نکتهای که اصلاحطلبان درمورد آن دچار غفلت شدهاند، این است که از ناکاراییهای دولت روحانی هنوز مدت زمان زیادی نگذشته و مردم او را هنوز بهعنوان عامل اصلی بسیاری از مشکلاتشان میدانند و ترمیم چهره روحانی امری زمانبر و تقریبا ناشدنی به نظر میرسد.
به گزارش شهدای ایران، محمد مهاجری، از چهرههای نزدیک به علی لاریجانی و عضو شورای سردبیری
خبرآنلاین روز گذشته در صفحه شخصی خود در توئیتر از دیدار حسن روحانی با
رهبر معظم انقلاب خبر داد. در توئیت مذکور پیرامون این دیدار آمده است:
«حتی اگر از محتوای دیدار اخیر یکساعته حسن روحانی با رهبر معظم انقلاب،
هیچخبری منتشر نشود، اصل خبر پیام مهمی دارد برای اهالی سیاست. چه راست،
چه چپ، چه دلواپس، چه....» برخی اخبار و شواهد غیررسمی نشان میدهد که گویا
دیدار صورتگرفته میان روحانی و رهبر معظم انقلاب، مربوط به یک ماه گذشته
است که خبرش دیروز توسط مهاجری توئیت شد، البته دیدار رهبر انقلاب با
روسایجمهور پیشین امر جدیدی نیست و مسبوقبهسابقه بوده است. در سهدهه
گذشته رهبر معظم انقلاب با اکبر هاشمیرفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و محمود
احمدینژاد نیز دیدارهای اینچنینی داشتهاند، بهطوریکه دیدارهای رهبری با
رفسنجانی مکرر بوده و حتی در دورههای بعدی با خاتمی و احمدینژاد با کمیت
کمتری ادامه داشته است.
برخی از این دیدارها بهویژه نزدیک انتخاباتهای مختلف رسانهای شده و حتی فضای سیاسی کشور را تحتتاثیر خود قرار داده است، مانند دیدار احمدینژاد و رهبر انقلاب قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 96. در آن دیدار احمدینژاد که رئیس دولت دهم بود از رهبر انقلاب برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری 96سال مشورت گرفت و نظر ایشان را درخصوص کاندیداتوری در انتخابات جویا شد که توصیه و مشورت رهبری به او عدم حضور در انتخابات بود. بنابر آنچه گفته شد دیدار رئیس دولت و رهبر انقلاب امری جدید و مخصوص حسن روحانی، رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم نیست اما برخی نزدیکان و اطرافیان روحانی و کنشگران اعتدالگرا یا اصلاحطلب تلاش میکنند با انتشار اخبار این دیدارها از آنها استفاده سیاسی کنند. توئیتی که محمد مهاجری درباره این دیدار منتشر کرد نیز بهنوعی تاییدکننده این گزاره است. بهعبارتی حامیان روحانی قصد دارند با انتشار خبر گفتوگوی رهبر انقلاب و روحانی، این دیدار را اتفاقی ویژه در جهت تقدیر از خدمات دولت روحانی در فضای سیاسی کشور جلوه دهند، درحالیکه اگر بنا بود تقدیری صورت بگیرد، در آخرین دیدار هیات دولت دوازدهم با رهبر انقلاب تقدیر صورت میگرفت. با وجود این بهنظر میرسد چنین کنشگری و تصورات ذهنی توسط اطرافیان روحانی از یک دیدار مرسوم، بخشی از یک پروژه سیاسی برای بازگشت و بازسازی تیم لاریجانی-روحانی بهمیدان سیاست باشد؛ پروژهای که سرآغاز آن انتشار بخشهایی از خاطرات روحانی در مجله آگاهینو بود، سپس این پروژه در هفته گذشته با انتشار دفاعیه علی لاریجانی خطاب به اعضای شورای نگهبان ادامه پیدا کرد؛ دفاعیهای که لاریجانی را از حاشیه سیاست به متن آن آورد و پروژه بازگشت به سیاست او و روحانی را یک قدم جلوتر آورد و حالا گویا قرار است با رسانهای شدن خبر دیدار روحانی با رهبر انقلاب این پروژه بهصورت ویژهتری تکمیل شود. فارغ از اینکه پروژه سیاسی حامیان روحانی تا چه میزان موفقیتآمیز بوده است، بهنظر میرسد رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم برای بازگشت به جریان سیاسی کشور با محدودیتهای زیادی ازجمله محدودیتهایی درون حاکمیت و در حیطه فضای اجتماعی روبهرو خواهد بود که در ادامه گزارش امروز «فرهیختگان» به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
