شهدای ایران shohadayeiran.com

فرماندهی گردان میثم تیپ ۷ ولی عصر(عج) در دوران دفاع مقدس گفت: با تکیه‌ بر تجربه و مهارت خاص نیروی همراهم، در کمتر از ۱۰ دقیقه، قسمت انتهایی تونل را به‌صورت پله‌های شیب‌دار درآوردیم تا رزمندگان با تجهیزات کامل به‌راحتی بتوانند از آن بالا بروند. پس از تشکر از پیرمرد بسیجی همراهم، چندین بار صورتش را بوسیدم و جالب این‌که بدون اینکه به فکرم برسد که اسمش را بپرسم، تونل را از ایشان تحویل گرفتم و پنج‌تن از برادران بسیجی را از ابتدا تا انتهای آن به نگهبانی گماردم.
ماجرای حفر یک تونل در دوران دفاع مقدس
به گزارش شهدای ایران، غلامعلی حداد دزفولی که در عملیات‌های بیت‌المقدس، رمضان و والفجر مقدماتی، فرماندهی گردان میثم تیپ ۷ ولی عصر(عج) مقاومت دزفول را بر عهده داشت، با اشاره به برخی ابتکار عمل‌های رزمندگان در جبهه کرخه، چگونگی حفر یک تونل زیرزمینی داخل منطقه پدافندی عراق موسوم به تونل «فتح المبین» روایت می‌کند: نیروهای بسیجی با کمک تعدادی از نیروهای باتجربه یزدی و کرمانی، تونلی به طول ۶۵۰ متر از خاک‌ریز خودی به سمت خاک‌ریز دشمن حفر کردند که حدود ۶ ماه طول کشید و درست یک هفته پیش از آغاز عملیات فتح المبین آماده شد.

وی افزود: برادران مسئول در جبهه کرخه که در طول دوران حفر تونل از آن بازدید می‌کردند، هرکدام درباره دهانه خروجی تونل، نظری می‌دادند. یکی می‌گفت، جلوی سنگرهای دیده‌بانی دشمن بیرون می‌آید و دیگری معتقد بود از داخل سنگرهای اجتماعی دشمن سر درمی‌آورد.

این رزمنده گفت: به‌هرحال، دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه وجود داشت. من که در آن زمان حدود یک سال و نیم مسئول محور کرخه بودم و در همه عملیات‌های محدودی که در این محور انجام می‌شد، فرمانده نیروهای عمل‌کننده بودم و بارها خاکریز دشمن را تصرف کرده ولی به دلایلی مجبور به عقب‌نشینی شده بودیم، چون مسیر بیشتر این عملیات‌ها تقریباً از روی تونل مزبور بود، من در این عملیات‌ها عادت داشتم هنگام حرکت به سمت دشمن و زمان عقب‌نشینی، قدم‌هایم را می‌شمردم و طول فاصله تا منطقه دشمن را به‌دقت به ذهن می‌سپردم. ازاین‌رو، من هم با توجه به همه آگاهی‌هایی که از این منطقه داشتم، درباره دهانه خروجی تونل گفتم «از دو حالت خارج نیست، یا درست در ابتدای سینه‌کش خاکریز دشمن درمی‌آید، یا دو سه متر مانده به آن».

حداد خاطرنشان کرد: فرمانده تیپ ۷ دزفول که پس از بررسی دیدگاه‌های موجود دستور داده بود حفر تونل را حدود دو متر ادامه دهند ولی به دلیل حساسیت عملیات همچنان در استفاده از آن تردید داشت، یک‌شب پیش از عملیات بنده را احضار کرد و از من خواست خودم داخل تونل بروم. من هم که تا آن موقع چندین بار در عملیات‌های شناسایی از روی مسیر تونل عبور کرده بودم، رفتن از داخل آن برایم فرقی نمی‌کرد.

