کمتر از یک ماه قبل هاچسن در توییتی درباره پیوستن امارات به مجمع گاز شرق مدیترانه بهعنوان عضو ناظر اظهار داشت: من فکر میکنم شرکت ملی نفت ابوظبی میتواند نقش اساسی در حل مناقشات دریایی میان لبنان و اسرائیل داشته باشد.
بنابراین آموس هاچسن از طریق این توئیت بهشکل غیررسمی به پروندهای که در سال 2008 آن را رها کرده بود و «دیوید ساترفیلد» معاون وزیر خارجه آمریکا آن را بهعهده گرفته بود برگشت اما هرگونه تفسیر منطقی و عملی از سخن یک مقام آمریکایی آن هم مسئولی مانند هاچسن نمیتواند خارج از متن تحولات فعلی منطقه و جهان باشد؛ بهویژه عادیسازی روابط میان امارات و رژیم صهیونیستی و انتخاب جو بایدن بهعنوان رئیس جمهور ایالات متحده که آموس هاچسن قبلاً بهعنوان مشاور وی در زمینه انرژی بینالمللی فعالیت میکرد.
اما در لبنان بدون در نظر گرفتن پیشنهاد هاچسن، آنگونه که مسئولان لبنانی اعلام کردند نمیتوان پرونده مذاکرات درباره ترسیم مرزهای دریایی با رژیم صهیونیستی را از سر گرفت. این مسئول آمریکایی پیشنهاد کرده است منطقه مورد مناقشه میان لبنان و رژیم صهیونیستی به همان شکل قبلی باقی بماند و یک شرکت متخصص در زمینه استخراج نفت و گاز در آن فعالیت کند؛ مشروط به اینکه سودی نصیب آن شود و پس از همه این اتفاقات این منطقه میان لبنان و اسرائیل تحت نظارت آمریکا تقسیم شود.
این طرحی است که در سال 2017 «رکس تیلرسون» وزیر خارجه وقت ایالات متحده آن را مطرح کرد و توسط لبنانیها رد شد، علت اینکه لبنان چنین طرحی را نپذیرفت به دو دلیل برمیگردد: اولین مورد مربوط به امتناع این کشور از هرگونه همکاری با دشمن صهیونیستی است و مورد دوم به مسائل فنی برمیگردد به این صورت که قبل از مشخص شدن دقیق مرزها نمیتوان درباره چگونگی تقسیم سود تصمیم گرفت.
همچنین هاچسن به فعالیت در شرکتهای انرژی برای ورود به بازارهای جدید و توسعه آنها مشهور است. وی پیشنهادهای قبلی خود را هرچند غیررسمی در زمانی که مذاکرات میان لبنان و دشمن اسرائیلی پیچیده شده بود مجدداً مطرح و اعلام کرد، در صورتی که لبنان از سقف مطالبات خود در دسترسی به 2 هزار و 290 کیلومتر در مرزهای دریایی عقبنشینی نکند این مذاکرات متوقف خواهد شد.
کسانی
که هاچسن را میشناسند معتقدند وی متقاعد شده است که هیچ راهحل سیاسی
برای این مسئله وجود ندارد و تنها راهحل تقسیم سودهایی که در منطقه مورد
مناقشه در مرزهای دریایی میان لبنان و رژیم صهیونیستی به دست میآید از
خلال یک شرکتی که این منطقه را مدیریت کند ممکن میشود، این موضوع بهطور
کلی بیانگر یک چیز است: جاهطلبیهای فراوان در بلوکهای جنوبی که غنی از
گاز هستند و علاوه بر رژیم صهیونیستی طرفهای زیاد دیگری نیز وجود دارند که
برای سرمایهگذاری در آن و ربودن منابع گازی این منطقه تلاش میکنند،
همچنین ممکن است دلایل شخصی پشت این پیشنهاد هاچسن پس از انتخاب جو بایدن
بهعنوان رئیس جمهور آمریکا وجود داشته باشد بهویژه اینکه اطلاعات نشان
میدهد روند پرونده ترسیم مرزی میان لبنان و رژیم صهیونیستی بعد از روی کار
آمدن دولت جدید آمریکا متفاوت خواهد بود.
پروژه جدید برای غارت ثروت دریایی لبنان
در اینجا این سؤال مهمی که مطرح میشود آن است که چرا هاچسن شرکت ملی نفت ابوظبی را برای انجام چنین مأموریتی انتخاب کرده است و این کار همزمان با عادیسازی روابط امارات با رژیم صهیونیستی و ورود ابوظبی به مجمع گاز شرق مدیترانه صورت گرفته است. کارشناسان در این زمینه معتقدند امارات متحده عربی در تلاش است در این منطقه جایگاهی در زمینه گاز و نفت در برابر عربستان سعودی و قطر پیدا کند و همچنین ورود به مناقشات مرزی میان لبنان و رژیم صهیونیستی میتواند یک نقطه قوت برای ابوظبی در عادیسازی روابط با تلآویو باشد.
بهگفته تحلیلگران روشن است که قرار نیست امارات واقعاً در این میان نقش یک ناظر را داشته باشد و بهویژه رژیم صهیونیستی ترجیح میدهد شرکت نفت امارات متحده عربی قبل از هر طرف دیگری این منطقه را تصرف کند.
این پروژه مطمئناً بهدلیل پیچیدگیهای ژئوپولیتیکی و موقعیت لبنان قابل اجرا نیست اما آنچه مسلم است این است که یک پروژه جدید غارتگری علیه لبنان آماده شده است تا ثروتهای دریایی این کشور را بهغارت ببرد، این امر زمانی خطرناک میشود که مذاکرات غیرمستقیم برای ترسیم مرزها میان لبنان و رژیم صهیونیستی به بنبست رسیده است، بنابراین هنگامی که آمریکا تلاش میکند سرنوشت این پرونده را بهدست بگیرد مشخص است که در تلاش برای از بین بردن همه توافقات با لبنان در زمینه این مذاکرات و ارائه پیشنهادهای قبلی که تماماً در راستای منافع رژیم اسرائیل بود، است.