رییس دولت اصلاحات با انکار جایگاه خود، احزاب اصلاح طلب را به کار هماهنگ جبهه ای فراخواند.
به گزارش شهدای ایران، اصلاحطلبان و جبهه اصلاحات این روزها مشغول بررسی راههای برآمدن مجدد خود
در عرصه سیاسی ایران بعد از دوره فترت و رکود پس از انتخابات ریاستجمهوری
است. وقتی مواضع نیروهای تاثیرگذار جبهه اصلاحات را کنار یکدیگر
میگذاریم، میبینیم که بحث درباره سازوکار رهبری اصلاحات، حفظ کار جبههای
در عین کشش برخی نیروها به انشعاب و تعیینتکلیف نسبت اصلاحات با جامعه و
با حکومت، به مهمترین دلمشغولی چپها تبدیل شدهاند. دغدغههای
اصلاحطلبان در عین همسویی، نقاط افتراق قابلتاملی نیز دارند.
بخش اول؛ معضل رهبری اصلاحات
یکی از مسائل مناقشهانگیز میان اصلاحطلبان، بحث درباره تن دادن به رهبری متمرکز محمد خاتمی و نیروهای نزدیک به او یا ایجاد یک سازوکار جدید برای اجماعآفرینی است. حزب کارگزاران سازندگی همواره در موضع نقد جایگاه ریاست خاتمی قرار داشته و رهبری کاریزماتیک را مناسب اقتضائات روز، ندانسته است. چند سال پیش، کرباسچی، دبیرکل وقت کارگزاران تصریح داشت که اصلاحات هیچگاه رهبری نداشته است. این نوع اظهارنظر بهدفعات ازسوی کرباسچی و حتی نیروهای خارج از کارگزاران نیز مطرح بوده است؛ امری که موجب شده تا جایگاه خاتمی و ضریب نفوذ آن، بارها ازسوی اصلاحطلبان مورد بازبینی قرار بگیرد.
بر همین اساس، خاتمی چندی پیش در دیدار جمعی از اعضای جبهه اصلاحات ایران بهطور مبسوط درباره جایگاه خود در این جبهه سخن گفت. رییس دولت اصلاحات اظهار کرد: «من خودم را فرد کوچکی در ذیل جریان اصلاحات میدانم؛ البته روزگار جوری بوده که بنده به لطف مردم یا به هر دلیلی در موقعیتی قرار گرفتم که بیشتر پیدا بودم. طرح مساله به این معنا بههیچوجه نباید تلقی شود که بنده بالا آمدهام و در رأس یک جریان قرار گرفتهام. من در ذیل جریانی هستم که انشاءالله همه ما در ذیل آن هستیم. اتفاقا یک نظام خوب، حکمرانی بهینه و نظم بهینه جامعه این است که بهجای افراد نهادها و جریانها جایگاه خودشان را داشته باشند». خاتمی با زیرسوال بردن قاعده فرماندهی و فرمانبری در جبهه اصلاحات اضافه کرد: «به نظر من در نظم اجتماعی، شخصیت حقوقی باید جایگاه مهمتری از شخصیت حقیقی داشته باشد. گرچه حتی وقتی مفهوم اصالت فرد هم مطرح میشود به این معنا نیست که یکی بهجای دیگران یا یکی فرمانده و دیگران فرمانبردار هستند. من میخواهم بگویم لااقل در اصلاحات این را در نظر داشته باشیم که این جمع باید به خودش شکل بدهد و واقعا مساله رهبری [اصلاحات] را در اینجا مطرح نکنیم. یعنی واقع امر این است که اصلاحات باید مدیریت داشته باشد که بنده نه مدیر هستم و نه ادعا دارم و نمیخواهم این کار را بکنم. اگر تشکیلات شما عیب و نقص دارد، آن را مرتفع کنید تا بتواند از جریان اصلاحات نمایندگی کند».