وی یادآور شد: غروب یکم فروردین ۱۳۶۱ بود که به همراه مسئول تیم حفر تونل که پیرمرد ۶۰ ساله‌ای از نیروهای اعزامی یزد بود، به داخل تونل رفتیم و در انتهای تونل، سوراخی به‌اندازه سر یک انسان در سقف تونل تعبیه کردیم و آهسته سرم را از داخل سوراخ بیرون بردم تا منطقه را به‌ طور کامل ببینم. درست در نزدیکی وسط سینه‌کش خاکریز دشمن درآمده بودیم. با خوشحالی موقعیت تونل را به همراهم گفتم و درحالی‌که اشک شادی از چشمانمان سرازیر شده بود؛ بی‌درنگ سجده شکر به‌جا آوردیم. هرگز خاطره آن لحظه شیرین و به‌یادماندنی را فراموش نمی‌کنم.

حداد ادامه داد: سپس با تکیه‌ بر تجربه و مهارت خاص نیروی همراهم، در کمتر از ۱۰ دقیقه، قسمت انتهایی تونل را به‌صورت پله‌های شیب‌دار درآوردیم تا رزمندگان با تجهیزات کامل به‌راحتی بتوانند از آن بالا بروند. پس از تشکر از پیرمرد بسیجی همراهم، چندین بار صورتش را بوسیدم و جالب این‌که بدون اینکه به فکرم برسد که اسمش را بپرسم، تونل را از ایشان تحویل گرفتم و پنج‌ تن از برادران بسیجی را از ابتدا تا انتهای آن به نگهبانی گماردم. دهانه تونل چنان جای مناسبی بود که از آنجا حتی صدای صحبت کردن نگهبانان عراقی هم به‌راحتی شنیده می‌شد. در مدت کوتاهی که تا آغاز عملیات مانده بود، مرتب به نگهبانان تونل سرکشی می‌کردم و نیروهایم را درباره مأموریتشان توجیه می‌کردم.

این رزمنده افزود: دشمن دو دستگاه تانک به فاصله ۸۰ متری پشت خاکریزش مستقر و روی خاکریز ما را با تیربارهای کالیبر ۷۵ گراگیری کرده بود و شب‌ها با تیربارهایش چنان روی خاکریز ما را جارو می‌کرد که رزمندگان از ترس گلوله‌های رسام سبز و قرمز تیربارهای دشمن جرأت نمی‌کردند سرشان را از خاکریز بالا بیاورند. وقتی هم برای شناسایی می‌رفتیم، دشمن با گلوله‌های منور، منطقه را مثل روز روشن می‌کرد و پیش از روشن شدن هوا مجبور بودیم عقب‌نشینی کنیم. ازاین‌رو، انهدام دو تانک دشمن را در دستور کار قراردادم و چند آر.پی.جی زن ماهر را مأمور این کارکردم.

حداد با اشاره به اینکه، دشمن در جبهه کرخه یک خاکریز هندلی شکل داشت که دو سه تیربار ازجمله یک تیربار چهار لول روی آن مستقر کرده بود و منطقه را از سه سمت به‌طور کامل در تیررس خود داشت، توضیح داد: تقریباً می‌توان گفت، همه منطقه ما در تیررس آن تیربارها بود. تا بیش از آغاز عملیات، هیچ‌چیز قابل پیش‌بینی قطعی نبود و تنها به خدا تکیه داشتیم. البته ساعت عملیات را محرمانه به ما گفته بودند. ازاین‌رو، ساعت ۲۳:۳۰ شب ۲۹ اسفند ۱۳۶۰ نیروها را که در خط مقدم در حال استراحت بودند، بااحتیاط کامل به سمت تونل حرکت دادم و حدود ساعت ۲۴ یکم فروردین ۱۳۶۱، بدون هیچ سروصدایی به‌طور کامل در داخل تونل مستقر شدیم.