بسترسازی اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت
اصلاحطلبان سعی دارند چسبندگی بین خود و روحانی را انکار کنند تا بتوانند با بازیابی سرمایه اجتماعی ازدسترفته خود موقعیتی مناسب برای بازگشتشان به عرصه قدرت فراهم کنند؛ اما حضور منفعلانه آنها در انتخابات98 مجلس، شورای شهر و ریاستجمهوری در سال 1400 نشاندهنده این است که حداقل خود آنها نتوانستهاند این چسبندگی را انکار کنند و با دانش به شکست احتمالی میدان انتخابات را ترک کردهاند. بعد از انتخابات مجلس 98 که این جناح نتوانست در آن بین لیست 30نفره شهر تهران برای خود جایی دستوپا کند، شکست مطلق در انتخابات شورای شهر و نیز ریاستجمهوری باعث شد این جناح عملا همه قدرت خود در حکمرانی را از دست بدهد. در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز فقط مجید انصاری و محمدرضا عارف این طیف را نمایندگی میکنند.
از دست دادن کرسیهای حکمرانی باعث شده است اصلاحطلبان برای فراهم کردن بستر بازگشتشان به قدرت به فکر افتاده و برنامهریزی کنند. در همین جهت طرحریزی برای تاسیس حزبی با حضور برخی چهرههای غیررادیکال و حاضر در حاکمیت یکی از گزینههایی است که میتواند برای بازگشت به عرصه سیاسی موردتوجه اصلاحطلبان قرار بگیرد. علی لاریجانی، ناطقنوری و نیز حسن روحانی برخی از این چهرهها هستند که میتوانند بهعنوان پلی برای بازگشت اصلاحطلبان به قدرت تلقی شده و این بازگشت را تسهیل کنند. پلی که در انتخابات 92 با حمایت این جریان از حسن روحانی یکبار مورد استفاده قرار گرفت. انتشار خبری بعد از انتخابات 1400 مبنیبر تاسیس حزب توسط این 3 چهره سیاسی در رسانهها را میتوان در پازل همین رویکرد تعریف کرد.
چنین حزبی هنوز بهصورت رسمی شکل نگرفته، اما کنشهای سیاسی و رسانهای که در چند وقت اخیر از سوی این افراد و نیز از سمت برخی اصلاحطلبان رخ داده است را میشود مقدمهای برای عملیاتی کردن این ایده برشمرد. فرآیند رسانهای این همگرایی با انتشار خاطرات روحانی در آگاهینو آغاز شد. خاطراتی که در آن توجیه عملکرد 8 سال گذشته روحانی بهعنوان این پروژه رسانهای تعریف شده بود. در ادامه این روند، علی لاریجانی با اعتراض به رد صلاحیتش در انتخابات شورای نگهبان سعی میکند فضای افکار عمومی را از ضدیت با خود به حمایت تبدیل کند. در فرآیند انتشار نامه محرمانه شورای نگهبان لاریجانی در فرامتن نامه سعی در به تصویر کشیدن چهرهای مظلوم از خود داشته و تلویحا به توجیه عملکرد خود میپردازد تا بتواند در آینده بستر را برای بازگشت خود به عرصه قدرت فراهم آورد. این استدلال البته نافی انتقادات وارد بر استدلالهای شورای نگهبان در رد صلاحیت لاریجانی نیست. پیش از این در شماره 28 آذر 1400 «فرهیختگان» انتقادات به نامه شورای نگهبان بررسی شده است و در این مجال از پرداختن به آن صرفنظر میشود.