بخش دوم؛ معضل حرکت جبههای یا حرکت منفرد؟
مشکل دیگر مبتلابه اصلاحطلبان، ضعف در حرکت جبههای است. این ضعف بهوضوح خود را در دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاستجمهوری سیزدهم نشان داد. در انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه سال1398، اصلاحطلبان به دو گروه منفک شدند؛ اول نیروهای ذینفوذ در شورایعالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان(شعسا) به ریاست محمدرضا عارف که رأی به تحریم انتخابات دادند و دوم احزاب متکثری که با دادن لیستهای مجزا، رأی عارف و یاران او را شکستند که دراینبین حزب کارگزاران سازندگی با لیست یاران هاشمی به سرلیستی مجید انصاری، بیشتر از سایر احزاب حرفوحدیث ایجاد کرد. با رأی نیاوردن هیچکدام از آن سیاهههای جدا، نوک حمله انتقاد احزاب و کنشگران رادیکال بهسمت عملگرایانی نظیر کارگزاران نشانه رفت. این اما آخرین شکاف بروزیافته میان اصلاحطلبان نبود. اصلاحطلبان برای تمشیت امور انتخاباتی خود در سیزدهم دوره ریاستجمهوری، به تشکیل مجموعهای تحت عنوان نهاد اجماعساز اصلاحات(ناسا) که بعدا نام جبهه اصلاحات ایران را اختیار کرد، دست زدند.
هدف این بود که جبهه بتواند درنهایت کاندیدای اجماعی اصلاحطلبان را شناسایی و به بدنه معرفی کند. پس از ردصلاحیت همه گزینههای مدنظر این جبهه، بار دیگر شبح انشقاق به سراغ چپها آمد. با اینکه جبهه اصلاحات ایران در دو نوبت رأیگیری مجمع عمومی خود اعلام کرد که از هیچ گزینهای حمایت نخواهد کرد، حزب کارگزاران با همراهی 14حزب دیگر عضو در این جبهه منشعب شدند و ذیل ائتلافی با عنوان «ائتلاف جمهور»، از نامزدی عبدالناصر همتی حمایت به عمل آوردند. با شکست همتی، حمله رادیکالها علیه کارگزاران شدت مضاعفی به خود گرفت که آثار و تبعات آن پس از انتخابات باقی ماند. به همین دلایل تاریخی و با هدف جلوگیری از فروپاشی جبهه اصلاحات، خاتمی در موضعگیریهای متعدد خود پس از 28خرداد، اصلاحطلبان را مستمرا به کنشگری جبههای و احتراز از تفرد و اقدام مستقل توصیه کرده است. او در آخرین موضعگیری خود اصلاحطلبان را به حل مشکلات فیمابین خود و تحمل یکدیگر توصیه کرد. خاتمی با آسیبشناسی حرکت جبههای، با بیان اینکه «مشکلی که برای استقرار جمهوری و دموکراسی هست این است که ما همدیگر را درون خودمان هم نمیتوانیم تحمل کنیم»، اظهار کرد: «تا اطلاع ثانوی ما هیچ راهی جز جبههای کار کردن نداریم. هم قدرت و هم تجربه احزاب ما کم است و هم شرایط اینکه حزب بهعنوان یک حزب بتواند کارگر کامل باشد مشکل است؛ بنابراین، ما هیچ راهی جز این نداریم که جبههای عمل کنیم. من معتقدم کار جبههای را محکم باید انجام داد؛ البته هرچه دموکراتیکتر باشد و هرچه چهرههای نواندیشتر و تازهتر بیایند، بهتر است».
اظهارات خاتمی مبنی بر لزوم کار جمعی و جبههای در شرایطی است که همین چندی پیش، حسین مرعشی، دبیرکل کارگزاران سازندگی در گفتوگویی از آمال و آرزوهای این حزب در تسخیر قدرت بهصورت مستقل از سایر اصلاحطلبان سخن راند و تصریح کرد: «ما در حزب کارگزاران سازندگی درعینحال که به آقای خاتمی و همفکران ایشان در جبهه اصلاحات احترام میگذاریم اما اصالتهای خود را هم داریم. امروز ما علاقهمندیم که آنقدر حزب را قوی کنیم که روزگاری حزب کارگزاران بهتنهایی بتواند دولت تشکیل دهد یا بهتنهایی بتواند مجلس را اداره کند». اظهارات مرعشی باعث شد تا طیفی از اصلاحطلبان به واکنش واداشته شوند و ظرفیت و پتانسیل کارگزاران برای کنش مستقل و جداگانه از سایر اصلاحطلبان را زیر سوال ببرند.
بخش سوم؛ معضل حکومت یا مردم؟
اصلاحطلبان سالهاست که در نسبتسنجی خود با ساخت قدرت و مردم، منقسم به گروههای متنوع و متکثری شدهاند؛ اول آنهایی که ذات و هویت اصلاحطلبی را در یگانگی با حضور در مسوولیتهای حاکمیتی و حکومتی میدانند و میبینند، دوم آنهایی که اصلا معطوف به جامعه هستند و نقشآفرینی در گروههای اجتماعی و تلاش برای تقویت جامعه مدنی را مقدم بر حضور در قدرت میدانند و سوم آنهایی که معتقدند حضور در قدرت منافی حضور در جامعه نیست و قدرتمحوری باید توأمان با جامعهمحوری پیش برده شود. انشقاق رویکردی اصلاحطلبان درباره جامعه و حکومت، موضوعی بود که رییس دولت اصلاحات نیز چندی پیش به آن تاکید داشت. او عدم ارتباط همزمان با حکومت و با جامعه را از مهمترین مشکلات اصلاحطلبی دانست و اظهار کرد: «اصلا مشکل اصلاحطلبی ما این است که نه ما میتوانیم با حکومت گفتوگو کنیم، نه حکومت با ما گفتوگو میکند و نه با بخشهای جامعه گفتوگو میکنیم. شما چقدر میدانید جامعه کارگری ما چه میگوید و چه مشکلاتی دارد؟ کارآفرینان ما در جامعه چه مشکلاتی دارند و چه میگویند؟ » خاتمی درعینحال بهطور غیرمستقیم روشنفکری تئوری زده حاکم بر جبهه اصلاحات را که هیچ برداشت واقعی و عینی از مشکلات روز ندارد به نقد کشید و تصریح کرد: اینکه ما در درون خودمان صحبت کنیم و تصورات بعضا درست و بعضا نادرست داشته باشیم و بعد بگوییم ما حرف آنها را میزنیم، مساله «نمایندگی» را در دنیای امروز و جامعه مدرن حل نمیکند.
یکی از مسائل مناقشه انگیز میان اصلاح طلبان، بحث درباره تن دادن به رهبری متمرکز محمد خاتمی و نیروهای نزدیک به او یا ایجاد یک سازوکار جدید برای اجماع آفرینی است.
یکی از مسائل مناقشهانگیز میان اصلاحطلبان، بحث درباره تن دادن به رهبری متمرکز محمد خاتمی و نیروهای نزدیک به او یا ایجاد یک سازوکار جدید برای اجماعآفرینی است. حزب کارگزاران سازندگی همواره در موضع نقد جایگاه ریاست خاتمی قرار داشته و رهبری کاریزماتیک را مناسب اقتضائات روز، ندانسته است. چند سال پیش، کرباسچی، دبیرکل وقت کارگزاران تصریح داشت که اصلاحات هیچگاه رهبری نداشته است. این نوع اظهارنظر بهدفعات ازسوی کرباسچی و حتی نیروهای خارج از کارگزاران نیز مطرح بوده است؛ امری که موجب شده تا جایگاه خاتمی و ضریب نفوذ آن، بارها ازسوی اصلاحطلبان مورد بازبینی قرار بگیرد.
بر همین اساس، خاتمی چندی پیش در دیدار جمعی از اعضای جبهه اصلاحات ایران بهطور مبسوط درباره جایگاه خود در این جبهه سخن گفت. رییس دولت اصلاحات اظهار کرد: «من خودم را فرد کوچکی در ذیل جریان اصلاحات میدانم؛ البته روزگار جوری بوده که بنده به لطف مردم یا به هر دلیلی در موقعیتی قرار گرفتم که بیشتر پیدا بودم. طرح مساله به این معنا بههیچوجه نباید تلقی شود که بنده بالا آمدهام و در رأس یک جریان قرار گرفتهام. من در ذیل جریانی هستم که انشاءالله همه ما در ذیل آن هستیم. اتفاقا یک نظام خوب، حکمرانی بهینه و نظم بهینه جامعه این است که بهجای افراد نهادها و جریانها جایگاه خودشان را داشته باشند». خاتمی با زیرسوال بردن قاعده فرماندهی و فرمانبری در جبهه اصلاحات اضافه کرد: «به نظر من در نظم اجتماعی، شخصیت حقوقی باید جایگاه مهمتری از شخصیت حقیقی داشته باشد. گرچه حتی وقتی مفهوم اصالت فرد هم مطرح میشود به این معنا نیست که یکی بهجای دیگران یا یکی فرمانده و دیگران فرمانبردار هستند. من میخواهم بگویم لااقل در اصلاحات این را در نظر داشته باشیم که این جمع باید به خودش شکل بدهد و واقعا مساله رهبری [اصلاحات] را در اینجا مطرح نکنیم. یعنی واقع امر این است که اصلاحات باید مدیریت داشته باشد که بنده نه مدیر هستم و نه ادعا دارم و نمیخواهم این کار را بکنم. اگر تشکیلات شما عیب و نقص دارد، آن را مرتفع کنید تا بتواند از جریان اصلاحات نمایندگی کند».
بخش دوم؛ معضل حرکت جبههای یا حرکت منفرد؟
مشکل دیگر مبتلابه اصلاحطلبان، ضعف در حرکت جبههای است. این ضعف بهوضوح خود را در دو انتخابات مجلس یازدهم و ریاستجمهوری سیزدهم نشان داد. در انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه سال1398، اصلاحطلبان به دو گروه منفک شدند؛ اول نیروهای ذینفوذ در شورایعالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان(شعسا) به ریاست محمدرضا عارف که رأی به تحریم انتخابات دادند و دوم احزاب متکثری که با دادن لیستهای مجزا، رأی عارف و یاران او را شکستند که دراینبین حزب کارگزاران سازندگی با لیست یاران هاشمی به سرلیستی مجید انصاری، بیشتر از سایر احزاب حرفوحدیث ایجاد کرد. با رأی نیاوردن هیچکدام از آن سیاهههای جدا، نوک حمله انتقاد احزاب و کنشگران رادیکال بهسمت عملگرایانی نظیر کارگزاران نشانه رفت. این اما آخرین شکاف بروزیافته میان اصلاحطلبان نبود. اصلاحطلبان برای تمشیت امور انتخاباتی خود در سیزدهم دوره ریاستجمهوری، به تشکیل مجموعهای تحت عنوان نهاد اجماعساز اصلاحات(ناسا) که بعدا نام جبهه اصلاحات ایران را اختیار کرد، دست زدند.
هدف این بود که جبهه بتواند درنهایت کاندیدای اجماعی اصلاحطلبان را شناسایی و به بدنه معرفی کند. پس از ردصلاحیت همه گزینههای مدنظر این جبهه، بار دیگر شبح انشقاق به سراغ چپها آمد. با اینکه جبهه اصلاحات ایران در دو نوبت رأیگیری مجمع عمومی خود اعلام کرد که از هیچ گزینهای حمایت نخواهد کرد، حزب کارگزاران با همراهی 14حزب دیگر عضو در این جبهه منشعب شدند و ذیل ائتلافی با عنوان «ائتلاف جمهور»، از نامزدی عبدالناصر همتی حمایت به عمل آوردند. با شکست همتی، حمله رادیکالها علیه کارگزاران شدت مضاعفی به خود گرفت که آثار و تبعات آن پس از انتخابات باقی ماند. به همین دلایل تاریخی و با هدف جلوگیری از فروپاشی جبهه اصلاحات، خاتمی در موضعگیریهای متعدد خود پس از 28خرداد، اصلاحطلبان را مستمرا به کنشگری جبههای و احتراز از تفرد و اقدام مستقل توصیه کرده است. او در آخرین موضعگیری خود اصلاحطلبان را به حل مشکلات فیمابین خود و تحمل یکدیگر توصیه کرد. خاتمی با آسیبشناسی حرکت جبههای، با بیان اینکه «مشکلی که برای استقرار جمهوری و دموکراسی هست این است که ما همدیگر را درون خودمان هم نمیتوانیم تحمل کنیم»، اظهار کرد: «تا اطلاع ثانوی ما هیچ راهی جز جبههای کار کردن نداریم. هم قدرت و هم تجربه احزاب ما کم است و هم شرایط اینکه حزب بهعنوان یک حزب بتواند کارگر کامل باشد مشکل است؛ بنابراین، ما هیچ راهی جز این نداریم که جبههای عمل کنیم. من معتقدم کار جبههای را محکم باید انجام داد؛ البته هرچه دموکراتیکتر باشد و هرچه چهرههای نواندیشتر و تازهتر بیایند، بهتر است».