وی گفت: نیروهای ما با یک گروهان از تیپ ۱ لشکر ۲۱ حمزه ادغام ‌شده بود و من فرمانده گروهان ادغامی و جناب سروان آرام هم جانشین گروهان بود. من در جلوی نیروها و او در عقب نیروها بود که آن‌ها را به دنبال من روانه کند. سرانجام لحظه انتظار به پایان رسید و ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۲ فروردین ۱۳۶۱، بی‌سیم فرماندهی آغاز عملیات را با رمز «یا زهرا» (س) اعلام کرد. ابتدا خودم سریع از سوراخ انتهای تونل که تبدیل به یک دریچه نفر رو شده بود، خارج شدم و کنار دریچه نشستم. نیروهای اولیه که مأمور انهدام تانک‌ها بودند به همراه یک بی‌سیم‌چی از خاکریز دشمن عبور کردند و در نزدیکی تانک‌های موردنظر قرار گرفتند و طبق دستور آماده شلیک شدند. بقیه نیروها را هم‌جهت گسترش از پشت خاکریز دشمن به سمت راست تا جاده آسفالت فرستادم.

حداد یادآور شد: نیروهای گروهان های دیگر گردان عمار از روستای صالح فلیح و صالح داود رفته و عملیات را آغاز کرده بودند. از سویی دشمن از قبل در حالت آماده‌باش بود. ما ابتدا همان دو تانک را منفجر کردیم و بیش از ۳۰ تن اسیر هم گرفتیم که آن‌ها را از داخل تونل به عقب فرستادم. البته قرار نبود اسیر بگیریم ولی فرق نیروهای اسلام و کفر در همین بود که وقتی نیروهای دشمن تسلیم می‌شدند و باآنکه در آن موقعیت حساس دست و پاگیر هم بودند، نمی‌شد آن‌ها را بکشیم.

وی افزود: قرار بود به همراه دو گروهان دیگر از گردان عمار، خاکریز سراسری دشمن را پاک‌سازی کنیم و با گردان شهید هاشمی نژاد در سمت راست الحاق کنیم ولی دو گروهان گردان عمار با آتش سنگین دشمن مواجه شدند. گروهان ما در عقبه نیروهای خط مقدم دشمن با آن‌ها درگیر بود و چون نیروهای دو گروهان دیگر هم درگیر شده بودند، امکان نداشت که آن‌ها را جمع کنیم تا برگردند و از داخل تونل وارد معرکه شوند. ازاین‌رو، منطقه عملیاتی گردان به‌اجبار به گروهان ما سپرده‌ شده بود.

این فرمانده در پایان خاطرنشان کرد: نیروهای بسیجی، ارتشی و سپاهی جانانه مقاومت می‌کردند و درحالی‌که عده‌ای از نیروهای عراقی، جنگ‌افزارهای خود را زمین انداخته و پا به فرار گذاشته بودند، عده‌ای از آن‌ها هم سرسختانه مقاومت می‌کردند. هوا در حال روشن شدن بود که فرمانده گردان با بی‌سیم به من گفت که تیربار هندلی به‌شدت عقبه را اذیت می‌کند. از این رو شخصاً به همراه یکی دیگر از برادران به آنجا رفتیم و با چندین نارنجک دستی آن را خاموش کردیم. بعد با تلاش زیاد، تعدای از نیروها را جمع کردیم و به سمت قسمت مرکز دفاعی دشمن رفتیم و از پشت با آن‌ها درگیر شدیم و با این کار یکی از گروهان‌های ما آزاد شد و به کمک ما آمد و تقریباً با روشنایی هوا، منطقه به‌طور کامل پاک‌سازی شد. اجساد زیادی از نیروهای عراقی روی زمین انباشته‌ شده بود و بیش از ۱۰۰ تن نیز به اسارت درآمده بودند.

منبع:

کوچک، عبدالمحمد، اطلس لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) در دوران دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۸، صفحات ۱۱۲ ،۱۱۳.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار