جالب آنکه نه فقط در ایران بلکه در بسیاری از اقصی نقاط جهان بالاخص کشورهای محور مقاومت همچون لبنان و فلسطین، طرفداران و علاقه مندان به مکتب حاج قاسم تلاش داشته اند تا در حد توان و با تهیه پلاکارد، از مجاهدت های آن شهید بزرگوار تجلیل کرده باشند. با این وجود، متاسفانه در شهر تهران بعنوان ام القرای جهان اسلام و محل زندگی شهید سلیمانی، نه تنها کمتر اثری در تغییر چهره شهر، بمنظورآماده شدن در گرامیداشت سالگرد رویداد مهم شهادت سردار دل ها می توان یافت؛ بلکه معدود اثرات در این مورد هم نه از جانب مدیریت شهری، که متعلق به اقدامات خودجوش پایتخت نشینانی است که با هزینه شخصی خود، عشق و علاقه شان به حاج قاسم را بر سردر منازل یا پُشت شیشه خودروهای خویش، ابراز می کنند!
بایکوت سردار دل ها توسط مدیریت شهری در حالیست که اقدامات عمدتاً سیاسی و دهان کجی های آشکار فرهنگی شورای شهر و شهرداری تهران در اسم و فامیل بازی با معابر شهری پایتخت، حواشی بسیاری را ایجاد نموده است! جالب آنکه برخلاف مواضع اختلاف افکن مدیران شهری پایتخت، بزرگداشت درخور حاج قاسم بعنوان نماد وحدت ملی ایرانیان، فارغ از تعلق به هر گرایش و مسلکی، می توانست فرصتی بی بدیل را جهت تقویت اتحاد داخلی فراهم آورد که متاسفانه با کج سلیقگی محض کینهتوزان تجدیدنظرطلب، در حال از دست رفتن است!
شوربختانه سالیان مدیدی است که یک جناح معلوم الحال با کشاندن حب و بغض های سیاسی به عرصه عمومی، فضای جامعه را چنان آکنده از دوقطبی های کاذب نموده که سخن گفتن از مولفه های وحدت آفرین، در حُکم ذنب لایغفر تعبیر می گردد! با این همه امید است تا با کنار گذاشتن عقده های شخصی و کینه های جناحی، بار دیگر طعم شیرین وحدت را به ملت بچشانیم و بازدارندگی ایران در برابر گرگ های در کمین نشسته را ارتقا ببخشیم.