همیشه شیفته سخنرانیها و شخصیت انقلابی حضرت آقا بودیم. به دلیل علاقهای که به ایشان داشتم، قبل از پیروزی انقلاب یک سفر به ایرانشهر رفتیم تا ایشان را ملاقات کنیم.
به گزارش شهدای ایران، سید ابراهیم رئیسی که در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با رای
اکثریت ملت بهعنوان هشتمین رئیسجمهور جمهوری اسلامی انتخاب شد، سابقه
درخشانی در مبارزه با رژیم پهلوی دارد.
رئیسی در دوران نهضت اسلامی در امر مبارزه فعال بود و بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. وی در دوران تبعید حضرت آیتالله خامنهای در ایرانشهر به دیدار ایشان شتافت و در آنجا نیز با سوءظن ساواک مواجه شد.
آنچه در پی میآید، بخشی از خاطرات و یادماندههای حجتالاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی است که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده و برای نخستینبار منتشر میشود.
حضور در تظاهرات ضد رژیم
با اوجگیری مبارزه علیه رژیم شاه در سال 1356 که در پی شهادت آقا مصطفی خمینی و متعاقب آن، قیام 19 دیماه رخ داد، حجتالاسلام رئیسی که در آن موقع حدودا 17 ساله بود، به همراه دیگر طلاب مبارز در تظاهرات حضور مییافت.
وی در این باره میگوید: «در ایام انقلاب که تظاهرات در قم به طور رسمی از ۱۹ دی آغاز شد، در همه این تظاهرات شرکت میکردم. جوان بودم و روحیه جوانی داشتم و در همه اجتماعاتی که در خانه مراجع و علما برگزار میشد شرکت میکردم.
کار ما همیشه تا ۱۹ دی این بود که صبح به منزل یکی از مراجع میرفتیم و شب به منزل یکی دیگر. بعد از ۱۹ دی هم ضمن اینکه سعی میکردیم به درسها توجه داشته باشیم، اما در کنار آن حتما نسبت به خبرهای انقلاب و توجه به اطلاعیهها و پیامهای امام که از نجف میدادند حساسیت داشتیم و جزء برنامههای ما قرار گرفت. یعنی با توجه به آن شرایط علاوه بر مسئله درس، نسبت به مسائل سیاسی کشور حساسیت داشتیم. در تهران اجتماعاتی بود، گاهی به آنجا می رفتیم و گاهی هم در حرم بودیم.
هسته مبارزاتی طلاب در مدرسه آیتالله بروجردی
دستگیری توسط ساواک
حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی در کارنامه مبارزاتی خود سابقه بازداشت توسط ساواک را نیز دارد. ایشان در شرح ماجرا میگوید: «قبل از انقلاب یک بار در قم دستگیر شدم و آن هم موقعی بود که با دو نفر از طلبهها داشتیم به یزد میرفتیم که در راهآهن دستگیر شدیم. تصور میشد همراه ما اعلامیههای امام هست، البته همراه بعضی از دوستان بود، ولی به یک شکلی جاسازی کرده بودند که کسی متوجه نشود که آنها هم متوجه نشدند.»
اولین دیدار با حضرت آیتالله خامنهای
حجتالاسلام رئیسی پیش از پیروزی انقلاب با آیتالله خامنهای آشنا شد. ایشان خود درباره نحوه این آشنایی میگوید: «علاوه بر جلساتی که ایشان [آیتالله خامنهای] داشتند، به عنوان یک طلبه جوان به همراه دیگر دوستان خدمت ایشان حاضر میشدیم. اولین برخورد ما با حضرت آقا موقعی بود که با یکی از دوستان به منزل آقای مهامی در مشهد رفته بودیم. آقای مهامی در مشهد نماینده و وکیل وجوهاتی امام بودند. همه میدانستند ایشان وکیل امام است. به منزل ایشان رفته بودیم که آقای هاشمینژاد و آقای خامنهای آنجا آمده بودند. ظاهرا آن سه بزرگوار با هم جلسه داشتند و من هم با یکی از دوستان طلبه منزل آقای مهامی بودم.»