اظهارات خاتمی مبنی بر لزوم کار جمعی و جبههای در شرایطی است که همین چندی پیش، حسین مرعشی، دبیرکل کارگزاران سازندگی در گفتوگویی از آمال و آرزوهای این حزب در تسخیر قدرت بهصورت مستقل از سایر اصلاحطلبان سخن راند و تصریح کرد: «ما در حزب کارگزاران سازندگی درعینحال که به آقای خاتمی و همفکران ایشان در جبهه اصلاحات احترام میگذاریم اما اصالتهای خود را هم داریم. امروز ما علاقهمندیم که آنقدر حزب را قوی کنیم که روزگاری حزب کارگزاران بهتنهایی بتواند دولت تشکیل دهد یا بهتنهایی بتواند مجلس را اداره کند». اظهارات مرعشی باعث شد تا طیفی از اصلاحطلبان به واکنش واداشته شوند و ظرفیت و پتانسیل کارگزاران برای کنش مستقل و جداگانه از سایر اصلاحطلبان را زیر سوال ببرند.
بخش سوم؛ معضل حکومت یا مردم؟
اصلاحطلبان سالهاست که در نسبتسنجی خود با ساخت قدرت و مردم، منقسم به گروههای متنوع و متکثری شدهاند؛ اول آنهایی که ذات و هویت اصلاحطلبی را در یگانگی با حضور در مسوولیتهای حاکمیتی و حکومتی میدانند و میبینند، دوم آنهایی که اصلا معطوف به جامعه هستند و نقشآفرینی در گروههای اجتماعی و تلاش برای تقویت جامعه مدنی را مقدم بر حضور در قدرت میدانند و سوم آنهایی که معتقدند حضور در قدرت منافی حضور در جامعه نیست و قدرتمحوری باید توأمان با جامعهمحوری پیش برده شود. انشقاق رویکردی اصلاحطلبان درباره جامعه و حکومت، موضوعی بود که رییس دولت اصلاحات نیز چندی پیش به آن تاکید داشت. او عدم ارتباط همزمان با حکومت و با جامعه را از مهمترین مشکلات اصلاحطلبی دانست و اظهار کرد: «اصلا مشکل اصلاحطلبی ما این است که نه ما میتوانیم با حکومت گفتوگو کنیم، نه حکومت با ما گفتوگو میکند و نه با بخشهای جامعه گفتوگو میکنیم. شما چقدر میدانید جامعه کارگری ما چه میگوید و چه مشکلاتی دارد؟ کارآفرینان ما در جامعه چه مشکلاتی دارند و چه میگویند؟ » خاتمی درعینحال بهطور غیرمستقیم روشنفکری تئوری زده حاکم بر جبهه اصلاحات را که هیچ برداشت واقعی و عینی از مشکلات روز ندارد به نقد کشید و تصریح کرد: اینکه ما در درون خودمان صحبت کنیم و تصورات بعضا درست و بعضا نادرست داشته باشیم و بعد بگوییم ما حرف آنها را میزنیم، مساله «نمایندگی» را در دنیای امروز و جامعه مدرن حل نمیکند.
یکی از مسائل مناقشه انگیز میان اصلاح طلبان، بحث درباره تن دادن به رهبری متمرکز محمد خاتمی و نیروهای نزدیک به او یا ایجاد یک سازوکار جدید برای اجماع آفرینی است.