زمستان سال ۱۳۸۶ تعداد کثیری از اعضای دفتر تحکیم وحدت (طیف افراطی و تندرو علامه) در منزل ابراهیم یزدی جمع شدند تا با یکدیگر آخرین تحولات سیاسی پیش رو را بررسی کنند.
به گزارش شهدای ایران، زمستان سال ۱۳۸۶ تعداد کثیری از اعضای دفتر تحکیم وحدت (طیف افراطی و تندرو
علامه) در منزل ابراهیم یزدی جمع شدند تا با یکدیگر آخرین تحولات سیاسی
پیش رو را بررسی کنند. در آن جلسه طولانی و سخت یکی از دانشجویان رو به
دبیر کل گروهک نهضت آزادی میگوید، برای انتخابات ریاست جمهوری چه باید کرد
که هم از شر اصلاحطلبان راحت شویم و هم بتوانیم در قدرت سهمی داشته
باشیم! یزدی کمی مکث میکند و با تبسم میگوید:
«فقط یک راه باقی میماند، اسلحه برداشته، به خیابان آمده و قیام کنیم.» جمع پس از شنیدن سخنان یزدی دچار شوک میشود. دبیر کل گروهک نهضت آزادی دوباره رشته سخن را در دست میگیرد و میگوید:
اپوزیسیون هیچ راهی ندارد جز اینکه اصلاحطلبان را پل عبور از حاکمیت کند، باید روی شانههای آنها سوار شویم و تا آخر خط آنها را پیش ببریم. نزدیک دو سال پس از آن جلسه سری و جالب توجه، اصلاحطلبان با همکاری گروهکها و چراغ سبز امریکاییها به خیابان آمدند و هشت ماه جنگ علنی علیه نظام را پرچمداری کردند. بعدها یزدی در تحلیلی از آن ماجرا نوشت: زورمان کم بود، اما آزمون خوبی شد!
سنگرسازی شهروند شورشی در جامعه مدنی
اصلاحطلبان در آن ماجرای سخت آبروی سیاسی خود را به تاراج گذاشتند و پس از مدتی از صحنه بیرون رفتند. بسیاری از مفسران اعتقاد دارند گفتمان اصلاحطلبی پس از فتنه ۸۸ با عدم راهبرد دقیق در گفتمان و عمل روبهرو شده است، به عبارت بهتر آنها میان انتخاب گزینه عملکرد قانونی و رقابت بر سر صندوق رأی از یک سو و هیجان شورش خیابانی از سوی دیگر سرگردان شدهاند.
این سطح از اختلاف نظر باعث ریزش شدید میان گروههای مختلف در جبهه اصلاحات شده است و آنها روز به روز بیشتر آب رفته و کوچک میشوند. تجربه تاریخی به ما نشان میدهد هر قدر گروههای سیاسی از فضای اجتماعی دورتر شوند، بیشتر در خود فرو میروند، فرقهای و نیز رادیکالتر میشوند.
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آنچنان تضادهای درونی میان چپهای ستادی بالا رفت که حتی صدای خارجیترین لایههای اصلاحطلبان نیز بالا رفته است تا اعلام وضعیت خطر کنند. عطاءالله مهاجرانی در این باره نوشت: «شاهد موج سوم اصلاحطلبان رادیکال هستیم؛ موج اول: مطبوعات رادیکال بود که فرمان هدایت آن در وزارت ارشاد نبود، مرحوم احمد بورقانی هم با من هماهنگ نبود، به همین دلیل وقتی اختیار وزیر را که در اعطای مجوز به ایشان داده بودم، پس گرفتم، استعفا کرد. موج اول اصلاحطلبان رادیکال با طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس به اوج خود رسید. من با طرح مخالف بودم، میدانستم به سرانجام نمیرسد، نرسید. موج دوم: تخریب عمیق و گسترده آیتالله هاشمیرفسنجانی بود. گفتند هاشمی مرده سیاسی است. موج سوم: تخریب سپاه و حکایت همچنان باقی است.»
محمدرضا تاجیک از تئوریسینهای جریان اصلاحات نیز در گفتوگویی بهپیشبینی آینده جریان اصلاحات پرداخته است. تاجیک در مصاحبه با وبسایت جماران گفته است که «اصلاحطلبی در آینده دچار انشقاق میشود، بخشی رادیکال و برخی دیگر محو و از فعالیت سیاسی دور میشوند.»
فرمان لیدر اصلاحات برای چرخش تاکتیکی
میگویند اصلاحطلبان از مردم رانده و از قدرت ماندهاند، این بازی دو سر باخت چپها را در یک وضعیت آچمز قرار داده است. حسین مرعشی، دبیر کل حزب خانوادگی هاشمی معتقد بود اصلاحات باید به هر قیمتی که شده پایی در قدرت داشته باشد تا بتواند بر تحولات اثرگذار باشد، در آن سو احزاب چپتر، چون اتحاد ملت و اعتماد ملی با توصیههای تئوریسین هسته سخت اصلاحات (سعید حجاریان) روی مانورهای خیابانی متمرکز هستند و از کوچکترین منفذ اعتراضی برای بهرهبرداریهای سیاسی استفاده ارگانیک میکنند. این تفسیر دوگانه از چپها با کارکرد ستادی آنها در حد «اصلاحطلب گلخانهای» تقلیل داده است.
اختلافات شدید میان اصلاحطلبان و درگیریهای درونتشکیلاتی چپها باعث شد لیدر اصلاحات (خاتمی) وارد صحنه شود و اصلاحطلبان را توصیه به انجام فعالیت تشکیلاتی مشترک ذیل یک جبهه کند، البته آخرین تلاش اصلاحطلبان برای این اقدام در انتخابات سال ۱۴۰۰ با انحلال شورای سیاستگذاری همراه با حذف عارف و موسویلاری و انتخاب بهزاد نبوی به عنوان رئیس تشکیلات، با یک شکست تمامعیار روبهرو شد.
نامزد جبهه اصلاحات تنها ۲ میلیون رأی آورد و بخشی از جبهه اصلاحات، بخش دیگر را به دروغگویی و نظرسازی (نظرسنجیهای ساختگی و دروغین) متهم کرد.
اختلاف نظر شدید میان اصلاحطلبان باعث شد خاتمی با فراخواندن شش عضو ارشد جبهه اصلاحات با آنها جلسه درونسازمانی برگزار کند. حضور بهزاد نبوی در این جلسه قابل تأمل است. او پیش از این نشان داده است پیر و فرسوده شده و از قابلیت کاریزماتیک برخوردار نیست. از سویی چریک پیر اصلاحات بیش از آنکه مایل به رهبری یک تشکیلات ستادی و انتخاباتی باشد، تمایل به رهبری یک جبهه برای جنگ خیابانی دارد. این تضاد درونی مانع از همگرایی درونی است.
پیوند برادری چپها با سکولارها
رئیس دولت اصلاحات در آخرین دیدار با اعضای ارشد جبهه اصلاحات به آنها توصیه کرده است با سکولارها گفتگو کرده و آنها را جذب نمایند! خاتمی در این باره میگوید: «من معتقدم با کسانی که در جمهوریت وجه مشترک داریم با حسننیت واقعی- نه به پشتیبانی از بیگانه یا تحت تأثیر بیگانه یا کسانی که عوامفریبانه میآیند و میگویند نمایندگی مردم را داریم، اما میگویند میخواهیم «جمهوری سکولار ایجاد کنیم» - گفتگو کنیم چراکه بخشی از جامعه میگوید ما جمهوری را قبول داریم، اما روی جمهوری «اسلامی» حرف داریم. ما هم میگوییم روی سکولار بودن جمهوری حرف داریم. ما میتوانیم باهم گفتگو کنیم.»
دوباره به ابتدای این نوشتار بازگشته و توصیه لیدر اصلاحات در همکاری مشترک میان سکولارها با چپهای به اصطلاح خط امامی را از نقطه نظر دبیر کل گروهک نهضت آزادی بازخوانی کنیم. همکاری اصلاحطلبان با گروهکها در قضایای مهمی، چون فتنه ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸ و اغتشاشات خوزستان و اصفهان بیدلیل نیست. از سالها قبل یک دیالکتیک عمیق میان خطامامیهای سابق و لیبرالهای ضدامام (ره) پدید آمده که رگههای پنهانی آن آشکار گردیده است.
بیان آشکار خاتمی در همکاری چپها و سکولارهای نقاب دروغین پیروی از خط امام (ره) را کنار زده و تصوری روشن از نمای نزدیک در وضعیت اصلاحطلبی را نمایش میدهد.
میدانیم که سیاست امام، سیاستورزی توحیدی بوده و هیچ نسبتی میان اندیشههای ناب امام (ره) و مبانی سکولاریسم وجود ندارد. رهبر فقید انقلاب به صورت روشن با سکولارها مرزبندی میکنند و میفرمایند: «از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است.»
تا پیش از این اصلاحطلبان با حضور در مناسک سیاسی از سوی نظام به رسمیت شناخته شدهاند، حتی پس از غائله فتنه سال ۸۸ این رسمیتیافتگی امتداد داشته، اما سؤال این است که افرادی که به طرح براندازی با توسل به «جمهوری» در مقابل «جمهوری اسلامی» رسیدهاند تا چه حد میتوانند با بنیانهای معرفتی و فکری بنیانگذار انقلاب همراهی داشته باشند و تابلوی با خط امامی بودن را دست بگیرند؟
پاسخ به این سؤال باید به جناحهای متفرق و کمنفوذ در چپها سپرده شود، البته برای گروهی که در آستانه انتخابات فرش قرمز زیر پای گروهکها پهن کرده و کارت دعوت به بیت امام (ره) برای آنها فرستاده است، خط امام تنها ابزاری سیاسی، محدود و کارکردی است. اخیراً عبدالله ناصری، عضو حزب منحله و غیرقانونی سازمان مجاهدین (انقلاب) ادعا کرد خاتمی روزبهروز از راه امام (ره) دور و به مهدی بازرگان نزدیک شده است! سخنان ناصری آن روز توسط اعضای دفتر خاتمی تکذیب شد، اما نشانههای آن اعتراف امروز قابل مشاهده است.
«فقط یک راه باقی میماند، اسلحه برداشته، به خیابان آمده و قیام کنیم.» جمع پس از شنیدن سخنان یزدی دچار شوک میشود. دبیر کل گروهک نهضت آزادی دوباره رشته سخن را در دست میگیرد و میگوید:
اپوزیسیون هیچ راهی ندارد جز اینکه اصلاحطلبان را پل عبور از حاکمیت کند، باید روی شانههای آنها سوار شویم و تا آخر خط آنها را پیش ببریم. نزدیک دو سال پس از آن جلسه سری و جالب توجه، اصلاحطلبان با همکاری گروهکها و چراغ سبز امریکاییها به خیابان آمدند و هشت ماه جنگ علنی علیه نظام را پرچمداری کردند. بعدها یزدی در تحلیلی از آن ماجرا نوشت: زورمان کم بود، اما آزمون خوبی شد!
سنگرسازی شهروند شورشی در جامعه مدنی
اصلاحطلبان در آن ماجرای سخت آبروی سیاسی خود را به تاراج گذاشتند و پس از مدتی از صحنه بیرون رفتند. بسیاری از مفسران اعتقاد دارند گفتمان اصلاحطلبی پس از فتنه ۸۸ با عدم راهبرد دقیق در گفتمان و عمل روبهرو شده است، به عبارت بهتر آنها میان انتخاب گزینه عملکرد قانونی و رقابت بر سر صندوق رأی از یک سو و هیجان شورش خیابانی از سوی دیگر سرگردان شدهاند.
این سطح از اختلاف نظر باعث ریزش شدید میان گروههای مختلف در جبهه اصلاحات شده است و آنها روز به روز بیشتر آب رفته و کوچک میشوند. تجربه تاریخی به ما نشان میدهد هر قدر گروههای سیاسی از فضای اجتماعی دورتر شوند، بیشتر در خود فرو میروند، فرقهای و نیز رادیکالتر میشوند.
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آنچنان تضادهای درونی میان چپهای ستادی بالا رفت که حتی صدای خارجیترین لایههای اصلاحطلبان نیز بالا رفته است تا اعلام وضعیت خطر کنند. عطاءالله مهاجرانی در این باره نوشت: «شاهد موج سوم اصلاحطلبان رادیکال هستیم؛ موج اول: مطبوعات رادیکال بود که فرمان هدایت آن در وزارت ارشاد نبود، مرحوم احمد بورقانی هم با من هماهنگ نبود، به همین دلیل وقتی اختیار وزیر را که در اعطای مجوز به ایشان داده بودم، پس گرفتم، استعفا کرد. موج اول اصلاحطلبان رادیکال با طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس به اوج خود رسید. من با طرح مخالف بودم، میدانستم به سرانجام نمیرسد، نرسید. موج دوم: تخریب عمیق و گسترده آیتالله هاشمیرفسنجانی بود. گفتند هاشمی مرده سیاسی است. موج سوم: تخریب سپاه و حکایت همچنان باقی است.»
محمدرضا تاجیک از تئوریسینهای جریان اصلاحات نیز در گفتوگویی بهپیشبینی آینده جریان اصلاحات پرداخته است. تاجیک در مصاحبه با وبسایت جماران گفته است که «اصلاحطلبی در آینده دچار انشقاق میشود، بخشی رادیکال و برخی دیگر محو و از فعالیت سیاسی دور میشوند.»
فرمان لیدر اصلاحات برای چرخش تاکتیکی
میگویند اصلاحطلبان از مردم رانده و از قدرت ماندهاند، این بازی دو سر باخت چپها را در یک وضعیت آچمز قرار داده است. حسین مرعشی، دبیر کل حزب خانوادگی هاشمی معتقد بود اصلاحات باید به هر قیمتی که شده پایی در قدرت داشته باشد تا بتواند بر تحولات اثرگذار باشد، در آن سو احزاب چپتر، چون اتحاد ملت و اعتماد ملی با توصیههای تئوریسین هسته سخت اصلاحات (سعید حجاریان) روی مانورهای خیابانی متمرکز هستند و از کوچکترین منفذ اعتراضی برای بهرهبرداریهای سیاسی استفاده ارگانیک میکنند. این تفسیر دوگانه از چپها با کارکرد ستادی آنها در حد «اصلاحطلب گلخانهای» تقلیل داده است.
اختلافات شدید میان اصلاحطلبان و درگیریهای درونتشکیلاتی چپها باعث شد لیدر اصلاحات (خاتمی) وارد صحنه شود و اصلاحطلبان را توصیه به انجام فعالیت تشکیلاتی مشترک ذیل یک جبهه کند، البته آخرین تلاش اصلاحطلبان برای این اقدام در انتخابات سال ۱۴۰۰ با انحلال شورای سیاستگذاری همراه با حذف عارف و موسویلاری و انتخاب بهزاد نبوی به عنوان رئیس تشکیلات، با یک شکست تمامعیار روبهرو شد.
نامزد جبهه اصلاحات تنها ۲ میلیون رأی آورد و بخشی از جبهه اصلاحات، بخش دیگر را به دروغگویی و نظرسازی (نظرسنجیهای ساختگی و دروغین) متهم کرد.
اختلاف نظر شدید میان اصلاحطلبان باعث شد خاتمی با فراخواندن شش عضو ارشد جبهه اصلاحات با آنها جلسه درونسازمانی برگزار کند. حضور بهزاد نبوی در این جلسه قابل تأمل است. او پیش از این نشان داده است پیر و فرسوده شده و از قابلیت کاریزماتیک برخوردار نیست. از سویی چریک پیر اصلاحات بیش از آنکه مایل به رهبری یک تشکیلات ستادی و انتخاباتی باشد، تمایل به رهبری یک جبهه برای جنگ خیابانی دارد. این تضاد درونی مانع از همگرایی درونی است.
پیوند برادری چپها با سکولارها
رئیس دولت اصلاحات در آخرین دیدار با اعضای ارشد جبهه اصلاحات به آنها توصیه کرده است با سکولارها گفتگو کرده و آنها را جذب نمایند! خاتمی در این باره میگوید: «من معتقدم با کسانی که در جمهوریت وجه مشترک داریم با حسننیت واقعی- نه به پشتیبانی از بیگانه یا تحت تأثیر بیگانه یا کسانی که عوامفریبانه میآیند و میگویند نمایندگی مردم را داریم، اما میگویند میخواهیم «جمهوری سکولار ایجاد کنیم» - گفتگو کنیم چراکه بخشی از جامعه میگوید ما جمهوری را قبول داریم، اما روی جمهوری «اسلامی» حرف داریم. ما هم میگوییم روی سکولار بودن جمهوری حرف داریم. ما میتوانیم باهم گفتگو کنیم.»
دوباره به ابتدای این نوشتار بازگشته و توصیه لیدر اصلاحات در همکاری مشترک میان سکولارها با چپهای به اصطلاح خط امامی را از نقطه نظر دبیر کل گروهک نهضت آزادی بازخوانی کنیم. همکاری اصلاحطلبان با گروهکها در قضایای مهمی، چون فتنه ۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸ و اغتشاشات خوزستان و اصفهان بیدلیل نیست. از سالها قبل یک دیالکتیک عمیق میان خطامامیهای سابق و لیبرالهای ضدامام (ره) پدید آمده که رگههای پنهانی آن آشکار گردیده است.
بیان آشکار خاتمی در همکاری چپها و سکولارهای نقاب دروغین پیروی از خط امام (ره) را کنار زده و تصوری روشن از نمای نزدیک در وضعیت اصلاحطلبی را نمایش میدهد.
میدانیم که سیاست امام، سیاستورزی توحیدی بوده و هیچ نسبتی میان اندیشههای ناب امام (ره) و مبانی سکولاریسم وجود ندارد. رهبر فقید انقلاب به صورت روشن با سکولارها مرزبندی میکنند و میفرمایند: «از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است.»
تا پیش از این اصلاحطلبان با حضور در مناسک سیاسی از سوی نظام به رسمیت شناخته شدهاند، حتی پس از غائله فتنه سال ۸۸ این رسمیتیافتگی امتداد داشته، اما سؤال این است که افرادی که به طرح براندازی با توسل به «جمهوری» در مقابل «جمهوری اسلامی» رسیدهاند تا چه حد میتوانند با بنیانهای معرفتی و فکری بنیانگذار انقلاب همراهی داشته باشند و تابلوی با خط امامی بودن را دست بگیرند؟
پاسخ به این سؤال باید به جناحهای متفرق و کمنفوذ در چپها سپرده شود، البته برای گروهی که در آستانه انتخابات فرش قرمز زیر پای گروهکها پهن کرده و کارت دعوت به بیت امام (ره) برای آنها فرستاده است، خط امام تنها ابزاری سیاسی، محدود و کارکردی است. اخیراً عبدالله ناصری، عضو حزب منحله و غیرقانونی سازمان مجاهدین (انقلاب) ادعا کرد خاتمی روزبهروز از راه امام (ره) دور و به مهدی بازرگان نزدیک شده است! سخنان ناصری آن روز توسط اعضای دفتر خاتمی تکذیب شد، اما نشانههای آن اعتراف امروز قابل مشاهده است.