در جدیدترین کنش اصلاحطلبان در این رابطه نیز روز گذشته محمد مهاجری که اصلاحطلبی غیررادیکال در عرصه سیاست محسوب میشود در توئیتی خبر از دیدار روحانی با رهبر انقلاب داده و فارغ از محتوا اصل چنین خبری را حاوی پیام مهمی برای اهالی راست و چپ سیاست عنوان میکند. احتمالا مهمترین پیام انتشار چنین خبری که مهاجری قصد القای آن به ذهن مخاطب را داشته است، بشود بسترسازی برای بازگشت روحانی به عرصه فعالیت سیاسی برداشت کرد.
سرمایه اجتماعی غیرقابل بازیابی برای روحانی
اصلاحطلبان اگرچه سعی دارند با بازسازی چهرههای اصطلاحا میانهرو نظیر روحانی عرصه را برای بازگشت خویش مهیا کنند اما تحقق چنین سیاستی با چالشهایی که روحانی با از دست دادن سرمایه اجتماعی خود با آن مواجه است، امر سهلالوصولی نخواهد بود. علاوهبر تورم و شکافطبقاتی عوامل دیگری نیز در تشدید ریزش سرمایه اجتماعی دولت موثر بودند. عدمکسب موفقیت ملموس در توافق برجام بهعنوان اصلیترین ایده دولت از طرفی و نیز ناتوانی در مدیریت بحران کرونا از طرف دیگر افکار عمومی را تا حد زیادی نسبت به ایدههای مدیریتی دولت روحانی ناامید کرد. کاهش سرمایه اجتماعی روحانی به حدی جدی است که حتی در دو سال پایانی دولت دوازدهم اصلاحطلبان حامی وی از او و دولتش برائت میجستند.
با مشاهده ناتوانی دولت در تامین واکسن و درنتیجه آن بالارفتن آمار فوتیها به بیش از 700 نفر گزاره ناکارآمدی روحانی در ذهن مردم تشدید شده است. بهویژه اینکه بلافاصله بعد از پایان دولت روحانی سیدابراهیم رئیسی با تامین واکسن موردنیاز کشور نیز تصویری مثبت از خود گذاشته و بهنوعی ناکارآمدی دولت روحانی را به تصویر کشیده است.
نکتهای که اصلاحطلبان درمورد آن دچار غفلت شدهاند، این است که از ناکاراییهای دولت روحانی هنوز مدت زمان زیادی نگذشته و مردم او را هنوز بهعنوان عامل اصلی بسیاری از مشکلاتشان میدانند و ترمیم چهره روحانی امری زمانبر و تقریبا ناشدنی به نظر میرسد.
مُهر عدمتایید
محمد مهاجری در خبری که از جلسه روحانی با رهبر انقلاب منتشر میکند با اغراق این دیدار را حاوی پیامی مهم عنوان میکند. این درحالی است که چنین دیدارهایی با روسایجمهور پیشین نیز برقرار بوده و امری معمول است. در زمان خاتمی رهبر انقلاب بهطور مکرر با هاشمی جلسه داشته و مطابق آنچه در خاطرات هاشمی آمده است، جلسات هفتگی با یکدیگر داشتند. این جلسات در دوران خاتمی و احمدینژاد نیز البته با تعداد کمتری برگزار شده است. اینکه مهاجری بخواهد از برگزاری چنین جلسهای ایجاد مقبولیت و ترمیم وجهه روحانی را تامین کند از آن جهت که پالسهای منفی نیز وجود دارد خیلی نمیتواند کاری را از پیش ببرد.
عدمعضویت روحانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از این پالسهای منفی است. مجمع تشخیص مصلحت نظام معمولا مقصدی بوده است که بهطور مرسوم روسایجمهور بعد از پایان دوران مسئولیتشان یکی از کرسیهای آن را با حکم رهبر انقلاب در اختیار میگرفتند. اتفاقی که درمورد هاشمیرفسنجانی و احمدینژاد رخ داد، اما خاتمی خود به اختیار خودش حضور در این مجمع را نپذیرفت. نکته جالب درمورد حسن روحانی اما این است که تاکنون حتی خبری مبنیبر دعوت از وی برای حضور در مجمع تشخیص نیز منتشر نشده است.
رجوع به متن جلسات پایانی رهبر انقلاب با دولتهای مختلف از آن جهت که معمولا در این جلسات نظر رهبر انقلاب درمورد عملکرد دولت بهصورت اجمالی بیان میشود نیز این گزاره را تقویت میکند که دولت روحانی درنظر رهبر انقلاب عملکرد موثری نداشته است. این گزاره از مقایسه نظرات ایشان درمورد هریک از روسایجمهور با یکدیگر نیز تصدیق میشود.
رهبر انقلاب در دیدار پایانی با اعضای هیات دولت ششم، دوره هشتساله دولت هاشمی را یک دوره پرکاروتلاش برای کشور توصیف کرده و این رویکرد را ناشی از روحیه پرکاری، ابتکار و نوآوری هاشمی توصیف میکند.
در دیدار پایانی با اعضای هیات دولت هشتم نیز تلاش گزاره مشترکی بود که مطرح شد. رهبر انقلاب در این دیدار تدین، پایبندی و نجابت را روحیه ذاتی خاتمی و دوره 8ساله خاتمی را دورهای متراکم از تلاش برای خاتمی توصیف میکنند.
رهبر انقلاب دولت احمدینژاد را نسبت به همه دورههای دیگر دولتی با حجم کاری بیشتر توصیف کرده و از آن بهعنوان دولتی یاد میکنند که توانسته شعارهای انقلاب را در جامعه مطرح کند.
مقایسه این توصیفات با تعابیری که رهبر انقلاب درمورد دوره روحانی بهکار میبرند بهخوبی نوع نگاه ایشان نسبت به عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم را روشن میکند.
رهبر انقلاب این دولت را دولتی توصیف میکنند که دیگران باید از تجارب آن استفاده کنند و یک نمونه از این تجارب را بیاعتمادی به غرب عنوان میکنند و میگویند: «هر جا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکره با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنی میکنند.»
عدماستفاده از تعابیر تقدیرآمیز درمورد دولت روحانی برخلاف رویه ایشان در گذشته و همچنین تلویحا مایه عبرت خواندن عملکرد دولت این تصویر را متبادر میکند که از نظر رهبر انقلاب دولت روحانی به هیچ عنوان دولت موفقی نبوده است.
ارزیابی غلط اعتدالگرایان از حافظه مردم
با توجه به مواردی که در بالا مطرح شد، میتوان به این جمعبندی رسید که پروژه «بازگشت اصلاحطلبان میانه و اعتدالیون به سطوح بالای حاکمیت» با برجسته کردن افرادی چون حسن روحانی و علی لاریجانی، پروژهای است که بسیار زودتر از آنچه تصور میشد، در چند ماهه ابتدایی دولت سیدابراهیم رئیسی کلید خورد. این عجله اعتدالگرایان در بازگشت به قدرت بیش از آنکه برنامهریزی و طراحی آنان برای احیای ظرفیتهای اجتماعیشان را نمایش دهد، نشاندهنده عمق اختلال موجود در دستگاه محاسباتی این طیف از حامیان و تصمیمسازان هشت سال دولت حسن روحانی است.
آنان در روند موفقیت و پیروزی پروژهشان، بیش از هر چیز به شکست دولت سیزدهم و ایدههایش در عرصههای اقتصادی، مقبولیت اجتماعی و سیاستخارجی دل بستهاند زیرا درصورت چنین شکستی است که زمینه بازگشت مجدد آنان به بالاترین جایگاههای حاکمیتی فراهم میشود.
این پروژه تا به اینجا شکست خورده است. بررسی عملکرد دولت سیزدهم در زمینه مسائل مربوط به سیاستداخلی و سیاستخارجی نشان میدهد رئیسی و کابینهاش تا به اینجای کار، از حسن روحانی و دولت تدبیر و امید موفقتر عمل کردهاند.
علاوهبر این، اعتدالگرایان و اصلاحطلبان میانه، برای بازسازی ظرفیتهای اجتماعی خود لازم است در کنار جلب مجدد اعتماد عمومی، چهره شکستخورده خود در حاکمیت را نیز اصلاح و تثبیت کند که در شرایط کنونی کشور و سطح مقبولیت آنان در میان اقشار جامعه، مسیری دشوار و عملا نشدنی بهنظر میرسد. مردم هنوز خاطرات تلخ دوران هشتساله ریاست حسن روحانی بر دولت موردحمایت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را در خاطر دارند و طیف امیدوار به شکست دولت سیزدهم، به این زودیها نخواهند توانست اعتماد عمومی به خود را بازیابی کنند.
برخی از این دیدارها بهویژه نزدیک انتخاباتهای مختلف رسانهای شده و حتی فضای سیاسی کشور را تحتتاثیر خود قرار داده است، مانند دیدار احمدینژاد و رهبر انقلاب قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 96. در آن دیدار احمدینژاد که رئیس دولت دهم بود از رهبر انقلاب برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری 96سال مشورت گرفت و نظر ایشان را درخصوص کاندیداتوری در انتخابات جویا شد که توصیه و مشورت رهبری به او عدم حضور در انتخابات بود. بنابر آنچه گفته شد دیدار رئیس دولت و رهبر انقلاب امری جدید و مخصوص حسن روحانی، رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم نیست اما برخی نزدیکان و اطرافیان روحانی و کنشگران اعتدالگرا یا اصلاحطلب تلاش میکنند با انتشار اخبار این دیدارها از آنها استفاده سیاسی کنند. توئیتی که محمد مهاجری درباره این دیدار منتشر کرد نیز بهنوعی تاییدکننده این گزاره است. بهعبارتی حامیان روحانی قصد دارند با انتشار خبر گفتوگوی رهبر انقلاب و روحانی، این دیدار را اتفاقی ویژه در جهت تقدیر از خدمات دولت روحانی در فضای سیاسی کشور جلوه دهند، درحالیکه اگر بنا بود تقدیری صورت بگیرد، در آخرین دیدار هیات دولت دوازدهم با رهبر انقلاب تقدیر صورت میگرفت. با وجود این بهنظر میرسد چنین کنشگری و تصورات ذهنی توسط اطرافیان روحانی از یک دیدار مرسوم، بخشی از یک پروژه سیاسی برای بازگشت و بازسازی تیم لاریجانی-روحانی بهمیدان سیاست باشد؛ پروژهای که سرآغاز آن انتشار بخشهایی از خاطرات روحانی در مجله آگاهینو بود، سپس این پروژه در هفته گذشته با انتشار دفاعیه علی لاریجانی خطاب به اعضای شورای نگهبان ادامه پیدا کرد؛ دفاعیهای که لاریجانی را از حاشیه سیاست به متن آن آورد و پروژه بازگشت به سیاست او و روحانی را یک قدم جلوتر آورد و حالا گویا قرار است با رسانهای شدن خبر دیدار روحانی با رهبر انقلاب این پروژه بهصورت ویژهتری تکمیل شود. فارغ از اینکه پروژه سیاسی حامیان روحانی تا چه میزان موفقیتآمیز بوده است، بهنظر میرسد رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم برای بازگشت به جریان سیاسی کشور با محدودیتهای زیادی ازجمله محدودیتهایی درون حاکمیت و در حیطه فضای اجتماعی روبهرو خواهد بود که در ادامه گزارش امروز «فرهیختگان» به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
بسترسازی اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت
اصلاحطلبان سعی دارند چسبندگی بین خود و روحانی را انکار کنند تا بتوانند با بازیابی سرمایه اجتماعی ازدسترفته خود موقعیتی مناسب برای بازگشتشان به عرصه قدرت فراهم کنند؛ اما حضور منفعلانه آنها در انتخابات98 مجلس، شورای شهر و ریاستجمهوری در سال 1400 نشاندهنده این است که حداقل خود آنها نتوانستهاند این چسبندگی را انکار کنند و با دانش به شکست احتمالی میدان انتخابات را ترک کردهاند. بعد از انتخابات مجلس 98 که این جناح نتوانست در آن بین لیست 30نفره شهر تهران برای خود جایی دستوپا کند، شکست مطلق در انتخابات شورای شهر و نیز ریاستجمهوری باعث شد این جناح عملا همه قدرت خود در حکمرانی را از دست بدهد. در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز فقط مجید انصاری و محمدرضا عارف این طیف را نمایندگی میکنند.
از دست دادن کرسیهای حکمرانی باعث شده است اصلاحطلبان برای فراهم کردن بستر بازگشتشان به قدرت به فکر افتاده و برنامهریزی کنند. در همین جهت طرحریزی برای تاسیس حزبی با حضور برخی چهرههای غیررادیکال و حاضر در حاکمیت یکی از گزینههایی است که میتواند برای بازگشت به عرصه سیاسی موردتوجه اصلاحطلبان قرار بگیرد. علی لاریجانی، ناطقنوری و نیز حسن روحانی برخی از این چهرهها هستند که میتوانند بهعنوان پلی برای بازگشت اصلاحطلبان به قدرت تلقی شده و این بازگشت را تسهیل کنند. پلی که در انتخابات 92 با حمایت این جریان از حسن روحانی یکبار مورد استفاده قرار گرفت. انتشار خبری بعد از انتخابات 1400 مبنیبر تاسیس حزب توسط این 3 چهره سیاسی در رسانهها را میتوان در پازل همین رویکرد تعریف کرد.
چنین حزبی هنوز بهصورت رسمی شکل نگرفته، اما کنشهای سیاسی و رسانهای که در چند وقت اخیر از سوی این افراد و نیز از سمت برخی اصلاحطلبان رخ داده است را میشود مقدمهای برای عملیاتی کردن این ایده برشمرد. فرآیند رسانهای این همگرایی با انتشار خاطرات روحانی در آگاهینو آغاز شد. خاطراتی که در آن توجیه عملکرد 8 سال گذشته روحانی بهعنوان این پروژه رسانهای تعریف شده بود. در ادامه این روند، علی لاریجانی با اعتراض به رد صلاحیتش در انتخابات شورای نگهبان سعی میکند فضای افکار عمومی را از ضدیت با خود به حمایت تبدیل کند. در فرآیند انتشار نامه محرمانه شورای نگهبان لاریجانی در فرامتن نامه سعی در به تصویر کشیدن چهرهای مظلوم از خود داشته و تلویحا به توجیه عملکرد خود میپردازد تا بتواند در آینده بستر را برای بازگشت خود به عرصه قدرت فراهم آورد. این استدلال البته نافی انتقادات وارد بر استدلالهای شورای نگهبان در رد صلاحیت لاریجانی نیست. پیش از این در شماره 28 آذر 1400 «فرهیختگان» انتقادات به نامه شورای نگهبان بررسی شده است و در این مجال از پرداختن به آن صرفنظر میشود.
در جدیدترین کنش اصلاحطلبان در این رابطه نیز روز گذشته محمد مهاجری که اصلاحطلبی غیررادیکال در عرصه سیاست محسوب میشود در توئیتی خبر از دیدار روحانی با رهبر انقلاب داده و فارغ از محتوا اصل چنین خبری را حاوی پیام مهمی برای اهالی راست و چپ سیاست عنوان میکند. احتمالا مهمترین پیام انتشار چنین خبری که مهاجری قصد القای آن به ذهن مخاطب را داشته است، بشود بسترسازی برای بازگشت روحانی به عرصه فعالیت سیاسی برداشت کرد.
سرمایه اجتماعی غیرقابل بازیابی برای روحانی
اصلاحطلبان اگرچه سعی دارند با بازسازی چهرههای اصطلاحا میانهرو نظیر روحانی عرصه را برای بازگشت خویش مهیا کنند اما تحقق چنین سیاستی با چالشهایی که روحانی با از دست دادن سرمایه اجتماعی خود با آن مواجه است، امر سهلالوصولی نخواهد بود. علاوهبر تورم و شکافطبقاتی عوامل دیگری نیز در تشدید ریزش سرمایه اجتماعی دولت موثر بودند. عدمکسب موفقیت ملموس در توافق برجام بهعنوان اصلیترین ایده دولت از طرفی و نیز ناتوانی در مدیریت بحران کرونا از طرف دیگر افکار عمومی را تا حد زیادی نسبت به ایدههای مدیریتی دولت روحانی ناامید کرد. کاهش سرمایه اجتماعی روحانی به حدی جدی است که حتی در دو سال پایانی دولت دوازدهم اصلاحطلبان حامی وی از او و دولتش برائت میجستند.
با مشاهده ناتوانی دولت در تامین واکسن و درنتیجه آن بالارفتن آمار فوتیها به بیش از 700 نفر گزاره ناکارآمدی روحانی در ذهن مردم تشدید شده است. بهویژه اینکه بلافاصله بعد از پایان دولت روحانی سیدابراهیم رئیسی با تامین واکسن موردنیاز کشور نیز تصویری مثبت از خود گذاشته و بهنوعی ناکارآمدی دولت روحانی را به تصویر کشیده است.
نکتهای که اصلاحطلبان درمورد آن دچار غفلت شدهاند، این است که از ناکاراییهای دولت روحانی هنوز مدت زمان زیادی نگذشته و مردم او را هنوز بهعنوان عامل اصلی بسیاری از مشکلاتشان میدانند و ترمیم چهره روحانی امری زمانبر و تقریبا ناشدنی به نظر میرسد.
مُهر عدمتایید
محمد مهاجری در خبری که از جلسه روحانی با رهبر انقلاب منتشر میکند با اغراق این دیدار را حاوی پیامی مهم عنوان میکند. این درحالی است که چنین دیدارهایی با روسایجمهور پیشین نیز برقرار بوده و امری معمول است. در زمان خاتمی رهبر انقلاب بهطور مکرر با هاشمی جلسه داشته و مطابق آنچه در خاطرات هاشمی آمده است، جلسات هفتگی با یکدیگر داشتند. این جلسات در دوران خاتمی و احمدینژاد نیز البته با تعداد کمتری برگزار شده است. اینکه مهاجری بخواهد از برگزاری چنین جلسهای ایجاد مقبولیت و ترمیم وجهه روحانی را تامین کند از آن جهت که پالسهای منفی نیز وجود دارد خیلی نمیتواند کاری را از پیش ببرد.
عدمعضویت روحانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از این پالسهای منفی است. مجمع تشخیص مصلحت نظام معمولا مقصدی بوده است که بهطور مرسوم روسایجمهور بعد از پایان دوران مسئولیتشان یکی از کرسیهای آن را با حکم رهبر انقلاب در اختیار میگرفتند. اتفاقی که درمورد هاشمیرفسنجانی و احمدینژاد رخ داد، اما خاتمی خود به اختیار خودش حضور در این مجمع را نپذیرفت. نکته جالب درمورد حسن روحانی اما این است که تاکنون حتی خبری مبنیبر دعوت از وی برای حضور در مجمع تشخیص نیز منتشر نشده است.
رجوع به متن جلسات پایانی رهبر انقلاب با دولتهای مختلف از آن جهت که معمولا در این جلسات نظر رهبر انقلاب درمورد عملکرد دولت بهصورت اجمالی بیان میشود نیز این گزاره را تقویت میکند که دولت روحانی درنظر رهبر انقلاب عملکرد موثری نداشته است. این گزاره از مقایسه نظرات ایشان درمورد هریک از روسایجمهور با یکدیگر نیز تصدیق میشود.
رهبر انقلاب در دیدار پایانی با اعضای هیات دولت ششم، دوره هشتساله دولت هاشمی را یک دوره پرکاروتلاش برای کشور توصیف کرده و این رویکرد را ناشی از روحیه پرکاری، ابتکار و نوآوری هاشمی توصیف میکند.
در دیدار پایانی با اعضای هیات دولت هشتم نیز تلاش گزاره مشترکی بود که مطرح شد. رهبر انقلاب در این دیدار تدین، پایبندی و نجابت را روحیه ذاتی خاتمی و دوره 8ساله خاتمی را دورهای متراکم از تلاش برای خاتمی توصیف میکنند.
رهبر انقلاب دولت احمدینژاد را نسبت به همه دورههای دیگر دولتی با حجم کاری بیشتر توصیف کرده و از آن بهعنوان دولتی یاد میکنند که توانسته شعارهای انقلاب را در جامعه مطرح کند.
مقایسه این توصیفات با تعابیری که رهبر انقلاب درمورد دوره روحانی بهکار میبرند بهخوبی نوع نگاه ایشان نسبت به عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم را روشن میکند.
رهبر انقلاب این دولت را دولتی توصیف میکنند که دیگران باید از تجارب آن استفاده کنند و یک نمونه از این تجارب را بیاعتمادی به غرب عنوان میکنند و میگویند: «هر جا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکره با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنی میکنند.»
عدماستفاده از تعابیر تقدیرآمیز درمورد دولت روحانی برخلاف رویه ایشان در گذشته و همچنین تلویحا مایه عبرت خواندن عملکرد دولت این تصویر را متبادر میکند که از نظر رهبر انقلاب دولت روحانی به هیچ عنوان دولت موفقی نبوده است.
ارزیابی غلط اعتدالگرایان از حافظه مردم
با توجه به مواردی که در بالا مطرح شد، میتوان به این جمعبندی رسید که پروژه «بازگشت اصلاحطلبان میانه و اعتدالیون به سطوح بالای حاکمیت» با برجسته کردن افرادی چون حسن روحانی و علی لاریجانی، پروژهای است که بسیار زودتر از آنچه تصور میشد، در چند ماهه ابتدایی دولت سیدابراهیم رئیسی کلید خورد. این عجله اعتدالگرایان در بازگشت به قدرت بیش از آنکه برنامهریزی و طراحی آنان برای احیای ظرفیتهای اجتماعیشان را نمایش دهد، نشاندهنده عمق اختلال موجود در دستگاه محاسباتی این طیف از حامیان و تصمیمسازان هشت سال دولت حسن روحانی است.
آنان در روند موفقیت و پیروزی پروژهشان، بیش از هر چیز به شکست دولت سیزدهم و ایدههایش در عرصههای اقتصادی، مقبولیت اجتماعی و سیاستخارجی دل بستهاند زیرا درصورت چنین شکستی است که زمینه بازگشت مجدد آنان به بالاترین جایگاههای حاکمیتی فراهم میشود.
این پروژه تا به اینجا شکست خورده است. بررسی عملکرد دولت سیزدهم در زمینه مسائل مربوط به سیاستداخلی و سیاستخارجی نشان میدهد رئیسی و کابینهاش تا به اینجای کار، از حسن روحانی و دولت تدبیر و امید موفقتر عمل کردهاند.
علاوهبر این، اعتدالگرایان و اصلاحطلبان میانه، برای بازسازی ظرفیتهای اجتماعی خود لازم است در کنار جلب مجدد اعتماد عمومی، چهره شکستخورده خود در حاکمیت را نیز اصلاح و تثبیت کند که در شرایط کنونی کشور و سطح مقبولیت آنان در میان اقشار جامعه، مسیری دشوار و عملا نشدنی بهنظر میرسد. مردم هنوز خاطرات تلخ دوران هشتساله ریاست حسن روحانی بر دولت موردحمایت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را در خاطر دارند و طیف امیدوار به شکست دولت سیزدهم، به این زودیها نخواهند توانست اعتماد عمومی به خود را بازیابی کنند.