گفتگو با حضرت آیتالله خامنهای در مسجد کرامت
دومین دیدار با حضرت آیتالله خامنهای نیز در جریان نهضت اسلامی میسر شد. حجتالاسلام رئیسی شرح دومین دیدار خود با آیتالله خامنهای را این طور روایت میکند: «دومین برخورد با حضرت آقا [در] مسجد کرامت بود که به عنوان طلبه با ایشان گفتوگویی داشتیم. دم در مسجد کرامت ایستاده بودیم و با ایشان صحبت میکردیم و مدت طولانی هم با بزرگواری حرفهای ما را گوش میدادند.»
سفر به ایرانشهر برای دیدار با حضرت آیتالله خامنهای
یکی از خواندنیترین خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی، روایت ایشان از سفر به ایرانشهر برای دیدار با آیتالله خامنهای است که از اواخر آذر 56 به آن منطقه تبعید شده بودند.
حجتالاسلام رئیسی در شرح این خاطره میگوید: «همیشه شیفته سخنرانیها و شخصیت انقلابی ایشان [آیتالله خامنهای] بودیم. به دلیل علاقهای که به ایشان داشتم، قبل از پیروزی انقلاب یک سفر تبلیغی داشتیم که با بعضی از طلاب به رفسنجان رفته بودیم و سفر تبلیغی خود را به سفر سیاسی تبدیل کردیم.
در آن زمان شروع کردیم با تبعیدیها دیدار داشته باشیم. سراغ آقایان معادیخواه و خلخالی رفتیم. آقای خلخالی در رفسنجان در تبعید بود. از آنجا هم به عشق دیدار با حضرت آقا به ایرانشهر رفتیم. یک شب آنجا بودیم که دو نفر از طلبهها را در خیابان دستگیر کردند که معمم بودند. ما دو نفر شخصی بودیم و به منزل حجتی کرمانی رفته بودیم. گفتند دیشب پنج شش بار از ساواک سراغ شما را گرفتهاند که شما را ببرند که ما به شکلی اینها را دست به سر کردیم. بعد هم فرمودند اینجا یک راه مخفی در ذهنم هست که با یک نفر راهبلد شما را از آنجا رد میکنم، چون شما بلد نیستید.
ساعت نه صبح که در منزل ایشان صبحانه خوردیم و آماده شدیم، فرمودند شما دو نفر با اینها حرکت کنید و از شهر بیرون بروید که اینها قطعاً شما را میگیرند. ایشان عامل فراری دادن ما دو نفر از ایرانشهر شدند، چون دو نفر دیگرِ ما را دستگیر کرده بودند. آقایی بود که ایشان را میشناسم منتهی ایشان هم مهمان بود و به دیدار ایشان آمده، ولی راه بلد بود؛ چون یک ماهی بود که در منزل آقا حضور داشت.
قبل از انقلاب به زاهدان و منزل آقای کفعمی رفتیم که عالم شهر بود و در منزل ایشان آقای هاشمینژاد و آقای طبسی که به دیدن آقا در ایرانشهر رفته بودند - منتهی داشتند بر میگشتند - هم حضور داشتند. یک شبی منزل آقای کفعمی بودیم. وقتی از ایرانشهر بیرون آمدیم دیگر تحت تعقیب نبودیم.»
همین آقای خامنهای...!
حضور در میان علمای متحصن
در بهمن 57 هنگامی که علما در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها و ممانعت از ورد امام، در دانشگاه تهران متحصن شدند، حجتالاسلام رئیسی نیز در دانشگاه تهران فعالیت داشت.
خودش درباره آن روزها میگوید: «آن زمان [که] امام هنوز نیامده بودند، جزء جوانانی که در دانشگاه تهران فعالیت میکردند بودم؛ البته نه به عنوان متحصنین، چون علما متحصن بودند. در تمام آن یک هفته تحصن آنجا حضور داشتم، البته میگویم در عداد همان جوانانی که آنجا بودند فعالیت میکردم و دوست داشتم آنجا باشم. یعنی تمام آن یک هفتهای که آقایان تا آمدن امام متحصن بودند، در جمع همین جوانان پرشور حضور داشتم.»
رئیسی در دوران نهضت اسلامی در امر مبارزه فعال بود و بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. وی در دوران تبعید حضرت آیتالله خامنهای در ایرانشهر به دیدار ایشان شتافت و در آنجا نیز با سوءظن ساواک مواجه شد.
آنچه در پی میآید، بخشی از خاطرات و یادماندههای حجتالاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی است که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده و برای نخستینبار منتشر میشود.
حضور در تظاهرات ضد رژیم
با اوجگیری مبارزه علیه رژیم شاه در سال 1356 که در پی شهادت آقا مصطفی خمینی و متعاقب آن، قیام 19 دیماه رخ داد، حجتالاسلام رئیسی که در آن موقع حدودا 17 ساله بود، به همراه دیگر طلاب مبارز در تظاهرات حضور مییافت.
وی در این باره میگوید: «در ایام انقلاب که تظاهرات در قم به طور رسمی از ۱۹ دی آغاز شد، در همه این تظاهرات شرکت میکردم. جوان بودم و روحیه جوانی داشتم و در همه اجتماعاتی که در خانه مراجع و علما برگزار میشد شرکت میکردم.
بعد از جریان اهانت به حضرت امام که طی
انتشار مقالهای توسط فردی به نام رشیدیمطلق در روزنامه اطلاعات منتشر شده
بود، مبدأ این اجتماعات بیشتر مدرسه آیتالله بروجردی بود. در بیشتر این
اجتماعات از منزل مرحوم آیتالله گلپایگانی گرفته تا منزل همه علما شرکت
میکردم؛ تا اینکه روز ۱۹ دی فرا رسید و در منزل آیتالله حسین نوری
تیراندازی شد و عدهای به شهادت رسیدند. در همه این اجتماعات توفیق داشتم
که در منازل علما باشم.
کار ما همیشه تا ۱۹ دی این بود که صبح به منزل یکی از مراجع میرفتیم و شب به منزل یکی دیگر. بعد از ۱۹ دی هم ضمن اینکه سعی میکردیم به درسها توجه داشته باشیم، اما در کنار آن حتما نسبت به خبرهای انقلاب و توجه به اطلاعیهها و پیامهای امام که از نجف میدادند حساسیت داشتیم و جزء برنامههای ما قرار گرفت. یعنی با توجه به آن شرایط علاوه بر مسئله درس، نسبت به مسائل سیاسی کشور حساسیت داشتیم. در تهران اجتماعاتی بود، گاهی به آنجا می رفتیم و گاهی هم در حرم بودیم.
هسته مبارزاتی طلاب در مدرسه آیتالله بروجردی
در اجتماعات طلبگی در مدرسه آیتالله
بروجردی هستهای از بچههای انقلابی بود که مثلا جدیدترین اعلامیهها را در
مدرسه نصب میکردیم و جدیدترین نوارهای انقلابی مربوط به مقام معظم رهبری
را که در مشهد بودند و به قم میآمد در اختیار دوستان قرار میدادیم.
هستهای بود که بیشتر جمعی از جوانهای هم سن و سال خود ما در مدرسه
آیتالله بروجردی بودند.»
در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب
اسلامی، طلاب جوان با تشکیل هستههای مبارزاتی، فعالیت خود را ساماندهی
میکردند. یکی از این هستهها در مدرسه آیتالله بروجردی شکل گرفته بود.
