه شرح نهجالبلاغه میگوید سخن امام علی (ع) پایینتر از سخن خداوند و بالاتر از سخن بشری است. یعنی برای سخنان ایشان چنین ترازی قائل میشود. سیدرضی آدم خیلی مودبی است و امیرالمومنین (ع) را در هیچ موضوعی حتی فصاحت و بلاغت از رسول خدا (ص) پیش نینداخته است.
وی افزود: متنپژوهی از چند زاویه انجام میشود که من به دو زاویه کاربردیاش اشاره میکنم؛ یکی از زاویه ادبی ـ بلاغی و دیگری از زاویه محتوای معارف است که اگر نهجالبلاغه را با قرآن بسنجیم، تابع یک دستورالعمل است. در مورد زاویه اول اینکه، ابن ابیالحدید اثبات میکند که کلام امام علی (ع) تبدیل به کلام الگو میشود؛ به طوری که اگر کسی میخواست خطبهسرا باشد، اول میبایست تعدادی از خطبههای حضرت را حفظ میکرد. در مورد زاویه دوم هم، بنده کتابی نوشتم با عنوان «ارتباط نهجالبلاغه با قرآن» که در دو ساحت قابل اتفاق است؛ یکی در ساحت سبک ادبی و دیگری در ساحت معارف و محتوا. مثلا توحید در قرآن و نهجالبلاغه، اخلاق در قرآن و نهجالبلاغه، نبوت در قرآن و نهجالبلاغه و...
معارف توضیح داد: در عالم اسلام، اولین کتابی که محور پژوهش دانشمندان قرار میگیرد و بیشترین آثار را به لحاظ کمیت و تنوع به خودش اختصاص میدهد، قرآن کریم است. بعد از قرآن، متون حدیثی خیلی مورد پژوهش قرار میگیرد؛ به طوری که مثلا در محور اهل تسنن درباره کتاب «الموطاء» مالک بن انس حدود ۱۰۰ شرح یا مثلا درباره صحیح بخاری حدود ۶۰ شرح نوشته شده است. پس کتابهای حدیثی خیلی مورد شرحنگاری قرار میگیرند. در محور شیعه درباره کتاب کافی کلینی شرحهای بسیاری نوشته شده است. درباره نهجالبلاغه هم بیش از دویست شرح مفصل، مختصر، کامل و ناقص شرح نوشته شده است. این شرحها از همان قرن پنجم یعنی بعد از فوت سیدرضی نوشته شده است. البته گفتم که برخی هم گفتند خود سیدرضی اولین شرح را نوشته است. کارهای پیرامونی نهجالبلاغه هم به دو دسته قابل تقسیم است؛ کارهایی که صبغه تاریخی دارد؛ مثل شرح نگاری، تحلیلنگاری، استدراکنگاری و ترجمه آن که از قرن هفتم آغاز شد و دسته دوم کارهایی که در عصر حاضر بیشتر مسئله شده است؛ مثل نقد شبهات، فهرستنویسی، ترجمههای متنوع و فراوان، تحقیقات میان رشتهای میان قرآن و نهجالبلاغه و لغتنامههای نهجالبلاغه. نهجالبلاغه از وقتی وارد مطالعات آکادمیک شد و رشته دانشگاهی را به خودش اختصاص داد، آثار و علاقهمندان بسیار زیادی را به خودش اختصاص داده است.