حجتالاسلام رئیسی که خود در آن هسته
فعالیت جدی داشت، در این باره میگوید: «در اجتماعات طلبگی در مدرسه
آیتالله بروجردی هستهای از بچههای انقلابی بود که مثلا جدیدترین
اعلامیهها را در مدرسه نصب میکردیم و جدیدترین نوارهای انقلابی مربوط به
مقام معظم رهبری را که در مشهد بودند و به قم میآمد در اختیار دوستان قرار
میدادیم. هستهای بود که بیشتر جمعی از جوانهای هم سن و سال خود ما در
مدرسه آیتالله بروجردی بودند. بعد از بسته شدن فیضیه و دارالشفاء، مدرسه
خان که مدرسه آیتالله بروجردی بود و مرکزیت داشت هر وقت هر کس از منزل
بیرون میآمد و به حرم میرفت سری هم به مدرسه خان میزد. مدرسه خان مرکزیت
و پایگاه خبرگیری و خبررسانی درباره مسائل انقلاب شده بود.»
دستگیری توسط ساواک
حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی در کارنامه مبارزاتی خود سابقه بازداشت توسط ساواک را نیز دارد. ایشان در شرح ماجرا میگوید: «قبل از انقلاب یک بار در قم دستگیر شدم و آن هم موقعی بود که با دو نفر از طلبهها داشتیم به یزد میرفتیم که در راهآهن دستگیر شدیم. تصور میشد همراه ما اعلامیههای امام هست، البته همراه بعضی از دوستان بود، ولی به یک شکلی جاسازی کرده بودند که کسی متوجه نشود که آنها هم متوجه نشدند.»
اولین دیدار با حضرت آیتالله خامنهای
حجتالاسلام رئیسی پیش از پیروزی انقلاب با آیتالله خامنهای آشنا شد. ایشان خود درباره نحوه این آشنایی میگوید: «علاوه بر جلساتی که ایشان [آیتالله خامنهای] داشتند، به عنوان یک طلبه جوان به همراه دیگر دوستان خدمت ایشان حاضر میشدیم. اولین برخورد ما با حضرت آقا موقعی بود که با یکی از دوستان به منزل آقای مهامی در مشهد رفته بودیم. آقای مهامی در مشهد نماینده و وکیل وجوهاتی امام بودند. همه میدانستند ایشان وکیل امام است. به منزل ایشان رفته بودیم که آقای هاشمینژاد و آقای خامنهای آنجا آمده بودند. ظاهرا آن سه بزرگوار با هم جلسه داشتند و من هم با یکی از دوستان طلبه منزل آقای مهامی بودم.»
گفتگو با حضرت آیتالله خامنهای در مسجد کرامت
دومین دیدار با حضرت آیتالله خامنهای نیز در جریان نهضت اسلامی میسر شد. حجتالاسلام رئیسی شرح دومین دیدار خود با آیتالله خامنهای را این طور روایت میکند: «دومین برخورد با حضرت آقا [در] مسجد کرامت بود که به عنوان طلبه با ایشان گفتوگویی داشتیم. دم در مسجد کرامت ایستاده بودیم و با ایشان صحبت میکردیم و مدت طولانی هم با بزرگواری حرفهای ما را گوش میدادند.»
سفر به ایرانشهر برای دیدار با حضرت آیتالله خامنهای
یکی از خواندنیترین خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی، روایت ایشان از سفر به ایرانشهر برای دیدار با آیتالله خامنهای است که از اواخر آذر 56 به آن منطقه تبعید شده بودند.
حجتالاسلام رئیسی در شرح این خاطره میگوید: «همیشه شیفته سخنرانیها و شخصیت انقلابی ایشان [آیتالله خامنهای] بودیم. به دلیل علاقهای که به ایشان داشتم، قبل از پیروزی انقلاب یک سفر تبلیغی داشتیم که با بعضی از طلاب به رفسنجان رفته بودیم و سفر تبلیغی خود را به سفر سیاسی تبدیل کردیم.
در آن زمان شروع کردیم با تبعیدیها دیدار داشته باشیم. سراغ آقایان معادیخواه و خلخالی رفتیم. آقای خلخالی در رفسنجان در تبعید بود. از آنجا هم به عشق دیدار با حضرت آقا به ایرانشهر رفتیم. یک شب آنجا بودیم که دو نفر از طلبهها را در خیابان دستگیر کردند که معمم بودند. ما دو نفر شخصی بودیم و به منزل حجتی کرمانی رفته بودیم. گفتند دیشب پنج شش بار از ساواک سراغ شما را گرفتهاند که شما را ببرند که ما به شکلی اینها را دست به سر کردیم. بعد هم فرمودند اینجا یک راه مخفی در ذهنم هست که با یک نفر راهبلد شما را از آنجا رد میکنم، چون شما بلد نیستید.
ساعت نه صبح که در منزل ایشان صبحانه خوردیم و آماده شدیم، فرمودند شما دو نفر با اینها حرکت کنید و از شهر بیرون بروید که اینها قطعاً شما را میگیرند. ایشان عامل فراری دادن ما دو نفر از ایرانشهر شدند، چون دو نفر دیگرِ ما را دستگیر کرده بودند. آقایی بود که ایشان را میشناسم منتهی ایشان هم مهمان بود و به دیدار ایشان آمده، ولی راه بلد بود؛ چون یک ماهی بود که در منزل آقا حضور داشت.
قبل از انقلاب به زاهدان و منزل آقای کفعمی رفتیم که عالم شهر بود و در منزل ایشان آقای هاشمینژاد و آقای طبسی که به دیدن آقا در ایرانشهر رفته بودند - منتهی داشتند بر میگشتند - هم حضور داشتند. یک شبی منزل آقای کفعمی بودیم. وقتی از ایرانشهر بیرون آمدیم دیگر تحت تعقیب نبودیم.»
همین آقای خامنهای...!
حجتالاسلاموالمسلمین رئیسی در بخش دیگری
از خاطراتش میگوید: «حضرت امام همیشه به عنوان یک شخصیت الگو و محوری
بودند، اما یادم میآید دو سال قبل از انقلاب با طلبهها که مینشستیم و
صحبت میکردیم گفتند اگر شاه برود چه کسی میخواهد مملکت را اداره کند؟ من
هم گفتم همین آقای خامنهای امام جماعت مسجد کرامت بهترین شخص برای
ریاستجمهوری است. آن موقع مرا مسخره کردند که این چه حرفی است که
میزنی؟ اما انسان در جبین ایشان توان مدیریتی را میدید. عرض کردم در
مشهد عالم زیاد داشتیم، اما عالمی که جوانان اعم از دانشجو و طلبه را دور
خودش جمع کند نداشتیم. درسهای تفسیر ایشان واقعا جا نبود. این درحالی بود
که ایشان تحت تعقیب و گاهی زندان بودند و در تبعید نمیگذاشتند که ایشان
آزادانه عمل کند، ولی باز هم در این شرایط از این امور غافل نبودند و
بدانها توجه میکردند.»
حضور در میان علمای متحصن
در بهمن 57 هنگامی که علما در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها و ممانعت از ورد امام، در دانشگاه تهران متحصن شدند، حجتالاسلام رئیسی نیز در دانشگاه تهران فعالیت داشت.
خودش درباره آن روزها میگوید: «آن زمان [که] امام هنوز نیامده بودند، جزء جوانانی که در دانشگاه تهران فعالیت میکردند بودم؛ البته نه به عنوان متحصنین، چون علما متحصن بودند. در تمام آن یک هفته تحصن آنجا حضور داشتم، البته میگویم در عداد همان جوانانی که آنجا بودند فعالیت میکردم و دوست داشتم آنجا باشم. یعنی تمام آن یک هفتهای که آقایان تا آمدن امام متحصن بودند، در جمع همین جوانان پرشور حضور داشتم.»